eitaa logo
کانال تبلیغی حجت الاسلام حبیبی
257 دنبال‌کننده
4هزار عکس
3.9هزار ویدیو
30 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️حلول ماه رجب؛ ماه ولایت و امامت، ماهی که رحمت گسترده الهی بر بندگانش جاری می‌شود، مبارک باد 🔸️حضرت امام کاظم (ع): 🔹️«رَجَبٌ‏ شَهْرٌ عَظِیمٌ یُضَاعِفُ اللَّهُ فِیهِ الْحَسَنَاتِ وَ یَمْحُو فِیهِ السَّیِّئَاتِ مَنْ صَامَ‏ یَوْماً مِنْ رَجَبٍ‏ تَبَاعَدَتْ عَنْهُ النَّارُ مَسِیرَةَ سَنَةٍ وَ مَنْ صَامَ‏ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ» 🔹️ماه رجب، ماه بزرگى است که خداوند در آن [پاداش]کار‌های نیک را چند برابر می‌کند و گناهان را در آن می‌آمرزد. 🔹️کسى که یک روز در ماه رجب روزه بگیرد، آتش جهنّم به اندازه مسیر یک ساله از او فاصله می‌گیرد، و کسى که سه روز روزه بگیرد، بهشت براى او واجب می‌شود. (من لا یحضره الفقیه ج‏۲. ص ۹۲)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 مدیر مدرسه ای که یک مدرسه را نمازخوان کرده 👏 هفت ساله داره مجاهدانه کار فرهنگی میکنه احسنت به این مدیر ❤️❤️❤️❤️❤️💚💚
🌺 💐تولد امام محمد باقر علیه السلام مبارک باد ✋امام محمد باقر عليه السلام فرمود كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: هر چيزى هموزنى دارد، مگر خداوند (لا اله الا الله) كه هموزنى ندارند و قطره اشكى از ترس خدا كه با هيچ وزنى قابل اندازه گيرى نيست و اگر اين اشك بر صورت او جارى شود، هيچ گاه ندارى و خوارى را نخواهد ديد 📚ثواب الاعمال و عقاب الاعمال
aghigh.ir - حاج آقا مجتبی تهرانی-فضیلت ماه رجب.mp3
7.83M
🎧فضیلت ماه رجب🌙 🎤حاج آقا مجتبی تهرانی التماس دعا الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج 🇵🇸 @Roshangari_ir
«لایمنع الضیم الذلیل، و لایدرک الحق الّا بالجد». 🔷لازمه مبارزه با ظالم کسب قدرت است 🌴امیرالمومنین امام علی علیه السلام: ✍«هرگز آدم ضعیف و زبون نمی‌تواند با ظلم مبارزه کند (و جلوی ظلم را بگیرد) و هرگز به حق نمی‌توان رسید مگر با جدیت و کوشش.» 📚نهج‌البلاغه- خطبه27 🌸🌴🌸
السلام ای ابوالحسن هادی وارث غصه و محن هادی السلام ای امام مظلومان تا ابد هم کلام مظلومان حرمت بوده حسرت شیعه ای چراغ هدایت شیعه باز کن از کرامتت گره ای تو امام غریب سامره ای تو به درد همه دوا هستی نوه ی حضرت رضا هستی بوده است حافظ تو با اولاد بین گهواره ی تو حرز جواد ذولفقاری سینجلی داری تا نشانی تو از علی داری گرچه مظلومی و غریبی تو گرچه بی یار و بی حبیبی تو گرچه بزم شراب را دیدی آن همه اضطراب را دیدی شمر و زجر و سنان ندیدی که چکمه روی دهان ندیدی که پیرمردی عصا زنان نرسید به تنت نیزه و کمان نرسید گرچه بسیار درد و غم داری باز هم شکر که حرم داری _-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌺همسری که نصف پاداش شهید را دارد 🌷مردی خدمت رسول خدا(ص) آمد و عرض کرد: همسری دارم که هرگاه وارد خانه می‌شوم به استقبالم می‌آید،‌ و چون خارج می‌شوم بدرقه‌ام می‌کند، و زمانی که مرا اندوهگین می‌بیند، می‌گوید: اگر برای روزی (مخارج زندگی) غصه می‌خوری، بدان که دیگری (خدای متعال) آن را به عهده گرفته است، و اگر برای آخرت غصه می‌خوری، خدا اندوهت را زیاد کند (بیشتر به فکر آخرت باش). رسول خدا فرمود: خداوند در روی زمین عاملان و کارگزارنی دارد، و این زن یکی از عاملان خدا است، و او نصف پاداش شهید را دارد. 📚 وسائل‌الشیعه، ج 14، ص 17 🌸🌴🌸
🟢 شبی که امام هادی(ع) بساط میگساری متوکل را به هم ریختند ◾️ سوم رجب سالروز شهادت حضرت امام علی النقی الهادی(ع) تسلیت باد! 🔹متوکل یک شب بی‌خبر و بدون سابقه، عده‌ای از دژخیمان خود را فرستاد به خانه امام هادی علیه السلام که خانه‌اش را تفتیش و خود امام را هم حاضر نمایند. متوکل این تصمیم را در حالی گرفت که بزمی تشکیل داده مشغول می‌گساری بود. مأمورین سرزده وارد خانه امام شدند و امام را به حضور متوکل بردند. 🔹وقتی که امام وارد شد، متوکل در صدر مجلس بزم نشسته مشغول میگساری بود. دستور داد که امام پهلوی خودش بنشیند. امام نشست. متوکل جام شرابی که در دستش بود به امام تعارف کرد. امام امتناع کرد و فرمود: «به خدا قسم که هرگز شراب داخل خون و گوشت من نشده، مرا معاف بدار». 🔹متوکل قبول کرد، بعد گفت: «پس شعر بخوان و با خواندن اشعار نغز و غزلیات آبدار محفل ما را رونق ده». فرمود: «من اهل شعر نیستم و کمتر، از اشعار گذشتگان حفظ دارم». متوکل گفت: «چاره‌ای نیست، حتما باید شعر بخوانی». 🔹امام شروع کرد به خواندن اشعاری‏ که مضمونش این است: 👈 «قله‌های بلند را برای خود منزلگاه کردند، و همواره مردان مسلح در اطراف آنها بودند و آنها را نگهبانی می‌کردند، ولی هیچ یک از آنها نتوانست جلو مرگ را بگیرد و آنها را از گزند روزگار محفوظ بدارد». 👈 «آخرالامر از دامن آن قله‌های منیع و از داخل آن حصن‌های محکم و مستحکم به داخل گودال‌های قبر پایین کشیده شدند، و با چه بدبختی به آن گودال‌ها فرود آمدند!». 👈 «در این حال منادی فریاد کرد و به آنها بانگ زد که: کجا رفت آن زینت‌ها و آن تاج‌ها و هیمنه‌ها و شکوه و جلال‌ها؟». 👈 «کجا رفت آن چهره‌های پرورده نعمت‌ها که همیشه از روی ناز و نخوت، در پس پرده‌های الوان، خود را از انظار مردم مخفی نگاه می‌داشت؟». 👈 «قبر عاقبت آنها را رسوا ساخت. آن چهره‌های نعمت پرورده عاقبة الامر جولانگاه کرم‌های زمین شد که بر روی آنها حرکت می‌کنند!». 👈 «زمان درازی دنیا را خوردند و آشامیدند و همه چیز را بلعیدند، ولی امروز همان‌ها که خورنده همه چیزها بودند مأکول زمین و حشرات زمین واقع شده‌اند!». 🔹نشئه شراب از سر می‌گساران پرید. متوکل جام شراب را محکم به زمین کوفت و اشک‌هایش مثل باران جاری شد. به این ترتیب آن مجلس بزم درهم ریخت و نور حقیقت توانست غبار غرور و غفلت را، ولو برای مدتی کوتاه، از یک قلب پرقساوت بزداید. 📝 استاد مطهری، داستان راستان، ج۱، ص۱۰۷-۱۰۳ (با تلخیص)
✅صدقه و وسوسه شیطان ✍امام علی (ع) فرمودند: یڪ روز دیناری صدقه دادم رسول خدا فرمودند: یا علی آیا میدانی که صدقه از دست مومن خارج نشود مگراینکه از دهان هفتاد شیطان بیرون آید ڪه هر یک او را با وسوسه خود از دادن منع می کنند (یکی گوید نده ڪه ریا میشود ودیگری میگوید نده که او مستحق نیست و آن دیگر گوید نده ڪه خود بدان محتاج خواهی شد و ...) وقبل از آنکه به دست سائل برسد بدست خدا خواهد رسید. 📚ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ترجمه غفاری، ص۳۱۴ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 💠 @ostad_daneshmaand
🔰 شیخ حسین انصاریان می‌فرمودند: 〰️ زمانی که من در حوزه علمیه قم مشغول تحصیل بودم بعضی از روزها علامه طباطبایی را می‌دیدم که به درس یا به حرم مطهر مشرف میشوند. 〰️ روزی از روزها دیدم که شخصی در کنار پیاده رو به ایشان رسید و از معظم له سوالاتی می کند. کنجکاو شدم و من هم ایستادم و به سوال و جواب های این مرد از علامه گوش کردم. 〰️ یکی از سوالات آن شخص این بود که آقا می‌شود بفرمایید از چه راهی به این مقام و مرتبه رسیده اید تا ما هم اگر بتوانیم و توفیق داشته باشیم از شما درس گرفته و آن مسیرها را طی کنیم. ✅ علامه طباطبایی بدون در نظر گرفتن وضعیت و موقعیت و شخصیت و جا و محل، بسیار آرام و بی آلایش در همان کنار خیابان و در کنار پیاده رو به ایشان رو کردند و فرمودند: 👌 راه های زیادی بوده و هست ولی از میان این راه ها آنچه برایم بسیار قابل اهمیت است و بیشتر به آن ها اهتمام می ورزم و افتخار می کنم و مطمئنم از همه بهتر و برایم مشهود و مفهوم است دو راه است: 💯 یکی نماز شب با اخلاص و مداوم و 💯 دیگری گریه بر حضرت امام حسین علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تبریک روز توسط شهید مهدی سلطانی نژاد کلاس اول ابتدایی شهید حادثه تروریستی 🔊 @zaghnews
صلوات خاصه امام هادی علیه السلام 🏴 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ 🏴 وصِيِّ الْأَوْصِيَاءِ وَ إِمَامِ الْأَتْقِيَاءِ 🏴 و خَلَفِ أَئِمَّةِ الدِّينِ وَ الْحُجَّةِ عَلَى الْخَلائِقِ أَجْمَعِينَ 🏴 اللَّهُمَّ كَمَا جَعَلْتَهُ نُورا يَسْتَضِي‏ءُ بِهِ الْمُؤْمِنُونَ 🏴 فبَشَّرَ بِالْجَزِيلِ مِنْ ثَوَابِكَ وَ أَنْذَرَ بِالْأَلِيمِ مِنْ عِقَابِكَ 🏴🏴🏴 شهادت مظلومانه دهمین اختر آسمان امامت و ولایت، مشعل فروزان هدایت، یار و راهنمای امت، کتاب علم و زهد و حکمت، حضرت امام علی النقی (علیه السلام) بر ساحت مقدس حضرت ولیعصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و محبان خاندان عصمت و طهارت تسلیت باد🏴🏴🏴
دل هر شيعه مي سوزد براي حضرت هادی خدا قسمت كند صحن وسرای حضرت هادی به شهر سامرا تبعيد شد آن مظهر تقوا مدينه نشنود ديگر صدای حضرت هادی چه گويم من ز معتز و ز يارانش خداوندا غلامانش شبانه در سرای حضرت هادی شب است و مجلس جشن و سروری كرده او برپا نهاده جام می در روبروی حضرت هادی ولی آخر شهيد زهر كين شد زاده ی زهرا شده سامره در سوگ و عزای حضرت هادی به خود پيچيد و می ناليد از زهر جفا آن شه به بالين عسکری گريد برای حضرت هادی سرِ پاكش به دامان پسر در وقت جان دادن جگر سوزد به وجه دلرباي حضرت هادي ولی برعكس شد اين ماجرا در روز عاشورا حسين بالين اكبر آن نيای حضرت هادی
یوسف بن یعقوب نصرانی و کرامات امام هادی علیه السلام برای هدایت او-از هبه الله بن ابی منصور موصلی نقل شده که گفت: یک مرد نصرانی در دیار ربیعه بود که اصلاً ازاهالی«کَفَر توثا» (یکی از قریه های فلسطین) بود. وی کاتب (نویسنده) بود و به نام «یوسف بن یعقوب» خوانده می شد، بین او و پدرم رابطه دوستی بود. روزی این کاتب نصرانی، نزد پدرم آمد، گفتم: برای چه به اینجا آمده ای؟ گفت:«به حضور متوکل(خلیفه ی وقت) دعوت شده ام، ولی نمی دانم برای چه احضار شده ام و اوازمن چه می خواهد؟ و من سلامتی خود را از خداوند به صد دینار خریده ام، وآن صد دینار را برداشته ام تا به امام هادی علیه السلام بدهم» پدرم گفت:در این مورد، موفق شده ای. آن مرد نصرانی نزد متوکل رفت و پس از اندک مدتی، نزد ما آمد در حالی که شاد و خوشحال بود، پدرم به او گفت:«ماجرای خود را به من بگو» او گفت:«به شهر سامرا رفتم، که قبلاً هرگز به این شهر نرفته بودم، به خانه ای وارد شدم، با خود گفتم بهتر این است که نخست قبل از آنکه کسی مرا بشناسد که به سامرا آمده ام، این صد دینار را به امام هادی علیه السلام برسانم، بعد نزد متوکل بروم، درآنجا دانستم که متوکل،امام هادی علیه السلام را از سوارشدن و به جائی رفتن منع کرده،و او خانه نشین است، با خود گفتم: چه کنم، من یک نفر نصرانی هستم، اگر خانه ابن رضا(امام هادی علیه السلام) را بپرسم، ایمن نیستم که این خبر زودتر به گوش متوکل برسد، و بر بیچارگی ای که در آن هستم، افزوده گردد. ساعتی در این باره فکر کردم، به نظرم آمد که سوار بر الاغم شوم، و در شهر بروم، واز مَرکب خود جلوگیری نکنم، تا هر کجا که خواست برود، شاید خانه آن حضرت را بشناسم، بی آنکه از کسی بپرسم، آن صد دینار را در کاغذی نهاده و در میان آستینم گذاشتم، و سوار برالاغم شدم، آن الاغ از خیابانها وبازارها، خود به خود عبور می کرد، تا اینکه به در خانه ای رسید و درهمانجا ایستاد،هر چه کوشیدم تا از آنجا حرکت کند، حرکت نکرد، به غلام خود گفتم:«بپرس که این خانه‌ی کیست؟»او پرسید، جواب دادند؛خانه ی ابن رضا(امام هادی علیه السلام) است. گفتم:الله اکبر، دلیلی است کافی، ناگاه خدمتکار سیاه چهره ای از آن خانه بیرون آمد، و گفت: «تو یوسف بن یعقوب هستی؟». گفتم: آری گفت: وارد خانه شو، من وارد خانه شدم، او مرا در دالان خانه نشاند، و سپس به اندرون رفت، با خود گفتم این دلیل دیگری بر مقصود است، از کجا این غلام می دانست که من یوسف بن یعقوب هستم؛ با اینکه من هرگز به این شهر نیامده ام، و کسی مرا در این شهر نمی شناسد، بار دیگر خدمتکار آمد و گفت:«آن صد دینار را که در کاغذ پیچیده ای و درآستین داری بده»، آن را دادم و با خود گفتم: این دلیل سوم است بر مقصود. سپس آن خدمتکار نزد من آمد وگفت: وارد خانه شو!من به خانه ی ابن الرّضا علیه السلام وارد شدم، دیدم آن حضرت تنها در خانه خود نشسته است، تا مرا دید به فرمود:«ای یوسف آیا وقت آن نرسیده تا رستگار شوی؟» گفتم:«ای مولای من! دلیل ها و نشانه هایی (به صدق شما و اسلام) برای من آشکارگردید، که برای هدایت و رستگاری من کفایت می کند» فرمود: «هیهات! تو اسلام را نمی پذیری،ولی به زودی پسرت فلانی مسلمان می شود، واز شیعیان ما است،ای یوسف! گروهی گمان می کنند که دوستی ما سودی به حال امثال شما ندارد ، ولی آنها دروغ گفتند، سوگند به خدا دوستی ما، به حال امثال تو( که نصرانی هستی) نیز سودبخش است، برو دنبال آن کاری که برای آن آمده ای، زیرا آنچه را  دوست داری، به زودی خواهی دید، و بزودی دارای پسری مبارک خواهی شد.آن مرد نصرانی می گوید: من بعد از مرگ همین نصرانی با پسرش دیدار کردم، دیدم مسلمان است و در مذهب تشیّع استوار ومحکم می باشد،او به من خبر داد که پدرش برهمان دین نصرانیت مُرد، و او بعد از مرگ پدر، مسلمان شده است، و پیوسته می گفت: اَنا بِشارَه مَولایَ «من بشارت مولای خود(امام هادی علیه السلام) هستم». ماخذ: انوارالبهیه- شیخ عباس قمی صفحه: 434-4
«بریحه عباسی»، گماشته دستگاه حکومتی و امام جماعت دو شهر مکه و مدینه بود. او از امام هادی (ع) نزد متوکل سخن چینی و سعایت کرد و برای او نگاشت: «اگر مکه و مدینه را می‌خواهی، علی بن محمد (ع) را از این دو شهر دور ساز؛ زیرا مردم را به سوی خود فرا خوانده و گروه بسیاری نیز به او گرایش یافته و از او پیروی می‌کنند». در اثر سعایت‌های بریحه، متوکل امام را از جوار پر فیض و ملکوتی رسول خدا (ص) تبعید کرد و ایشان را به سامرا فرستاد. در طول این مسیر، بریحه نیز با ایشان همراه شد. در بین راه رو به امام کرد و گفت: «تو خود بهتر می‌دانی که من عامل تبعید تو بودم. سوگندهای محکم و استوار خورده‌ام که چنانچه شکایت مرا نزد امیرالمؤمنین (متوکل) و یا حتی یکی از درباریان و فرزندان او کنی، تمامی درختانت را در مدینه به آتش کشم و خدمت‌کارانت را بکشم و چشمه‌ها و قنات‌های مزرعه‌ات را ویران سازم. بدان که در تصمیم خود مصمم خواهم بود». امام (ع) با چهره‌ای گشاده در پاسخ بریحه فرمود: «نزدیک‌ترین راه برای شکایت از تو، این بود که دیشب شکایت تو را به درگاه خدا عرضه کنم و من شکایتی را که نزد خدا کرده‌ام، نزد غیر خدا و پیش بندگانش عرضه نخواهم کرد». بریحه که رأفت و بردباری امام را در مقابل سعایت‌ها و موضع زشتی که در برابر امام گرفته بود دید، به دست و پای حضرت افتاد و با تضرع و زاری از امام درخواست بخشش کرد. امام نیز با بزرگواری تمام فرمود: «تو را بخشیدم!» [1] . پی نوشت : (1) اثبات الوصیة، علی بن الحسین المسعودی، تهران، کتاب فروشی اسلامیه، 1343 ش، ص 196.
آجرک‌الله‌یا‌صاحب‌الزمان 🥀🍂 فاطمه امشب به سامرّا عزا برپا کند دیده را یاد امام هادی(ع) دریا کند ای خوش آن چشمی که امشب با امام عصر خود خون دل جاری به رخ در مرگ آن مولا کند سلام‌علےساڪن‌سامرا✋🏻 (ع) 🥀 بر_شیعیان_جهان_تسلیت_باد🏴
🥀 به بزرگواری و غُربت امام هادی (علیه‌السلام) در ماجرای شفای خلیفه با دعای آن حضرت پی ببرید: 💐 بسیاری از بزرگان همانند مرحوم کلینی، راوندی، طبرسی، ابن شهرآشوب و... رضوان الله علیهم آورده‌اند: 🌺 روزگاری متوکل عباسی سخت مریض شد و پزشکان از درمان وی عاجز شدند و او در بستر مرگ قرار گرفت، مادرش نذر کرد که چنانچه متوکل شفا یابد، هدیه‌ قابل‌توجهی برای حضرت ابوالحسن، امام هادی علیه‌السلام ارسال دارد. در همین اثناء فتح بن خاقان نزد متوکل آمد و اظهار داشت: اکنون که تمام اطباء از درمان، عاجز مانده‌اند، آیا اجازه می‌دهی که با ابوالحسن هادی علیه‌السلام نسبت به مداوا و درمان مرض و ناراحتی شما مشورتی کنیم؟ متوکل پیشنهاد فتح بن خاقان را پذیرفت. پس از آن، شخصی را خدمت حضرت فرستادند تا موضوع را با وی مطرح نموده و دستورالعلمی را جهت درمان متوکل، از آن حضرت دریافت دارد. هنگامی که مأمور نزد امام علیه‌السلام آمد و موضوع را بیان کرد، حضرت فرمود: مقداری سرگین گوسفند تهیه و آن را با آب گلاب بجوشانند و سپس تفاله‌ آن را روی زخم چرکین بگذارند، ان شاء الله سودمند خواهد بود. همین که پزشکان معالج، چنین دستورالعملی را شنیدند، مسخره و استهزاء کردند. فتح بن خاقان گفت: آیا ضرر هم دارد؟ گفتند: خیر، بلکه احتمال بهبودی هم در آن هست، پس دستورالعمل حضرت را اجراء کردند و چون مقداری از آن را روی زخم (دُمل) قرار دادند، پس از گذشت مدتی کوتاه زخم سرباز کرد و مقدار زیادی خون و چرک از آن خارج شد و متوکل آرام گرفت و با استفاده از طبابت امام هادی علیه‌السلام سالم گشت. وقتی که خبر سلامتی متوکل به مادرش رسید، بسیار خوشحال شد و مبلغ ۱۰ هزار دینار به همراه یک انگشتر نفیس برای آن حضرت ارسال داشت. پس از گذشت چند روز، یکی از نوادگان حضرت مجتبی علیه‌السلام به نام محمد بطحائی که نسبت به امام هادی علیه‌السلام بسیار حسادت می‌ورزید، نزد متوکل رفت و نسبت به حضرت بدگوئی و سخن‌چینی کرد و نیز نسبت‌هائی را به آن حضرت داد، طوری که متوکل تحت تأثیر قرار گرفت و معتقد شد بر این که امام هادی علیه‌السلام برای یک شورش و کودتا مشغول جمع اسلحه و امکانات است! به همین جهت، متوکل به سعید حاجب دستور داد تا شبانه به منزل حضرت هجوم آورند و هر آنچه در منزل او یافتند، جمع‌آوری کرده و نزد متوکل بیاورند. سعید حاجب گوید: شبانه از دیوار منزل امام علیه‌السلام بالا رفتم و در آن تاریکی ندانستم چگونه فرود آیم، ناگهان متوجه شدم که حضرت مرا با اسم صدا کرد و فرمود: صبر کن تا برایت چراغ بیاورم، سپس شمعی را روشن نمود و برایم آورد و من به راحتی از دیوار پائین آمدم. و چون وارد بر حضرت شدم، دیدم که لباسی پشمین بر تن کرده و کلاهی بر سر نهاده و روی جانمازی از حصیر رو به قبله نشسته است. هنگامی که چشمش به من افتاد، فرمود: مانعی نیست، برو تمام اتاق‌ها را جستجو کن. سعید گوید: تمام اتاق‌ها و نیز وسائل حضرت را مورد بررسی قرار دادم و فقط دو کیسه (که یکی از آن‌ها به وسیله مهر و انگشتر مادر متوکل ممهور شده بود) یافتم. بعد از آن که همه‌جا را جستجو کردم و خدمت حضرت بازگشتم؛ فرمود: ای سعید! اطراف و زیر جانماز و همه‌جا را به خوبی جستجو بکن. پس چون جانماز را برداشتم، شمشیری در قلاف نهاده بود که آن را نیز به همراه دیگر اموال برداشتم و نزد متوکل آوردم. همین که متوکل چشمش بر آن دو کیسه و مهر مادرش افتاد، از مادر توضیح خواست که این‌ها چیست؟ مادرش در پاسخ گفت: آن موقعی که مریض شده بودی، این‌ها را برای شفای تو نذر آن حضرت کردم؛ و چون سلامتی خود را باز یافتی، آن‌ها را برایش ارسال داشتم. پس متوکل دستور داد تا کیسه‌ای دیگر ضمیمه‌ی آن‌ها شود و با تمامی آنچه آورده بودیم، برای امام هادی علیه‌السلام ارجاع و تحویل آن حضرت گردید. سعید افزود: چون خدمت حضرت هادی علیه‌السلام بازگشتم، ضمن عذرخواهی و پوزش از جسارتی که کرده بودم، اموال را تحویل ایشان دادم. و سپس حضرت فرمود: ظالمین جزای ستم‌های خود را به زودی خواهند دید.  🔻پی‌نوشت‌ها: اصول کافی: ج 1، ص 499، ح 6، الخرایج و الجرایح: ج 2، ص 276، ح 8، اثبات الهداة: ج 3، ص 380، ح 49، اعلام الوری طبرسی: ج 2، ص 119، مناقب بن شهرآشوب: ج 4، ص 415، بحارالأنوار: ج 50، ص 198، ح 10. 📚منبع: چهل داستان و چهل حدیث از امام علی هادی؛ عبدالله صالحی؛ مهدی‌یار.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤲صلی ألله علیک یا ابا الحسن یا علی بن محمد ایها الهادی صلوات الله وسلامه علیه ✍نزدیک به سه دقیقه روضه وتوسل درشب شهادت امام‌ هادی علیه السلام 🏴ای نجل جواد، ابن رضا، حضرت هادی 🏴بگرفته حسن بر تو عزا حضرت هادی 😢یک عمر ستم دیـده ز جور «متوکل» 😢در آینه صبح و مسا حضرت هـادی 🏴دل سوخته از طعنه و از زخم زبان‌ها 🏴خونین جگر از زهر جفا حضرت هادی 😢بردند همان شب که سوی بـزم شرابت 😢چون از تو نکردند حیا حضرت هادی 🏴افسوس که کشتند تـو را از ره بیـداد 🏴بی جرم و گنه، قوم دغا حضرت هادی 😢افسوس، به جور از حرم مادر و جدت 😢گشتی تو غریبانه جدا حضرت هادی 🏴کس از غم ناگفته‌ات ای یوسف زهرا 🏴آگاه نشد غیر خـدا حضرت هـادی 😢کشتند تو را در دل غربت، به چه جرمی؟ 😢ای جان جهانت بـه فدا! حضرت هادی 🏴بزم می و خون دل و حبسِ ستم و زهر 🏴حق تو عجب گشت ادا حضرت هادی 😢در ماتـم تـو ای خلف پـاک پیمبـر 😢شد سامره چون کرب و بلا حضرت هادی 🏴"میثم" به تو و غربت تو اشک فشاند 🏴ای کشته بی‌جرم و خطا حضرت هادی 🏴شهادت امام هادی علیه السلام تسلیت باد
2134122757823.mp3
8.98M
🎧روضه شهادت امام هادی علیه‌السلام 🎙مداح: حاج مهدی رسولی معراج الشهداء اهواز اسفند ۹۷ التماس دعا... https://eitaa.com/isfahanmasajed
37.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اولین لحظات ورود حاج قاسم سلیمانی به حرم امامین عسکریین در سامرا در سال 2014 پس از رفع محاصره و صحنه هایی از مشارکت شهید در غبارروبی حرم مطهر و عطر افشانی آن http://eitaa.com/roshangaryerfan
🩸کسانی که قصد کُشتنِ امام هادی علیه‌السلام را داشتند، در مقابل آن حضرت به سجده افتادند ... در نقل‌ها آمده است: روزی کینهٔ متوکل ملعون از امام هادی علیه‌السلام آن‌قدر بالا گرفت که دستور داد چهار نفر از اهالی خزر را برایش حاضر کنند؛ مأموران حاضر شدند و متوکل به هر کدام شمشیری داد و به آنها دستور داد، وقتی‌که حضرت هادی علیه‌السلام وارد مجلس شد با شمشیر به او حمله کنند و با خود می‌گفت: به خدا قسم پس از کشتن بدنش را آتش می‌زنم. 🥀 راوی گوید: من گوشه‌ای ایستاده بودم که در همین گیر و دار، حضرت ابوالحسن امام هادی علیه‌السلام وارد شد ... من دیدم امام علیه‌السلام در موقع آمدن لبهایش به دعایی تکان می‌خورد و هیچ ناراحتی و وحشتی ندارد؛ 📋 فَلَمَّا بَصُرَ بِهِ الْمُتَوَکِّلُ رَمَی بِنَفْسِهِ عَنِ السَّرِیرِ إِلَیْهِ وَ هُوَ سَبَقَهُ وَ انْکَبَّ عَلَیْهِ فَقَبَّلَ بَیْنَ عَیْنَیْهِ وَ یَدَهُ وَ سَیْفُهُ بِیَدِهِ ▪️تا متوکل ملعون چشمش به امام هادی علیه‌السلام افتاد خود را از تخت به زیر انداخت و خود را به آن حضرت رساند و دست و پیشانی او را بوسید و در حالی که شمشیر در دست داشت می‌گفت: آقا یا ابن رسول اللَّه! ای بهترین خلق خدا! پسر عمو و مولایم یا ابا الحسن!... 🥀 سپس متوکل گفت: آقا ! چه چیز موجب تشریف فرمایی شما در این موقع گردیده؟ امام علیه‌السلام فرمود: پیکی از طرف شما آمده و گفت: متوکل شما را می‌خواهد؛ متوکل گفت: دروغ گفته زنازاده! هرجا می‌خواهید، تشریف ببرید! سپس روی به حاضرین نموده و گفت: از آقا و مولای من و خودتان مشایعت کنید. 📋 فَلَمَّا بَصُرَ بِهِ الْخَزَرُ خَرُّوا سُجَّداً مُذْعِنِینَ ▪️همین‌که امام علیه‌السلام خواستند از قصر متوکل بیرون بیاید، تا چشم آن چهار نفر اهالی خزَر به آن حضرت افتاد، با حال اقرار به عظمت ایشان، به سجده افتادند. 📚 الخرائج و الجرائح،ج ۱ ص۴۱۹ ✍ آه ... یا امام هادی ای‌کاش همانگونه که شمشیر از دست متوکل و آن چهار نفر افتاد، در گودال قتلگاه هم شمشیر از دست شمر و آن چهل نفر حرامیِ ملعون می‌افتاد... ➖ ما را کُشته است آن ساعت دردناکی که مقاتل نوشته‌اند: 📜 ... وَ بَقِيَ الحُسينُ علیه‌السلام مَكبُوبًا عَلَى الأرضِ مُلَطّخًا بِدَمِهِ ثَلاثَ سٰاعاتٍ ▪️حدود سه ساعت بود که سیدالشهدا علیه‌السلام بی‌رمق بین گودال، در خون خودش غوطه‌ور افتاده بود. 🥀 دائماً لب‌های خشکش به هم می‌خورد و می‌فرمود: صَبرًا عَلَى قَضائِك لا الٰهَ سِواكَ يا غياَث المُستَغيثين 📜 فَاِبْتَدَرَ إلَيْهِ أربَعونَ رَجُلاً كُلٌّ مِنهُم يُريدُ حَزَّ نَحرِهِ و عُمَرُ بنُ سَعدٍ لَعَنَهُ اللّهُ يَقولُ: يا وَيلَكُم! عَجِّلوا عَلَيْهِ ▪️در آخر چهل حرامی پیشی گرفتند تا سرِ مطهر سیدالشهداء علیه‌السلام را جدا کنند؛ عمر بن سعد ملعون هم دائمًا می‌گفت: وای بر شما! هرچه زودتر کارش را تمام کنید! 🥀 شَبث و سنان ملعون به ترتیب وارد گودال شدند تا سر مطهرش را جدا کنند؛ اما پس از لحظاتی یکی پس از دیگری وحشت‌زده از گودال قتلگاه بیرون آمدند. 🥀تا اینکه در نهایت شمر ملعون به سنان لعین گفت: مادرت به عزایت بنشیند! چرا دست کشیدی؟ سنان گفت: وای بر تو! چشمانش را به رویم باز کرد و شجاعت پدرش را به خاطرم آورد که از کشتن او دست کشیدم. پس شمر به او گفت: 📜 إنّي لأقتُلُهُ سَواءً شَبِهَ المُصطفىٰ أو عَلِيّ المُرتضىٰ؛ فأخَذَ السّيفَ مِن يَدِهِ، و رَكِبَ صَدرَ الحُسينِ علیه‌السلام... ▪️این من هستم که او را می‌کشم؛ حال چه شبیه مصطفی صلی‌الله‌علیه‌وآله باشد و چه شبیه علیّ مرتضی علیه‌السلام؛ پس شمشیر را از دست سنان گرفت و وارد گودال قتلگاه شد و از سینه مبارک سیدالشهداء علیه‌السلام بالا رفت... 📚مقتل أبومخنف (مشهور)،ص۹۳ 📚اسرارالشهادة ص ۴٢۶ 📝 ناله بزن ؛ با ناله از گودال لشگر را ببر زینب بیا ، این شمرِ با پا رفته منبر را ببر چون مادر خود بر کمر چادر ببند ای شیرزن از زیر دست و پای این مردم برادر را ببر این فرصت پیش آمده دیگر نمیاید به دست دامن کشان، دام‍ن بیاور با خودت سر را ببر ناله بزن، فریاد کن؛ اما همه‌ش بی‌فایده است این شمر، از اینجا نخواهد رفت؛ مادر را ببر ای لشگر بی آبرو اینگونه عریانش مکن پیراهنش را بر زمین بگذار، معجر را ببر انگشتری که ضربه خورده در نمی‌آید ز دست جایش، النگوی من و این چند دختر را ببر من در میان این شلوغی خیمه را گم کرده ام از بین نامحرم بیا عباس! خواهر را ببر... 🏴🏴 رسانه باشید و به دست ارادتمندان به مجالس اهل بیت علیهم السلام برسانید ◀️◀️◀️ http://eitaa.com/roshangaryerfan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌️ واکنش قابل تامل برادر یکی از شهدای کرمان، به خمیده نشستن فرزند شهید 🎬 برای بیداری وجدانها👇 @Bidari_Media
🍀🍀قالَ مولاناالإمامُ محمد بن علی الباقر عليهما السلام: 🍀... لَوْ اَنَّ رَجُلاً قام لَيْلَهُ و صامَ نَهارَهُ و تَصَدَّق بِجَميعِ مالِهِ وَ حَجَّ جَميعَ دَهْرِهِ 🍀وَ لَمْ يَعْرِفْ وِلايَةَ وَلِى اللّهِ فَيُوالِيِه و يكون جَميعُ اَعْمالِهِ بِدِلالَتِهِ مِنْهُ اِلَيْهِ، 🍀ما كانَ عَلىَ اللّهِ حَقٌّ فى ثَوابِهِ ولا كانَ من اَهْلِ الإيمانِ. 🍀🍀مولانا حضرت امام محمّد باقر عليه السلام فرمود: 🍀... اگر فردى شب را نماز گزارد و روز به روزه بگذراند 🍀و تمام اموال خود را صدقه بدهد و تمام عمر خود را حج بجاى آورد، 🍀اما ولايت ولى خدا را نشناسد تا كه از او پيروى كند و تمام كارهايش به راهنمايى او باشد، 🍀نه خداوند به او پاداشى خواهد داد و نه چنين فردى از اهل ايمان است. بحارالأنوار، ج 23، ص 294؛ تفسير عياشى، ج 1، ص 259. 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
🔵امام باقر علیه السلام  ضمن وصایای خود به جابر جعفی فرمود: 🌺«یا جابر! اوصیکَ بِخَمْس إِنْ ظُلِمْتَ فَلا تَظْلِمْ وَ إِنْ خانُوکَ فَلا تَخُنْ، وَ إِنْ کُذِّبْتَ فَلا تَغْضَبْ، وَ إِنْ مُدِحْتَ فَلا تَفْرَحْ وَ إِنْ ذُمِمْتَ فَلا تَجْزَعْ.» 🌸ای جابر! تو را به پنج چیز سفارش می کنم: 1️⃣اگر به تو ستم کردند تو ظلم نکن 2️⃣ اگر به تو خیانت کردند تو خیانت نکن 3️⃣ اگر تو را تکذیبت کردند و دروغگو پنداشتند، خشمگین مشو 4️⃣ اگر مدح و ثنای تو را گویند و از تو تعریف کردند، شاد و خوشحال نشو 5️⃣ اگر از تو بد گفتند و نکوهشت کردند، بر آشفته و ناراحت مشو. 📚بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۱۶۲
عنه عليه السلام : ثلاثٌ مَن حافَظَ علَيها سَعِدَ : إذا ظَهَرَتْ عليكَ نِعمَةٌ فاحمَدِ اللّه َ ، و إذا أبطَأ عنكَ الرِّزقُ فاستَغفِرِ اللّه َ ، و إذا أصابَتكَ شِدَّةٌ فَأكثِر مِن قَولِ : لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلاّ بِاللّه ِ .[بحار الأنوار : 78/45/51 .] امام علی عليه السلام : سه چيز است كه هر كس رعايت كند خوشبخت شود : هرگاه نعمتى به تو رسيد خدا را سپاس گوى ، هرگاه روزيت دير رسيد از خدا آمرزش بخواه، و هرگاه سختى به تو رسيد ذكر «لا حول و لا قوة الاّ باللّه » را زياد بگو .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ما تو گوش کسی زدیم که بقیه حتی جرات ندارن زنگ در خونه‌اش رو بزنن 🇵🇸 @Roshangari_ir