#امام_زمان #مناجات_امام_زمان
#آدینه #نوروز
در این هوای بهاری شدم دوباره هوایی
بهار رسید اما بهار من! تو کجایی؟
چه برکتی، چه نویدی، چه سبزه ای و چه عیدی؟
به سال نو چه امیدی؟ اگر دوباره نیایی
مقلّبانه به قلبم، هوای تازه بنوشان
محوّلانه به حالم اشاره کن به دعایی
مقدرست به فالم مدبّرانه بتابی
خوش است لیل و نهارم اگر نظر بنمایی
اگر قرار چنین شد، تو را بهار نبیند
چنین نکو ز چه رویی؟ چنین خجسته چرایی؟
اگر چه حُسن فروشان به جلوه آمده باشند
تو آبروی جهانی، تو روی ماه خدایی
دل از امیر سواران گرفته است بشارت
از آسمان خراسان شنیده است ندایی
خودت مگر که به زهرا(س) توسلی کنی امشب
نمی رسد گل نرگس! دعای ما که به جایی
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
می روی با فرق خونین پیش بازوی کبود
شهر بی زهرا که مولا! قابل ماندن نبود
با وضو آمد به قصد لیله الفرقت، علی!
ابن ملجم در شب احیاء چه قرآنی گشود
مسجد کوفه کجا، پشت در کوچه کجا
ضربت کاری که خوردی، یا علی! آن ضربه بود
دور محرابت نمیبیند ملائک را مگر؟
با چه رویی دارد این شمشیر میآید فرود
ساقیا در سجده هم جام شهادت میزنی
اولین مستی که میخوانی تشهد در سجود
کینهای از ذوالفقارت داشت گویی در دلش
تا چنین فرق تو را وا کرد شمشیرِ حسود
رسم شد شق القمر کردن میان کوفیان
از همین شمشیر درس آموخت عاشورا، عمود
در وداعت با حسین اشک تو جاری میشود
دیدهای گویا از اینجا خیمهها را بین دود
بین فرزندانی اما این حسینت را غریب
میکشندش با لبان تشنه در بین دو رود
با یتیمان آمدم پشت سرای زینبت
شیر آوردم پدر جان! دیر آوردم، چه سود؟
#قاسم_صرافان
سالروز شهادت مولای متقیان امام علی(ع) تسلیت باد
#امیرالمومنین_ع_مدح #شعر_حماسی
🍃ابیاتی از مثنوی بلند خیبر
شير میچرخيد با شمشير در ميدان عشق
هر سر بی عشق را میريخت اين طوفان عشق
اي که خود را پيش شمشير دو دم آوردهای
هر چه سر آورده باشی باز کم آوردهای
تیغ اگر این است آن بازیچه در دست تو چیست؟
کاش میفهمیدی ای مرحب! هماورد تو کیست؟
واقعاً با شیر حق جنگیدن از خوش باوری ست
پهلوان! گویی حواست نیست! این آقا علی ست
ذوالفقار است این که میچرخد علی گویان و مست
چون نباشد مست؟ چون میگیردش حیدر به دست
بس که در دست علی گشتهست مجنون ذوالفقار
گاه چرخی هم اضافی میزند بر گرد یار
بیدلیل این تیغِ عاشق، همدل زهرا نگشت
هیچ یاری این قدر دورِ سر مولا نگشت
غیر زهرا هیچکس در گردش لیل و نهار
دور مولایش نگشت اینقدر الا ذوالفقار
دستِ حق در چارچوب و بستِ در، انداخت چنگ
گفت: یا زهرا و در را کند، از جا، بیدرنگ
در، میان دست حیدر، هر دو لشکر در سکوت
قلعهی بیدر، علی گویان و خیبر در سکوت
گاه لشکر، دست حیدر را تماشا میکنند
گاه آن دیوارِ بیدر را تماشا میکنند
بَه! به این مولا و در را در هوا چرخاندنش
قلعهها مسحور آن «اِنّا فَتَحنا» خواندنش
قلعهها حیران شدند و خیبریها، حیدری
یافتند آنجا درِ توحید را، در بیدری
✍ #قاسم_صرافان
✅اللهم عجل لولیک الفرج
لب ما و قصه زلف تو، چه توهمی، چه حکایتی!
تو و سر زدن به خیال ما، چه ترحمی، چه عنایتی!
به نماز صبح و شبت سلام، و به نور در نَسَبت سلام
و به خال کنج لبت سلام، که نشسته با چه ملاحتی
به جمال، وارث کوثری، به خدا محمد دیگری
به روایتی خود حیدری، چه شباهتی، چه اصالتی!
بلغالعلی به کمال تو، کشفالدجی به جمال تو
به تو و قشنگی خال تو، صلوات هر دم و ساعتی
تو که آینه تو که آیتی، تو که آبروی عبادتی
تو که با دل همه راحتی، تو قیام کن که قیامتی
زد اگر کسی در ِخانهات، دل ماست کرده بهانهات
همه جا گرفته نشانهات، به چه حسرتی، به چه حالتی!
نه مرا نبین، رصدم نکن، و نظر به خوب و بدم نکن
ز درت بیا و ردم نکن، تو که آستان سخاوتی
#جمعه_ظهور
#قاسم_صرافان
#حجت_بحرالعلومی
👉 @smbshafti