🏴 اشعار #شب_هشتم_محرم
______
#حضرت_علی_اکبر
دیدم اعضای تنت را جگرم سوخت علی
پاره های بدنت را جگرم سوخت علی
ناگهان زانویم افتاد زمین چون دیدم
طرز چانه زدنت را جگرم سوخت علی
چه کنم عمه نبیند بدن حمزه ای اَت
مُثله دیدم بدنت را جگرم سوخت علی
لخته خونی که برون از گلویت آوردم
ریخت خون دهنت را جگرم سوخت علی
باورم نیست که جسمت ز نظر پنهان است
نیزه بینم کفنت را جگرم سوخت علی
یوسفم ،کاش که می شد به میان حرمت
ببرم پیرهنت را جگرم سوخت علی
آن لبانی که اذان گفت، بهم ریخته است
خُرد بینم دهنت را جگرم سوخت علی
داغ پرپر شدنت جای خود، امّا بینم
داغ بی سر شدنت را جگرم سوخت علی
این همه نیزه میان بدنت گم شده است
با که گویم محنت را جگرم سوخت علی
از همان دور شنیدم رجزت را پسرم
این حسین و حسنت را جگرم سوخت علی
نعرة حیدری و نالة یا زهرایت
می شنیدم سخنت را جگرم سوخت علی
نشد آخر لب عطشان تو را آب دهم
چه کنم سوختنت را جگرم سوخت علی
گر نیایند جوانان حرم یاری من
که بَرَد خیمه تنت را جگرم سوخت علی
🔸شاعر:
#محمود_ژولیده
__________________
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
#شب_نوزدهم
رکعت اول، نمازش با سلامت ختم شد
رکعت دوم، رکوعش تا قیامت ختم شد
شد عمودِ آهنین، سهم سرِ شیر خدا
در سحر شد منهدم یکباره، أرکانُ الهُدی
با وجودی که هنوز از هر قضاوت زود بود
من نمیدانم چگویم، تیغ زهرآلود بود
تا حسن آید به مسجد، کار از کارش گذشت
تیغ از پشتِ سرش، تا پشتِ رخسارش گذشت
زیر یک بازوی بابا را حسن محکم گرفت
زیر یک بازوی مولا را حسین کم کم گرفت
باز هم تکرار شد، آنکه عصای مادر است...
با حسینش مجتبی، حالا عصای حیدر است
وای بر حال دل زینب که مهمانش رسید
مرتضی با حال و احوال پریشانش رسید
جان زینب بر لب آمد، تا پدر برگشت باز
قابضُ الأرواح آمد، دیده تر برگشت باز
گفت دستانم رها سازید، زینب مضطر است
او به یاد روزهای واپسینِ مادر است
دخترم طاقت ندارد، رحم بر حالش کنید
کربلا در پیش دارد، فکرِ احوالش کنید
بعد از این سرها ببیند روی نِی، از تن جدا
خونِ من بر چهره بیند، بر گلو خون خدا
آید آن روزی که میبیند، میان اشک و آه
میزند در خون حسینش، دست و پا در قتلگاه
#محمود_ژولیده
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_ولادت
عالم حریم حرمت آل پیمبر است
کلِّ فلک همان فدک آل کوثر است
چیزی ندارد این دو جهان غیر فاطمه
دنیا چو گوی، در کفِ دستان حیدر است
ما غیرِ خیرِ فاطمه خیری ندیده ایم
هر نعمتی که هست سرِ خوان مادر است
آری به حرمت حرم ثامن الحجج
ایران حریم حضرت موسی بن جعفر است
اصلاً قسم به حضرت معصومه و رضا
این مملکت هدیّۀ زهرای اطهر است
مکه مدینه سامره کرب و بلا نجف
تا کاظمین یکسره با قم برابر است
بالاترین زمان که پس از روز مادر است
معصومه شاهد است، همین روز دختر است
آمد چه دختری که چو زینب کند قیام
جان برادر است و رضا جان خواهر است
از مشهدِ شَهَنشَه و شیرازِ شاچراغ
تا قم حریم این دو سه خواهر برادر است
شوق زیارت و حرم و آب و دانه ام
یعنی که من کبوتر این آستانه ام
ای مرقد تو قبلۀ عالم تو را سلام
ای امتدادِ سورۀ مریم تو را سلام
ای جانشین زینب و زهرا به حلم و صبر
جام طهور کوثر و زمزم تو را سلام
ای پارۀ تنِ همۀ آل مصطفی
وی بضعۀ نبیِّ مکرّم تو را سلام
ای بارگاه قدسیِ تو آشیانه ای…
بر بهترین سلالۀ خاتم تو را سلام
آئینه دارِ معرفةُ الفاطمه تویی
ای رازدارِ خلقتِ آدم تو را سلام
باید تو را عقیلۀ دوّم صدا کنیم
عِلم لدُن تُوراست مسلّم، تو را سلام
یک نَخ ز چادر تو همان حبل محکم است
ای بر عفاف،رشتۀ محکم تو را سلام
نیکان تو را ملیکۀ اسلام خوانده اند
ای وصف تو ز نَیّرِ أعظم تو را سلام
شد بارگاهِ قدسیِ تو کلبۀ مَلَک
آید ز هر فرشته دمادم تو را سلام
عشق رضا و شوق حریمت،دو بالِ عشق
با این دو بال،نیست در عالم زوالِ عشق
ما را اگر به کشور تو بار داده اند
یعنی به ما خزائنِ أسرار داده اند
بعد از ولای فاطمه و زینب و حسین
بر زینبِ رضاست که این کار داده اند
تو خود نشانِ سلسلۀ این أمانتی
یعنی تو را ولایتِ ابرار داده اند
وقتی حدیث میکنی از جدِّ اکرمت
بر تو کلامِ فاطمه انگار داده اند
موسی سِرِشتی و گُلِ موسی بن جعفری
دین را نمک به کام تو بسیار داده اند
هستی فقیه و مجتهده در علومِ دهر
بر تو عجیب بینشِ بیدار داده اند
پا جای پای حجّتِ سرمد گذاشتی
با تو به ما بشارت و إنذار داده اند
طی کرده ای چه ناب مسیرِ امام را
زیبات، نامِ قافله سالار داده اند
میخواستی که زائر کوی رضا شوی
بعد از عروج، رخصت دیدار داده اند
حالا دفاع از حَرمت تا هنوز هست
صحن و رواق محترمت تا هنوز هست
تو در تمام مُلک و مَلک تا نداشتی
آنگونه خِلقتی که تو همتا نداشتی
روحِ مجرّدِ تو همان نور فاطمه ست
نوری که جز به صُلبِ علی جا نداشتی
وقتی شدی تو خانه بدوشِ امام خویش
جز انفجارِ نور تمنّا نداشتی
در مقطعی که نهضتِ تو انقلاب کرد
غیر از خدا تو هیچ کسی را نداشتی
روح خدا به مکتب تو رُشد کرده است
غیر کلامِ حق، یَدِ بَیضا نداشتی
در نوجوانی اَت به فِقاهت رسیده ای
در پُرسشی نبود، که فتوا نداشتی
شد حوزه های علمیه از عِلم تو علَم
ای عالمه که عِلم ز دنیا نداشتی
شأن و مقامِ شامخِ تو همچو زینب است
با آنکه عمرِ زینب کبری نداشتی
آنچه مصائب است چشیدی ولی یقین
بر نیزه رأس زادۀ زهرا نداشتی
از ساوه تا به قم به شما مرحبا رسید
از کوفه تا به شام به زینب جفا رسید
شاعر: #محمود_ژولیده
.
#شب_قدر
#روضه_امام_علی
امشب ای خالق یکتا همه را میبخشی
در شب قدر، خدایا همه را میبخشی
ای کریمی که همه ریزه خورخوان تواند
سفره ات هست مهیّا همه را میبخشی
گر چه ما غرق گناهیم ولی از سر لطف
می کنی باز مدارا همه را می بخشی
به علی، احمد و زهرا، به حسین و به حسن
تو، به این حُرمت اَسما همه را می بخشی
مِهر و کینه دو پر و بال عروج دل ماست
به تولّی و تبرّی همه را می بخشی
شیعه ی حیدر و آتش ... چقَدَر بی معناست
مطمئنّم که به مولا همه را می بخشی
دست خالی نرود هیچ کسی از اینجا
تو در این لیله ی احیا همه را میبخشی
پر توبه بده تا سوی تو پرواز کنم
تا ببینم که چه زیبا همه را می بخشی
من زمین خورده ام امّا نه شبیه عبّاس
به زمین خوردن سقّا همه را میبخشی
#محمد_فردوسی✍
.............
تا سحر من امشب خدا خدا میکنم
تا نفس به سینس علی علی علی صدا می کنم
عشق تو شبیه در و منم مثل صدف
الهی که قسمتم بازم بشه برم نجف
آقا جون اسم شما قلبمو کرده منجلی
مادرم از کوچیکی گفته فقط بگو علی
یا علی مولا
تهمت والله ارکان الهدی
بابا جون آخه چرا دست به محاسن می کشی
بی تابی نکن بابا زینب و آخر می کشی
بابا جون اشک چشات عالمی رو غرق می کنه
خنده های امشبت با هر شبت فرق می کنه
بابا جون چرا نگات به آسمون دوخته شده
لحظه لحظه صورتت سرخ و بر افروخته شده
التماس دخترت مرو مرو مرو به مسجد علی
.............
#شهادت_امام_علی
با خود بگذارید كه نجوا كند امشب
این روح مگر بال و پری واكند امشب
یك لحظه دگر طاقت این هجر ندارد
سخت است تحمل، غم زهرا كند امشب
این فرقِ ترك خورده تسلی شدنی نیست
جز فاطمه اش كیست تسلا كند امشب
اسرار مگوی علی و چاه بماند
با فاطمه خود حلِّ معما كند امشب
مردی كه جدا از دل محراب نمی شد
بایست که بالِشت، مصلی كند امشب
ایكاش بگویند به زینب خبری نیست
بگذار پرستاریِ بابا كند امشب
شد زنده دگر بار شب سخت وصیت
بگذار كمی زمزمه مولا كند امشب
زان بسته كه جبریل سفارش به نبی داشت
باید كفنِ تازه تری واكند امشب
فرمود: حسینم ! حسنم سخت غریب است
بسیار دعا زینب كبری كند امشب
این سنّتِ تشییعِ غریبانه به جا ماند
می خواست علی یاد ز زهرا كند امشب
صحبت ز حسین و حرم و مشك و علم شد
این هاست سفارش كه به سقّا كند امشب
گاهی به علمدار سپارد حرمش را
گاهی سخن از اكبر لیلا كند امشب
فرمود كه : قاتل به شما گرچه اسیر است
با او حسنم خوب مدارا كند امشب
غافل نشود هیچ كس از قوت یتیمان
نان و نمك و شیر مهیّا كند امشب
دل ! دست توسل به عنایات كه داری ؟
پروندۀ ما را علی امضا كند امشب
***
شاعر : #محمود_ژولیده ✍
.👇