eitaa logo
کانال تبلیغی حجت الاسلام حبیبی
256 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
3.7هزار ویدیو
30 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کتاب سرباز کوچک امام خاطرات آزاده سرافراز آقای مهدی طحانیان از دوران اسارت بسیار خواندنی است ☝️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
D1737389T14129765(Web).mp3
4.43M
فقط چند ساعت به ماه مهمانی خدا مانده... مرحوم استاد فاطمی نیا از گوشه ای از اسرار این ماه بزرگ می گویند.... 🎙 📺 ┄┄┅═✧❁🎙❁✧═┅┄ 🔈⃝🇮🇷کانال سخنرانی @sokhan_iranseda @sokhan_iranseda
تربیت مادر و لقمه حلال پدر محور اصلی تربیت و شهادت ۴ برادرم بود خواهر شهیدان بهادربیگی با بیان اینکه در زمینه شهادت چهار تن از برادرانش نمی‌توان از نقش کلیدی مادر در تربیت آنها غافل شد، بیان کرد: نوع تربیت و نگاه یک مادر در سرمایه‌گذاری روی فرزندان بسیار اثرگذار است، در اصل تربیت مادر و لقمه حلال پدرم محور اصلی رشد، تربیت و شهادت برادرانم بود. فاطمه بهادربیگی، خواهر شهیدان بهادربیگی و از فرهنگیان بازنشسته همدانی با حضور در دفتر ایکنای همدان، با مرور خاطرات چهار برادر شهید خود، اظهار کرد: خانواده ما یک خانواده مبارز و سیاسی بود، قبل از پیروزی انقلاب علیرضا یکی از برادرهایم از زندانیان سیاسی بود که مجسمه او امروز در موزه عبرت تهران موجود است. وی افزود: او سال‌ها جلسات قرآن و تفسیر داشت، در آن زمان تنها جایی که کار تشکیلاتی انجام می‌دادند انجمن حجتیه بود، سال ۱۳۵۲ ساواک او را دستگیر کرد، برای گرفتن یک جوان ۱۸ ساله جمعیت زیادی به منزل ما هجوم آوردند، حدود یک سالی در زندان ساواک بود پس از آزادی بلافاصله به آمریکا رفت و در کنار شهید بهشتی تا سال ۱۳۵۸ مشغول فعالیت‌های انقلابی بود. این فرهنگی بازنشسته گفت: حسین آقا متولد ۱۳۳۰، آقا محمد متولد ۱۳۳۸، آقا مهدی متولد ۱۳۳۹ و آقا حمید متولد ۱۳۴۴، چهار شهید از خانواده ما بودند که همه از علیرضا خط ‌گرفتند. این خواهر شهید با بیان اینکه در این بین نمی‌توان از نقش کلیدی مادرم در تربیت این شهدا غافل شد، بیان کرد: او زنی بسیار متدین و مبارز بود، نوع تربیت و نگاه یک مادر در سرمایه‌گذاری روی فرزندان بسیار اثرگذار است. در اصل تربیت مادر و لقمه حلال پدرم محور اصلی رشد، تربیت و شهادت برادرانم بود. بهادربیگی با بیان اینکه در سال ۵۷ در همدان به همت سردار شهید حسین همدانی، شهید فرجیان‌زاده و خواهر دباغ کمیته‌ای تشکیل شد و پس از آن سپاه همدان را تشکیل دادند، یادآور شد: از آنجا که آقا مهدی جزء فرماندهان رده اول جبهه بود انتظار شهادت او را داشتیم، او از مبارزان جنگ با کومله و دموکرات بود، بسیار رزمی شده بود، نوروز سال ۱۳۶۰ بود برادرم آقا محمد که فرهنگی و مدیر مدرسه‌ای در یکی از روستاهای همدان بود، از برادرم آقا مهدی در مورد شرایط جنگی سؤالاتی می‌پرسید و تصمیم گرفت در ایام تعطیلات همراه او به جبهه برود. برادرم از لحاظ روحی به مقامی رسیده بود که ظرف چهار روز حضور در جبهه در تاریخ پنجم فروردین‌ماه ۱۳۶۰ وقت نماز ظهر به شهادت رسید. این خواهر شهید با اشاره به شهادت آقا محمد، ادامه داد: ۱۷ یا ۱۸ ساله بودم مشغول فعالیت‌های فرهنگی در کانون مهدیه؛ برادرم آقا حمید به سراغم آمد، به من خبر شهادت آقا محمد را داد، وقتی به خانه برگشتم باور نمی‌کردم که در عرض چند ساعت خانه این‌طور سیاه‌پوش شده، ریسه کشیده و حجله‌هایی برای برادرم برپا شده است، در آن زمان مردم بسیار فعال بودند و سریع هر چه لازم بود را مهیا کرده بودند. شهادت واقعا برگزیده شدن از سوی خداست بهادربیگی اظهار کرد: با وجود فعالیت زیاد آقا مهدی در جبهه و اینکه در معرض خطر بود احتمال شهادتش زیاد بود اما این خواست خدا بود که آقا مهدی زنده و در کنار ما بود و آقا محمد به شهادت رسیده بود، پس از آقا محمد، برادرم آقا مهدی دیگر آرام و قرار نداشت و به این ایمان آورده بود که شهادت واقعا برگزیده شدن از سوی خداست. وی افزود: در آن زمان مراسم فاتحه و یادبود شهدا طولانی بود و ما تا نزدیک چهلم و بیشتر درگیر مهمان و مراسم مختلف و جلسات زیارت عاشورا بودیم. خواهر شهیدان بهادربیگی با اشاره به اینکه سال ۶۰، آقا مهدی شهردار کبودراهنگ شده بود و در این عرصه گمنام فعالیت می‌کرد، اظهار کرد: امام‌جمعه کبودراهنگ آقای صامتی خیلی آقا مهدی را دوست داشت و از آنجا که آقا مهدی هم آدم باهوشی بود او را برای انجام امور عمرانی به‌عنوان شهردار معرفی کرده بود. وی ادامه داد: آقا مهدی اهل تهجد، مناجات و رزم بود و برای خودش چمرانی بود؛ از زمان انقلاب در جبهه بود، به اصرار سردار همدانی، فرمانده سپاه اسدآباد شد و بعد از آن، در اواخر سال ۶۰ برای گذراندن آموزش‌های رزمی در کنار شهید چمران به لبنان رفت، مدت شش ماه در لبنان بود چون در حال مبارزه با اسرائیل بود و خوشبختانه از لبنان سالم برگشت. خواهر شهیدان بهادربیگی بیان کرد: آقا مهدی سال ۶۱ در عملیات‌های والفجر حضور داشت، خیلی کم او را می‌دیدیم، به مادرم می‌گفت «مادر جان هیچ‌وقت منتظر پیکر من نباش می‌خواهم پیکرم در بیابان‌ها بماند»، در نهایت در عملیات فکه به خاطر پاتکی که خوردند در کانال کمیل همراه با شهید هادی در ۲۲ بهمن سال ۶۱ به شهادت رسید و پیکرش هیچ وقت برنگشت. وی با اشاره به قسمتی از وصیت‌نامه برادر شهیدش گفت: در وصیت‌نامه آقا مهدی آمده است «انسان باید به جایی برسد که تمام اعضا و جوارحش در خدمت به خدا باشد؛ چشمانش فقط برای خدا گریه کند، دستانش برای قنوت باشد، زبانش برای مناجات، لب‌ها برای ذکر خدا و مناجات با خدا باشند، کمرش برای رکوع و پاها و قیام برای خدا باشد و ...» خیلی از عرفا این وصیت‌نامه را دیده‌اند و اظهار کردند که این سخنان کار یک عارف ۷۰ ساله است نه یک جوان ۲۰ ساله، اما شهدا کسانی هستند که قبل از شهادت صحنه‌هایی را دیدند که پرده‌های عالم از چشمانشان کنار و عوالم برایشان مکشوف شد. بهادربیگی ادامه داد: بعد از آقا مهدی نوبت حمید بود، او متولد سال ۱۳۴۴ و دو سال از من کوچکتر بود اما خیلی درس‌خوان و نابغه بود؛ از این‌رو به او حسادت می‌کردم چون درس‌هایش از من بهتر بود. از شش سالگی وقتی وارد جمعی می‌شد که خانم بودند «یا الله» می‌گفت به او می‌گفتم تو بچه‌ای لازم نیست ورودت را اعلام کنی. ذات پاکی که داشت موجب شده بود در سن ۹ سالگی علاوه بر اینکه نماز یومیه می‌خواند اهل نماز شب هم بود، بسیار مؤدب بود به نظر خانواده خیلی اهمیت می‌داد و شخصیتی آرام داشت. این خواهر شهید گفت: آقا حمید از دانش‌آموزان دبیرستان شریعتی همدان و یکی از نخبگان این مدرسه بود که در طول دوران تحصیلش به همین خاطر از او تجلیل به عمل آمد؛ وقتی از دبیرستان فارغ‌التحصیل شد مدیر مدرسه‌اش می‌گفت رفتن این دانش‌آموز از این مدرسه غصه‌ای بر دل ما می‌گذارد، نخبه رشته ریاضی بود و در سال ۶۳ با کسب رتبه دو رقمی در کنکور وارد رشته کامپیوتر دانشگاه شهید بهشتی شد. وی یادآور شد: در آن زمان خانواده ما خانواده متمکنی نبود با این حال مادرم دلش برای محرومین می‌تپید و آقا حمید هم دغدغه دانش‌آموزان محروم را داشت، برایشان کارهایی انجام می‌داد، آنها را به خانه می‌آورد تا آموزش بدهد برای همدردی با بچه‌ها و اینکه منت روی آنها نباشد و از طرفی به خاطر اینکه دچار غرور نشود یکی دو تا از درس‌هایش را تجدید می‌شد چیزی که از طرف خانواده و معلمان قابل پذیرش نبود، اما بعداً برای ما برملا شد. او آنقدر برای دانش‌آموزان وقت گذاشت تا نمره‌های آنها به ۱۷ و ۱۸ رسید، چیزی که برای معلمان و مدیر مدرسه تعجب‌برانگیز بود. بهادربیگی با بیان اینکه دو ترم از دانشگاه می‌گذشت و آقا حمید در جبهه‌ها حضور داشت، گفت: آقا حمید به این جمله امام خمینی(ره) خیلی حساس بود که اگر کسی به خاطر فرار از درس به جبهه برود مرتکب کاری حرام شده است؛ وقتی از جبهه برمی‌گشت شب‌ها و در تاریکی به درسهایش می‌پرداخت، همکلاس شهید شهریاری بود، از آنجا که دو نفر از خانواده ما تا آن موقع به شهادت رسیده بودند دیگر کسی را به جبهه اعزام نمی‌کردند به همین خاطر برای اعزام از تهران اقدام کرد. مادرم کسی نبود که به سومین پسرش بگوید جبهه نرو وی افزود: آقا حمید اطاعت‌پذیری خاصی از پدر و مادرم داشت، من به مادرم می‌گفتم اگر تو امر بکنی به جبهه نرود نمی‌رود چراکه او فرمان پدر و مادر را به اندازه فرمان ولی اطاعت می‌کرد؛ از طرفی مادرم کسی نبود که نگذارد پسر سومش به جبهه برود، به من گفت اگر ضمانت می‌دهی که در روز قیامت حضرت زهرا(س) به من نمی‌گوید که چرا نگذاشتی فرزندت به جبهه برود، من نمی‌توانم به حمید بگویم تو نرو تا بچه‌های مردم به جبهه بروند. این بانوی فرهنگی تصریح کرد: مادرم آن‌قدر شجاع و دلاور بود که حاضر نشد به پسرش بگوید به جبهه نرود، فقط گفت مواظب خودت باش نفس همه ما به نفس تو بنده است؛ آقا حمید گفت احتمال دارد پیکرم برنگردد، اما نمی‌دانم شاید اگر شما دعا کنید برگردد. همین‌طور هم شد بعد از ۱۳ سال پیکر آقا حمید برگشت شاید به این خاطر که او خیلی عاطفی بود به من قبل از شهادتش گفت اگر مامان بخواهد برمی‌گردم. وی اشاره کرد: او وقتی بچه بود از من می‌پرسید به نظرت من هم شهید می‌شوم به شوخی می‌گفتم مگر شهادت بچه بازی است، اما آقا حمید گل آماده چیدنی بود که با دو سه بار رفتن به جبهه چیده شد. بهادربیگی اظهار کرد: آقا حمید طی دوران تحصیل در دانشگاه به قدری اساتیدش را به خود جذب کرده بود که وقتی شهید شد یک اتوبوس از تهران برای شرکت در مراسمش به همدان آمدند، از پدرم می‌پرسیدند آقا حمید را چطور تربیت کرده‌اید، پدرم گفت من کاری نکردم مادرشان تربیت کرده، اساتیدش می‌گفتند سال‌ها در دانشگاه هستیم، اما دانشجویی مثل اون ندیده‌ایم. آقا حمید در همان دوران کوتاه تحصیل به جایی رسیده بود که اگر استاد می‌خواست کلاس را ترک کند او را به جای خودش برای تدریس قرار می‌داد؛ یکی از اساتید می‌گفت کاش می‌شد مغز آقا حمید را به دانشجویی دیگر پیوند زد. وی ادامه داد: آقا حمید دوربینی داشت که آن را خیلی دوست داشت، هرجا می‌رفت آن را با خود می‌برد، آخرین بار که می‌خواست به جبهه برود دوربین را با خود نبرد و این برای ما سؤال بود. عبادت کردن آقا حمید منحصر به‌فرد بود، نمازهایش را به‌گونه‌ای می‌خواند که من حظ می‌بردم، احساس می‌کردم از او خیلی فاصله دارم، آن‌قدر در مسیر خودسازی پیشرفت کرده بود که از روی همین نماز خواندن می‌شد سرعت این مسیری که پیموده را فهمید. حمید قبل از شهادتش گفت «من از عذاب آب می‌ترسم» این خواهر شهید گفت: یک بار با خواهرم در مورد مرگ و عذاب قبر صحبت می‌کردیم، خواهرم گفت خیلی از عذاب قبر می‌ترسد جالب بود آقا حمید گفت «من از عذاب آب می‌ترسم» به او خندیدیم که عذاب آب دیگر چیست، اما او در نهایت در ام‌الرصاص در والفجر ۸ در حین عملیات ایضایی در بهمن‌ماه سال ۶۴ در آب به شهادت رسید. وی با اشاره به ماجرای شهادت برادر دانشجویش توضیح داد: آقا حمید از نیروهای گردان سردار علی فضلی بود، قبل از عملیات اعلام کرده بودند که هیچ راه برگشتی در این عملیات نیست هر کس می‌خواهد می‌تواند نیاید و شرایط عملیات را برایشان تشریح کرده بودند که باید روی سیم خاردار بروند، ممکن است در آب غرق شوند و...، سی چهل نفر هم بیشتر نیرو نمی‌خواستند نیرهایی که معروف به گردان طعمه شدند؛ سردار فضلی می‌گفت اولین نفری که دستش را برای حضور در این عملیات بالا گرفت آقا حمید بود. بهادربیگی ادامه داد: او در این عملیات روی سیم خاردارها می‌افتد سپس ترکش می‌خورد و در کنار آب در حال جان دادن بوده است که یک سرباز عراقی او را داخل آب می‌اندازد. در نهایت پیکر آقا حمید در سال ۱۳۷۷ پیدا شد و برگشت. خواهرم برای حمید قبل از شهادتش یک ژیله سبز رنگ بافته بود، وقتی آن را پوشید از نظر ما یک پارچه نور شد وقتی از دیدن چهره زیبایش در آن لباس ابراز خوشحالی کردیم، خواست چیزی بگوید که حرفش را خورد؛ پس از سال‌ها برای شناسایی‌اش که رفتیم از روی این ژاکت سبزرنگ مطمئن شدیم که این چند تکه استخوان پیکر آقا حمید است، من و خواهرم رفته بودیم، مادرم نیامد گفت من آنچه را در راه خدا داده‌ام را نمی‌خواهم ببینم. وی با اشاره به ظرفیت بالای مادرش در این مصیبت‌ها، خاطره‌ای را بیان کرد و گفت: در مراسم تشییع آقا حمید چند بار به مادرم گفتم بیاید و او را ببیند نکند بعدا دلتنگ و پشیمان شود قبول نکرد، آخر مراسم تشییع بود که مرا صدا کرد فکر کردم می‌خواهد برای آخرین بار او را ببنید گفتم دست نگه دارند که با آرامش به من گفت بگذار کارشان را بکنند؛ یادم افتاد تعدادی از مهمانان که برای مراسم آمده‌اند به‌خاطر بیماری و مشکلاتی که دارند باید غذای رژیمی مصرف کنند که مادرم گفت برو با آشپز تماس بگیر و بگو غذای مناسب آنها را برای ناهار بپزد. اینجا از این همه سعه صدر مادرم تعجب کردم که هنگام تدفین پسرش به فکر مهمانانش است، در آخر هم او را ندید و با آرامش اجازه داد که مراسم انجام شود. بهادربیگی بیان کرد: خواهرم برای شهادت آقا حمید و تا پیدا شدن پیکرش خیلی بی‌تابی می‌کرد، به‌طوری که مادرم به او دلداری می‌داد. ۲۳ شهریور سال ۷۷ تشییع پیکر آقا حمید در باغ بهشت همدان برگزار شد. ۹ ماه هم پس از شهادت آقا حمید، مادر و خواهرم طی تصادفی فوت شدند. دادن خبر شهادت چهارمین پسر و عکس‌العمل مادرم وی با اشاره به سرنوشت برادر دیگرش توضیح داد: پس از شهادت آقا حمید، انقلابی در وجود حسین آقا ایجاد شد، او متأهل و دارای دو پسر بود، شبیه برادرم آقا محمد بود تا به حال پایش به جبهه نخورده بود، شغلش رانندگی اتوبوس شهری بود، به آقا حمید خیلی علاقه داشت، ۴۰ روز از مراسم ختم برادرم نگذشته بود، ۱۳ فروردین سال ۶۵ به جبهه رفت و برای ۲۳ فروردین به شهادت رسید، این فاصله شهادت آقا حمید تا حسین آقا آن‌قدر کوتاه بود که همه فکر می‌کردند هنوز درگیر مراسم آقا حمید هستیم. این بانوی فرهنگی یادآور شد: قبل از اینکه حسین آقا به جبهه برود به شوخی می‌گفت اگر من هم شهید شوم دیگر کسی جرئت ندارد از جبهه بیاید و خبر شهادت را به شماها بدهد و مجبور می‌شوند بروند پیش بزرگان شهر و حتما سراغ امام‌جمعه می‌روند تا او خبر شهادتم را به شما بدهد، همین‌طور هم شد حاج آقا موسوی همدانی که امام جمعه همدان بود خبر شهادت حسین آقا را به ما داد، البته در ابتدا به‌خاطر اینکه کمی از سنگینی این داغ کم کنند گفتند حسین آقا زخمی شده است که مادرم بلافاصله گفت نگران من نباشید و مراعات مرا نکنید من می‌دانستم حسین آقا هم شهید می‌شود. این خواهر شهید با اشاره به نگاه تربیتی که مادرش به‌عنوان یک بانوی انقلابی که چهار شهید را پرورش داده است، تصریح کرد: نگاه تربیتی مادرم به بعد از انقلاب اسلامی باز نمی‌گردد، هرچند انقلاب آهنگ تربیت افراد را سریع‌تر کرد، اما بنا به گفته مادربزرگم که می‌گفت این دخترم از بچگی یک آدم خاص بود، لذا این نتیجه تربیتی به ۴۰ سال قبل از انقلاب برمی‌گردد هرچند اینکه مادرم خانواده‌ای مذهبی نداشت. از بچگی و از زمانی که دست راست و چپش را شناخته اهل مناجات و عبادت بوده است، اهل نماز شب و تهجد بود، در زندگی هم بسیار صبور بود، شرایط زندگی آن زمان مانند الان نبود، پدرم راننده ماشین سنگین بود و خیلی از اوقات در منزل نبود، تمام مسئولیت زندگی و بار تربیتی بچه‌ها بر دوش مادر بود. وی افزود: مادرم بسیار بر این عقیده مصر بود که با وضو به فرزندانش شیر بدهد، پس از آنکه بچه‌ها کمی بزرگ‌تر می‌شدند و به مدرسه می‌رفتند مادرم همیشه و به‌طور نامحسوس آنها را دنبال می‌کرد و مراقب آنها بود، تابع محض پدرم بود شاید از نظر ما گاهی لازم بود در برابر بعضی از نظرات پدرم مخالفت می‌کرد یا آنها را قبول نمی‌کرد اما بر این عقیده بود که همسرش بر او ولایت دارد. این خواهر شهید با بیان اینکه خداوند ظرفیت مادرم را بسیار بالا دید که به او داغ چهار جوان را داد، یادآور شد: مادرم در زندگی دیدگاه خاصی داشت؛ با همه ما یا خواهران و برادرش به‌گونه‌ای رفتار می‌کرد که هرکس پیش خودش فکر می‌کرد عزیزترین فرد پیش مادرم است و خود را سوگولی او می‌دانست و این به‌خاطر محبت عمیق و بی‌اندازه او بود، من امروز که به این نوع رفتار او توجه می‌کنم می‌بینم خیلی سیاست درستی بود که موجب تلطیف قلوب اعضای خانواده می‌شد، ارتباط او با اعضای خانواده و فامیل دریایی از روابط عمومی بود. بهادربیگی اظهار کرد: مادرم نسبت به رعایت مسئله محرم و نامحرم بسیار حساس بود، به ما می‌گفت زن باید حیا داشته باشد و این مسئله برای او بسیار کارساز است. از طرفی رسیدگی به محرومان و توجه به آنها نیز از ویژگی‌های بارزش بود، خیلی از مستضعفان برای رسیدگی به خانه ما می‌آمدند و به‌دلیل اینکه مادر چهار شهید بود هم خیلی از مسئولان برای سرکشی به منزلمان می‌آمدند اما نوع احترامی که به مستضعفان داشت خیلی متفاوت بود. ما البته از خیلی از کارهای خیرش بی‌‎خبر بودیم، گاهی خیلی از کارهایی که انجام می‌داد را متوجه نمی‌شدیم. پس از شهادت ۴ برادرم، مادرم تسلی‌دهنده خانواده شهدا شد وی با اشاره به اینکه مادرم پشتوانه و دلگرمی بزرگی برای ما بود، بیان کرد: در مراسم تشییع پیکر حسین آقا در باغ بهشت حال مناسبی نداشتم، در آن زمان مرسوم بود از خانواده شهدا کسی در مراسم صحبت می‌کرد، با اینکه در شهادت برادران دیگر صحبت کرده بودم اما این بار دیگر توانش را نداشتم که مادرم آمد و گفت باید صحبت کنی و پیام ما را به مردم برسانی من هم از شهدا برایت کمک می‌خواهم و با دلگرمی که از سوی مادر دریافت کردم برای سخنرانی رفتم. بهادربیگی بیان کرد: پس از شهادت چهار برادرم مادرم به‌عنوان یک نیروی فرهنگی در بنیاد شهید به حساب می‌آمد که برای اعلام خبر شهادت به نزد خانواده‌هایشان می‌رفت تا تسلی برای آنها باشد. وصیتش تا آخرین روز به من این بود که تا وقتی زنده هستی نگذار یاد فرزندان شهیدم فراموش شود. وی در پایان با گلایه از اینکه جمع‌آوری خاطرات خانواده‌ای که چهار شهید خود را تقدیم انقلاب اسلامی کرده است تاکنون مغفول مانده است، گفت: متأسفانه در این چند سال کسی در این رابطه به سراغ ما نیامد تنها طی یک بخشنامه برای مکتوب کردن خاطرات مربیان دهه ۶۰ به سراغ من آمدند و در حال حاضر یک کتاب که عنوان آن هنوز انتخاب نشده در رابطه با فعالیت‌های آن دوران در دست تدوین است، می‌طلبد از دنیای خاطراتی که خانواده‌هایی که چند شهید تقدیم انقلاب کرده‌اند شادی روحشان الفاتحه مع صلوات التماس دعا فرج آقا امام زمان عج و شفا بیماران ان شاالله زیارت عتبات عالیات و آخر عاقبت بخیری
🔻امام هادی (علیه السلام) : ✍ الشاكِرُ أسعَدُ بالشُّكرِ مِنهُ بِالنِّعمَةِ التي أوجَبَتِ الشُّكرَ؛ لأنَّ النِّعَمَ مَتاعٌ، والشُّكرَ نِعَمٌ و عُقبى‏... 👌 سعادتی که بخاطر شکرگزاری نصیب انسان شاکر می شود بیشتر از سعادتی است که بخاطر آن نعمت نصیبش شده ، چون نعمت یک متاع (زودگذر) است اما شکرگزاری هم نعمت (دنیایی) به دنبال دارد هم پاداش آخرتی. 📚( تحف العقول ص483)
✨🌸اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً🌸🍃
💠ترس از خدا در فزونى نعمت ها (اخلاقى) 💎وَ قَالَ [عليه السلام] يَا ابْنَ آدَمَ إِذَا رَأَيْتَ رَبَّكَ سُبْحَانَهُ يُتَابِعُ عَلَيْكَ نِعَمَهُ وَ أَنْتَ تَعْصِيهِ فَاحْذَرْهُ . 🔻امام الزاهدين حضرت علي (ع)، ميفرمايند: اى فرزند آدم ! هنگامي كه مى بينى پروردگارت نعمت هايش را براي تو سرازير مىفرمايد و تو معصيتش را انجام ميدهي ، پس بترس.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ اگر به میهمانی گرگ میروی سگت را همراهت ببر ✨ قله ای که چند بار فتح شود؛ بی شک روزی تفریحگاه عمومی میشود ! مواظب دلت باش...! ✨ گاهی لب های خندان بیشتر از چشم های گریان”درد”می کشند ... ✨ پایِ "معرفت" که میاد وسط “دستِ “خیلیا کوتاه میشه...! ✨ وقتی حرف راست میزنید فقط انسان هایی از دستتان عصبانی می شوند که تمام زندگیشان بر دروغ استوار است .. ✨ یادت باشه همیشه خودتو بنداز تا بگیرنت... اگه خودتو بگیری میندازنت ! ✨ مرد ترین آدمهایی که تو زندگیم دیدم اونایی بودن که بعد اشتباهشون گفتند : معذرت میخوام ... ✨ مزرعه را موریانه خورد، ولی ما برای گنجشک ها مترسک ساختیم ،لعنت به این حماقت! ✨ آنهایی که در زندگیت نقشی داشته اند را دوست بدار نه آنهایی که برایت نقش بازی کرده اند .. “زمان” وفاداری آدما رو ثابت میکنه نه “زبان” .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مناجات امام خمینی رحمت الله علیه قبل از ماه مبارک رمضان 🇮🇷🕌🇮🇷
سخنرانی دینی موضوع : نگاهی به دعای شب اول ماه رمضان منزل آقای کلاهدوزان دوم فروردین ۱۴۰۲☝️
لِلْمُؤْمِنِ ثَلاَثُ سَاعَات: فَسَاعَةٌ يُنَاجِي فِيهَا رَبَّهُ، وَسَاعَةٌ يَرُمُّ مَعَاشَهُ، وَسَاعَةٌ يُخَلِّي بَيْنَ نَفْسِهِ وَ بَيْنَ لَذَّتِها فِيَما يَحِلُّ وَ يَجْمُلُ. انسان با ايمان ساعات شبانه‌روز خود را به سه بخش تقسيم مى‌كند: قسمتى را صرف مناجات با پروردگارش، قسمتی براى ترميم معاش و كسب و كار زندگى و قسمت سوم را براى بهره‌گيرى از لذات حلال و دلپسند مى‌گذارد. حکمت ٣٩٠ نهج البلاغه۵۷
🌷۱۰ صفت عبادالرحمان،درسوره فرقان: 🌷۱.باآرامش وبی تکبر راه میروند. 🌷۲.بدی جاهلان را باخوبی پاسخ میدهند. 🌷۳.اهل نمازشب هستند. 🌷۴.جهنم راباوردارندوازآن به خدا پناه میبرند 🌷۵.درانفاق،اعتدال رارعایت میکنند 🌷۶.امیدوتکیه شان فقط به خداست. 🌷۷.جان مردم رامحترم میشمارند. 🌷۸.عفیف وپاکدامن هستند. 🌷۹.آیات خدا،آنهارامتوجه خدامیکند. 🌷۱۰.ازخدا،همسران وفرزندانی میخواهندکه درتقوا،پیشتازباشند.۶۳تا۷۴ فرقان 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙 اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَانَ الَّذِي أَنْزَلْتَ فِيهِ الْقُرآنَ به ماه خدا وارد میشویم ... وقت بخشیدن و صاف کردن دل‌هاست پس اگر با نگاهی، صدایی، زبانی موجب ناراحتی شما عزیزان شده ایم و بر دلتان تَرَکی انداخته ایم، به بزرگی میزبان این ماه مارا ببخشید شاید فرصتی برای جبران نباشد. 🌙 حلول ماه مبارک رمضان، ماه همراهی دلها در ضیافت الهی، مبارک باد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴خدا جان، خدای عزیز، خدای ما، هستی ما، دارو ندار ما، همین شب اول دست هممون بگیر سخنرانی حاج آقا مجتبی تهرانی 🔴 👇 http://eitaa.com/joinchat/963837952Cb758f6bd13
🌹اعمال مستحب شب و روز اول ماه رمضان @manbamamanam
🔴 نماز با فضیلت هر شب ماه مبارک رمضان 🔵 در هر شب ماه رمضان [از شب اول] دو ركعت نماز در هر ركعت، حمد را یک بار و توحيد را سه بار بخواند و سلام بدهد. و بعد از سلام نماز بگوید: «سُبْحانَ مَنْ هُوَ حَفيظٌ لايَغْفُلُ سُبحانَ مَنْ هُوَ رَحيمٌ لايَعْجَلُ سُبْحانَ مَنْ هُوَ قائِمٌ لايَسْهُو سُبْحانَ مَنْ هُوَ دائِمٌ لايَلْهُو» 🌕 سپس ذکر تسبیحات اربعه (سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر) را هفت مرتبه بگوید. سپس بگوید: 🔹«سُبْحانَكَ سُبْحانَكَ سُبْحانَكَ يا عَظيمُ اغْفِرْ لِىَ الذَّنْبَ الْعَظيمَ» 🔺 و در آخر ده بار صلوات بفرستد. 🔸 كسى كه اين دو ركعت نماز را به جا آورد خداوند هفتاد هزار گناه او را می‌آمرزد. 💦💦💦💦💦 🔴🔵 عزیزانی که قصد دارند در هر شب ماه مبارک رمضان این نماز را بخونند از امشب باید خواندن این نماز را شروع کنند.
‼️ مُبطلات روزه 🔷مفطرات روزه (چیزهایی که روزه را باطل میکند): 1⃣ خوردن و آشامیدن. 2⃣ جماع (آمیزش جنسی). 3⃣ استمنا (خود ارضایی جنسی). 4⃣ دروغ بستن به خدا و پیامبران و معصومین(علیهم السلام) (بنابر احتیاط واجب). 5⃣ رساندن غبار غلیظ به حلق (بنابر احتیاط واجب). 6⃣ فرو بردن تمام سر در آب (بنابر احتیاط واجب). 7⃣ باقی ماندن بر جنابت و حیض و نفاس تا اذان صبح. 8⃣ اماله (تنقیه) کردن با مایعات. 9⃣ قی کردن عمدی. 📕منبع: رساله آموزشی امام خامنه‌ای 🆔 @resale_ahkam
🔆برخی اعمال شب اول ماه مبارک رمضان 🔸 شب اول ماه مبارک رمضان ،شب بسیار شریفی است ،که طبق فرموده پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شب گشوده شدن درهای آسمان است . شب اول در آن چند عمل است: 🔸 کیفیت نماز شب اول : چهار رکعت در هر رکعت بعد از حمد پانزده مرتبه توحید 🔸اوّل: آنکه طلب هلال کند و بعضى استهلال این ماه را واجب دانسته اند. 🔸دوم: بخواند دعاء چهل و سوّم صحیفه کامله را در وقت رۆیت هلال سیّد بن طاووس روایت کرده است. 🔸سوم: غسل شب اوّل ماه کند و روایت شده که هر که در شب اوّل ماه رمضان غسل کند خارش بدن به او نرسد تا ماه رمضان آینده 🔸چهارم: در نهر جارى غسل کند و سى کف آب بر سر بریزد تا با طهارت معنوى باشد تا ماه رمضان آینده . 🔸پنجم: زیارت قبر امام حسین علیه السلام کند تا گناهانش ریخته شود و ثواب حجّاج آن سال را دریابد . 🔸ششم: دو رکعت نماز کند در این شب در هر رکعت حمد و سوره انعام بخواند و سۆال کند که حقّ تعالى کفایت کند او را و نگاه دارد او را از آنچه مى ترسد و از دردها . 🔸هفتم: بخواند دعاى اللّهُمَّ اِنَّ هذَا الشَّهْرَ الْمُبارَکَ که در شب آخر ماه شعبان گذشت. 🔸هشتم: بعد از نماز مغرب دستها را بلند کند و بخواند این دعاء وارده از حضرت جواد علیه السلام را ( رجوع به مفاتیح الجنان) 🔸نهم: بخواند دعاى چهل و چهارم صحیفه کامله را. 🔸دهم: بخواند: اَللّهُمَّ اِنَّ هذا شَهْرُ رَمَضانَ که سید در اقبال نقل فرموده و بسیار طولانى است. غسل شب اوّل ماه کند و روایت شده که هر که در شب اوّل ماه رمضان غسل کند خارش بدن به او نرسد تا ماه رمضان آینده 🔸یازدهم: بخواند: اَللّهُمَّ اِنَّهُ قَدْ دَخَلَ شَهْرُ رَمَضانَ اَللّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضانَ الَّذى اَنزَلْتَ فیهِ الْقُرْآنَ وَجَعَلْتَهُ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدى  وَالْفُرْقانِ اَللّهُمَّ فَبارِکْ لَنا فى شَهْرِ رَمَضانَ وَاَعِنّا عَلى صِیامِهِ وَصَلَواتِهِ وَتَقَبَّلْهُ مِنّا 🔸دوازدهم : بخواند دعاى حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله در شب اول ماه رمضان اَلْحَمْدَ لِلّهِ الَّذى اَکْرَمَنا بِکَ اَیُّهَا الشَّهرُ الْمُبارَکُ اَللّهُمَّ فَقَوِّنا عَلى صِیامِنا وَقِیامِنا وَثبِّتْ اَقْدامَنا وَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرینَ اَللّهُمَّ اَنْتَ الْواحِدُ فَلا وَلَدَ لَکَ وَاَنْتَ الصَّمَدُ فلا شِبْهَ لَکَ وَاَنْتَ الْعَزیزُ فَلا یُعِزُّکَ شَىْءٌ وَاَنْتَ الْغَنِىُّ وَاَنَا الْفَقیرُ وَاَنْتَ الْمَوْلى وَاَنَا الْعَبْدُ وَاَنْتَ الْغَفُورُ وَاَنَا الْمُذْنِبُ وَاَنْتَ الرَّحیمُ وَاَنَا الْمُخْطِئُ وَاَنْتَ الْخالِقُ وَاَنَا الْمَخْلُوقُ وَاَنْتَ الْحَىُّ وَاَنَا الْمَیِّتُ اَسْئَلُکَ بِرَحْمَتِکَ اَنْ تَغْفِرَ لى وَتَرْحَمَنى وَتَجاوَزَ عَنّى اِنَّکَ عَلی کُلِّشَىْءٍ قَدیرٌچیز توانائى 🔸سیزدهم: درباب اوّل گذشت ذکر استحباب خواندن دعاى جوشن کبیر در اوّل ماه رمضان
🙏🏼 👁❤️ پاداش زیارت حضرت سید الشهدا علیه السلام در شب اوّل ماه رمضان 1)عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ قَالَ سَمِعْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ علیه السلام يَقُولُ: مَنْ زَارَ قَبْرَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ علیه السلام فِي شَهْرِ رَمَضَانَ وَ مَاتَ فِي الطَّرِيقِ لَمْ يُعْرَضْ وَ لَمْ يُحَاسَبْ وَ قِيلَ لَهُ ادْخُلِ الْجَنَّةَ آمِناً. (بحارالأنوار، ج101، ص97 به نقل از کامل الزیارات/ وسائل ‏الشيعة، ج14، ص473 به نقل از تهذيب) محمّد بن الفضل مى‏گويد: از حضرت جعفر بن محمّد عليه السّلام شنيدم كه ‏فرمود: كسى كه قبر حسین بن علی عليه السّلام را در ماه رمضان زيارت كند و در راه بمیرد، در معرض عتاب و خطاب قرار نگرفته و نسبت به اعمالش محاسبه صورت نمی گیرد، و به او گفته مى‏شود: داخل بهشت شو در حالى كه در امان هستى. 2)عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ زِيَارَةِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ علیه السلام فَقِيلَ: هَلْ فِي ذَلِكَ وَقْتٌ هُوَ أَفْضَلُ مِنْ وَقْتٍ؟ فَقَالَ: زُورُوهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ فِي كُلِّ وَقْتٍ وَ فِي كُلِّ حِينٍ، فَإنَّ زِيَارَتَهُ علیه السلام خَيْرُ مَوْضُوعٍ، فَمَنْ أَكْثَرَ مِنْهَا فَقَدِ اسْتَكْثَرَ مِنَ الْخَيْرِ وَ مَنْ قَلَّلَ قُلِّلَ لَهُ وَ تَحَرَّوْا بِزِيَارَتِكُمُ الْأَوْقَاتِ الشَّرِيفَةَ، فَإنَّ الْأَعْمَالَ الصَّالِحَةَ فِيهَا مُضَاعَفَةٌ وَ هِيَ أَوْقَاتُ مَهْبِطِ الْمَلَائِكَةِ لِزِيَارَتِهِ، قَالَ: فَسُئِلَ عَنْ زِيَارَتِهِ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ، فَقَالَ: مَنْ جَاءَهُ علیه السلام خَاشِعاً مُحْتَسِباً مُسْتَغْفِراً فَشَهِدَ قَبْرَهُ علیه السلام فِي إحْدَى ثَلَاثِ لَيَالٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ أَوَّلِ لَيْلَةٍ مِنَ الشَّهْرِ أَوْ لَيْلَةِ النِّصْفِ أَوْ آخِرِ لَيْلَةٍ مِنْهُ تَسَاقَطَتْ عَنْهُ ذُنُوبُهُ وَ خَطَايَاهُ الَّتِي اجْتَرَحَهَا كَمَا يَتَسَاقَطُ هَشِيمُ الْوَرَقِ بِالرِّيحِ الْعَاصِفِ حَتَّى إنَّهُ يَكُونُ مِنْ ذُنُوبِهِ كَهَيْئَةِ يَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ، وَ كَانَ لَهُ مَعَ ذَلِكَ مِنَ الْأَجْرِ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ حَجَّ فِي عَامِهِ ذَلِكَ وَ اعْتَمَرَ، وَ يُنَادِيهِ مَلَكَانِ يَسْمَعُ نِدَاءَهُمَا كُلُّ ذِي رُوحٍ إلَّا الثَّقَلَيْنِ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإنْسِ يَقُولُ أَحَدُهُمَا: يَا عَبْدَ اللَّهِ طََهُرتَ فَاسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ وَ يَقُولُ الْآخَرُ: يَا عَبْدَ اللَّهِ! أَحْبَبْتَ فَأَبْشِرْ بِمَغْفِرَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْل‏.(بحارالأنوار، ج 101، ص99 به نقل از اقبال الاعمال) از حضرت صادق علیه السلام پرسیدند: آیا زمانی هست که زیارت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام در آن زمان برتر از زمان های دیگر باشد؟ فرمود: حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام را در هر زمانی زیارت کنید، زیرا زیارتش بهترین موضوع است. پس هرکس زیاد به زیارت حضرتش برود، خیر زیادتری را طلب کرده است، و هرکس کمتر به زیارت برود، نصیبش نیز کمتر خواهد شد. امّا زیارت حضرتش را در زمان های با فضیلت قرار دهید. همانا اعمال نیک در آن زمان ها مضاعف می شود. در آن زمان ها ملائکه برای زیارت حضرتش نازل می شوند. در این هنگام از زیارت سیدالشهدا علیه السلام در ماه رمضان سؤال شد. حضرت فرمودند: هرکس در یکی از سه شب، یعنی: شب اول، شب نیمه و شب آخر ماه رمضان، با حالت خشوع و اخلاص و استغفار نزد قبر حضرتش حاضر شود، گناهان و خطاهایی که مرتکب شده است، از او می ریزد همانگونه که باد سخت برگ های خشکیده را می اندازد، و در نتیجه آنگونه که مادر وی را زاییده است از گناهان پاک می شود. بعلاوه برای او اجری چون اجر کسی که در آن سال به حج و عمره برود منظور می شود. پس دو ملک وی را ندا می کنند که هر صاحب روحی جز جن و انس ندای آندو را خواهد شنید. یک ملک می گوید: پاک شدی، عملت را مجددا آغاز کن، و ملک دیگر می گوید: ای بنده خدا! محبت ورزیدی، پس بشارت باد بر تو به واسطه  مغفرت و فضل الهی که شامل حالت شده است. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🙏😓💎چه افتخار عظیمی نصیبمان شده است که رعیت و شیعه امام زمان علیه السلام شده ایم مرحوم آیت الله تولایی خراسانی در سخنرانی خود در مسجد گلشن رشت، در ماه رمضان سال 1386 قمری می فرمود: یک افتخاری به ما شیعه داده اند که این هم به دست خودمان نبوده است، به فهم و شعور خودمان نبوده است. خدا بخواهد یک بچه یتیمِ بی همه چیز را میلیادرش کند، می کند. خودم با چشمم دیدم که یک بچه که کاسه های بزرگ ماست بقالی را به سرش می گذاشت و این طرف و آن طرف می برد، همین بچه، میلیاردر شد. گاهی خدا می خواهد بدون هیچ جهتی جز خواست خودش یک شاگرد بقالی را میلیاردر کند. خدا خواسته است که این تاج کرامت را بر سر ما بنهد، و این نعمت بزرگ دنیا و آخرت را به ما بدهد، و ما را رعیت امام زمان علیه السلام کند. این لطف خداست. اگر خدا نمی خواست تو سنی بودی و تو را در شکم مادر سنی قرار می داد. اما او نمی خواست از پشت یک پدر نصرانی در شکم یک مادر نصرانی و در مملکت مسیحی به دنیا آیی. اگر نصرانی بودیم، روزهای یکشنبه می رفتیم کلیسا و در مقابل صلیب تعظیم می کردیم. لطف فرمود ما را در صلب پدر شیعه و در رحم مادر شیعه و در مملکت شیعه متولد کرد و همان اول هم آخوند شیعه در گوش ما «اشهد أن امیرالمؤمنین علیاً ولی الله» خواند. یک سجده پنج هزارساله در برابر این نعمت انجام دهید، کم است. شما نمی دانید چه نعمتی به ما و شما داده اند. نمی دانید چه افتخار عظیمی نصیبتان شده که شما رعیت امام زمان علیه السلام و شیعه او شدید. همان امام زمانی که زمین و آسمان به وجود مسعود او برپا و قائم و پابرجاست، خدا شما را رعیت او کرده است و آن آقا را شاه شما کرده است و مستقیما بین شما و آن آقا ارتباط قائل شده است. او را ارباب شخصی شماها کرده است. البته او به اذن الهی ربّ تمام ممکنات است، اما آنهایی که مستقیماً رعیتش هستند، همین شما شیعه اثناعشریه هستید که در کشور امام زمان، شناسنامه دوازده امامی گرفته اید. والله یک افتخار بزرگی است. خدا شاهد است بخواهم می توانم تا غروب این موضوع را ادامه دهم. خدا یک نعمت عظیمی را به ما داده است و هیچ قدر نمی دانیم، هیچ. یک سر سوزن قدر این نعمت را نمی دانیم. اگر قدر این نعمت را بدانیم، از عوائد و فوائد این نعمت به هزارها درجه بیشتر بهره برداری می کنیم و برخوردار می شویم، اما شیطان نمی گذارد. (سخنرانی مسجد گلشن رشت، 24 ماه رمضان 1386 قمری، 16دی ماه 1345 شمسی) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
با‌تمام‌وجود‌گناه‌کردیم، نه‌نعمت‌هایش‌را‌از‌ما‌گرفت، و‌نه‌گناهانمان‌رافاش‌کرد، اگر‌بندگیش‌را‌می‌کردیم‌چه‌میکرد..!
🌿اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌿