eitaa logo
الذکر الحکیم
1.1هزار دنبال‌کننده
59 عکس
1 ویدیو
3 فایل
ارتباط با ادمین @HojjatHekmat
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ 🕯 ادبیات 🌴 شماره 27 🌴 ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ مفعول مطلق. قسمت هفتم( تطبیق) ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ 🗂 «إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوٰالَ الْيَتٰامىٰ ظُلْماً إِنَّمٰا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نٰاراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيراً»‌( نساء، 10) ✅ با توجه به مجموع آیات، روایات، و متون فقهی که در خصوص أکل و تصرّف خصوصا پیرامون اموال یتیمان وجود دارد، برای تصرّف انواعی قابل تصویر است که خداوند متعال در آیه شریفه یکی از آن انواع را بیان می‌دارد که عبارت هست از تصرّف ظالمانه. ✅ تصرّف ظالمانه چیزی غیر از مفعول مطلق نوعی نیست. و با توجه به نکاتی که در پست‌های پیشین عرض شد، برای این غرض، از دو شکل ذیل می‌توان بهره برد. 1️⃣ «انّ الّذین یأکلون اموال الیتامی أکلا ظالما» 2️⃣ «انّ الّذین یاکلون اموال الیتامی ظلما». ✅وجه بیان دوم بدین قرار است که: چون «ظالم» از اوصافی است که ظهور در وصفیّتِ برای ذات دارد، هنگام حذف مصدر«اکل»، حتما باید وصف را تبدیل به مصدر نمود تا به غرض اصلی واصل شد. ⁉️ پیرامون واژه «ظلما» ترکیب‌های دیگری مانند حال، مفعول له گفته شده است ولی به نظر می‌رسد صحیح نیست. و الله العلیم. ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
﷽ 🕯 ادبیات 🌴 شماره 28 🌴 ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ مفعول مطلق. قسمت هشتم ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ 🗂 در قرآن کریم مانند آیه شریفه فوق، با یک سری از منصوباتی مواجهیم که به هنگام رجوع به کتب متصدّی بیان نقش و اعراب واژه‌های قرآنی، دیده می‌شود که نقش‌هایی مانند حال، مفعول مطلق، مفعول له و ... را بیان می‌دارند. 📚 حال به دو نحو می‌توان با این نقش‌های پیشنهادی برخورد نمود: 1️⃣ در یک واژه همه این نقش‌ها به صورت هم‌زمان مراد متکلّم است. 2️⃣ هر واژه‌ای فقط اقتضای پذیرش یک ترکیب را دارد. ✅ نهایت توجیهی که برای وجه اول می‌توان مطرح نمود، ارایه مبحث استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد است که البته رابطه معانی با همدیگر نباید حالت تکاذبی باشد در حالی که نقش‌های ادبی قسیم هم هستند و رابطه تکاذبی بین آنها حاکم است زیرا یکی از آن نقش‌ها قید و توضیح دهنده حدث است، و دیگری قیدِ ذات و ... . پس نمی‌توان به استفاده هم‌زمانی این چندین نقش در یک واژه باور داشت. ❎ از این رو تعجّب از برخی که می‌گویند: « استفاده از مصدر باعث توسّع و گستردگی معنا می‌شود. و موقع استفاده از وصف، تنها می‌توان یک معنا را اراده کرد مثلا در عبارتِ (أقبل زید راکضا) راکضا به جز حال نقش دیگری نمی‌تواند داشته باشد، امّا در صورت استفاده از مصدر، اتّساع در معنا می‌شود و در واقع متکلم می‌خواهد هر دو نقش حال و مفعول مطلق را به نحو هم‌زمانی به مخاطب خود برساند. و یا در آیه شریفه « ادعوه خوفا و طمعا» سه احتمال حال، مفعول له و مفعول مطلق وجود دارد. پس متکلم با استفاده از یک تعبیر سه معنی را به مخاطب القاء کرده است.» ✅ علاوه بر اینکه این متن دچار تناقض - تناقض احتمال سه معنا با اراده هم‌زمانی سه معنا - است، مبتلا به اشکال مبنایی هم هست یعنی با لحاظ دلیل فوق نمی‌توان این سه معنا را هم‌زمان اراده نمود بلکه بیان صحیح از این قرار است که در بدو امر، سه احتمال در عبارت می‌رود ولی با لحاظ قرینه یا قرائنی یکی از این احتمالات متعیّن می‌گردد. ✍️ حجت حکمت ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
﷽ 🕯 ادبیات 🌴 شماره 29 🌴 ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ مفعول مطلق. قسمت نهم ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ 🗂 توجّه به پست پیشین، ما را به یک پرسش اساسی رهنمون می‌سازد و آن عبارت از این است که تکلیف ترکیب این نوع واژه‌ها که نقش‌های زیادی پیرامون آن مطرح می‌شود چگونه خواهد بود؟ ✅ به جهت رسیدن به پاسخ مناسب بایسته است بدانیم؛ 1️⃣ همان‌گونه که باید دقت کافی پیرامون تعریف و ماهیت نقش‌های ادبی نمود، باید به اختلافات و اشتراکات میان آن‌ها هم اهتمام ویژه داشت مثلا هم حال و هم مفعول مطلق با حدث در ارتباطند ولی در نوع ارتباط متفاوتند. 2️⃣ بدون تردید، نقش قرینه ارزنده و تعیین‌کننده است، از این رو باید به دنبال قرینه بود و بررسی نمود که آیا می‌توان در فلان عبارت به نتیجه‌ای رسید یا خیر؛ تا جایی که برخی از بزرگان چنین نگاشته‌اند: « اعتماد به ظواهر در رساندن مقاصد به دیگران، آوردن خاص و عام، اعتماد به قرائن حالیه و مقالیه از بنیان‌های تفهیم و تفهّم در نظام‌های اجتماعی است.». 3️⃣ اگر هم اصلی در مقام وجود داشته باشد، باید دقت نمود که این اصول، اصول ترجیحی بوده و یک امر تعیین‌کننده و قطعی نیست؛ البته از کنار برخی از اصول هم به راحتی نمی‌توان گذشت مثلا در عبارات فصیح، حال به ندرت به شکل مصدر ذکر می‌گردد تا جایی که برخی ادّعای سماعی بودن آن را نموده‌اند. به هر حال، در مجموع همه معتقد به ندرت آن هستند. 4️⃣ وقتی مصدر منصوبی ذکر می‌گردد، اصلی به عنوان مرجّح بین مفعول‌ له و مفعول مطلق وجود ندارد چون هیچ کثرتی در راستای هیچ کدام از این دو مورد نیست. بله ممکن است گفته شود: « رفع ابهامات موجود در ناحیه فعل، خیلی مهم‌تر از رفع ابهامات موجود در ناحیه متعلّقات فعل است، بر این اساس بهتر است به هنگامه تردید، مفعول مطلق بر مفعول له مقدّم گردد.»، ولی باید این نکته را مدّ نظر قرار داد که ترجیحات عقلی تا وقتی که به حدّ محاوره - آن هم در حدّ وسیع - نرسد ارزشمند نخواهد بود. ✍️ حجت حکمت ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
💐💐💐💐💐💐💐💐 اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ عَلِيِّ بْنِ مُوسَىٰ الرِّضَا الْمُرْتَضَىٰ الْإِمامِ التَّقِيِّ النَّقِيِّ وَحُجَّتِكَ عَلَىٰ مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرَىٰ الصِّدِيقِ الشَّهِيدِ صَلاةً كَثِيرَةً تامَّةً زاكِيَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَىٰ أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 میلاد پر خیر و برکت امام رئوف حضرت علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیة و الثناء بر شما همراهان گرامی مبارک باد.
﷽ 🕯 ادبیات 🌴 شماره 30 🌴 ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ مفعول مطلق. قسمت دهم ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ 🗂 پس از این‌که چندین مقدمه لازم و ضروری ذکر گردید، به وجوه استظهار مفعول مطلق پیرامون واژه «ظلما» در آیه شریفه « إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْماً إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَاراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيراً» می پردازیم. وجوه استظهاری به قرار ذیل است: 1️⃣ آن‌چه حاصل پی‌جویی در نصوص دینی و متون فقهی است فهم این نکته است که برای اکل و تصرّف انواعی است؛ البته زمانی می‌توان به سمت مفعول مطلق نوعی رفت که عرف این شکل را به عنوان یکی از انواع حدث به شمار آورد. به همین دلیل است که در عبارت « جلستُ فی الدار»، نمی‌توان «فی الدار» را منقّش به نقش مفعول مطلق نمود چون از لحاظ عرفی، نشستن در اتاق نوعی از جلوس نیست بلکه نشستن به سانِ نشستنِ امیر، و نشستنِ متواضعانه و ... از انواع حدث است. 2️⃣ باء الصاق، مفاد مفعول مطلق را دارد، از این رو در آیه شریفه « لا تأکلوا اموالکم بینکم بالباطل»، «بالباطل» نوعی از اکل و تصرّف را به تصویر می‌کشد و انگار گفته شده است: لا تأکلوا اکلا باطلا، ولی چون در قالب اسم منصوب نیست نمی‌توان آن را مفعول مطلق دانست. پس امکان باور به تنویع اکل فراهم است. 3️⃣ از لحاظ عرفی، اکل ظالمانه، اکل عادلانه، اکل باطل گونه، اکل غیر عدوانی، اکل قرضی و ... را می‌توان از انواع اکل و تصرّف به حساب آورد. 4️⃣ همان‌طوری که در پست‌های پیشین عرض شد، مفعول‌له انگیزه و علّت تحقّق حدث است در حالی که فاعل در این عبارت، انگیزه‌ای نسبت به وارد ساختن ظلم بر یتیمان ندارد بلکه منفعت‌طلبی و راحتی خود را به عنوان انگیزه مدّ نظر قرار می‌دهد. از طرفی هم ظلم، هیات انتزاعی از خود فعل است یعنی وقتی چنین فعلی از یک فاعلی صادر می‌شود، از کنار هم قرار گرفتن این موارد، ظلم انتزاع و فهمیده می‌شود. 5️⃣ نبود حال هم مستند به مصدر بودن آن است و ذکر شد که حال شدن مصدر در غایت ندرت است. ✅ پس از مجموع این وجوه می‌توان بدین نتیجه رسید که «ظلما» در آیه شریفه، مفعول مطلق نوعی است. ✍️ حجت حکمت ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
﷽ 🕯 ادبیات 🌴 شماره 31 🌴 ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ مفعول مطلق. قسمت یازدهم ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ 🗂 به اعتبار مصادیق خارجی نه به اعتبار مفهومی، رابطه بین مصدر و مفعول مطلق به شکل عموم و خصوص من وجه است که به قرار ذیل می‌باشد. 1️⃣ اسمی که هم مفعول مطلق است و هم مصدر، مانند امشِ فی الارض مشیا متواضعا. 2️⃣ اسمی که تنها مفعول مطلق است نه مصدر مانند ضربته شدیدا. 3️⃣ اسمی که فقط مصدر است نه مفعول مطلق؛ و این در جایی است که مصدر اعراب‌هایی غیر از نصب، و یا نقش‌هایی غیر از مفعول مطلق را به خود بگیرد مانند القصاصُ حیاة، الفتنة أشدّ من القتلِ، انّ القتلَ أشنع الجرائم. ✅ پس لزومی ندارد مفعول مطلق منحصرا در مصدر خودنمایی کند بلکه یک سری از الفاظ که مصدر نیستند، وظیفه تبیین نوع حدث را – البته با اعراب نصب - ایفا می‌کنند. ✅ بر این اساس شایسته نیست که نسبت به عبارتی مانند «ضربته شدیدا»، چنین اظهار داشت که «شدیدا» صفت برای مصدر محذوف است. و از طرفی هم این بیان مویَّد به اصل عدم تقدیر است. ✍️ حجت حکمت ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
الذکر الحکیم
﷽ 🕯 ادبیات 🌴 شماره 29 🌴 ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ مفعول مطلق. قسمت نهم ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ 🗂 توجّه به
﷽ 🕯 ادبیات 🌴 شماره 32 🌴 🗂 پیرامون نکته چهارم در پست شماره 29 نکاتی قابل تذکّر است. 1️⃣ شیخ اعظم انصاری، زبان گویای خردمندان می‌شود و چنین می‌نگارد: حجیت و اعتبار در باب دلالت الفاظ، فقط ظهور عرفی است یعنی عرفا کلام بر معنای حقیقی و موضوع‌لهی واژه خویش، و یا بر معنای مجازی- البته به واسطه قرائن موجود در کلام- حمل می‌گردد و داوری در این زمینه، با همان ظهور عرفی است. 📔انّ مَناطَ الحجية و الاعتبار في دلالة الألفاظ هو الظهورُ العرفيُّ، و هو كون الكلامِ بحيث يُحمَل عرفاً على ذلك المعنى و لو بواسطة القرائن المقامية المكتنفة بالكلام. فرائد الاصول ؛ ج‏1 ؛ ص72 ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
﷽ 🕯 ادبیات 🌴 شماره 33 🌴 2️⃣ یکی از بهترین تعلیقه‌هایی که بر معالم الاصول نوشته است، از آنِ مرحوم سید علی آقای قزوینی است. مطالب ایشان به جدّ دقیق و عالی است. ایشان در خصوص ارتباط میان اعتبارات عقلی و مفاهیم عرفی می‌نویسند: دلالت الفاظ که بر محوریت مفاهیم و ظهورات عرفی است هیچ وابستگی‌ای به اعتبارات عقلی و استحسانات ذوقی ندارد و نمی‌توان پای آن‌ها را در این باب به میان آورد. 📔 إنّ الاعتباراتِ العقليّةَ و الاستحساناتِ الذوقيّةَ لا تنوط بهما الدلالاتُ اللفظيّةُ الدائرةُ على المفاهيمِ العرفيّةِ. تعليقة على معالم الأصول ؛ ج‏3 ؛ ص149 ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🎞 آلوسی از بزرگترین دانشمندان و عالمان اهل‌سنت است؛ کتابی ارزشمند در تفسیر قرآن دارد به نام «روح‌ المعانی» که با تکیه بر قوانین و قواعد ادبیات عرب نگاشته شده است. 🌿 زمانی برای زیارت قبر مطهر مولای متقیان حضرت علی علیه السلام به نجف‌اشرف مسافرت کرد و در خلال آن، روزی به مجلس درس مرحوم کاشف الغطاء وارد شد. 🌱 در انثای درس، کلام ایشان را قطع کرده، گفت: جناب شیخ مسألة! مرحوم کاشف الغطاء فرمود: بپرسید. 🍀 گفت: گیریم خدا و رسول صلی الله علیه وآله امر به پیروی از علی علیه السلام کرده باشند؛ اما از پیروی غیر ایشان که نهی نکرده‌اند؛ کرده‌اند؟! 🌿 کاشف الغطاء بلادرنگ پاسخ داد: ما نهی از پیروی از غیر علی علیه السلام را از آیه‌ی شریفه‌ی زیر استنباط می‌کنیم: مَا كَانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَمَنْ حَوْلَهُم مِّنَ الْأَعْرَابِ أَن يَتَخَلَّفُوا عَن رَّسُولِ اللهِ وَلَا يَرْغَبُوا بِأَنفُسِهِمْ عَن نّفْسِهِ. ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﻧﻴﺴﺖ ﺍﻫﻞ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﻭ ﺑﺎﺩﻳﻪ‌ﻧﺸﻴﻨﺎنی ﻛﻪ ﭘﻴﺮﺍﻣﻮﻥ ﺁﻧﺎﻧﻨﺪ، ﺍﺯ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ صلی الله علیه وآله ﺗﺨﻠﻒ ﻛﻨﻨﺪ؛ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺴﺰﺩ ﻛﻪ جان خود را از جان او عزیزتر بدارند. توبه/ ۱۲۰. 🌾 ایشان چنین ادامه داد: بر اساس قوانین ادبیات عرب، وقتی در جمله‌ای، اسم شخصی برده شود، در جمله‌ی بعدی که راجع به هموست، دوباره با اسم ظاهر ازش یاد نمی‌کنند، بلکه از ضمیر استفاده می‌کنند. اینجا چون یک‌مرتبه اسم پیامبر صلی الله علیه وآله برده شده، اگر جمله‌ی بعد (... ولایرغبوا) هم راجع ایشان می‌بود، می‌بایست می‌نوشت: لایرغبوا عنه، نه لایرغبوا عن نفسه! معلوم می‌شود این نفس، غیر از شخص شریف پیامبر صلی الله علیه وآله است!!! 🌴 آلوسی ساکت شد؛ چرا که قانون مذکور، جزو مسلمات قواعد ادبیات عرب است. لذا پرسید: خب نفس در این آیه، اشاره به چه کسی است؟! شیخ جعفر فرمود: 🌹علی بن ابی‌طالب علیهما السلام🌹 ☘ آلوسی پرسید: دلیل شما چیست؟! شیخ فرمود: 🌷دلیل ما آیه‌ی شریفه‌ی مباهله است🌷 که در جریان آن، حضرت رسول صلی الله علیه وآله، علی علیه السلام را به عنوان نفس و جان خویش با خود همراه ساخت. 🍃🍃روز مباهله مبارک باد🍃🍃
الحمد لله تعالی توفیق شد یک ماه در حوزه علمیه شهرستان بناب به جهت اردوی علمی معنوی طلاب قمی در خدمت عزیزان باشم. و بدین خاطر فعالیت ها در کانال کم رونق شده بود و لذا از محضر همه عزیزان عذر خواهم.
﷽ 🔄 تطبیق ❇️ شماره 34 ✔️در زیارت عاشورا دو مورد مفعول مطلق وجود دارد که به قرار ذیل است: 1️⃣ و اَسْئَلُ اللَّهَ بِحَقِّکُمْ وَبِالشَّاْنِ الَّذی لَکُمْ عِنْدَهُ اَنْ یُعْطِیَنی بِمُصابی بِکُمْ اَفْضَلَ ما یُعْطی مُصاباً بِمُصیبَتِهِ مُصیبَةً ما اَعْظَمَها وَ اَعْظَمَ رَزِیَّتَها فِی الاِسْلامِ وَ فی جَمیعِ السَّمواتِ وَ الاَرْضِ. 2️⃣ اللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشّاکِرینَ لَکَ عَلی مُصابِهِمْ. ⚫️ بسی جای شگفت است که هر دو در رابطه با «مصیبت» است، اولی در خصوص نوع مصیبت که خود روضه سنگین است، مصیبتی که در اسلام و در همه آسمانها و زمین بزرگ و داغ گرانی است؛ دومی سپاس و ستایش خداوند متعال بر این مصیبت، یعنی حمد ما بر این مصیبت باید از نوع حمد افراد شاکر باشد. ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
✅ یادآوری 🕯 ادبیات 🌴 شماره 35 🌴 📔 غیر ارکان یا منصوب هستند، یا مجرور، و یا تابع. 📔 حال منصوبات سه دسته‌اند: 1️⃣ قید حدث؛ که منحصر در مفعول به، فیه، له، و مطلق است. 2️⃣ قید ذات؛ فقط شامل مفعول معه و حال است. 3️⃣ ویژگی ابهام زدایی از ذات کلمه و نسبت دارند. 📝 قید حدث یا ذات بدین معناست که این منصوبات یک ارتباط تنگاتنگی با حدث یا ذات دارند و آن دو را توضیح می‌دهند. از این رو، قید یعنی محدوده و شمولیت حدث یا ذات را تقلیل یا توسعه می‌دهد. ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
﷽ 🕯 ادبیات 🌴 شماره 36 🌴 ⚜️ حال. قسمت 1 🗂 حال، اسم منصوبی است که قید و توضیح‌دهنده هیئت ذات است؛ولی این توضیح‌دهندگی فقط منحصر به زمان تحقّق حدث( عامل) است. پس در مقوله حال، سه گوشه مثلث را باید تعیین نمود که عبارت هستند از حال، ذو الحال و عامل. ✅ مثلا در عبارت « جاء زیدٌ ضاحکا» خندان‌بودن، توضیحِ یکی از حالت‌های زید است البته در زمان تحقّق آمدن. و به عبارتی، زید در زمان تحقّق حدث، خندان بود. ✅ محدود ساختن توضیح‌دهندگی به زمان تحقّق حدث، نعت نحوی را خارج می‌سازد چرا که نعت، منعوت را بدون لحاظ این نکته توضیح می‌دهد. ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
﷽ 🕯 ادبیات 🌴 شماره 37 🌴 ⚜️ حال. قسمت 2 🗂 در تعریف حال، واژه‌‌ی «فضله» را هم ذکر می‌کنند. قابل دقت است که این واژه به معنای زیادی در مقابل ارکان جمله است یعنی حال جزء ارکان جمله نیست و حق هم چنین است، ولی ممکن است از لحاظ معنایی به منزله‌ی عُمده در اتمام معنای اساسی جمله باشد، و یا نقش بازدارندگی از فَساد جمله را ایفا نماید مانند «و اذا قاموا الی الصلاة قاموا کسالی» و « و ما خلقنا السماءَ و الارض و ما بینهما لاعبین.». پ.ن: ذکر مثالها به نحو لَفّ و نشر مرتّب است. ✅ پس با لحاظ نکته فوق، نمی‌توان ادّعا نمود که قیدِ فضله در تعریف حال، غالبی است.( ر.ک: النحو الوافی، 2، 339) ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ 🌾نکته تفسیری. الف 🌾 به آیات ذیل دقت شود: 1️⃣ وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَميعا( مائده، 32) 2️⃣ إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى‏ وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرين‏( نمل، 80) 3️⃣ أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشي‏ بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْكافِرينَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ( انعام، 122) 🗂 وقتی این سه آیه کنار هم گذاشته می‌شود می‌توان دریافت که مراد از «احیاء» در آیه اول در رابطه با نجات از مرگ یک شخص نیست بلکه مراد نسبت به هدایت‌گری افرادِ گمراه و به دور از نور الهی است چرا که در فرهنگ گفتاری عقلاء هم، در مواقع نجات افراد توسط پزشک و غواص و ... از این تعبیر استفاده نشده و گفته نمی‌شود ایشان وی را زنده نمود بلکه می‌گویند او را از مرگ نجات داد. ✅ با دقت در دو آیه بعدی – که به عنوان نمونه ذکر گردید - به این نکته رهنمون می‌شویم که قرآن کریم از افراد گمراه تعبیر به میّت می‌کند چرا که دل ایشان مرده است و با احیای دل‌های مرده، فعل احیاء تحقق پیدا می‌کند. 📌 به جهت فهم قول مخالف به المیزان، ج 5، ص 317 رجوع گردد. ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83