eitaa logo
الذکر الحکیم
1.1هزار دنبال‌کننده
59 عکس
1 ویدیو
3 فایل
ارتباط با ادمین @HojjatHekmat
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ 📚 نکات نحوی ⚜️ شماره 88 ⚜️ مبحث نائب فاعل. قسمت 10 🗂 هر واژه‌ای که با یک نقش یا اعراب خاصی ملازم باشد، حق نائب فاعل واقع شدن را ندارد، و اصلا مقتضی پذیرش این جایگاه را ندارد چون حاکی از یک نوع تهافت است. ✅ از این رو ظرف، جار و مجرور، و مصدرهایِ( مفعول مطلق) غیر متصرّف مانند «سبحانَ الله» این قابلیت را ندارند همان طوری که در پست‌های پیشین به شکل وافر توضیح داده شد. ✅ علاوه بر این سه مورد، حال، مستثنی، تمییز، مفعول معه و مفعول له از این جایگاه محرومند که در ادامه بدان خواهیم پرداخت. ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
﷽ 📚 نکات نحوی ⚜️ شماره 89 ⚜️ مبحث نائب فاعل. قسمت 11 🔎 بررسی حال: 🗂 حال به دلیل این‌که همیشه توضیح‌دهندهِ ذات( معمول مانند فاعل و مفعول به) است و یکی از سه ضلعِ مثلثِ حال، ذوالحال، و عامل به حساب می‌آید، حتما باید در کنار ذوالحال خودش را نشان دهد و از این رو وجود مستقلی ندارد. پس حال حق نائب فاعل واقع شدن را ندارد چون نائب فاعل واژه‌ای است که نزدیک‌ترین جایگاه به فعل را دارد و با جایگزینی حال در این جایگاه، به طور طبیعی خصوصیت خویش را از دست می‌دهد. ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
﷽ 📚 نکات نحوی ⚜️ شماره 90 ⚜️ مبحث نائب فاعل. قسمت 12 🔎 بررسی مفعول معه: 🗂 خصوصیت مفعول معه چنین است که همیشه مقرون به واو است و این واو مانع از ارتباط لصیق و وثیق عاملِ مجهولی به مسند الیه می‌شود. ♻️ و چه بسا بتوان دلیل اصلی این عدم جواز جایگزینی را چنین تشریح کرد که مفعول معه همیشه به همراه یک ذات(معمول) است و اصلا معنای معیّت و همرامی، همیشه با حضور دو وجود است. بر این اساس جایگزینی آن در جایگاه نائب فاعل، موجب خلل در این غرض است. ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
﷽ 📚 نکات نحوی ⚜️ شماره 91 ⚜️ مبحث نائب فاعل. قسمت 13 ✅ پس، از دو پست پیشین فهم می‌شود که منصوباتِ توضیح دهنده ذات، اقتضای جانشینی از فاعل را ندارند چون حتما باید در کنار یک ذاتی(معمولی) تصوّر گردند. ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
﷽ 📚 نکات نحوی ⚜️ شماره 92 ⚜️ مبحث نائب فاعل. قسمت 14 🔎 بررسی تمییز: 🗂 تمییز به دو نوع تمییزِ ذات، و تمییزِ نسبت تقسیم می‌شود که در هر دو صورت، تمییز وجود مستقلی ندارد چون تمییز در کنار ذاتِ مبهم، و یا نسبتِ مبهم خودنمایی می‌کند؛ یعنی در نوع اول، حتما باید یک ذات مبهمی مانند عدد وجود داشته باشد که برای رفع ابهام آن، نیازمند تمییز باشیم. هم‌چنین در نوع دوم، نسبت میان عامل و فاعل، و یا عامل و مفعول به، ابهام‌زا است که برای برطرف نمودن این ابهام، خواستار تمییز نسبت هستیم. بر این اساس، وجود ذاتِ مبهم، و یا دو طرفِ نسبتِ مبهم، اجازه جایگزینی تمییز در جایگاه فاعل را به ما نمی‌دهد. ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
﷽ 📚 نکات نحوی ⚜️ شماره 93 ⚜️ مبحث نائب فاعل. قسمت 15 🔎 بررسی مستثنی: 🗂 جمله استثنائیه به استثنای تام و مفرغ تقسیم می‌شود که قوام استثنای مفرغ به کلام غیر موجب است و البته بازگشت این کلامِ به ظاهر غیر موجب، به کلام موجب است چون نفی آن به واسطه إلّا شکسته، و به سانِ جمله متضمنِ إنّما می‌شود؛ در نتیجه مفید حصر خواهد بود یعنی مهم، جریان حکم بر مستثنی است و اصلا هیچ توجهی به مستثنی‌منه نمی‌شود. ✅ بر این اساس، جمله استثنائیه اصیل، استثنای تام است که یک مجموعه‌ای در نظر گرفته می‌شود تا مستثنی از دایره آن خارج گردد - حکما یا موضوعا -. ✅ پس در مبحث نائب فاعل، مستثنی در استثنای تام، گزینه مناسبی برای این جایگاه نیست چون معناداری مستثنی در سایه‌سار مستثنی‌منه است. ❇️ با این‌که می‌توان به وجود حرف إلّا هم به عنوان مانع اشاره کرد ولی قابل دقت است که آن، یک مانع جدی به حساب نمی‌آید. ♻️ شاهد بر نکات فوق، استعمالات کثیری است که در استثنای مفرغ، مستثنی نائب فاعل می‌شود مانند «ما رُئِیَ إلّا زیدٌ» و یا «ما رُئِیَ غیرُ زیدٍ»؛ به خلاف در استثنای تام. ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
شهید صدر وقتی در حال تفکر و مطالعه بود کاملاً از دنیای پیرامونش بریده می‌شد من به یاد ندارم که شهید صدر حتی در گرم‌ترین روزهای تابستان غرق در خواب شود. حتی در همان روزهای گرم و درحالی‌که به سن پنجاه سالگی نزدیک شده بود هم از کتاب‌هایش جدا نمی‌شد، درحالی‌که [در آن گرمای نجف] جوان نیرومند و بانشاط هم توان مقاومت در برابر وسوسه خواب را نداشت. آری در سال آخر عمر شریفش که نیروی بدنی‌اش [بر اثر فشارهای حکومت بعثی و شرایط حصر] تحلیل رفته بود، کمتر از یک ساعت در رختخوابش دراز می‌کشید. 🔺 وقتی مرا در خواب می‌دید، به من می‌گفت: من خودم را به خواب عادت نداده‌ام، چون عمر کوتاه است. تو که هنوز جوانی چرا خودت را به خواب عادت می‌دهی؟! 🔺در یکی از روزهای بسیار گرم تابستان که بعد از ناهار خوابیده بودم، ایشان مرا بیدار کرد و گفت: وقتی من هم‌سن تو بودم روزانه حدود بیست ساعت درس می‌خواندم و حتی در آن چهار ساعت دیگر هم که می‌خوابیدم خواب‌های علمی می‌دیدم و برای همین خوابم هم خواب معمولی نبود و در خواب می‌دیدم که مشغول مطالعه یا حل مسائل علمی و فقهی هستم. اگر شب و روز بخوابی، همه زندگی‌ات را با خواب سپری خواهی‌ کرد. 19 فروردین سالروز شهادت آیت الله محمدباقر صدر
آیت الله محمد جواد فاضل لنکرانی: 🔹پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمودند: یَسُحُّ الله عزوجل من الخیر فی اربع لیالٍ سَحّاً در چهار شب هست که خدا پشت سر هم و پیوسته بر عبادت بندگانش خیرات می‌فرستد. 🔸خدا دائم الفضل و دائم الخیر است؛ اما در چهار شب هست که عنایت خودش را مضاعف می‌کند و به بندگانش خیر می‌رساند، یکی شب عید فطر است. از اعمال در شب عید فطر غافل نباشیم؛ خصوصاً دعاها و ادعیه‌ای که وجود دارد. مخصوصاً آنهایی که موفق به زیارت امام حسین (علیه السلام) هستند یکی از شب‌هایی که بسیار سفارش شده شب عید فطر است. @Fazellankarani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ 📚 نکات نحوی ⚜️ شماره 94 ⚜️ مبحث نائب فاعل. قسمت 16 🔎 بررسی مفعول له: 🗂 هر کدام از مفعول به، مصدر، ظرف، و جارّ و مجرور، با وجود نائب فاعل شدن، معنای وقوعی علیه، مصدرِ نوعی و عددی، ظرف و جارّ و مجرور بودن خود را حفظ می‌کنند ولی مفعول له اگر بخواهد نائب فاعل شود، معنای علّی و تعلیلی خود را از دست می‌دهد. 📂 قابل توجه است، نشانه علت واقع شدن یک واژه‌ای، منوط به یکی از دو امر ذیل است. 1️⃣ وجود علامت اعرابی نصب 2️⃣ وجود حرف جرّی که مفید معنای تعلیل است مانند لام، فی، علی، و من. از این رو با نائب فاعل شدن مفعول له، مَعلَم و نشانه بر معنای علت مفقود می‌گردد. 📂 روشن گردید که اگر یک واژه‌ای مقرون به حروف جرّ مفید معنای تعلیل باشد مانعی از نائب فاعل واقع شدن در میان نخواهد بود، با این‌که برخی از کتب نحوی، تصریح نمودند که جارّ و مجروری که مفید معنای تعلیل باشد حق جاگذاری در جایگاه نائب فاعل را ندارد ولی به نظر می‌رسد اندیشه صوابی نیست. 📂 پس معنای عبارت «ضُرِبَ للتأدیب»، می شود « تادیب، علتِ تحققِ حدثِ زدن شد.». برای نحوه معنا نمودن این عبارات حتما به پست های 7 و 8 رجوع نمایید. ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
﷽ 📚 نکات نحوی ⚜️ شماره 95 ⚜️ افعال ناقصه. قسمت 5 🗂 افعالِ «کان، صار، أصبح، أضحی، أمسی، ظلّ، بات، ما زال، ما برح، ما انفکّ، ما فتئ، ما دام»، هم قابلیت تامّه شدن را دارند و هم ناقصه شدن. لذا افعال مذکور مشترک لفظی‌اند. 📂 بیان چندین نکته: 1️⃣ تامّه این افعال، لازم‌اند نه متعدی. 2️⃣ در بسیاری از موارد، بعد از تامّه این افعال، یک کلمه ذکر می‌شود، در حالی که پس از ناقصه آن،دو کلمه ذکر می‌گردد. قیدِ «در بسیاری از موارد»، به لحاظ احتیاط ذکر شد با این‌که هیچ بعید نیست که همیشه راه تشخیص ناقص از تامه، همین نشانه مذکور باشد. ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ 📚 نکات نحوی ⚜️ شماره 96 ⚜️ افعال ناقصه. قسمت 6 ❓سوال: چرا باید از چنین نشانه‌ای استفاده نمود با این‌که ممکن است بعد از یک فعل لازم، دو واژه‌ای ذکر شود که یکی فاعل باشد و دیگری مثلا حال، مانند «ذهب زید ضاحکا». بر این اساس، در عبارت‌هایی مانند «أصبح زید قائما» این احتمال مطرح است که «أصبح»تامه و به معنای «دخل فی الصباح» باشد و «زید» فاعل، و «قائما» حال. ✅ پاسخ: 1️⃣ «ذهب» مشترک بین دو نوع فعل تامه و ناقصه، یا بین لازم و متعدّی نیست که در «ضاحکا» شک حاصل شود که چه نقشی دارد در حالی‌ که در افعالی که مشترک لفظی بین تامه و ناقصه‌اند شک صورت می‌گیرد که این «ضاحکا» آیا از ارکان جمله است یا خیر؛ و در شک بین رکن بودن واژه و فضله بودن آن، ترجیح با رکن بودن آن است چون تشکیل جمله خیلی اساسی‌تر از ذکر فضله است. 2️⃣ اگر «ضاحکا» در «کان زید ضاحکا» حال گردد، دیگر اصلا نباید فعل ناقصه ای داشته باشیم. 3️⃣ شبهه مذکور در حق افعالی غیر از «کان» جا دارد مطرح گردد ولی در حق «کان» بی‌معنی است چون در عبارت «کان زید ضاحکا»، بازگشت تامه در نظر گرفتن «کان» و فاعل شدن «زید» و حالیّت «ضاحکا» به ناقصه شدن آن است، فتدبّر. ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
﷽ 📚 نکات نحوی ⚜️ شماره 97 ⚜️ افعال ناقصه. قسمت 7 🗂 فعل یا از نوع تامّه است و یا از نوع ناقصه. 📂 برای فعل تامّه، دو تقسیم‌بندی وجود دارد. تقسیم بندی اول: یا لازم است، یا متعدّی. تقسیم بندی دوم: یا خصوص است، یا عموم. تذکر: افعال عموم همیشه لازمند؛ ولی افعال خصوص هم می‌تواند لازم باشد مانند ذهب، و هم می‌تواند متعدّی باشد مانند ضرب. 📂 ناقصه - یا همان ناقصه بالمعنی الأعمّ - به دو فعل ذیل منقسم است. یک. افعال ناقصه بالمعنی الأخصّ: کان، صار، أصبح و ... دو. افعال مقاربه: عسی، کاد، طفق و ... پ.ن: تعریف خصوص و عموم، و هم‌چنین تعریف تامه و ناقصه، در پست شماره 4 مطرح شده است. ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
گروه فقه و حقوق بشر مرکز فقهی ائمه اطهار علیهم السلام برگزار می کند: ✅ کلاس نظریه ها درباره مفهوم حق ⚡️ارائه دهنده: دکتر محمود حکمت نیا (حقوقدان، نویسنده و از صاحب نظران مهم و مشهور مالکیت فکری) ⏰زمان: پنجشنبه ها بصورت یک در هفته درمیان. جلسه اول: ۶ اردیبهشت، ساعت۱۱ـ 📭مکان: مرکز فقهی ائمه اطهار علیهم السلام، طبقه دوم. 💠 رسانه پژوهشی فقه و حقوق بشر 🆔 @mfeqhihumanrights
﷽ 📚 نکات نحوی ⚜️ شماره 98 ⚜️ حال. قسمت 3 🗂 نکاتی پیرامون حال 1️⃣ حال باید در کنار ذوالحال و عامل(حدث) خودنمایی کند یعنی مقوماتِ این مقوله، به سه ضلع حدث، ذوالحال و حال خلاصه می‌شود؛ از این رو با نبودِ یکی از این موارد، بیانِ حال‌گونه اتفاق نمی‌افتد؛ پس بر این اساس جمله «زید اخوک مجتهدا» یک عبارت صحیحی نخواهد بود. 2️⃣ حال مبیّن هَیَئات و عوارض است، به خلاف تمییز که برای بیان ذات و ذاتیّات است. 3️⃣ تشکیل رابطه مبتدا و خبری بین حال و ذوالحال، نشانه خوبی بر شناخت حال است بدین بیان که برای تعیین ذوالحال، باید الفاظ قبل این اسم منصوب را بررسی نمود که این اسم منصوب با کدام‌یک، می‌تواند یک رابطه مبتدا و خبری تشکیل دهد. ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
﷽ 📚 نکات نحوی ⚜️ شماره 99 ⚜️ حال. قسمت 4 🗂 نکاتی پیرامون حال 4️⃣ رابطه بین مبتدا و خبر؛ ذوالحال و حال؛ منعوت و نعت؛ و دو مفعول به افعال قلوب و افعال تحویل، در خیلی از جهات مثل و عین هم است. 5️⃣ در باب نعت ارتباط نعت، فقط با منعوت است و هیچ توجّهی به عامل(حدث) ندارد با این‌که عامل در کلام ذکر می‌شود یعنی در مثال «جاء زید المعلّم»، زید در تمامی احداث(خوابیدن، خوردن، رفتن و ...) معلم است. 6️⃣ در فرق میان حال و نعت می‌توان این نکته را بیان نمود که در حال، ذوالحال به هنگامه تحقّق حدث، متّصف به این ویژگی(حال) است ولی در نعت ساکت است. هفت. قالبِ حال، مخصوص بیان عوارض است یعنی ما باشیم و این قالب، این قالب برای بیان عوارض و هیئات است؛ هر چند که مورد از موارد ذاتی باشد مانند «اشهد ان لا اله الله وحده». ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
﷽ 📚 نکات نحوی ⚜️ شماره 100 ⚜️ حال. قسمت 5 🗂 بین حال و ذوالحال، باید یک رابطی وجود داشته باشد چون بین این دو یک ارتباط معنوی خاصی - به مانند مبتدا و خبر - وجود دارد. ✅ با اینکه اصل در ارتباط، با ضمیر بوده ولی رابطه بین حال و ذوالحال به سه نوع قابل تصور است؛ 1️⃣ فقط ضمیر 2️⃣ مجموع ضمیر و واو 3️⃣ فقط واو حالیه ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
﷽ 📚 نکات نحوی ⚜️ شماره 101 ⚜️ حال. قسمت 6 🗂 نوع اول( رابط بین حال و صاحب حال، فقط ضمیر باشد) به قرار ذیل است: 1️⃣ مفرد مشتق مثل «وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ»‏ 2️⃣ شبه جمله مثل «فَخَرَجَ عَلى‏ قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ»‏ 3️⃣ اگر جمله حالیه، جمله اسمیه ای باشد که بعد از حرف عطفی قرار بگیرد که این جمله را به جمله حالیه قبل خود عطف نماید مانند «سیجیء المتسابقون مشاة أو هم راکبون السیارات». پس در اینجا به خاطر وجود حرف عطف، دیگر با واو حالیه تلاقی پیدا نخواهد کرد. 4️⃣ جمله حالیه ای که مضمون جمله قبل را تاکید می کند( حال موکده) مانند « ذلِكَ، الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ». 5️⃣ جمله فعلیه ماضوی ای که بعد از الا مفید ایجاب قرار می گیرد( یعنی کلام پیشین غیر موجب است که به واسطه این الا، بازگشت کلام به موجبه است.) مانند «يا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ.» و «ما تکلم العظیم الا قال حقا.» 6️⃣ جمله ماضویه ای که به واسطه حرف «أو» عطف به جمله حالیه می شود مانند أخلص للصدیق حضر أو غاب. 7️⃣ جمله فعلیه ای که فعل آن، مضارع مثبت خالی از «قد» است مثل «وَ جاؤُ أَباهُمْ عِشاءً يَبْكُونَ» و «شهدت الطالب الحریص یسرع الی المحاضرة». 8️⃣ جمله فعلیه ای که فعل آن، مضارع منفی به «ما» یا «لا» باشد مانند «عرفتک ما تحب العبث»، و « ما لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ». ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
﷽ 📚 نکات نحوی ⚜️ شماره 102 ⚜️ حال. قسمت 7 نوع دوم: 🗂 جمله حالیه در دو صورت، نیازمند به هر دوی ضمیر و واو به عنوان رابط است. 1️⃣ جمله فعلیه ای که فعل آن، مضارع مثبت مقرون به قد است مانند مانند «لِمَ تُؤْذُونَنِي وَ قَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ». 2️⃣ جمله اسمیه ای که ضمیر صدر آن به ذوالحال برمی گردد به مانند «وَ ما أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ إِلَّا وَ لَها كِتابٌ مَعْلُومٌ»، «خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوف»، «لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى‏»، و «تَرَى الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ». ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
﷽ 📚 نکات نحوی ⚜️ شماره 103 ⚜️ حال. قسمت 8 نوع سوم: 🗂 با یک سری از جملاتی مواجهیم که جمله حالیه خالی از ضمیر است - لفظا و تقدیرا - و به تعبیر ابن هشام، جملاتی وجود دارند که نه امکان انحلال به مفرد وجود دارد( یعنی امکان رابطه مبتدا و خبری بین ذوالحال و جمله حالیه وجود ندارد.) و نه هیات فاعل و مفعول به را بیان می کند و نه از قبیل حال موکده است. ✅ این هم در جایی است که جمله حالیه مقرون به واوی است که به معنای معیّت و همراهی است. و لذا رابط در این وضعیت فقط واو است. البته این نوع را به شکل وافر توضیح خواهیم داد. مانند «جاء زید و الشمس طالعة»، «زارنا رجیل و الشمس طالعة»ِ، «قالُوا لَئِنْ أَكَلَهُ الذِّئْبُ وَ نَحْنُ‏ عُصْبَةٌ إِنَّا إِذاً لَخاسِرُونَ (یوسف،14)»، « أقبل القطار و الناس منتظرون»، « احترست من الشمس و الحرارة شديدة»، « تيقظت و ما طلعت الشمس». ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
﷽ 📚 نکات نحوی ⚜️ شماره 104 ⚜️ حال. قسمت 9 📂 بحث پیرامون نوع سوم: 📑 نظر شریفتان را به عبارتی از ابن هشام در مغنی متوجه می سازم. و ممّا يشكل قولهم فى نحو «جاء زيد و الشمس‏ُ طالعةٌ» ان الجملة الاسمية حال، مع أنها لا تنحل إلى مفرد، و لا تبين هيئة فاعل و لا مفعول، و لا هى حال مؤكدة. فقال ابن جنى: تأويلها جاء زيد طالعةً الشمسٌ عندَ مجيئِه، يعنى فهى‏ كالحال و النعت السببين «كمررت بالدار قائما سكّانها، و برجل قائم غلمانه». و قال ابن عمرون: هى مؤولة بقولك مبكّرا، و نحوه. و قال صدر الأفاضل تلميذ الزمخشرى: إنما الجملة مفعول معه، و أثبت مجى‏ء المفعول معه جملة. و قال الزمخشرى فى تفسير قوله تعالى‏ «وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ» فى قراءة من رفع البحر: هو كقوله: و قد أغتدی و الطیر فی وکناتها / بمنجرد قید الأوابد هیکل. و «جئت و الجيشُ مصطفٌّ» و نحوهما من الأحوال التى حكمها حكم الظرف، فلذلك عريت عن ضمير ذى الحال، و يجوز أن يقدر «و بحرها» أى و بحر الأرض. مغني اللبيب ؛ ج‏2 ؛ ص465 ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ 📚 نکات نحوی ⚜️ شماره 105 ⚜️ حال. قسمت 10 🗂 ابن هشام از وجود اشکال و سختی فهم جمله حالیه در عباراتی مانند «جاء زید و الشمس طالعة» سخن به میان می‌آورد و می‌گوید این جمله حالیه است با این‌که اولا قابلیت انحلال به مفرد را ندارد؛ ثانیا نه هیات فاعل را بیان می‌کند و نه هیات مفعول به را؛ و ثالثا از احوال مؤکّده هم نیست. ✅ از این رو ادبایی دست به قلم شدند تا یک توجیه مناسبی بر این گونه استعمالات ارایه نمایند ولی خود ابن هشام علت این‌که چرا باید جمله «و الشمس طالعة» جمله حالیه باشد هیچ نظر و سخن به میان نمی‌آورد. ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83