eitaa logo
خطِ خودکاری وزیری | هنرِکیمیا
51.7هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
164 فایل
﷽ ارتباط با ما: 👇 @kosar_sadat_vaziri ✅ مدرس: هنرجوی فوق ممتاز انجمن خوشنویسان ایران و دارای مدرک پیشرفته خط تحریری از انجمن ✅ مؤلف ۶جلدی #پیش_بسوی_خوشخطی ✅ و کتاب #دنیای_زیبای_خودکار ✅ کلیه کتابها دارای تأییدیه آموزشی از وزارت آموزش و پرورش
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 نامش فاطمه بود. از آن دخترهایی که شمشیرزنی و نیزه داری را به خوبی می دانست و در جنگ آوری، هم پای پسران قبیله بود. اولین مربی شمشیر زنی و تیراندازی پسرش ابالفضل العباس (علیه السلام) و برادرانش هم خود او بود!... نه اینکه تنها او اینچنین باشد، تمــــام قبیله اش در شجاعت و دلیری زبانزد بودند؛ اما چیزی که او را متمایز می کرد، و مثال زدنی و و خاص زنانه بود که در کنار ، او را به یک دختر تبدیل کرده بود! کمتر مردی جرأت خواستگاری از او را داشت و آنهایی هم که پا پیش می گذاشتند، همگی از بزرگان و اشخاص مطرح بودند؛ اما جز جواب رد چیزی حاصلشان نمی شد! وقتی از او می پرسیدند که چرا ازدواج نمی کنی، می گفت: «مردی نمی بینم، اگر مردی به خواستگاری ام بیاید، ازدواج می کنم!» از خواستگاران پروپا قرصش بود، ولی هربار دست خالی باز می گشت!... تا اینکه یک شب خوابی دید. صبح فردا، وقتی «عقیل»، برادر و فرستاده ی علی بن ابیطالب (علیه السلام) که مردی نسب شناس بود، برای خواستگاری آمد، فاطمه لبخند معنا داری زد؛ فهمید که رویایش صادقه بوده است. از فرط شادمانی و رضایت، گریست و گفت: «خدا را سپاس! من به «مرد» راضی بودم ولی او «مردِ مردان» را نصیب من کرد!» و بی درنگ، پس از موافقت پدر و مادرش، موافقت خود را اعلام کرد و شد همسر علی بن ابیطالب (ع)، جانشین رسول خدا (صل الله علیه و آله)... بارزترین ویژگی اش، بود؛ به جا و به موقع حرف می زد، حد خودش را می دانست و رفتارش، هرگز نشانی از خطا نداشت... روزی که پا در خانه ی امیرالمونین (ع) گذاشت، اولین جمله اش به فرزندان ایشان این بود: «نیامده ام جای مادرتان را بگیرم، من کجا و فرزندان زهرا (سلام الله علیها) کجا؟؟؟ من آمده ام تا کنیزتان باشم...!» و به حق نشان داد که راست می گفت؛ همان روز اول، حسن و حسین (علیهما السلام) بیمار بودند. فاطمه، بلافاصله به بالین آنها رفت و با محبت تمام، به آنها رسیدگی کرد و چند روز اول زندگی مشترکش، به پرستاری از فرزندان زهرا (سلام الله علیها) گذشت؛ کاری که آن را افتخاری برای خود می دانست... می گویند تا وقتی که فرزندان امام علی (ع) خردسال بودند، بچه دار نشد تا مبادا به خاطر مادر شدن، در حق آنها کوتاهی کند. از امام (ع) هم خواسته بود تا او را «فاطمه» خطاب نکند تا مبادا دل بچه ها از شنیدن نام مادرشان در خانه، بشکند...😔 همیشه و همه جا به فرزندانش یادآوری می کرد که «مبادا حسن و حسین (علیهما السلام) را برادر و همتای خود بدانید؛ آنها تافته ی جدا بافته اند، آسمانی اند، نوادگان (صلی الله علیه و آله) اند..." آموزشگاه خوشنویسی با خودکار👇 🆔 @honare_kimiya
🌱 نامش فاطمه بود. از آن دخترهایی که شمشیرزنی و نیزه داری را به خوبی می دانست و در جنگ آوری، هم پای پسران قبیله بود. اولین مربی شمشیر زنی و تیراندازی پسرش ابالفضل العباس (علیه السلام) و برادرانش هم خود او بود!... نه اینکه تنها او اینچنین باشد، تمــــام قبیله اش در شجاعت و دلیری زبانزد بودند؛ اما چیزی که او را متمایز می کرد، و مثال زدنی و و خاص زنانه بود که در کنار ، او را به یک دختر تبدیل کرده بود! کمتر مردی جرأت خواستگاری از او را داشت و آنهایی هم که پا پیش می گذاشتند، همگی از بزرگان و اشخاص مطرح بودند؛ اما جز جواب رد چیزی حاصلشان نمی شد! وقتی از او می پرسیدند که چرا ازدواج نمی کنی، می گفت: «مردی نمی بینم، اگر مردی به خواستگاری ام بیاید، ازدواج می کنم!» از خواستگاران پروپا قرصش بود، ولی هربار دست خالی باز می گشت!... تا اینکه یک شب خوابی دید. صبح فردا، وقتی «عقیل»، برادر و فرستاده ی علی بن ابیطالب (علیه السلام) که مردی نسب شناس بود، برای خواستگاری آمد، فاطمه لبخند معنا داری زد؛ فهمید که رویایش صادقه بوده است. از فرط شادمانی و رضایت، گریست و گفت: «خدا را سپاس! من به «مرد» راضی بودم ولی او «مردِ مردان» را نصیب من کرد!» و بی درنگ، پس از موافقت پدر و مادرش، موافقت خود را اعلام کرد و شد همسر علی بن ابیطالب (ع)، جانشین رسول خدا (صل الله علیه و آله)... بارزترین ویژگی اش، بود؛ به جا و به موقع حرف می زد، حد خودش را می دانست و رفتارش، هرگز نشانی از خطا نداشت... روزی که پا در خانه ی امیرالمونین (ع) گذاشت، اولین جمله اش به فرزندان ایشان این بود: «نیامده ام جای مادرتان را بگیرم، من کجا و فرزندان زهرا (سلام الله علیها) کجا؟؟؟ من آمده ام تا کنیزتان باشم...!» و به حق نشان داد که راست می گفت؛ همان روز اول، حسن و حسین (علیهما السلام) بیمار بودند. فاطمه، بلافاصله به بالین آنها رفت و با محبت تمام، به آنها رسیدگی کرد و چند روز اول زندگی مشترکش، به پرستاری از فرزندان زهرا (سلام الله علیها) گذشت؛ کاری که آن را افتخاری برای خود می دانست... می گویند تا وقتی که فرزندان امام علی (ع) خردسال بودند، بچه دار نشد تا مبادا به خاطر مادر شدن، در حق آنها کوتاهی کند. از امام (ع) هم خواسته بود تا او را «فاطمه» خطاب نکند تا مبادا دل بچه ها از شنیدن نام مادرشان در خانه، بشکند...😔 همیشه و همه جا به فرزندانش یادآوری می کرد که «مبادا حسن و حسین (علیهما السلام) را برادر و همتای خود بدانید؛ آنها تافته ی جدا بافته اند، آسمانی اند، نوادگان (صلی الله علیه و آله) اند..." آموزشگاه خوشنویسی با خودکار👇 🆔 @honare_kimiya