eitaa logo
هنر کدبانو👩🏻‍🍳🥰
1.3هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
5.7هزار ویدیو
8 فایل
سلام👋 اینجا کانال هنر کدبانوعه😌 اینجا روزانه کلی چیز جدید یاد می گیریم👇 از ترفند آشپزی🍽 خانه داری گرفته🏠 تا مطالب انگیزشی 😍 رو به اشتراک میذاریم تا بتونیم فضای خونه رو برای خانوادمون گرم تر کنیم🌱😍 مطلب قشنگ داشتید،من اینجام👇 @sharifimahsol
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁آغـاز می کنیـم ✨جمعه ای دگر از 🍁کتـاب زندگیمـان را ✨با ذکـر مقـدس 🌼بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم 🌼 🍁و مُهـر می زنیم ✨به نام پر برکت صاحب لحظه ها 🍁امــام زمــان(عج) ┏━━ °•🍃🌺🍃 •°━━┓ ‎‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/honarekadbanou/20
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقتی می خواهید کودکتان را تمجید کنید به جای ارزیابی و کلی گویی آن کار خوب را برای فرزندتان توصیف کنید. ❌ آفرین که اتاقتو تمیز کردی چه دختر خوبی. ✅ می بینم که کارهای زیادی انجام دادی. تمام وسایلت رو توی کمدت چیدی. اسباب بازی هاتو جمع کردی و لباس ها تو داری تا می کنی. آدم وقتی میاد توی اتاقت لذت میبره آفرین دخترم. ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/honarekadbanou/20
یکی از جانشین های تنبیه برای کودکان این است که احساس خود را با شدت اما بدون توهین به شخصیت بیان کنید. انتظارات خود را جزء به جزء شرح دهید و راه جبران خطاها را به کودک نشان دهید. برای بسیاری از کودکان این توضیحات کافی است تا آنها را به عمل مسئولانه تر تشویق کند. پدر: از اینکه ابزار من در حیاط زیر بارون رها شده خیلی عصبانیم. انتظار من اینه که وقتی ابزار رو میگیری اونها رو با همون وضعیت قبلی برگردونی. ‎‌‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/honarekadbanou/20
"عشق و ازدواج" همچون درختی است که باید به آن رسید و پرورشش داد تا به پیش برود و رشد کند. هر گونه بی توجهی باعث پلاسیده شدن و اسیب دیدن این رابطه می شود. کم توجهی .... بی توجهی .... بی اهمیتی .... بی ارزشی .... بی تفاوتی و بیعلاقگی به جایی منتهی می شود که دیگر همه می پذیرند که این رابطه تمام شده است. و آنوقت است که نگاه انسان بدنبال شروعی تازه می رود که خود شروع فجایع بعدی است. ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/honarekadbanou/20
💞اگه میخوای چشماش فقط تو رو ببینه باید هر طوری شده از کمبودهاش باخبر بشی و اگر که تو فکرخواهی کرد خوشگلیت براش کافیه ولی اون تو کوچه ها در به در دنبال محبته! ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/honarekadbanou/20
آویزه گوشمان باشد.... هيچ کدام از آنهايي که همسرت را با آنها مقايسه مي کني ، هنوز با تو زندگي نکرده اند تا نقاط ضعفشان را هم ببيني ....!!!! از دور همه در زندگيشان قهرمانند ...... اما نه ...!!!!!! قهرمان واقعي کسي است که با خوشي و نا خوشي ، عاشقانه در کنارت زندگي مي کند ...... قهرمان زندگيت را عاشقانه باور کن!!! ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/honarekadbanou/20
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گیفت زیبا 🛍🛍🛍 با کاغذ رنگی یه گیفت خوشگل بساز ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/honarekadbanou/20
17.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کیف کیوت 👛👛👛 مخصوص هندزفری و خورده ریز ‎‌‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/honarekadbanou/20
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راحت و فوری بدون گوجه 🍳🥚🍅 ✔️سبزی معطر(من تره خشک استفاده کردم) ترخون و شوید هم میتونید بریزید ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/honarekadbanou/20
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سالاد فوری و خوشمزه 🥗🥗🥗🥗 با سینه مرغ و شوید یه سالاد عالی و مهمون پسند درست کن ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/honarekadbanou/20
سلام شنبه رمان جدید شروع میشه
همسرتان از شما احترام می‌خواهد آقایان بخوانند شايد شما جز مردهاي رمانتيک نباشيد. همسرتان هم توقع ندارد هر روز برايش نامه‌هاي عاشقانه بنويسيد، يا دسته گل بفرستيد. کارهاي کوچکي هستند که با انجام آنها مي‌توانيد تغييرات بزرگي ايجاد کرده و خوشحالشان کنید. به طور مثال از او بخواهید با شما بیرون بیاید یا از محل کار خود با او تماس بگيريد و حالش را بپرسيد. ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/honarekadbanou/20
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاردستی ساده و خلاقانه به یه بطری بچه‌ها رو سرگرم کنید. ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/honarekadbanou/20
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌 جالب بدونید یکی از تفاوت‌های زنان و مردان نوع نگاه کردنشان به آیینه است! 👈 زن‌ها به آیینه نگاه می‌کنند تا اگر ایرادی در ظاهرشان پیدا شده ، آن را برطرف کنند درحالی که آقایان در آیینه نگاه می‌کنند تا خودشان را تحسین کنند چون آنها اصولا عیبی در خودشان نمی‌بینند ! لنتیای بی عیب😉😂😂😂 ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/honarekadbanou/20
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸ســـلام 🌱صبحتون بهترین 🌸و خوشرنگ ترین صبح دنیا 🌱با لحظه هايی پراز خوشی 🌸و آرزوی سلامتی برای شماخوبان 🌸روز وروزگارتـان شـاد 🌸روزتــون بی نظیر 💖 http://eitaa.com/joinchat/2870346142Ca3284910d1
خدایا پناه ما تویی ما رو از بغل خودت جدا نکن...🩵 صبحتون بخیر ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/honarekadbanou/20
اقتدار شکنی بی حرمتی تحقیر امان از این سه! اگر تمام و کمال میخواید همسرتون رو از دست بدید و کسی جایگزینتون بشه این چند کارو انجام بدید. خانما هیچ میدونید خیلییییییییییییی از خیانتا! مقدمش همین مسائلیه که شاید از نظر شما ساده باشه... اما مرد در تفکر کودکانه ی خود احساس میکنه که میتونه انتقام بگیره و وارد کردن زن دیگه ای رو بعنوان یک انتقام در نظر میگیره. بارها بین پرسشگران مرد دید شده، فقط به این دلایل خیانت کردند، حتی یکی از اقایون گفتند که من خیانت کردم که حتی اگر خودم خواستم دوباره شخصیتمو زیر پا بذارم و برم جلو باهاش اشتی کنم، خیانتم نذاره و مانع بشه! یعنی عمق شکستگی این مرد رو خودتون لمس کنید! عوض شدن جای مادر و همسر اگر جای همسری مادری کنید و اگر جنبه ی مادریتون به جنبه ی معشوقتون سنگینی کنه همسرتون رو از دست میدید، چرا ؟ چون همسر دنبال معشوق میگرده با تمام دلبری ها و طبیعتا دلش نمیخواد با مادر!! ارتباط جنسی و عاطفی بگیره. ‎‌‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/honarekadbanou/20
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با ۳ روش کاربردی و موثر، دیگه نگران بوی بَد تو تو خونه نباش ‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/honarekadbanou/20 ‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‎‌‌‌ ‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۳ تاترفند خیاطی 🪡‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌🧵    ‎‌‌‌‌‌‎‌ ‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‎‎‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/honarekadbanou/20 ‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه وارد رابطه شدین سعی کنین مثه آقای همساده طرف به دلتون بشینه😅 خیلی بامزه توضیح میده، مخصوصا اونجا که میگه “ولی اگه بگی عیب و ایرادی داره، نه!”😉😂😂 ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/honarekadbanou/20 ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎
28.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍تو ما و حتی روانشناسی غربی اومده که: 🔸حریم درخانواده باید:👇 🔮 محور باشد،نه محور ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/honarekadbanou/20
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سرگذشت_یک_زندگی سال ۱۳۴۵ هجری شمسی... با تلالو نوری که توی چشمم خورد گوشه چشممو باز کردمو خواهرم اقدس و برادرم شاپور رو در خواب عمیق دیدم... هنوز سر جام به چپ و راست غلت میخوردم که با صدای پدرم کامل سرجام نشستم: اعظم، اقدس، شاپور زود باشید بلند شید... ما تو خانواده تقریبا ثروتمندی به دنیا اومده بودیم و از مال دنیا بی نیاز بودیم... دوتا خواهر و یک برادر بودیم که عاشقانه همدیگرو دوست داشتیم اما سرگذشت به این عشق خواهر برادری چشم داشت و آینده ای برامون رقم زد که دور از انتظارمون بود... همگی از خواب بیدار شدیم و بعد از خوردن صبحانه هر کدوممون به کاری مشغول شد... پدر من اون زمان صاحب بزرگترین غرفه فرش شهر بود... من و اقدس خواستگارای زیادی داشتیم... من هفده سالم و اقدس پانزده ساله بود... اقدس دختر خوش برو رویی بود و این زیبایی رو از مادرم به ارث برده بود... ولی من و شاپور زیبایی چندانی نداشتیم و بیشتر شبیه خانواده پدری بودیم... طبق عادت همیشه قرار بود با اقدس بریم بازار و پارچه بخریم برای لباس و کمی گشت و گذار کنیم... به محض ورود به بازار متوجه پسر جوان و خوش بر و رویی شدم که چشمش دنبال ما بود... متوجه خنده های ریز ریزکی اقدس شدم بهش سقلمه زدم: نخند عیبه آقاجان بفهمه سرمونو میبره ها... اقدس پشت چشمی نازک کرد و گفت: وا آقاجون که خودش هرروز برامون خواستگار میاره پس بهتره خودمون دوست داشته باشیم طرفمونو... گفتم: باشه ولی الان اینجا نخند بازاره اینجا سبک باری میاره زشته... اقدس ناراحت سرش رو زیر انداخت ولی من همچنان متوجه نگاه های زیرزیرکی .. ───• · · · ⌞🌻⌝ · · · •─── سرگذشت_یک_زندگی♥️ قسمت2 اقدس به پسری که ولمون نمیکرد و دنبالمون میومد بودم... با هر بار ایستادنمون اون پسر هم می ایستاد و خودش رو با چیزی مشغول میکرد... تا اینکه بعد از خرید نه چندان زیاد به خونه برگشتیم... مادرم که در عین سادگی و لباسهای ساده همیشه زیبا بود نگاهی به ما انداخت و گفت: چی خریدید؟ پارچه گرفتید؟ یادتون نره آخر هفته عروسی عمو کاظمتونه ها باید لباساتون عالی باشه... پارچه هارو نشون مادرم دادیم تایید کرد و گفت: باید بگم سکینه(خیاط خانوادگیمون) بیاد بدوزه براتون... در همین صحبتها بودیم که در خونه به صدا درومد... مادرم پارچه هارو با شک زمین گذاشت و گفت: آقاتون که این موقع نمیاد پس کی میتونه باشه؟ مادرم به سمت در رفت و من و اقدس هم از روی ایوون نگاه میکردیم... متوجه نمیشدیم کی پشت در داره با مادرم صحبت میکنه ولی مادرم بعد از اینکه درو بست با خنده ای بر لب داخل خونه شد سرگذشت_یک_زندگی♥️ قسمت3 مادرم با لبخندی داخل خونه شد و در رو پشتش بست... هر دوی ما چشممون به مادرمون بود که بیاد و بگه چه خبره؟ مادر داخل خونه شد و پاهای خوش تراشش رو روی هم انداخت و گفت: اقدس خانم بیا دخترم... اقدس سمت مادرم رفت و مادرم دست گره خورده اقدس رو از هم باز کرد و توی دستش گرفت و گفت: اقدس مامان جان امروز که رفتید بازار خوشگلیت کار دستت داده... اقدس کمی خودشو لوس کرد و مادرم ادامه داد: پسره حاج رجب دوست بابات غرفه داره بازار ازت خوشش اومده الانم مادرش بود اومده بود ازمون اجازه خواستگاری بگیره... درسته من از اقدس بزرگتر بودم ولی آرزوی خوشبختی اقدسم رو داشتم... از ته دلم خوشحال شدم و پریدم و بغلش کردم... اقدس هم منو بغل کرد... مادر: ولی باید از پدرت اجازه بگیریم بعد... من فهمیده بودم اقدس هم به این پسری که دنبالمون راه افتاده بود بی میل نیست... شب شد و پدر طبق معمول خسته از راه رسید و مادرم شام رو کشید و سر شام رو به پدرم گفت: آقا محمود نگا به دخترات کردی؟ پدرم نگاهی مشکوک به ما انداخت خیسی سیبیلهای کلفتش رو گرفت و صداشو صاف کرد و گفت: چی شده؟ مادرم لبخندی به پدرم زد و گفت: اقدست خواستگار داره اونم کی؟ پسر حاج رجب... حاج رجب معروف... پدرم اخماش تو هم رفت و گفت: من دختر بزرگتر از اقدس تو خونه دارم حاج رجب نباشه هرکی که میخواد باشه اول اعظم بعدش اقدس... مادرم جواب داد: خب آقا محمود شاید اعظم حالا حالاها نخواد ازدواج کنه خودش داره خواستگاراشو رد میکنه ولی اقدس این مورد خوب رو نمیتونه رد کنه... سرگذشت_یک_زندگی♥️ قسمت4 پدرم قلپی آب خورد و ادامه داد: طوبی خانم دیگه ادامه نده لطفا اول اعظم بعد اقدس تمام... سرم زیر بود و احساس میکردم باعث و بانی ازدواج نکردن اقدس من بودم... اقدس زیبا بود و نمیتونست به پای منی بسوزه که هیچ خواستگاری قبولم نمیکرد و الکی میگفتم خودم جواب رد دادم... کاش اقدس ازدواج میکرد تا عذاب وجدان من کمتر میشد...
مادرم کوتا میومد و ادامه داد: آقا محمود حالا به احترام حاج رجب بذار یکبار بیان صحبتامون رو بکنیم میگیم میمونن بعد اینکه اعظم ازدواج کرد علنی میکنیم... پدرم به فکر فرو رفت و گفت: نمیدونم هر کاری صلاحه بکن فقط به فکر آبروی منم باش خانم... مادرم خوشحال ای به چشمی گفت و خواست بره سمت تلفن که پدرم گفت: صبر کن فردا زنگ بزن الان میگن چقدرم از خداشون بوده... مادرم راه نرفته رو برگشت و من کمی خیالم از بابت اقدس راحت شد...