eitaa logo
هنر کدبانو👩🏻‍🍳🥰
1.3هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
5.6هزار ویدیو
8 فایل
سلام👋 اینجا کانال هنر کدبانوعه😌 اینجا روزانه کلی چیز جدید یاد می گیریم👇 از ترفند آشپزی🍽 خانه داری گرفته🏠 تا مطالب انگیزشی 😍 رو به اشتراک میذاریم تا بتونیم فضای خونه رو برای خانوادمون گرم تر کنیم🌱😍 مطلب قشنگ داشتید،من اینجام👇 @sharifimahsol
مشاهده در ایتا
دانلود
بنظرم یه مادر باید اونقدر توانمند باشه از لحاظ رسانه ای که به بچه هاش کمک و راهنمایی کنه تو رشد نرم افزاری همراهیشون کنه نه اینکه بچه ها جلوتر از مادر و پدر باشن و مادر و پدر سر از نرم افزارها در نیارن و بچه هر اشتباهی کنه هوش مصنوعی چیزیه که الان بیشتر کارهارو می‌تونه انجام بده تحقیق میخوای برای بچه ها در بیاری،هرررر سوالی داری،هر چیزی با هوش مصنوعی خیلی آسون تر از گوگل میشه انجام داد،خیلی سخت نیس یادگیریش ،اما خیییییلی وسیعه رهبرمون اینقدر به روز هست که یکسال بیشتر هست که توصیه کردن مارو به هوش مصنوعی توصیه میکنم یاد بگیرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بازم دانش‌آموزا بهونه بیارن که یادشون میره قرن زندگی هر کدوم از شاعرها رو! |عضوشوید 👇 https://eitaa.com/honarekadbanou/20 ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ °•🍃🌸🍃•°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 💯 💫 مهم ترین آموزشی که میتونی به بچت بدی همینه:) |عضوشوید 👇 https://eitaa.com/honarekadbanou/20 ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ °•🍃🌸🍃•°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 💫🌸 بچه‌ من حرف های خیلی خیلی بد میرنه!! فحش میده!! چیکار کنم⁉️ ‌ ‌‌|عضوشوید 👇 https://eitaa.com/honarekadbanou/20 ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ °•🍃🌸🍃•°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🌴🌴🌴 فقط با یه نی خرما رو بدون اینکه آسیب ببینه هسته شو دربیار…🧆 |عضوشوید 👇 https://eitaa.com/honarekadbanou/20 ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ °•🍃🌸🍃•°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚜با چنتا مروارید ریسه شنیون خوشگل درست کن و کسب درآمد کن💞👇 |عضوشوید 👇 https://eitaa.com/honarekadbanou/20 ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ °•🍃🌸🍃•°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چهار ترفند برای خوش رنگ تر شدن زعفران 👌 |عضوشوید 👇 https://eitaa.com/honarekadbanou/20 ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ °•🍃🌸🍃•°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚜این دستبند زیبا را یادبگیر و برای خودت بساز 🤩👇 |عضوشوید 👇 https://eitaa.com/honarekadbanou/20 ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ °•🍃🌸🍃•°
24.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میرزا قاسمی ... |عضوشوید 👇 https://eitaa.com/honarekadbanou/20 ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ °•🍃🌸🍃•°
22.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بادمجون شکم پر با بانوی گلستانی ... |عضوشوید 👇 https://eitaa.com/honarekadbanou/20 ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ °•🍃🌸🍃•°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کوفته ریزه غذای کدوم شهره؟🧐 آشپزی با لهجه 😋😍 مواد لازم : گوشت چرخ کرده٥٠٠گرم ارد نخود چی١٠٠گرم پیازه رنده شده آب گرفته١عدد شنبلیله یا نعنا ٢ق،ف نصف استکان اب نمک ،فلفل،زرد چوبه ۱ق م موادلازم سس |عضوشوید 👇 https://eitaa.com/honarekadbanou/20 ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ °•🍃🌸🍃•°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماهی شوریده فقط فصل سرد سال موجود میشه و در بقیه فصول صیدش خیلی کمه تا فصلش تموم نشده یه غذای خوشمزه باهاش بساز ماهی شوریده جزو ماهیان ممتاز و عالی جنوب هست |عضوشوید 👇 https://eitaa.com/honarekadbanou/20 ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ °•🍃🌸🍃•°
هنر کدبانو👩🏻‍🍳🥰
🌹مهرناز🌹۱۳۷ منو کشیید و برد خونه و چند تا کشیده محکم زد تو گوشم تا یادم نره بی اجازه حق ندارم جایی
🌹مهرناز🌹۱۳۸ با اینکه اونطور که من میخواستم پیش نرفت اما همینم غنیمت بود چند روز بعد مادرشوهرم پوریا رو صدا کرد و شروع به مقدمه چینی کرد و گفت تو که بیکاری کاری هم از دستت برنمیاد منم تنهایی از عهده خرج و مخارج برنمیام تنها چاره امون اینه مهرناز بره سر کار پوریا زود مخالفت کرد مادرش داد زد سرش که پس گورتونو از تو خونم گم کنید پوریا که دید اوضاع خرابه گفت کجاس مامانش گفت یه سالن چند تا خیابون اونورتر پیدا کردم حقوق خوبی میده ده صبح تا ۷ عصر هست پوریا یکم فکر کرد و گفت چی به من میرسه مادرش گفت من میدم نصف نصف بعد هم لبخند رضایت آمیزی زدن انگار برده ای بودم تو دستشون فرداش با مادرشوهرم رفتیم سالن اونجا کلی سفارش کرد و گفت کفشهات و باید بزاری نزدیک سالن تا ما بفهمیم اینجایی کلی هم سفارش کرد به رعنا خانوم صاحب سالن که شوهرش حساسه و میاد سر میزنه نبینه شر بپا میکنه اونم دلش به حالم سوخت و گفت مواظبم مادر شوهرم رفت رعنا خانوم گفت چه کارایی بلدی گفتم همشو بلدم و تو سالن کار کردم گفت من فعلا یه رنگ کار لازم دارم اتفاقا اون روز یه مشتری رنگ اومد و رعنا خانوم اومد بالا سرم و کنارم وایساد تا موهاشو رنگ بزارم و اخر سر هم همون رنگی شد که مشتری میخواست از تمیزی و سلیقه و مهارتم کلی تعریف کرد نه رعنا خانوم اهل فضولی بود نه من اهل درد و دل بی سر و صدا میرفتم و می اومدم صبحها مادرشوهرم میبرد عصرها هم پوریا می اومد دنبالم ادامه دارد...
🌹مهرناز🌹۱۳۸ خسته می اومد خونه نه غذایی بود نه یه لیوان چای رابطه من و پوریا چندان صمیمی نبود میدونستم در نبود من یه غلطهایی میکنه اما علاقه و محبتی بهش نداشتم که زیاد ناراحت بشم حقوق ماه اولم و مادرشوهرم اومد گرفت از دیدن پولها چشماش برق زد تو راه برگشت بهش گفتم من لباس زیر لازم دارم یکم از حقومو بده چند تا لباس زیر بخرم حداقل چنان تشری بهم زد که انگار حقوق اونو میخواستم حس بددی داشتم دلم میخواست از ااون خونه لعنتی خلاص بشم فردا رفتم پیش رعنا خانوم و ازش خواهش کردم جز رنگ و لایت یه کار دیگه هم بهم بده پولشو هم بده خودم اونم. زن منصفی بود و قبول کرد سعی میکردم مشتری های خودمو زود راه بندازم تا به کار ناخون هم برسم اون ماه یکم تونستم پس انداز کنم اما جرات خرج کردنش و نداشتم یه روز دخترا گفتن میخواییم غذا سفارش بدیم هرکی میخواد بگه منم که همیشه اینطور مواقع خودمو تو دستشویی قایم میکردم اینبار دلم میخواست با پولم یه غذا بخرم هر کی یه چیزی میگفت منم زرشک پلو که ارزونترین بود و سفارش دادم بعد از چند ماه تونستم یه غذای خوب بخورم شاید اون غذا چندان هم خوشمزه نبود اما برای من لذیذترین غذا بود موقع خوردنش اشکام جاری شد و مواظب بودم کسی نبینه همیشه خودم و از جمع بقیه دور نگه میداشتم هنوز که هنوز طعم اون زرشک پلو زیر زبونمه اون روز موقع برگشت میترسیدم که پوریا بویی نبره تو راه گفتم من لباس زیر لازم دارم پوریا نگاهی بهم کرد و حرفی نزد نمیدونم چطور شد و چی فکر کرد که منو برد یه فروشگاه و باهام اومد چند تا لباس زیر خریدم و پولشو داد از ذوق تشکر کردم نیشخندی زد و گفت دختر خوبی باشی منم بلدم خوب باشم من و گذاشت خونه و خودش رفت صدای موسیقی خیلی زیاد بود و رسیدم خونه فهمیدم از خونه مادرشوهرمه مهمونی بود آروم از لای در خزیدم و رفتم تو اتاق از کنار در نگاه کردم دیدم خواهرشوهرم و چند تا از دوستاش و چند تا هم زن سن بالا اونجا بودن سرم بشدت درد میکرد اما صدای موسیقی نمیزاشت آرامش داشته باشم رفتم تو سالن و به خواهر شوهرم گفتم صداشو کم کنید من سرم درد میکنه اونم محلی بهم نداد دوباره تکرار کرد بلند شد و محکم زد تخت سینه ام و گفت چخبرته به تو چه اروم گفتم سرم درد میکنه یهو مثل وحشی ها دست انداخت تو موهامو کشید و منو همونطور پرت کرد تو راهرو هر چی در زدم در و باز نکرد و صدای موسیقی رو بالاتر برد اگه پوریا میرسید و من و اونجا بدون شال و روسری میدید حتما منو میکشت ناچار در واحد بغلی رو زدم یه خانوم میانسال در و باز کرد و با دیدنم اونم اونطور تعجب کرد گفتم من عروس واحد بغلی هستم اگه ممکنه یه روسری بهم بدین موندم تو راهرو خانومه لبخندی زد و به زور منو برد تو خونه که بیا تنهام ادامه دارد... ارسال فقط با لینک |عضوشوید 👇 https://eitaa.com/honarekadbanou/20 ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ °•🍃🌸🍃•°
🌹مهرناز🌹۱۳۹ روسری رو گرفتم و سرم کردم یه لیوان سربت اورد و اصرار کرد که بشین با ترس گفتم نه برم همونجا دم در وایسام خانومه که دید رنگ و روم پریده گفت باشه برو برگشتم سمت در و خدا خدا میکردم فقط مادرشوهرم زودتر از پوریا بیاد ازبخت بد من پوریا زود اومد با دیدن من جلوی در چشاش گرد شد و گفت تو اینجا چه غلطی میکنی اونم با این ریخت از ترس اشکام جاری شد و گفتم خواهرت بیرونم کرده در حالیکه محکم میکوبید به در گفت چرت و پرت نگو یکم طول کشید تا در و باز کنه با دیدن من جلوتر از اینکه پوریا دهن وا کنه گفت وا تو کجا رفتی از تعجب دهنم وا موند پوریا برگشت سمت من با ترس گفتم بخدا این بیرونم کرد پوریا هلش داد تو و دستمو کشید با دیدن مهمونای خواهرش سلامی کرد و رفت تو منو هم کشید دنبالش پوزخندی که زدن تا عمق وجودمو و سوزند پوریا پرتم کرد گوشه اتاق و اومد با حالت تحکم انگشتش و گرفت جلو چشمم و گفت صبر کن اینا برن کار دارم باهات ادامه دارد...
🌹مهرناز🌹۱۴۰ رفت و دراز کشید رو تخت و با گوشیش مشغول شد بدبختانه مهمونها هم زود رفتن و خواهرشوهرمم رفت تو اتاقش و دوباره صدای موسیقی رو بالا برد پوریا بلند شد و نگاهی بهم کرد گفتم تو رو خدا بزار توضیح بدم گفت چی رو میخوای توضیح بدی برا چی رفتی تو راهرو میخوای ما رو انگشت نما بکنی گفتم بخدا سرم درد میکرد صدای اهنگ زیاد بود فقط بهش گفتم کم کنه از موهام کشید و پرتم کرد تو راهرو چیکار میکردم از زن همسایه روسری گرفتم دوتا لگد زد بهم و رفت بیرون نفس راحتی کشیدم اما صدای داد و بیداد خواهرشوهرم و پوریا بلند شد رفتم تا بیرون اتاق پوریا افتاده بود بجون خواهرش و کتکش میزد دلم ریش شد رفتم جلوشو بگیرم که محکم هلم داد و سرم خورد لب میز و دیگه نفهمیدم چی شده وقتی چشم باز کردم دیدم بیمارستانم پرستار بالا سرم بود همونطور که داشت سرم وصل میکرد گفت به هوش اومد سرم بدجور درد میکرد از دردش اشک تو چشام جمع شد سرمو چرخوندم و دیدم پوریا کنارم وایساده گفت بهتری گفتم سر درد دارم گفت بخیه خورده طبیعیه سرمم که تموم شد برگشتیم خونه مادرشوهرم مثل شیر زخمی نگاهی بهم کرد و گفت چقد تو سگ جونی هر کی جای تو بود مرده بود داشت خون روی فرش و پاک میکرد پوریا منو برد تو اتاق و برگشت پیش مادرش و با صدای بلند داد زد بار اول و اخرتون باشه با زن من اینطور حرف میزنی از جانبداری پوریا تعجب کردم خوابم برد و صبح با صدای مادر شوهرم بیدار شدم که میگفت بلند شو دیرت شد انگار سرم ده تن شده بود نمیتونستم تکونش بدم حس سنگینی میکردم گفتم حال ندارم امروز نمیرم به زور بلندم کرد و گفت بلند شو بابا دوتا بخیه خوردی دیگه انگار چی شده ادامه دارد....
🌹مهرناز🌹۱۴۱ سر گیجه داشتم مانتو و شالم و پرت کرد رومو گفت زود باش باید برم اداره دیرم میشه به زحمت لباس پوشیدم و رفتییم حالت تهوع و سرگیجه امونمو بریده بود رسیدم سالن رعنا خانوم تنها بود با دیدن رنگ و روی من جلو دویید گفت وا چی شده مهرناز گفتم سرم گیج میره ماجرای دیروز و تعریف کردم منو برد اتاق استراحت خودش یه تخت تو اتای بود گفت دراز بکش روش گفتم نه خوبم کار نکنم اخر ماه میخواد دوباره الم. شنگه بپا کنه گفت غلط کرده تو دراز بکش نگران. پول نباش اون روز تو اون همهمه من فقط خوابیدم موقع رفتن رعنا خانوم اومد بیدارم کرد آبی به صورتم زدم ولی همچنان حالم بد بود پوریا دم در منتظر بود با دیدن حالم گفت چرا اینطوری نگاه بی رمقی بهش کردم و گفتم معلوم نیست چرا حرفی نزد و رفتیم خونه یک راست رفتم تو اتاق و بازم خوابیدم صبح پوریا کنارم بود و اجازه نداده بود مادرش بیدارم کنه گاهی مهربون میشد و گاهی هم بدتر از شمر بود حالم بهتر شد و دوباره برگشتم سر کار نزدیک عید بود دخترای سالن هر روز کلی خرید میکردن لباسهای رنگ و وارنگ لوازم آرایشی کیف و کفش منم سهمم از آرایش. کرم مرطوب کننده بود فقط پوریا بیکار بود و حقوق منم سهم مادرش و پوریا میشد نصف حقوقی هم که از ناخن کاری در میاوردم رو پنهون کرده بودم تا جمع کنم و از اون خراب شده و از همه آدما فرار کنم و مستقل زندگی کنم همه جا بوی عید میداد جز خونه مادرشوهرم انگار چند تا ربات یه جا جمع شده بودیم نه احساسی نه زندگی نه آسایشی چند وقتی بود حالت تهوع شدید داشتم یه روز تو سالن یکی از خانمها متوجه حالم شد و گفت تو حامله ای رنگم پرید و دستپاچه گفتم نه گفت چرا از رنگ و روت معلومه یه بی بی چک بزن نمیدونستم اون چیه یکی از دخترا که زرنگ بود گفت میخوای برم بخرم برات ملتمس نگاهی بهش کردم و رفت زود خرید و آورد خدا خدا میکردم منفی باشه اما از بخت بد من مثبت شد خدایا من خودم تو این زندگی اضافه بودم بچه رو میخواستم چیکار های های نشستم گریه کردم ارسال فقط با لینک |عضوشوید 👇 https://eitaa.com/honarekadbanou/20 ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ °•🍃🌸🍃•°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بخوان فرج را دعا اثر دارد🍃🌷 دعا کبوترعشق استُ بال پر دارد🍃🌷 ✨الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌✨ 🌸اللهم لیَّن قَلبی لِولیِ اَمرِک |عضوشوید 👇 https://eitaa.com/honarekadbanou/20 ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ °•🍃🌸🍃•°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤قلب❤ فقط کارش خون رسانی نیست رزق و روزیتون هم می رسونه خوش قلب باشید❤🍃@honarekadbanou ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ °•🍃🌸🍃•°
1_1717936287.m4a
4.63M
📣 این صوت رزق شماست 📣 🎙 از آن ساده نگذرید! 💌 این‌صوت حاوۍ یك تقلب کوچک می‌باشد کھ شما را سال‌هایِ سال جلو می‌اندازد |عضوشوید 👇 https://eitaa.com/honarekadbanou/20 ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ °•🍃🌸🍃•°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رزق و روزی ..... حتما حتما ببینید✅✅👍👍 |عضوشوید 👇 https://eitaa.com/honarekadbanou/20 ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ °•🍃🌸🍃•°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. افزایش رزق و روزی میخوای؟! صب تا چشماتو باز کردی این آیه رو بخون😊👆 |عضوشوید 👇 https://eitaa.com/honarekadbanou/20 ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ °•🍃🌸🍃•°
: ❌زن نبايد همه کارها را انجام دهد : 🔵زماني که مسئوليت پذيري يکي از زوجين بيشتر از ديگري باشد، طرف مقابل به خود عمل نمي کند؛ مثلا وقتي مردي مي بيند همسرش تمام کارها را انجام مي دهد، کم کم از زير بار مسئوليت شانه خالي و سعي مي کند تا جايي که امکانش هست تمام کارها را به خود واگذار کند. بنابراين زن ها نبايد همه کارها را به عهده بگيرند. ❌ يکديگر را انجام ندهيد : 🔵گاهي اوقات زن يا مردهميشه، تمام يکديگر را انجام مي دهند چون فکر مي کنند طرف مقابل شان به درستي نمي تواند آن کار را انجام دهد. معمولا اين نوع زندگي ها به جابه جايي هاي زن و شوهر منجر مي شود؛ 🔵براي مثال، ممکن است مردي به زنش بگويد: «تو که کار مي کني، درآمد هم داري، بايد پرداخت اجاره خانه را تقبل کني» يکي از که در ارتباط با مسئوليت طرفين بايد رعايت شود، اين است که مواظب باشيم کمک ما در ذهن همسرمان، جابه جايي تلقي نشود. اين مسئله خيلي مهم است و بايد از ابتدا به صورت شفاف آن را مطرح کنیم. ❤️❤️ @honarekadbanou
🌸🌺🌸 دوست خوبم وظیفه اصلی یک خانم وقتی ازدواج می کنه و میشه یک همسر ! ❌نه خوب بچه داریه ❌ نه خانه داری ❌ نه پول دراوردن و ❌ نه خیلی چیزای دیگه که ما فکر می کنیم ! بلکه خوب همسرداریه! نمیگم بقیش بده و نباشه ولی وظیفه تو نيست بلد نیستی؟ یاد بگیر ! افسردگی ،تنبلی ،بی حوصلگی، بی حسی،غرور ،خجالت و خیلی چیزای دیگه رو باید بزاری کنار . همسر شدن فقط عشق بازی و بوسه و ...نیست! ✅همسر شدن 📢 سیاست می خواد 📢 تعقل می خواد 📢 تفکر می خواد 📢زبون می خواد 📢نشاط می خواد 📢 تحمل می خواد و خیلی چیزای دیگه !... و واسه یک بانو اینا اصلا کار سختی نیست ✅خدا همه اینها رو تو درون همه زنهای عالم گذاشته این خود خانومه که باید استعداد نهفته اش رو بیدار کنه ‌‌‌ ‌ @honarekadbanou ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ °•🍃🌸🍃•°
🍃🍃🍃💕🍃🍃🍃 حوصله ندارم، نداریم ⛔️ 🔵یکی از کارهایی که خانم های باسیاست برای اینکه رو توی مشتشون داشته باشن اینه که در حالت عادی ، متبسم و با انرژی هستن اکتیو اند. بی کار نمی مونن. یه هنری، کاری حتی توی خونه دارن و مشغولن. فقط خونه داری ،رو دوست ندارن. 👈ولی خانم های دائما و کسل کننده دائما غر می زنن، سرد برخورد می کنن، موقع حرف زدن همسر، بهش توجه نمی کنن، یه طوری با حرف می زنن و برخورد می کنن انگار قبولش ندارن. از واژه‌ی " حوصله ندارم " خیلی استفاده می کنن. 🔵به خونه و زندگی شون اون جور که باید توجه نشون نمی دن. زن سرد، مرد رو هم از زندگی سرد و بیزار می کنه و باعث می شه مرد اون گرمی زندگی رو جای دیگه جستجو کنه.... @honarekadbanou ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ °•🍃🌸🍃•°