eitaa logo
رسانه هنرستان
2.8هزار دنبال‌کننده
13.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
21 فایل
#رسانه_هنرستان رسانه فرهنگ و هنر با عضویت در #هنرستان از برنامه‌های فرهنگی هنری (سینما، تئاتر، شعر، کتاب، عکاسی، خوشنویسی، تجسمی، نگارخانه، صنایع‌دستی و ...) استان قم باخبر شوید ارتباط با مدیر: @hani_ahmadzadeh رسانه "هنرستان" @honarestan_net
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 داستان "شتر دیدی ندیدی" 🔹 قاضی از پسر پرسید: اگر تو شتر را ندیدی، چطور مشخصات او را درست داده ای؟ 🔹 پسرک گفت: در راه، روی خاک اثر پای شتری دیدم که فقط سبزه های یک طرف را خورده بود. فهمیدم که شاید شتر یک چشمش کور بود. 🔹 بعد دیدم در یک طرف راه مگس بیشتر است و یک طرف دیگر پشه بیشتر است. و چون مگس شیرینی دوست دارد و پشه ترشی را نتیجه گرفتم که شاید یک لنگه بار شتر شیرینی و یک لنگه دیگر ترشی بوده است. 🔹 قاضی از هوش پسرک خوشش آمد و گفت: درست است که تو بی گناهی ولی زبانت باعث دردسرت شد.پس از این به بعد شتر دیدی، ندیدی !! 🔹 این مثل هنگامی کاربرد دارد که پرحرفی باعث دردسر می شود. آسودگی در کم گفتن است و چکار داری که دخالت کنی ، شتر دیدی ندیدی و خلاص. 🆔 @honarestan_net
🔎 🟩 چشم بسته غیب می گوید 🔻 به کسی گفته می شود که از موضوع روشن و واضح خبر می دهد 🔹️ برای کنایه معنی اش اینگونه است که: شخصی که در مورد موضوعی واضح به دیگران با اطمینان خبر می‌دهد، در صورتی که خودش فکر می‌کند خبری را می‌دهد که این خبر تازه است. 🔸️پس از آن می‌شود در قاب شوخی و مزاح یا کنایه ای به آن فرد گفت: چشم بسته غیب می‌گویی فلانی، این را ما هم می‌دانیم. 🆔 @honarestan_net
🔎 🟩 حق به حقدار می رسد 🔻 کار شایسته سزای آدم دستکار است. 🔹️۱- یعنی سرانجام حق به صاحبش می رسد. 🔸️۲- گاهی این ضرب المثل را زمانی به کار می برند که شخص مدت ها حقش پایمال شده باشد و ظالمانه حق او را نداده باشند، اما در نهایت او به حق خویش می رسد و ظالمان رسوا می شوند. 🔹️۳- این ضرب المثل درواقع یک قانون ثابت در این عالَم است! یعنی هرچقدر هم مظلومین مورد ستم ظالمان واقع شوند و حق و حقوقشان نادیده گرفته شود یقینا در آخر، حق به صاحبان اصلی آن بر می گردد. انگار حق مثل آهن ربایی است که اگر از حقدارش دور شود هرجا که رود بالاخره جذب صاحب خودش می شود. 🆔 @honarestan_net
🔎 🟩تا ابله در جهان است مفلس در نمی ماند 🔻از نادانی دیگران سود بردند در روزگاران قديم کلاغ گرسنه اي بود که چيزي براي خوردن پيدا نکرده بود و از اين شاخه به آن شاخه مي پريد تا شايد چيزي براي خوردن پيدا کند تا بالاخره گذرش به خانه اي افتاد . زن صاحب خانه چند قالب پنير توي ظرفي گذاشته و کنار حوض آب نشسته بود و مشغول شستن پنير ها بود . گربه اي هم نزديک زن نشسته و به قالب پنير خيره شده بود . کلاغ به محض ديدن پنير با خودش گفت : " اي کاش اين زن بي عقلي مي کرد و دنبال کاري مي رفت تا من بتوانم قالب پنيري برداشته و بخورم ، اما مي ترسم گربه ميو ميو کند ! " مدتي بعد صداي در آمد و زن به سمت در رفت . گربه از فرصت استفاده کرد و قالب پنيري برداشت و رفت . زن در را رها کرد و به سراغ گربه دويد ، در اين فاصله کلاغ به سمت پنيرها رفت و يک قالب به منقارش گرفت و پرواز کرد . در همان حال مي گفت : " تا آدم هاي ابله پيدا مي شوند حيوانات در مانده اي مثل من و گربه گرسنه نمي مانند ! " در همان لحظه روباهي کلاغ را در حال پرواز ديد . شروع به تعريف و تمجيد از او کرد ولي کلاغ اصلاً اهميتي به حرف هاي او نمي داد چون مي ترسيد قالب پنير از دهانش بيفتد ولي روباه آن قدر به تعريف از صداي خوش خاندان کلاغ پرداخت که بالاخره کلاغ دهان باز کرد تا بخواند و با صداي خوشش خودنمايي کند که يکدفعه قالب پنير افتاد و روباه آن را برداشت و فرار کرد ! کلاغ با خودش مي گفت : " من هم مثل پيرزن ناداني کردم و تا وقتي ناداني در جهان هست کسي مثل روباه گرسنه نمي ماند . " از آن وقت به بعد به کساني که به خاطر ناداني و حماقت چيزي را از دست بدهند گفته مي شود : " تا ابله در جهان است ، مفلس در نمي ماند ! " 🆔 @honarestan_net