❇️ عاشقانه ی مردی که نایستاد...
🔸 کتاب عقربه های جامانده عاشقانه ای است از جنس دلتنگی، دلهره و همدلی در بستری از زمان که نه دور است و نه نزدیک.
در این کتاب یک آن کنار احمدیم ،پای دستگاه چاپ، برگه ها را مرتب می کنیم و گوشمان به صدای پشت در است تا کسی سر از کارمان در نیاورد.
گاهی میان جاده ایم. زیر کولاک برف و لرز به تنمان با یک ساک نوار کاست و اعلامیه که بی خبر کادیلاک سیاه رنگی از راه می رسد.
گاهی با احمد و منیر می زنیم به دل جاده با پیت های حلبی که احمد تا خرخره از روغن گریس پرشان کرده و درون هرکدامشان کلتی را جاساز. می رسیم به ایست بازرسی و ژاندارمی جلو می آید تا صندوق را بازرسی کند. قلبمان شروع می کند به تپیدن. تند و محکم. چون مرغکی ترسیده و نگاهمان می رود پی چشم های ژاندارم که نگاهش افتاده به پیت های حلبی و ...
گاهی هم مهمان خانه استانداری یزدیم. منیر با باقلوای یزدی از ما چون مهمانش صیاد شیرازی پذیرایی می کند. صیاد شروع به تعریف از احمد می کند و ما هم مثل منیر تا آسمان قد می کشیم.
گاهی هم...
بماند تا خودتان بخوانید.
✍️ به قلم #سمانه_خاکبازان
#شهید_احمد_فرگاه
#عقربه_های_جامانده
#هفته_کتاب
#حوزه_هنری_کاشان
#حوزه_هنری_انقلاب_اسلامی_کاشان