به وقت تراوش شمع
آواز جنگ در کوچهی پروانه ها پژواک می شود
بوی باروت
اتاق را زخمی می کند
و شیشه شیر شکسته
دست عروسک
در خاک سرخ
زیر چکمه های شان جان می ماند
دهانها
همه با هم، هم صدا می شوند
پای سکوت ایستادهاند
چه کسی خط مقدم نامه ی شهید را می خواند؟!
وقتی پدرها و مادرها
پیر چشمی گرفتهاند
و نور بر مزار کلمات می بارد
پلاک، پلاکها نازل می شوند
اما تکهای از پیراهن دست بعقوب می گیرد
و تنها به دنبال این همه سرگشتگی
کوچهی خود را به نام اش می کنند.
#طاهره_احمدی
# دفاع مقدس
در فصل کلاغان
سیاه
بازماندهی آسمان فرداهاست
روی پیشانی کارگر معدن می نشیند
و زخم ها را از کف دست اش/ پیراهن اش می تکاند
سایه اش را پیوند می زند
به روی سپید زغالها
طبس
سفره خالی از " نون" ناخواناست
و زیر آوار چند شناسنامه باطل می شود؟
تا در حافظهی زمین باقی بماند.
#طاهره_احمدی