فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حجاب
کلیپ زیبا در مورد حجاب ❤️
ارسالی از کربلایی اصغر امیرزاده 🌸
هشدار سطح نارنجی بارشهای رگباری طی روز پنج شنبه در تمامی مناطق استان و اعلام اماده باش مدیریت بحران استان اصفهان به دستگاههای امدادی و خدمات رسان
با فعالیت سامانه بارشی و ناپایداریهای همرفتی و محلی از روز چهارشنبه تا جمعه هفته.جاری بر لغو مرخصی ها و تاکید به حضور عوامل امدادی در محل ماموریت های مسولین ذی ربط تاکید گردید
با توجه به بارشهای هفته گذشته در مناطق شمال و شرق استان که منجر به وقوع سیلابهای محلی و جمع شدن رسوبات در مسیر رودخانه ها و دهانه پلها گردیداو مستعدد بودن شرایط سیلابهای محلی در مناطق فوق بعلت رطوبت خاک. مدیریت بحران استان اصفهان با ابلاغ به اداره راهداری شهرداریها.اب منطقه ای.بخشداریها و دهیاران و سایر دستگاههای مرتبط خواستار بازگشایی مسیلها و رودخانه های فصلی.تخلیه رسوب از دهانه پلها.تقویت و باسازی سیل بندها.ازاد سازی هر گونه تصرف در مسیلها.جمع اوری و هدایت ابهای سطحی در معابر وزیر گذرها باتقویت نیروهای عملیاتی و تجهیزات دستگاههای امدادی برای پیشگیری و کنترل حوادث محتمل ناشی از سیلاب.طوفان و ابگرفتگی معابر شهری و روستایی و جاده ها وامادگی اداره راهداری .شهرداریها .پلیس راه. جمعیت هلال احمر .شرکتهای ازادراهی.شرکتهای امداد خودرو. اورژانس.شرکتهای گاز .اب.برق.اب منطقه ای و فاضلاب و دهیاران و ستاد مدیریت بحران فرمانداریها گردید.
تقویت تیم های عملیاتی جمعیت هلال احمر در جاده ها با تامین اقلام ضروری و پیش بینی ظرفیتهای اسکان اضطراری
عدم انجام سفرهای غیر ضروری در محورهای فوق
پرهیز از صعود به ارتفاعات رعایت الزامات ایمنی و توجه به توصیه های پلیس در جاده ها
حفاظت محصولات و سازه های کشاورزی گلخانه ها واحدهای دام و طیورو شبکه های اب و گاز در برابر سیل . تندباد و گرد و خاک و بارش رگبار باران
عدم استقرار .توقف و تردد در مسیلها و رودخانه های فصلی.پیشگیری و کنترل ابگرفتگی در معابر شهری دهانه پلها و زیر گذرها.تخلیه رسوبات و نخاله از دهانه پلها و بازگشایی مسیر رودخانه ها.تخلیه اضطراری سکونتگاههای روستاهای در معرض خطر سیل
#خبر روستا
تصاویری از برگزاری جشن به مناسبت هفته کار و کارگر مختص کارگران روستا در حسینیه فاطمه الزهرا(س)
در این برنامه آقای سید ادهم رضویزاده عضو شورای اسلامی روستا به مناسبت روز شورا گزارشی از عملکرد شورای اسلامی و دهیاری روستا را ارائه نمودند و در ادامه آقای الصاق مرشد خودصدا با نوای گرم خود همه را بهره مند نمودند
در ادامه حجة الاسلام شریعتی روحانی روستا در مورد اهمیت روز کار و کارگر به ایراد سخن پرداختند و در نهایت از اعضای شورای اسلامی روستا - روحانیت و مربی قرآن و کارگران حاضر در جلسه تجلیل به عمل آمد.
دهیاری و شورای اسلامی روستای هونجان
🔸🔸🔸🔸🔸
@honejan_news
خدایا،بارالها🙏
اگر من لایق رحمت تو نیستم، ولی تو سزاوار لطف و کَرَم بی پایانی ، پس مرا از لطف و کَرَمت بی نصیب مساز،و امیدم را ناامید مکن و از لطف و رأفتت محرومم مدار.🌺
معبودا.
اگر گناهانم مرا نزد تو خوار گردانیده، تو به خاطر حُسن اعتمادم به تو از من درگذر.و مرا از آنان قرار ده که همواره در یاد تواند، و هرگز عهد تو را نمی شکنند و شکر تو را لحظه ای از یاد نمی برند.
خداوندا
خودت گفتی، بخوانيد مرا تا اجابت كنم شما را...
پس قلب مرا به نور خودت روشن و گرم کن و دستم بگير و خود گره از كارم بگشای و مردم سرزمینم را ، درين زمانه ، از سختيها و بیماریها برهان و اجابتمان كن.
سلام بر شما دوستداران هونجان نیوز
ارسالی از اقا براتعلی امامی 🌹🌹
یکی گفت:
😒چه دنیای بدی
حتی شاخه های گل هم خار دارند!
دیگری گفت:
😊چه دنیای خوبی
حتی شاخه های پر خار هم گل دارند!
👌 *باور کنیم که دید ما است،که می تواند حال وهوای موقعیت های سخت زندگی را تغییر دهد*
🍃🌹 *کافیست به جای دیدن خارهای زندگی به شکوفه های ریز وحتی درشتی که به چشممان نمی ایند نگاهی بیندازیم،*
✳️واین را بدانیم و باور کنیم که یکی از قوانین الهی همین نکته است که 👇👇👇
💟 *شکر نعمت ،نعمتت افزون کند*.
❤️با ما همراه باشید در 👇👇
@honejan_news🇮🇷
#حکایت👇👇
♻️ مردی که *ﺑﺪﻫﮑﺎﺭ ﺷده بود* يک
ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ توی خونه ﺩﺍﺷﺖ،
ﮔﻮﺷﻪی ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ.
چون مجبور بود؛ همون رو برداشت برد بازار برای فروش.
ﻫﺮ ﻣﻐﺎﺯﻩﺍﯼ كه میرﻓﺖ، میگفتن: ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺍﮔﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮد ۵۰۰ تومن ﻣﯽﺍﺭﺯﯾﺪ، ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻣﺎ ۱۰۰ تا۱۵۰ تومن ﺑﯿﺸﺘﺮ نمیخریم.
ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺑﻮﺩ و به ﺍﻣﯿﺪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺨﺮﻥ ﺍﺯ اﯾﻦ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﻐﺎﺯﻩ میرفت.
داخل ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩﻫﺎ، حاج جواد فرشچی ﻣﻐﺎﺯﻩﺩﺍﺭ، از منصفهای بازار و از ارادتمندان اهل بیت(علیهم السلام) بود ،ایشون پرﺳﯿﺪ:
قالیِ خوبیه؛ چرا ﻗﺎﻟﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺑﯽ ﺭﻭ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﻧﮑﺮﺩﯾﺪ؟
ﮔﻔﺖ: ﻣﻨﺰلمون ﺭﻭﺿﻪ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ،
ﻣﻨﻘﻞ ﭼﺎﯾﯽ ﺭﻭﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻟﯽ ﺑﻮﺩ، ﺫﻏﺎلها ﺭﯾﺨﺖ و ﻗﺎﻟﯽ ﺳﻮﺧﺖ.😭
حاججواد یک تکونی به خودش داد و گفت : گفتی ﺗﻮ ﺭﻭﺿﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ؟
گفت: بله
حاججواد گفت: ﺍﯾﻦ ﺍﮔﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮد ۵۰۰ تومن ﻣﯽﺍﺭﺯﯾﺪ ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺑﺮﺍی اﺭﺑﺎﺏ و آقای ﻣا ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻣﻦ ١ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺍﺯﺕ میخرﻡ.😭
قالیچه رو خرید و روی میزش پهن کرد و تا آخر عمرش روی قسمت سوختهی قالیچه که به اندازهی کف دست بود گل محمدی پرپر میکرد و دوستان صمیمی و همکارانش همه به نیّت تبرک، یک پَر از گلها را برداشته، توی چاییشون میریختند.
✳️ اوﻥ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ تو روضه سوخته ﺑﻮﺩ قیمت گرفت؛
کاش دلمون تو روضهها بسوزه؛
اونوقت بگیم: *یا امام حسین دل سوخته رو چند میخری
🌿🕊🌺
تا باران نباشد، رنگین کمانی نیست...
تا تلخی نباشد، شیرینی نیست...
تا غمی نباشد، لبخندی نیست..
تا مشکلات نباشند، آسایشی وجود نخواهد داشت...
🌼 پس همیشه به خاطر داشته باش:
هدف این نیست که هرگز اندوهگین نباشی، هرگز مشکلی نداشته باشی، هرگز تلخی را نچشیده باشی...
همین دشواریها هستند که از ما
انسانی نیرومندتر و شایستهتر میسازند،
و لذت و شادی را برای ما معنا میکنند...
و اگر در مسیر رود سنگی نباشد، صدای دلنشین رودخانه نیز وجود نخواهد داشت...
✿
#حکایت
مرد خسیسی، خربزهای خرید تا به خانه برای زنِ خود بِبَرد. در راه به وسوسه افتاد که قدری از آن بخورد، ولی شرم داشت که دست خالی به خانه رود ...
عاقبت فریب نَفس، بر وی چیره شد و با خود گفت، قاچی از خربزه را به رسم خانزادهها میخورم و باقی را در راه میگذارم، تا عابران گمان کنند که خانی از اینجا گذشته است و چنین کرد ...
البته به این اندک، آتش آزِ او فرو ننشست و گفت گوشت خربزه را نیز میخورم تا گویند خان را چاکرانی نیز در مُلازِمت بوده است و باقی خربزه را چاکران خوردهاند ...
سپس آهنگ خوردن پوست آن را کرد و گفت : این نیز میخورم تا گویند خان اسبی نیز داشته است ...
و در آخر تُخم خربزه و هر آن چیز که مانده بود را یکجا بلعید و گفت : " اکنون نَه خانی آمده و نَه خانی رفت است! "
#طنز_و_تامل
✍ استاد دهخدا
ارسالی از اقا محمد ابراهیمی 🌸🌸
#دعوت_به_همکاری
یک شرکت تولیدی در شهرک صنعتی رازی از بین متقاضیان خانم و آقا، نیروی کار می پذیرد.(ترجیحا خانم)
- شرایط کاری بصورت شیفت ۱۲ ساعته( بعد از دو شیفت ۱۲ ساعته ۲۴ ساعت استراحت)
- با کلیه حقوق و مزایای اداره کار و حق شیفت و …
- سرویس ایاب و ذهاب از شهرضا به شرکت و برعکس برقرار است.
متقاضیان می توانند جهت کسب اطلاعات بیشتر و تکمیل فرم استخدام با شماره ۰۹۰۲۲۰۰۴۳۶۹ در زمان اداری ( از ساعت ۸ تا۱۶ ) تماس حاصل نمایند.
✨🌸✨🌸✨
از كاسبي پرسيدند:
چگونه در اين کـوچه ی پرت و بي عابر کسب روزی ميكني؟
.
گفت:آن خدايي که فـرشته مرگش،مرا درهرسوراخي که باشم پيدا ميكند،چگونه فرشتگانِ روزيش مرا گم ميكنند...!
❤️با ما همراه باشید در 👇👇
@honejan_news🇮🇷
#شرط_جالب_وعجیب_پیرزن
⛔️سه تا دانشجو بودیم توی دانشگاهی در یکی از شهرهای کوچک قرار گذاشتیم همخونه بشیم.
خونه های اجاره ای کم بودند و اغلب قیمتشون بالا می خواستیم به دانشگاه نزدیک باشیم قیمتشم به بودجمون برسه.تا اینکه خونه ی پیر زنی را نشانمان دادند . نزدیک دانشگاه ،تمیزو از هر لحاظ عالی. فقط مونده بود اجاره بها!
گفتند این پیرزن اول می خواد با شما صحبت کنه، رفتیم خونه اش و شرایطمون رو گفتیم
پیرزن قبول کرد اجاره را طبق بودجمون بدیم
که خیلی عالی بود .
فقط یه شرط داشت که هممونو شوکه کرد
اون گفت که هرشب باید یکی از شماها برای نماز منو به مسجد ببره در ضمن تا وقتی که اینجایید باید نمازاتون رو بخونید.
واقعا عجب شرطی
هممون مونده بودیم من پسری بودم که همیشه دوستامو کهنماز می خوندن مسخره می کردم دوتا دوست دیگمم ندیده بودم نماز بخونن .اما شرایط خونه هم خیلی عالی بود.
پس از کمی مشورت قبول کردیم.
پیرزن گفت یه ترم اینجا باشین اگه شرطو اجرا کردین می تونین تا فارغ التحصیلی همینجا باشید.
خلاصه وسایل خودمونو بردیم توی خونه ی پیرزن.شب اول قرار شد یکی از دوستام پیرزنو ببره تا مسجد که پهلوی خونه بود.پاشد رفت و پیرزنو همراهی کرد.نیم ساعت بعد اومد و گفت مجبور شدم برم مسجد نماز جماعت شرکت کنم.
هممون خندیدیم.
شب بعد من پیرزنو همراهی کردم با اینکه برام سخت بود رفتم صف آخر ایستادم و تا جایی که بلد بودم نماز جماعتو خوندم.
برگشتنه پیرزن گفت شرط که یادتون نرفته من صبحا ندیدم برای نماز بیدار بشید.
به دوستام گفتم از فردا ساعتمونو کوک کردیم صبح زود بیدار شدیم چراغو روشن کردیم و خوابیدیم.
شب بعد از مسجد پیر زن یک قابلمه غذای خوشمزه که درست کرده بود برامون آورد.
واقعا عالی بود بعد چند روز غذای عالی.
کم کم هر سه شب یکیمون میرفتیم نماز جماعت برامون جالب بود.
بعد یک ماه که صبح پامیشدیمو چراغو روشن می کردیم کم کم وسوسه شدم نماز صبح بخونم من که بیدار می شدم شروع کردم به نماز صبح خوندن. بعد چند روز دوتا دوست دیگه هم نماز صبح خودشونو می خوندند.
واقعا لذت بخش بود .لذتی که تا حالا تجربه نکرده بودم.
تا آخر ترم هر سه تا با پیر زن به مسجد میرفتیم نماز جماعت .خودمم باورم نمی شد.
نماز خون شده بودم اصلا اون خونه حال و هوای خاصی داشت. هرسه تامون تغییر کرده بودیم. بعضی وقتا هم پیرزن از یکیمون خواهش می کرد یه سوره کوچک قرآن را بامعنی براش بخونیم.
تازه با قرآن و معانی اون آشنا می شدم.
چقدر عالی بود.
بعد از چهار سال تازه فهمیدیم پیرزن تموم اون سوره ها را حفظ بوده پیرزن ساده ای در یک شهر کوچک فقط با عملش و رفتارش هممونو تغییر داده بود.
🍀🍀🍀🍀🍀
@honejan_news
#شرط_جالب_وعجیب_پیرزن
⛔️سه تا دانشجو بودیم توی دانشگاهی در یکی از شهرهای کوچک قرار گذاشتیم همخونه بشیم.
خونه های اجاره ای کم بودند و اغلب قیمتشون بالا می خواستیم به دانشگاه نزدیک باشیم قیمتشم به بودجمون برسه.تا اینکه خونه ی پیر زنی را نشانمان دادند . نزدیک دانشگاه ،تمیزو از هر لحاظ عالی. فقط مونده بود اجاره بها!
گفتند این پیرزن اول می خواد با شما صحبت کنه، رفتیم خونه اش و شرایطمون رو گفتیم
پیرزن قبول کرد اجاره را طبق بودجمون بدیم
که خیلی عالی بود .
فقط یه شرط داشت که هممونو شوکه کرد
اون گفت که هرشب باید یکی از شماها برای نماز منو به مسجد ببره در ضمن تا وقتی که اینجایید باید نمازاتون رو بخونید.
واقعا عجب شرطی
هممون مونده بودیم من پسری بودم که همیشه دوستامو کهنماز می خوندن مسخره می کردم دوتا دوست دیگمم ندیده بودم نماز بخونن .اما شرایط خونه هم خیلی عالی بود.
پس از کمی مشورت قبول کردیم.
پیرزن گفت یه ترم اینجا باشین اگه شرطو اجرا کردین می تونین تا فارغ التحصیلی همینجا باشید.
خلاصه وسایل خودمونو بردیم توی خونه ی پیرزن.شب اول قرار شد یکی از دوستام پیرزنو ببره تا مسجد که پهلوی خونه بود.پاشد رفت و پیرزنو همراهی کرد.نیم ساعت بعد اومد و گفت مجبور شدم برم مسجد نماز جماعت شرکت کنم.
هممون خندیدیم.
شب بعد من پیرزنو همراهی کردم با اینکه برام سخت بود رفتم صف آخر ایستادم و تا جایی که بلد بودم نماز جماعتو خوندم.
برگشتنه پیرزن گفت شرط که یادتون نرفته من صبحا ندیدم برای نماز بیدار بشید.
به دوستام گفتم از فردا ساعتمونو کوک کردیم صبح زود بیدار شدیم چراغو روشن کردیم و خوابیدیم.
شب بعد از مسجد پیر زن یک قابلمه غذای خوشمزه که درست کرده بود برامون آورد.
واقعا عالی بود بعد چند روز غذای عالی.
کم کم هر سه شب یکیمون میرفتیم نماز جماعت برامون جالب بود.
بعد یک ماه که صبح پامیشدیمو چراغو روشن می کردیم کم کم وسوسه شدم نماز صبح بخونم من که بیدار می شدم شروع کردم به نماز صبح خوندن. بعد چند روز دوتا دوست دیگه هم نماز صبح خودشونو می خوندند.
واقعا لذت بخش بود .لذتی که تا حالا تجربه نکرده بودم.
تا آخر ترم هر سه تا با پیر زن به مسجد میرفتیم نماز جماعت .خودمم باورم نمی شد.
نماز خون شده بودم اصلا اون خونه حال و هوای خاصی داشت. هرسه تامون تغییر کرده بودیم. بعضی وقتا هم پیرزن از یکیمون خواهش می کرد یه سوره کوچک قرآن را بامعنی براش بخونیم.
تازه با قرآن و معانی اون آشنا می شدم.
چقدر عالی بود.
بعد از چهار سال تازه فهمیدیم پیرزن تموم اون سوره ها را حفظ بوده پیرزن ساده ای در یک شهر کوچک فقط با عملش و رفتارش هممونو تغییر داده بود.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
ارسالی از اقا امید قنبریان 🌸🌸
@honejan_news
آغاز ثبتنام پایه اول دبستان از فردا
معاون وزارت آموزش و پرورش:
🔹ثبتنام کلاس اولیها از روز چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت آغاز میشود و خانوادهها میتوانند با مراجعه به سامانه my.medu.ir برای ثبتنام الکترونیک اقدام کنند.
🔹متولدین دوم مهر ۹۶ تا اول مهر ۹۷ میتوانند در پایه اول دبستان ثبتنام کنند. ثبتنام سایر دانشآموزان بعد از پایان امتحانات و دریافت کارنامه آغاز خواهد شد.
@honejan_news🇮🇷🇮🇷
#فروشی
قطعه زمینی در محله خیرات آباد هونجان به متراژ ۵۵۰ متر (یا دو قطعه ۲۷۵ متری) با منزل مسکونی در بهارستان یا هونجان معاوضه میگردد.
محسن پور
09916232238
@honejan_news🇮🇷
📖 حکایت مرد مهربان و پروانه🦋
شخصي تلاش پروانه براي بيرون آمدن از سوراخ کوچک پيله را تماشا مي کرد.
ناگهان تقلاي پروانه متوقف شد و به نظر رسيد که خسته شده و ديگر نمي تواند به تلاشش ادامه دهد.
آن شخص مصمم شد به پروانه کمک کند و با برش قيچي سوراخ پيله را گشاد کرد.
پروانه به راحتي از پيله خارج شد اما جثه اش ضعيف و بال هايش چروکيده بودند.
آن شخص به تماشاي پروانه ادامه داد.
او انتظار داشت پر پروانه گسترده و مستحکم شود و از جثه او محافظت کند اما چنين نشد.
در واقع پروانه ناچار شد همه عمر را روي زمين بخزد.
و هرگز نتوانست با بال هايش پرواز کند. آن شخص مهربان نفهميد که محدوديت پيله و تقلا براي خارج شدن از سوراخ ريز آن را خدا براي پروانه قرار داده بود تا به آن وسيله مايعي از بدنش ترشح شود و پس از خروج از پيله به او امکان پرواز دهد.
✅ گاهي اوقات در زندگي فقط به تقلا نياز داريم.
اگر خداوند مقرر مي کرد بدون هيچ مشکلي زندگي کنيم فلج مي شديم.
به اندازه کافي قوي نمي شديم و هر گز نمي توانستيم پرواز کنيم.
#ارامش
اگر کاسهی خود را بیش از اندازه پر کنید،
لبریز میشود.چاقوی خود را بیش از حد تیز
کنید،کند میشود.در پیِ پول و راحتی
باشید، دلتان هرگز آرام نمیگیرد.دنبال
تایید دیگران باشید،برده آنها خواهید
بود.کار خود را انجام دهید،سپس رها
کنید،این تنها راه آرامش است.
❤️ همراه ما باشید در 👇👇
@honejan_news🇮🇷
امام رضا علیهالسلام:
کسی که خواهرم را در قم زیارت کند، مانند آن است که مرا زیارت کرده است.
ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه سلامالله علیها و آغاز دهه کرامت را تبریک میگوییم.
👤 آقا براتعلی امامی 🌹🌹
message-1715145728-56.mp3
4.61M
#قصه_مناسبتی
💠 نانسی خوب میشه
🔷 مناسب سن ۴ سال به بالا
💠 موضوع قصه: عنایت حضرت معصومه سلام الله علیها
شبتون بخیر
🍀🌷🌹🍀🌷🌹
@honejan_news
با سلام و عرض تبریک ولادت دختر ایران حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها و دهه کرامت خدمت اعضای محترم رسانه هونجان ابرار
از آنجا که در مناسبت های مختلف ملی و مذهبی و سایر موارد تعداد زیادی از اعضای بزرگوار اقدام به ارسال تصویر از فرزندان و برنامه های مناسبتی شخصی و یا متن تبریک شخصی در انتصابها و موفقیتهای افراد مختلف می نمایند بارگذاری همه آنها در کانال امکان پذیر نیست و باعث گلایه دوستان می گردد.
لذا ضمن عدم ارسال این موارد به ادمین های کانال،عذر مارا در عدم انتشار آن به بزرگواری خودتان پذیرا باشید پیامها و مطالب شخصیت های حقوقی و نهاد ها و هیئت های مذهبی و مطالب مفید مناسبتی و طبیعت گردی و ابتکارات فردی در زمینه های کشاورزی،دامپروری،خانه داری و هنری افراد، موفقیت های علمی،فرهنگی و ورزشی فرزندان،همچنین طرح مشکلات اجتماعی،فرهنگی،محیط زیست و مسائل مرتبط با هونجان عزیز ،بنام فرد ارسال کننده،همچون گذشته در کانال ،منعکس خواهد شد
با تشکر و عرض پوزش مجدد
❤️ همراه ما باشید در 👇👇
@honejan_news🇮🇷🇮🇷