"چیکارش داری آقا! باید خودمان آدم باشیم!"
"اگر قابل اجرا نیست، اجرا نکنید"
مسئله حجاب باز هم در کانون توجه قرار گرفته، احتمال دارد که این پرداختن شدید و غلیظ به حجاب، خود حجابی باشد بر امر دیگری؛ حجاب را علم می کنند تا بر چیز دیگری حجابی اندازند... و اساساً این میل شدید گروهی خاص به پوشاندن افتضاحات!! را همیشه شاهد بوده ایم و اکثر مواقع هم برای این پوشاندن ها سراغ پوشش و حجاب رفته اند.
زمانی هم در فرانسه به اصطلاح آزاد؛ منع حجاب در دستور کار قرار گرفت که کاملاً سیاسی و بهانه ای بود برای انتخابات تا بلکه از احساسات ضد اسلامی برای پیروزی حزب شیراک استفاده شود.
منطق هر دو؛ هم قانون حجاب دولت قبل و مجلس کنونی ایران و هم قانون منع حجاب فرانسه منطق سیاسی کاری و در خفا و در حجاب سیاسی آن کار دگر کردن بود.
با این منطق مسئله حجاب هیچگاه حل نمی شود، همیشه چماقی خواهد بود بر سر زنان و البته بر کل جامعه که هر از گاهی برای بهره بردای های سیاسی خود و امتیاز گرفتن از آن بهره می برند وگرنه زنان ایران بسیار حقوق از دست رفته دارند که قانون و خانه ملت تمایلی به حل آن ندارد.
اما آنچه به حجاب مربوط می شود و این قانون بر آن تاکید دارد ارتباط چندانی با اسلام ندارد، جنبه ای از هویت اسلامی و یا هویت بخشی به مسلمانان در آن مشاهده نمی شود.
مجلس و نمایندگان که ظاهراً مطالعه ای و تحقیقی در این باره ندارند؛ باید بپذیرند که هنجارها در جامعه امروز ایران تغییر کرده و قانون حجاب و عفاف در تعارض با عرف جامعه است، اگر چیزی را می خواهند زیر حجاب ببرند، از راهی دیگر وارد شوند نه زن را قربانی کنند و آرامش جامعه را برهم زنند.
اکتفا می شود به روش علامه طباطبایی که دخترخانمی آمده بود نزد ایشان, لباسش باز بود و مدام دستش را هم تکان میداد... مترجم می گوید یکدفعه کُتَم را دادم؛ گفتم این را تنت کن، این شخص یک قدیس است؛ این دختر هول شد و گفت ببخشید و... علامه گفت: "چیکارش داری آقا! باید خودمان آدم باشیم!"
و نیز در اوایل انقلاب آیت الله خمینی حکمی دادند که خانمها بدون حجاب وارد ادارات نشوند، استاد حکیمی معترض بود و به استاد مطهری گفت که اصل بر عدالت است و .... آقای مطهری مسئله را با آیت الله خمینی در میان گذاشتند، ایشان گفتند " من بیان حکم شرعی را کردم، اگر قابل اجرا نیست، اجرا نکنید.
هم خودتان آدم باشید و هم اجبار و جریمه و ... را کنار بگذارید، قابل اجرا نیست که نیست.
✍علیرضا کفایی
@hooree 🌹
ازخدایم گلایه مندم
به کدامین گناه چنین گرفتار شده ایم؟!
۱۵۰میلیون تومان بخاطر نداشتن روسری!
چندی پیش یکی از بانوانی که دنبال کارمیگشت میگفت برای سیرکردن شکم خود ناچارم کارکنم
اما هرجا برای استخدام زنگ میزنم ازمن تصویر تمام قد خواسته و پیش از استخدام ازمن خواستار رابطه میشوند!
اکنون باید به کسانیکه حجاب را تنهادغدغه سیاسی خودشان کرده اند گفت آیا فکری بحال امنیت کاری میلیونها زن بیچاره در محیطهای کاری کرده اید که دغدغه تان فقط شده است حجاب؟
آیا میدانیدمیلیونها زن درمحیطهای کاری درمعرض خطرسواستفاده جنسی قراردارند و هیچ قانون محکمی مانند جوامع غربی وجود ندارد که از نوامیس مردم دربرابر مشتی کارفرمای بی وجدانکه حقوق زنان را درازای رابطه گروکشی میکنند پشتیبانی کند؟
چه بگویم به شما آقایانی که اسلامتان فقط در سرکوب مسائل جنسی خلاصه میشود؟
آیا از زنانی که درمحیط کارتوسط کارفرما به آنهاتجاوز خاموش شده اما بخاطر آبرو و نیاز مالی و گرو داشتن سفته توان شکایت ندارند خبری دارید؟
حجاب و عفاف هرگز دغدغه دینی شما نیست که اگربود به زیرپوست این جامعه متعفن میپرداختید نه نما و ویترین آن
http://t.me/darvishane49
@hooree🌹
چگالیِ ناسازگی!
وقتی یک سیستم زنده (بدن، سازمان یا نظام سیاسی) وارد مرحله پیری میشود همزمان «کنترلپذیری» و «انعطافپذیری» آن کاهش مییابد. وقتی پیری سیستم عمیق شود، وارد پارادوکس یا ناسازه «غرور و ناتوانی» میشود؛ و از این نقطه است که اضمحلال سیستم آغاز میشود. اضمحلال سیستم بهمعنی ورود سیستم به مرحله خودتخریبی است که مقدمه مرحله چهارم «سقوط» است (اینجا را ببینید).
وقتی کودک به دنیا میآید بدنش آنچنان منعطف است که میتواند شست پای خودش را بمکد. اما دو سال بعد دیگر چنین کاری برایش ممکن نیست. این کاهش انعطافپذیری در تمام طول عمرش ادامه مییابد تا جایی که در پیری دیگر گردنش هم نمیچرخد و برای دیدن پشتسرش باید تمام قد به عقب برگردد.
سازمانها و نظامها نیز اینگونهاند؛ یعنی هرچه از عمرشان بگذرد و ساختارهای قانونی و نهادیشان به سوی انجماد برود، تواناییشان برای گرفتن تصمیماتی از جنس «تحول» کاهش مییابد.
مثلا در اوایل انقلاب بهسادگی میشد از اصلاح قانون اساسی سخن گفت و یکبار هم قانون اساسی اصلاح شد. حتی در سالهای گذشته نیز برخی مقامات ارشد از لزوم اصلاح مجدد قانون اساسی سخن گفتند.
اما امروز هیچکس در داخل حکومت جرأت طرح چنین درخواستی را ندارد و هر کس هم در بیرون حکومت چنین درخواستی بکند او را به داشتن قصد براندازی متهم میکنند. یعنی حکومت عملا نمیتواند از امکانات بالقوه و قانونیاش برای حفظ «انعطافپذیری» خود استفاده کند. این یعنی رسیدن سیستم به حد انجماد.
همچنین سیستمهای زنده (بدن، سازمان یا نظام)، در دوران جوانی خود، «کنترلپذیری»شان افزایش مییابد و سپس وقتی وارد دوره پیری میشوند کنترلپذیریشان کاهش مییابد.
کودک در نوزادی نمیتواند حرکت دستوپای خود را کنترل کند، اما کمیکه رشد کرد، راه میافتد و سپس دوچرخهسواری میکند و بعد در نوجوانی حرکات ژیمناستیک انجام میدهد. اما با ورود به مرحله پیری، دوباره کنترلپذیریاش کاهش مییابد تا جایی که نمیتواند بدون عصا یا کمک دیگران راه رفتن خود را کنترل کند.
در دهه اول پس از انقلاب، حکومت نه تنها در اجباری ساختن حجاب بلکه در کنترل گروههای مسلح و حتی در به عقبراندن ارتش متجاوز صدام، و فراتر از آن در مدیریت اقتصاد (کنترل قیمتها، ثبات نرخ دلار و ...) موفق عمل کرد؛ یعنی کنترلپذیریاش بالا بود. امروز تقریباً در بیشتر زمینهها کنترلپذیری را از دست داده است.
وقتی یک فرد یا یک ساختار سازمانی یا سیاسی به مرحلهای برسد که همزمان «انعطافپذیری» و «کنترلپذیری»اش پایین بیاید، نشانه مرحله پیری است.
امروز حکومت تقریبا در همه عرصههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی وارد این مرحله شده است.
اکنون پیرمردی را در نظر بگیرید که وارد مراحل پیشرفته پیری شده است یعنی بدنش، هم انعطافپذیری و هم کنترلپذیری خودش را از دست داده است، اما وقتی میخواهند کمکش کنند، غرورش اجازه نمیدهد و با پرخاشگری دستش را میکشد.
این وضعیت را «ناسازه غرور و ناتوانی» میگویند. چنین فردی که اجازه نمیدهد دیگران کمکش کنند، با یک حادثه وارد مرحله اضمحلال میشود؛ مثلا با یک زمین خوردن، لگنش میشکند و زمینگیر میشود تا بمیرد.
رفتار حکومت درباره حجاب، در چند سال اخیر، نشانه ورود ساختار سیاسی به مرحله «ناسازه غرور و ناتوانی» است.
حکومت، هم میداند (و اگر نمیداند بداند) که دیگر نمیتواند حجاب اجباری را به این نسل تحمیل کند؛ و هم جرأت و توان روانشناختی برای عقبنشینی در این موضوع را ندارد. این وضعیت در حوزههای متعددی نظیر آب، بنزین، فساد، آموزش، آلودگی، سیاستخارجی و ... نیز چنین است.
در سال ۲۰۰۹ پارلمان کانادا طرحی را بررسی میکرد که استفاده از موبایل را هنگام رانندگی غیرقانونی کند. پلیس کانادا با تصویب این قانون مخالفت کرد. استدلال پلیس ساده بود: قانونی که پلیس نتواند اجرا کند، هم قانون را بیاعتبار میکند هم پلیس را.
پیشبینی میکنم که با اجرای قانون «ترویج فرهنگ عفاف و حجاب»، نظام وارد وضعیت «چگالی ناسازگی» شود؛ یعنی نقطهای که تعارضهای درونی سیستم به حداکثر خود میرسد.
من از این جهت که اجرای این قانون ممکن است، در زمانهای که این همه فشار اقتصادی برجامعه است، جامعه را عاصی و کشور را وارد فاز بیثباتی کند مخالفم. در عینحال اجرای آنرا فرصت خوبی میدانم تا حکومت به صورت عریان با وضعیت فرسودگی و پیری و گیرافتادگیاش در «ناسازه غرور و ناتوانی» روبهرو شود؛ شاید موجب بیدار شدن و اصلاح رویهاش شود.
توصیه جدی من به حکومت این است که مبارزه با نسل آیندهسازان داخل ایران را بگذارد بعد از حلوفصل مسائل مبارزاتیاش با دنیای خارج.
به قوه مجریه نیز توصیه میکنم بر قول رئيسجمهور به مردم متعهد بماند و مسئولیت اجرای این قانون را برعهده مدافعان آن بگذارد.
✍محسن رنانی ۱۵ آذر۱۴۰۳
@hooree 🌹
✳️ لایحه حجاب، نقطه وفاق تمام مردم!
🔹 در این چند روز که از مطرح شدن لایحه جنجالی حجاب می گذرد در جریان نظرات افراد مختلف از طیف های مختلف قرار گرفته ام و مهمترین نکته آن این است که تقریبا بجز افراد ذی نفع، هیچ کسی با این طرح موافق نیست. حتی افراد و کارشناسان مذهبی که موافق کلیت حجاب هستند، قانون حجاب را امری منفی و به زيان ج. اسلامی و زیان دین میدانند.
در میان مردم عادی نیز همین جو برقرار است. بخصوص خانم های محجبه از این قانون به شدت عصبی اند چرا که آن را عامل افزایش فشار عمومی بر آنها و حتی به خطر افتادن امنیت شان می دانند و معتقدند با جاری شدن این قانون، حفظ حجاب و چادر برایشان بسیار هزینه بر خواهد بود که حداقل آن طرد آنها از اجتماع و نگاه منفی مردم به آنان به عنوان موافقان این طرح و عاملان حکومت است. آنها از نگاه سنگین اجتماع به خودشان همواره بیمناک بوده اند و حالا از افزایش آن بیش از قبل نگران شده اند.
این احساس فشار به حدی است که برخی خانم های محجبه، به فکر کنار گذاشتن چادر و رفتن به سمت پوشش های عرفی تر افتاده اند.
🔹از سوی دیگر نیروهای تحول خواه و اصلاح طلب و منتقد نیز که پر واضح است که نظرشان در این مورد بسیار اعتراضی باشد و نیازی به تشریح ندارد.
🔹بنظر می رسد آنچه که در دل این قانون ظهور کرده این است که غالب مردم ایران چه آنان که مدافع ج. اسلامی بوده اند و چه آنان که مخالف یا منتقد بوده اند، یا آنان که مذهبی و موافق حجاب اند با آنان که موافق آزادی پوشش هستند، در مخالفت با حجاب اجباری با مصداق قانون تازه حجاب و عفاف، با هم به یک نقطه مشترک اعتراضی نسبت به ج. اسلامی رسیده اند و این امر می تواند نقطه عزیمت طیف قابل توجهی از مردم از نگاه مثبت به کلیت نظام، به نگاه اعتراضی و بروز خشم نفرت باشد.
رخداد این تحول اجتماعی به راحتی می تواند صحنه خیابان ها را در صورت رخداد فاجعه ای ديگر چون 1401، به نحوی چشمگیر متحول نماید و چینش سیاسی صحنه را منقلب سازد به نحوی که ج. اسلامی نتواند به راحتی قبل خود را نماینده طیف مذهبی و متدین جا بزند.
✍سلمان کدیور
@Falaakhon
@hooree🌹
برگردید..تا دیر نشده؛
ایران را دریابید، ایران را دریابید
پانزده سال پیش، دلسوزانه، صادقانه و ایران دوستانه، در حالی که وضع نابسامان ( ببخشید ناترازی) همه جانبهی امروزتان را به چشم می دیدم و خیانت اعراب را نیز بوضوح حس می کردم، فریاد زدم :
مارا چه به بدبختی لبنان و فلسطین
جایی که وطن یکسره در آه و فغان است
نشنیدید و نتیجه اش را دیدید.. البته با گوش دیگر شنیدید و نتیجهاش برای من توقیف و بازجویی و زندان ووو بود و.که آثارش تا اکنون هم ادامه دارد...
من باردیگر فریاد می زنم که حاکمیت باید دست از عراق و لبنان و فلسطین و غزه و سوریه بردارد و هزینه های نجومی این سیاست اقتصادی_ عقیدتی اش را پایان ببخشد.
بحران اقتصادی ما راهی جز "هزینه کردن پول ایران برای ایران" ندارد و تاوقتی که نیروهای نیابتی را تقویت کنید و درآمد نفتی مان را خرجِ بیگانگان کنید همین آش و همین کاسه است.
اگر واقعا مساله ی فلسطین مساله ی اول اسلام است ( که من باور ندارم) راه حلش تشکیل یک صندوق بینالمللی با مشارکت همهی کشورهای مسلمان است و ایران تنها می تواند به سهم خود یعنی تقریبا یک چهلم هزینهها را به عهده گیرد... عربستان و کشورهای نوخاسته ی جنوب خلیج فارس که در دریای دلارهای نفتی شنا می کنند و نیازمندی در میانشان نیست باید به فکر هم کیشان و هم نژادانشان باشند...
" این کُرد و بلوچ است که در حسرتِ نان است"!!!
دیر شده اما برای هیچ حرکت اصلاحیای خیلی دیر نیست مگذارید تا جایی برسد که حافظ نیز به طنز گفت :
" در نیل غم فتاد و سپهرش به طنز گفت
الآن قد ندمتَ و ما ینفع الندم"
ایران را دریابید.. ایران برشما حق دارد نه بیگانگان
✍مصطفی بادکوبه ای
https://t.me/badkoubehi
@hooree🌹
جمهوری اسلامی به هواداران
خود چه خواهد گفت؟
حسین ملک خدایی
جمهوری اسلامی طی این ۴۶ سال کل اقتصاد، معیشت، اعتقاد، دین، فرهنگ جامعه را به رویکرد سیاست خارجی گره زد و به جرآت می توان گفت عمده بحران ها و ناترازی ها در زمینه های مختلف به این سیاست خارجی ربط دارد.
اکنون با نابود شدن حماس و ضعیف شدن بیش از حد حزبالله لبنان و سقوط رژیم اسد عملا حاصل سیاست خارجی و محور مقاومت چیزی جز فقر و فلاکت و واگرایی اعتقادات دینی نبوده است.
بیش از هشتاد درصد مردم نظرشان راجع به این سیاست خارجی منفی بوده و هست اما نظام جمهوری اسلامی به ده تا بیست درصد مردم که هوادار آن هستند بعد از شکست سوریه چه خواهد گفت؟
چگونه این شکست جبران ناپذیر را توجیه خواهد کرد؟ چگونه تمسخر و تحقیر دشمن علیه خود را برای هواداران توضیح خواهد داد.
آیا جمهوری اسلامی می تواند این شکست را هضم کند؟
تابحال شکست و نابودی حماس و شکست حزبالله لبنان را برای طرفداران خود پیروزی جا زده اند. حال آیا می شود شکست سنگین سیاست خارجی را در سوریه پیروزی تلقی کرد؟
دوم این که بعد از این عقب نشینی در سیاست خارجی وزن جمهوری اسلامی در معادلات منطقهای چگونه خواهد شد و وزن جمهوری اسلامی در میز مذاکره با آمریکا و اروپا به چه شکل پیش خواهد رفت؟
آیا غرب حداکثر امتیاز را از نظام طلب نخواهد کرد؟
آیا جمهوری اسلامی می تواند این مشکلات را پشت سر بگذارد؟
✍حسین ملک خدایی
@hooree 🌹
حجاب، مظلومي كه به دست مدافعانش شهيد شد!
حدود سي سال پيش براي صرف ناهار به باشگاه ايرانيان در دُبي رفته بودیم، اين باشگاه كه شامل، هتل، رستوران، سينما، زمين ورزش و غيره است قبل از انقلاب ساخته شده و در حال حاضر متعلق به بنیاد مستضعفان است.
صحنه عجیبی که در آنجا نظر ما را جلب کرده بود، وجود مشتریان زن تقریباً نیمه برهنه اما روسری به سر، در رستوران بود.
دست بر قضا حسابدار رستوران که دوستِ میزبانِ ما بود، سر میز ما نشسته بود، از او پرسیدم جریان این زنان نیمه برهنه روسری به سر چیست؟. گفت ما یک پرسنل هندی دم درب ورودی داریم که مکلف است به هر زن بی حجابی که قصد ورود به رستوران را دارد، یک روسری بدهد.
گفتم اینکه خیلی مسخره است، زن نیمه برهنه با این روسری با حجاب میشود؟!.
گفت، نه این هندی اصلاً میدونه قضیه چیه، نه مسئولان اینجا هم کاری به مسخره و عجيب بودن اینکار دارند، آنها فقط برای از سرِ خود باز کردن اينكار را مي كنند و کاری با منطقی بودن و نتیجه داشتن آن ندارند، شاید هم فکر میکنند، با اینکار حکم خدا را اجرا مي كنند. ضمناً گفت اين كه چيزي نيست، هفته گذشته يك زن غريق را با لباس شنا به بيمارستان هلال احمر ايران ( مستشفاء ايرانيه) آورده بودند، وقتي او را روي برانكارد از آمبولانس پياده كردند، يك هندي از کارکنان بیمارستان هم آنجاست كه کارش روسری دادن به بي حجاب هاست، اصرار داشت كه بايد روسري سر اين زن باشد، راننده آمبولانس با تمسخر گفت، ای بابا، این خانم ۹۰٪ بدنش برهنه است، شما گیر دادی به موهاش؟! حجاب بان هندی گفت من نمیدانم، در هر حال باید با روسری وارد بیمارستان شود!!!
همان موقع به دوستان همراه گفتم، با این دست فرمانِ اشاعه حجاب، اولین شهید این سیاست خودِ حجاب است، اتفاقی که امروزه به عینه همه می بینیم.
۴۵ سال بعد از اجرای انواع و اقسام برنامه ها، ایجاد تعداد زیادی دستگاه عریض و طویل اجرائی و صرف هزاران هزار میلیارد تومان بودجه برای اشاعه و تقویت حجاب، رسیدیم به قانون گذاری با مجازاتهای سنگین، مثلِ جریمه ۱۶۵ میلیون تومانی، ۱۵ سال حبس و فرستادن كودكان به كانون اصلاح و تربيت برای مقابله با بی حجابی.
اگر بعد از اجرای قانون جديد غلاظ شداد عفاف و حجاب، مشکل بی حجابی حل نشود - كه به هزار دليل نمي شود - چون در هر حال عزم مخالفان بی حجابی برای ریشه کن کردن این مشکلِ شماره يك مملكت جزم است و به هر قیمتی باید بساط آن برچیده شود، راه حل نهائی غیر از، دستور تیر، تبعید به خارج کشور و یا اعدام دسته جمعی بی حجابها، راه حل ديگري برای رفع این مشکل باقی نمی ماند، چون همه مجازاتهای سنگین کمتر از مجازاتهای های سه گانه مذکور قبلاً اجرا شده، اما افاقه نکرده اند.
شاید اگر حجاب زبان می داشت، به مدافعان سينه چاكش میگفت، لطفاً به خاطر خدا، دفاع از من را بیخیال شوید.
✍غلامرضا مصدق
@hooree 🌹
هرمز زیبا و زباله های نازیبا!
از بندرعباس با اتوبوس دریایی رفتیم جزیره زیبای هرمز. از آن جزایری که هر جای دنیا بود گروه گروه توریست از دیگر کشورها برای دیدن جاذبه های طبیعی اش سرازیر می شد و چه درآمد کلانی که نصیب ایران نمی گردید! از الهه نمک تا کوه نمکی و دره رنگین کمان و دره مجسمه ها و ساحل سرخ و نقره ای و دهها جاذبه طبیعی دیگر.
روز بازدید ما از هرمز مصادف بود با روز شهادت حضرت فاطمه. گردشگران زیادی از شهرهای مختلف ایران آمده بودند برای بازدید. با آزادی کامل. کسی هم مزاحمشان نمی شد. ظاهرا ساکنین جزیره اجازه نداده اند نهادها مزاحم گردشگران بشوند و مانع کاسبی شان! بنابراین هرمز آزاد آزاد است، اما هیچ ناهنجاری هم به چشم نمی خورد. همه شادند و همه چیز عادی. و مردم از سراسر ایران چند روزی آمده اند از هیاهوی شهرها رها شوند و هوایی تازه تنفس کنند. بخصوص گردشگران جوانی که ناامید از اصلاح جامعه و عاشقِ ماندن در وطن، دل به دریا زده و با کوله باری سبک به هرمز آمده و با ساخت صنایع دستی و فروش آن در اینجا، خوشند و رها.
تنها چیز آزاردهنده در مراکز تفریحی ایران و از جمله هرمز، معضل زباله است. همیشه برای من این سوال بوده، چگونه هموطنانی که برای دیدن زیباییهای طبیعی ایران هزینه می کنند و می بینند زباله ها چه صحنه زشتی به طبیعت می دهند، خودشان به این زشتی دامن می زنند؟ از شمال تا جنوب و شرق تا غرب، هر جای ایران که می روی، زباله است که می بینی. هرچند آموزش رفتارهای درست در جامعه، از مهد تا دانشگاه وظیفه دولتها و نظام آموزشی است (که متاسفانه در این زمینه بیش از آموزش مهارتهای زندگی، به آموزش و اصرار بر شعائر پرداخته شده است)، اما تک تک افراد جامعه نیز باید خود را موظف به نگهداری از طبیعت و محیط زیست بدانند و به فرزندانشان نیز آن را بیاموزند. در زمانه ای که عموم مردم سبک زندگی مردم دیگر کشورها را حداقل در فضای مجازی می بینند و شاهد نظافت ظاهری کشورهای پیشرفته هستند، نباید تصویر طبیعت و شهرهای ما این چنین آزاردهنده باشد.
در تمام دنیا ان جی او ها به دولتها کمک می کنند و به مردم آموزش می دهند و با کمک آنها طبیعت را پاکسازی می کنند. اما در ایران با هر نهاد مردمی منسجم برخورد امنیتی شده و آن را از هم می پاشانند. هرچند گروههای کوچک عمدتا از جوانان نازنین، در این راستا تلاشهایی می کنند و برخی اوقات با کمک یکدیگر کوه و جنگل را از لوث وجود پلاستیک و زباله های ماندگار پاک می کنند، اما تا همه ما دست به دست ندهیم و خودمان را مسئول نگهداری طبیعت و وطن زیبایمان ندانیم، چیزی عوض نمی شود.
✍فرشته مزینانی
@hooree🌹
13.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♻️لحظه آزادی زنان از زندان بشار در دمشق؛
زنانی که در زندان زایمان کردند بچه دار شدند این زنان باور نمی کنند باید بیرون از زندان نفس بکشند ...
http://t.me/darvishane49
@hooree🌹
♻️پایان اسـد آغازی برای ما
بشار اسد تمام شد؛ ولی این آغازی برای ایران است. اول از همه خیلی صریح و روشن پاسخ داده شود که اشتباه کجا بود و چقدر هزینه دادیم؟ در مرحله دوم باید ببینیم بقیه سیاستهای جاری تا چه اندازه از مبانی و این الگوی خطا تبعیت کرده است.
چرا برخی از اصحاب قدرت سخنان بدیهی را نمیشنوند، ولی از سخنان بیربط و خیالی و بیمبنا استقبال میکنند؟ سخنانی که درباره سوریه و دفاع از حضور ایران در آنجا زیاد گفته شد. آیا سیاستگذاران ایران یک لحظه هم به این صرافت نیفتادند که درباره سیاست خود در سوریه به نظرات منتقدان هم توجه کنند و فقط حرفهای غیرعقلانی طرفداران کمدانش را نشنوند؟
مگر همه منتقدان دشمن و بدخواه شما بودند؟ اگر قدری گوش میکردید، امروز با چنین وضعی مواجه نبودیم که همه شما مهر سکوت بر لب زدهاید و کوچکترین توضیحی درباره اتفاقات سوریه نمیدهید که فقط طی یک هفته همه سرمایهگذاریهای سیاسی، اقتصادی و نظامی دود شد و به هوا رفت.
▫️مشکل اول؛ نداشتن رسانه به معنای واقعی است. همین شنبهشب مهمترین کارشناس سیاست خارجی و داخلی صداوسیما میگفت که سقوط دمشق به این راحتی نیست؛ درحالیکه ساعتها پیش از آن چند منبع خبری خروج اسد از سوریه را اعلام کرده بودند و دمشق عملاً سقوط کرده بود. این تحلیل همه را به یاد سعیدالصحاف، وزیر تبلیغات صدام حسین، میاندازد که نیروهای بیگانه تا پشت ساختمانش آمده بودند و او میگفت آنها را اسیر کردهایم. بعد هم خودش را تسلیم کرد.
یا آن مجری مشهور تلویزیون درحالیکه نیروهای مخالفان بهسوی دمشق و کاخ ریاستجمهوری سرازیر بودند و از بشار اسد هم خبری نیست، میگوید: «کجا سوریه برگشته به ده سال قبل؛ حالا یک بخشی از حلب رو فقط گرفتهاند!» با چنین رسانهای که مجریان و کارشناسانش حرفهای بیپایه و خلاف واقع را تکرار میکنند، نمیتوان آگاهی جمعی و مفیدی تولید کرد و بیش از همه سیاستگذاران را دچار گمراهی و اشتباه میکند.
کارشناسان زیادی بودند که حداقل به نحوه حضور ایران و سیاستهایش در منطقه و سوریه نقد داشتند، ولی هیچگاه مجال اظهارنظر در رسانه رسمی را نیافتند چون تصمیم خود را گرفته بودند و حوصله پاسخگویی به نقدهای مزاحم سیاستهای خود را نداشتند. بدون تردید باید گفت که نظام رسانهای رسمی و بهطور مشخص صداوسیما نقش مهمی در شکلگیری این وضعیت ناخوشایند داشته است.
▫️مشکل دوم؛ رویکرد غیرعلمی به موضوع سیاست خارجی است. سیاست خارجی عرصه اعتماد و رفاقتبازی نیست. آنجا میدانی برای تامین منافعملی است. اگر این نگاه را داشته باشیم، دیگر به اینجا نمیرسیم که یک مقام سابق نظامی پس از خراب شدن اوضاع بگوید که: «ترکها و بعضی از کشورهای عربی دو ماه قبل تضمین داده بودند که هیچ اتفاقی در سوریه نمیافتد.» و بعد بگوید که ما را فریب دادند.
مگر تضمین شفاهی اعتباری دارد؟ تضمین کتبی هم بیاعتبار است؛ چه رسد به شفاهی. فریب در سیاست خارجی یک قاعده رفتاری است. مگر کودک هستید که فریب بخورید؟ فریب خوردن در سیاست خارجی عذر بدتر از گناه است.
▫️مشکل سوم؛ تنهایی ایران است. تنهای تنها. ظاهراً همه طرفهای ذینفع میدانستند که در سوریه چه اتفاقی رخ خواهد داد جز ایران. در ایران حتی یک نفر نیز از این خواب خوش و در واقع آشفته بیدار نشده بود تا اعلام خطر کند. کافی است به این خبر وزارت خارجه روسیه توجه کنیم که: «بشار اسد پس از مذاکره با تعدادی از شرکتکنندگان در درگیری سوریه، ریاستجمهوری و سوریه را ترک کرد و دستور انتقال مسالمتآمیز قدرت را صادر کرد.»
آن دیگری در مقام خبرگزاری نیروی نظامی برای توجیه شکست، مسئولیت را به گردن بشار اسد انداخت و نوشت: «رئیسجمهوری سوریه به اندازه کافی به توصیههای جمهوری اسلامی در خصوص «مردمسالاری و دفاع مردمی» توجه ننمود.» اینها عوامل و ریشههای توجیهگری سیاستهای نادرست است.
ولی شاید مهمترین علت اتخاذ سیاستهای پرهزینه، عدم پاسخگویی و شفافیت است. هنگامی که قدرت داشته باشیم و در کنار آن پاسخگو نباشیم، نتیجه منطقی آن بینیازی از نظر کارشناسان و واقعیات عینی و علمی است.
امروز که بشار اسد فقط طی چند روز سقوط کرد امری بدیهی به نظر میآید.
بشار اسد تمام شد؛ ولی این آغازی برای ایران است. اول از همه خیلی صریح و روشن پاسخ داده شود که اشتباه کجا بود و چقدر هزینه دادیم؟ آیا ممکن است گروهی معتبر و کارشناس مستقل تشکیل شود و به این پرسش پاسخ دهند؟ اگر نه، بدانید که در جهل و اشتباه مرکب قرار داریم.
در مرحله دوم باید ببینیم بقیه سیاستهای جاری تا چه اندازه از مبانی و این الگوی خطا تبعیت کرده است. قدرت حقیقی در پیروزیها تجسم پیدا نمیکند؛ در نحوه مواجهه با شکستها و اصلاح رویکردهاست که نمود مییابد/هم میهن
http://t.me/darvishane49
@hooree🌹
هشت موضع در برابر قانون حجاب و یک پیشنهاد برای عبور از این معضل
وقتی تصمیمی در سطح حاکمیت گرفته می شود بطور طبیعی عده ای با ان موافق و عده ای با ان مخالف هستند.
از منظر فلسفه سیاسی میزان اعتبار و مشروعیت تصمیمات در میزان تبعیت از ان است .بنابراین تصمیمی که با استقبال مردم برای اجرا مواجه نشود اصطلاحا منبطل است یعنی باطل متولد شده است مانند جنین مرده به دنیا امده....
در خصوص قانون حجاب هم همه مخالفان و موافقان از یک منظر و با اغراض و نیت یکسان با ان موافق و مخالف نیستند.
اقلیت موافق این قانون را می توان در سه گروه زیرشناسایی کرد:
1- گروهی که در فضای دوران پیشامدرن به امرحکومتی می نگرند و هر تصمیمی از جانب قدرت را هر چند ظالمانه باشد واجب الطاعه می دانند. دست اندرکاران تهیه و تصویب قانون حجاب از مردم ایران چنین تصوری دارند و با مباحث جدید حقوق اساسی و فلسفه حقوق و قانون و مشروعیت و حقوق بشر و حدود سرپیچی موجه ( به قول فرانتس نویمان ) به کل بیگانه اند از این رو حاضر به مباحثه و مناظره در این خصوص نیستند . برای مثال حتی یک نفر حاضر نیست با اینجانب بعنوان دانش اموز حقوق اساسی در این خصوص مناظره کند و احتمالا نخواهد کرد.
2- گروهی که از اهداف و نهان و و پشت پرده این قانون بی اطلاع هستند و تصور می کنند وضع کنندگان دنبال گسترش عفاف و حجاب هستند و از انجا که با این ارزش دینی موافق هستند تبعیت از این قانون را شرعی و به صلاح جامعه متدین می دانند.
3- گروهی که نفع مادی سرشار در اجرای این قانون دارند، بویژه از محل دریافت بودجه های کلان و دریافت جریمه های سنگین . این دسته فارغ از حق و باطل فقط به پر شدن جیب خود می اندیشند و بس.
اما مخالفین قانون حجاب هم یکدست نیستند و می توان انها را در۵ دسته قرار داد:
1- گروهی که آن را بهانه ای برای تعارض و مخالفت با نظام جمهوری اسلامی می دانند و دغدغه حق و عدالت و حقوق شهروندی ندارند .
2- گروهی که معتقدند این قانون قابل اجرا نیست و تصویب ان موجب وهن نهاد مقنن و مجری خواهد شد و از سر دلسوزی برای نظام با ان مخالف هستند مانند موضع مسعود پزشکیان و دولت
3- گروهی که این قانون را مغایر ارزشهای حقوق بشری و اولیه انسان بويژه زنان می دانند مانند حقوقدانان و فعالان حقوق بشر
4- گروهی که این قانون را ناعادلانه و نقض کننده مهمترین ارزش اجتماعی و سیاسی یعنی عدالت می دانند و دفاع از عدالت را مهمترین کارکرد حکومت از منظر عقل و شرع و وجدان و عرف و اخلاق می دانند. بنده ازاین زاویه با این قانون صریحا مخالف هستم
5- گروهی که به پیامدهای امنیتی اجرای این قانون می اندیشند و ان را اشوبناک می دانند مانند کارشناسان امنیتی و اجتماعی و انتظامی و نظامی.
راه حل چیست ؟
اصرار حکومت بر اجرای این قانون بدون توجه به اعتراضات، اشتباه ترین تصمیم ممکن است که بیشتری لطمه را به اعتبار و مشروعیت حاکمیت می زند.
راه صحیح تعلیق این قانون است تا در فضای مناسب وضع کنندگان بتوانند ۴دسته اخیر از مخالفین قانون را اقناع کنند و درصورتی که موفق به اقناع شدند که بهتر، اما اگر موفق به اقناع نخبگان نشدند حکومت با ابطال این قانون نه تنها از مردم عذرخواهی کند بلکه با طراحان و تصویب کنندگان که باعث تحمیل هزینه زیاد به کشور و تشویش اذهان و امنیت روانی جامعه شدند برخورد قانونی شود تا دیگر در کشور این تجربه تلخ تکرار نشود.
✍امیر دبیری مهر
@hooree🌹