حجاب، مظلومي كه به دست مدافعانش شهيد شد!
حدود سي سال پيش براي صرف ناهار به باشگاه ايرانيان در دُبي رفته بودیم، اين باشگاه كه شامل، هتل، رستوران، سينما، زمين ورزش و غيره است قبل از انقلاب ساخته شده و در حال حاضر متعلق به بنیاد مستضعفان است.
صحنه عجیبی که در آنجا نظر ما را جلب کرده بود، وجود مشتریان زن تقریباً نیمه برهنه اما روسری به سر، در رستوران بود.
دست بر قضا حسابدار رستوران که دوستِ میزبانِ ما بود، سر میز ما نشسته بود، از او پرسیدم جریان این زنان نیمه برهنه روسری به سر چیست؟. گفت ما یک پرسنل هندی دم درب ورودی داریم که مکلف است به هر زن بی حجابی که قصد ورود به رستوران را دارد، یک روسری بدهد.
گفتم اینکه خیلی مسخره است، زن نیمه برهنه با این روسری با حجاب میشود؟!.
گفت، نه این هندی اصلاً میدونه قضیه چیه، نه مسئولان اینجا هم کاری به مسخره و عجيب بودن اینکار دارند، آنها فقط برای از سرِ خود باز کردن اينكار را مي كنند و کاری با منطقی بودن و نتیجه داشتن آن ندارند، شاید هم فکر میکنند، با اینکار حکم خدا را اجرا مي كنند. ضمناً گفت اين كه چيزي نيست، هفته گذشته يك زن غريق را با لباس شنا به بيمارستان هلال احمر ايران ( مستشفاء ايرانيه) آورده بودند، وقتي او را روي برانكارد از آمبولانس پياده كردند، يك هندي از کارکنان بیمارستان هم آنجاست كه کارش روسری دادن به بي حجاب هاست، اصرار داشت كه بايد روسري سر اين زن باشد، راننده آمبولانس با تمسخر گفت، ای بابا، این خانم ۹۰٪ بدنش برهنه است، شما گیر دادی به موهاش؟! حجاب بان هندی گفت من نمیدانم، در هر حال باید با روسری وارد بیمارستان شود!!!
همان موقع به دوستان همراه گفتم، با این دست فرمانِ اشاعه حجاب، اولین شهید این سیاست خودِ حجاب است، اتفاقی که امروزه به عینه همه می بینیم.
۴۵ سال بعد از اجرای انواع و اقسام برنامه ها، ایجاد تعداد زیادی دستگاه عریض و طویل اجرائی و صرف هزاران هزار میلیارد تومان بودجه برای اشاعه و تقویت حجاب، رسیدیم به قانون گذاری با مجازاتهای سنگین، مثلِ جریمه ۱۶۵ میلیون تومانی، ۱۵ سال حبس و فرستادن كودكان به كانون اصلاح و تربيت برای مقابله با بی حجابی.
اگر بعد از اجرای قانون جديد غلاظ شداد عفاف و حجاب، مشکل بی حجابی حل نشود - كه به هزار دليل نمي شود - چون در هر حال عزم مخالفان بی حجابی برای ریشه کن کردن این مشکلِ شماره يك مملكت جزم است و به هر قیمتی باید بساط آن برچیده شود، راه حل نهائی غیر از، دستور تیر، تبعید به خارج کشور و یا اعدام دسته جمعی بی حجابها، راه حل ديگري برای رفع این مشکل باقی نمی ماند، چون همه مجازاتهای سنگین کمتر از مجازاتهای های سه گانه مذکور قبلاً اجرا شده، اما افاقه نکرده اند.
شاید اگر حجاب زبان می داشت، به مدافعان سينه چاكش میگفت، لطفاً به خاطر خدا، دفاع از من را بیخیال شوید.
✍غلامرضا مصدق
@hooree 🌹
هرمز زیبا و زباله های نازیبا!
از بندرعباس با اتوبوس دریایی رفتیم جزیره زیبای هرمز. از آن جزایری که هر جای دنیا بود گروه گروه توریست از دیگر کشورها برای دیدن جاذبه های طبیعی اش سرازیر می شد و چه درآمد کلانی که نصیب ایران نمی گردید! از الهه نمک تا کوه نمکی و دره رنگین کمان و دره مجسمه ها و ساحل سرخ و نقره ای و دهها جاذبه طبیعی دیگر.
روز بازدید ما از هرمز مصادف بود با روز شهادت حضرت فاطمه. گردشگران زیادی از شهرهای مختلف ایران آمده بودند برای بازدید. با آزادی کامل. کسی هم مزاحمشان نمی شد. ظاهرا ساکنین جزیره اجازه نداده اند نهادها مزاحم گردشگران بشوند و مانع کاسبی شان! بنابراین هرمز آزاد آزاد است، اما هیچ ناهنجاری هم به چشم نمی خورد. همه شادند و همه چیز عادی. و مردم از سراسر ایران چند روزی آمده اند از هیاهوی شهرها رها شوند و هوایی تازه تنفس کنند. بخصوص گردشگران جوانی که ناامید از اصلاح جامعه و عاشقِ ماندن در وطن، دل به دریا زده و با کوله باری سبک به هرمز آمده و با ساخت صنایع دستی و فروش آن در اینجا، خوشند و رها.
تنها چیز آزاردهنده در مراکز تفریحی ایران و از جمله هرمز، معضل زباله است. همیشه برای من این سوال بوده، چگونه هموطنانی که برای دیدن زیباییهای طبیعی ایران هزینه می کنند و می بینند زباله ها چه صحنه زشتی به طبیعت می دهند، خودشان به این زشتی دامن می زنند؟ از شمال تا جنوب و شرق تا غرب، هر جای ایران که می روی، زباله است که می بینی. هرچند آموزش رفتارهای درست در جامعه، از مهد تا دانشگاه وظیفه دولتها و نظام آموزشی است (که متاسفانه در این زمینه بیش از آموزش مهارتهای زندگی، به آموزش و اصرار بر شعائر پرداخته شده است)، اما تک تک افراد جامعه نیز باید خود را موظف به نگهداری از طبیعت و محیط زیست بدانند و به فرزندانشان نیز آن را بیاموزند. در زمانه ای که عموم مردم سبک زندگی مردم دیگر کشورها را حداقل در فضای مجازی می بینند و شاهد نظافت ظاهری کشورهای پیشرفته هستند، نباید تصویر طبیعت و شهرهای ما این چنین آزاردهنده باشد.
در تمام دنیا ان جی او ها به دولتها کمک می کنند و به مردم آموزش می دهند و با کمک آنها طبیعت را پاکسازی می کنند. اما در ایران با هر نهاد مردمی منسجم برخورد امنیتی شده و آن را از هم می پاشانند. هرچند گروههای کوچک عمدتا از جوانان نازنین، در این راستا تلاشهایی می کنند و برخی اوقات با کمک یکدیگر کوه و جنگل را از لوث وجود پلاستیک و زباله های ماندگار پاک می کنند، اما تا همه ما دست به دست ندهیم و خودمان را مسئول نگهداری طبیعت و وطن زیبایمان ندانیم، چیزی عوض نمی شود.
✍فرشته مزینانی
@hooree🌹
13.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♻️لحظه آزادی زنان از زندان بشار در دمشق؛
زنانی که در زندان زایمان کردند بچه دار شدند این زنان باور نمی کنند باید بیرون از زندان نفس بکشند ...
http://t.me/darvishane49
@hooree🌹
♻️پایان اسـد آغازی برای ما
بشار اسد تمام شد؛ ولی این آغازی برای ایران است. اول از همه خیلی صریح و روشن پاسخ داده شود که اشتباه کجا بود و چقدر هزینه دادیم؟ در مرحله دوم باید ببینیم بقیه سیاستهای جاری تا چه اندازه از مبانی و این الگوی خطا تبعیت کرده است.
چرا برخی از اصحاب قدرت سخنان بدیهی را نمیشنوند، ولی از سخنان بیربط و خیالی و بیمبنا استقبال میکنند؟ سخنانی که درباره سوریه و دفاع از حضور ایران در آنجا زیاد گفته شد. آیا سیاستگذاران ایران یک لحظه هم به این صرافت نیفتادند که درباره سیاست خود در سوریه به نظرات منتقدان هم توجه کنند و فقط حرفهای غیرعقلانی طرفداران کمدانش را نشنوند؟
مگر همه منتقدان دشمن و بدخواه شما بودند؟ اگر قدری گوش میکردید، امروز با چنین وضعی مواجه نبودیم که همه شما مهر سکوت بر لب زدهاید و کوچکترین توضیحی درباره اتفاقات سوریه نمیدهید که فقط طی یک هفته همه سرمایهگذاریهای سیاسی، اقتصادی و نظامی دود شد و به هوا رفت.
▫️مشکل اول؛ نداشتن رسانه به معنای واقعی است. همین شنبهشب مهمترین کارشناس سیاست خارجی و داخلی صداوسیما میگفت که سقوط دمشق به این راحتی نیست؛ درحالیکه ساعتها پیش از آن چند منبع خبری خروج اسد از سوریه را اعلام کرده بودند و دمشق عملاً سقوط کرده بود. این تحلیل همه را به یاد سعیدالصحاف، وزیر تبلیغات صدام حسین، میاندازد که نیروهای بیگانه تا پشت ساختمانش آمده بودند و او میگفت آنها را اسیر کردهایم. بعد هم خودش را تسلیم کرد.
یا آن مجری مشهور تلویزیون درحالیکه نیروهای مخالفان بهسوی دمشق و کاخ ریاستجمهوری سرازیر بودند و از بشار اسد هم خبری نیست، میگوید: «کجا سوریه برگشته به ده سال قبل؛ حالا یک بخشی از حلب رو فقط گرفتهاند!» با چنین رسانهای که مجریان و کارشناسانش حرفهای بیپایه و خلاف واقع را تکرار میکنند، نمیتوان آگاهی جمعی و مفیدی تولید کرد و بیش از همه سیاستگذاران را دچار گمراهی و اشتباه میکند.
کارشناسان زیادی بودند که حداقل به نحوه حضور ایران و سیاستهایش در منطقه و سوریه نقد داشتند، ولی هیچگاه مجال اظهارنظر در رسانه رسمی را نیافتند چون تصمیم خود را گرفته بودند و حوصله پاسخگویی به نقدهای مزاحم سیاستهای خود را نداشتند. بدون تردید باید گفت که نظام رسانهای رسمی و بهطور مشخص صداوسیما نقش مهمی در شکلگیری این وضعیت ناخوشایند داشته است.
▫️مشکل دوم؛ رویکرد غیرعلمی به موضوع سیاست خارجی است. سیاست خارجی عرصه اعتماد و رفاقتبازی نیست. آنجا میدانی برای تامین منافعملی است. اگر این نگاه را داشته باشیم، دیگر به اینجا نمیرسیم که یک مقام سابق نظامی پس از خراب شدن اوضاع بگوید که: «ترکها و بعضی از کشورهای عربی دو ماه قبل تضمین داده بودند که هیچ اتفاقی در سوریه نمیافتد.» و بعد بگوید که ما را فریب دادند.
مگر تضمین شفاهی اعتباری دارد؟ تضمین کتبی هم بیاعتبار است؛ چه رسد به شفاهی. فریب در سیاست خارجی یک قاعده رفتاری است. مگر کودک هستید که فریب بخورید؟ فریب خوردن در سیاست خارجی عذر بدتر از گناه است.
▫️مشکل سوم؛ تنهایی ایران است. تنهای تنها. ظاهراً همه طرفهای ذینفع میدانستند که در سوریه چه اتفاقی رخ خواهد داد جز ایران. در ایران حتی یک نفر نیز از این خواب خوش و در واقع آشفته بیدار نشده بود تا اعلام خطر کند. کافی است به این خبر وزارت خارجه روسیه توجه کنیم که: «بشار اسد پس از مذاکره با تعدادی از شرکتکنندگان در درگیری سوریه، ریاستجمهوری و سوریه را ترک کرد و دستور انتقال مسالمتآمیز قدرت را صادر کرد.»
آن دیگری در مقام خبرگزاری نیروی نظامی برای توجیه شکست، مسئولیت را به گردن بشار اسد انداخت و نوشت: «رئیسجمهوری سوریه به اندازه کافی به توصیههای جمهوری اسلامی در خصوص «مردمسالاری و دفاع مردمی» توجه ننمود.» اینها عوامل و ریشههای توجیهگری سیاستهای نادرست است.
ولی شاید مهمترین علت اتخاذ سیاستهای پرهزینه، عدم پاسخگویی و شفافیت است. هنگامی که قدرت داشته باشیم و در کنار آن پاسخگو نباشیم، نتیجه منطقی آن بینیازی از نظر کارشناسان و واقعیات عینی و علمی است.
امروز که بشار اسد فقط طی چند روز سقوط کرد امری بدیهی به نظر میآید.
بشار اسد تمام شد؛ ولی این آغازی برای ایران است. اول از همه خیلی صریح و روشن پاسخ داده شود که اشتباه کجا بود و چقدر هزینه دادیم؟ آیا ممکن است گروهی معتبر و کارشناس مستقل تشکیل شود و به این پرسش پاسخ دهند؟ اگر نه، بدانید که در جهل و اشتباه مرکب قرار داریم.
در مرحله دوم باید ببینیم بقیه سیاستهای جاری تا چه اندازه از مبانی و این الگوی خطا تبعیت کرده است. قدرت حقیقی در پیروزیها تجسم پیدا نمیکند؛ در نحوه مواجهه با شکستها و اصلاح رویکردهاست که نمود مییابد/هم میهن
http://t.me/darvishane49
@hooree🌹
هشت موضع در برابر قانون حجاب و یک پیشنهاد برای عبور از این معضل
وقتی تصمیمی در سطح حاکمیت گرفته می شود بطور طبیعی عده ای با ان موافق و عده ای با ان مخالف هستند.
از منظر فلسفه سیاسی میزان اعتبار و مشروعیت تصمیمات در میزان تبعیت از ان است .بنابراین تصمیمی که با استقبال مردم برای اجرا مواجه نشود اصطلاحا منبطل است یعنی باطل متولد شده است مانند جنین مرده به دنیا امده....
در خصوص قانون حجاب هم همه مخالفان و موافقان از یک منظر و با اغراض و نیت یکسان با ان موافق و مخالف نیستند.
اقلیت موافق این قانون را می توان در سه گروه زیرشناسایی کرد:
1- گروهی که در فضای دوران پیشامدرن به امرحکومتی می نگرند و هر تصمیمی از جانب قدرت را هر چند ظالمانه باشد واجب الطاعه می دانند. دست اندرکاران تهیه و تصویب قانون حجاب از مردم ایران چنین تصوری دارند و با مباحث جدید حقوق اساسی و فلسفه حقوق و قانون و مشروعیت و حقوق بشر و حدود سرپیچی موجه ( به قول فرانتس نویمان ) به کل بیگانه اند از این رو حاضر به مباحثه و مناظره در این خصوص نیستند . برای مثال حتی یک نفر حاضر نیست با اینجانب بعنوان دانش اموز حقوق اساسی در این خصوص مناظره کند و احتمالا نخواهد کرد.
2- گروهی که از اهداف و نهان و و پشت پرده این قانون بی اطلاع هستند و تصور می کنند وضع کنندگان دنبال گسترش عفاف و حجاب هستند و از انجا که با این ارزش دینی موافق هستند تبعیت از این قانون را شرعی و به صلاح جامعه متدین می دانند.
3- گروهی که نفع مادی سرشار در اجرای این قانون دارند، بویژه از محل دریافت بودجه های کلان و دریافت جریمه های سنگین . این دسته فارغ از حق و باطل فقط به پر شدن جیب خود می اندیشند و بس.
اما مخالفین قانون حجاب هم یکدست نیستند و می توان انها را در۵ دسته قرار داد:
1- گروهی که آن را بهانه ای برای تعارض و مخالفت با نظام جمهوری اسلامی می دانند و دغدغه حق و عدالت و حقوق شهروندی ندارند .
2- گروهی که معتقدند این قانون قابل اجرا نیست و تصویب ان موجب وهن نهاد مقنن و مجری خواهد شد و از سر دلسوزی برای نظام با ان مخالف هستند مانند موضع مسعود پزشکیان و دولت
3- گروهی که این قانون را مغایر ارزشهای حقوق بشری و اولیه انسان بويژه زنان می دانند مانند حقوقدانان و فعالان حقوق بشر
4- گروهی که این قانون را ناعادلانه و نقض کننده مهمترین ارزش اجتماعی و سیاسی یعنی عدالت می دانند و دفاع از عدالت را مهمترین کارکرد حکومت از منظر عقل و شرع و وجدان و عرف و اخلاق می دانند. بنده ازاین زاویه با این قانون صریحا مخالف هستم
5- گروهی که به پیامدهای امنیتی اجرای این قانون می اندیشند و ان را اشوبناک می دانند مانند کارشناسان امنیتی و اجتماعی و انتظامی و نظامی.
راه حل چیست ؟
اصرار حکومت بر اجرای این قانون بدون توجه به اعتراضات، اشتباه ترین تصمیم ممکن است که بیشتری لطمه را به اعتبار و مشروعیت حاکمیت می زند.
راه صحیح تعلیق این قانون است تا در فضای مناسب وضع کنندگان بتوانند ۴دسته اخیر از مخالفین قانون را اقناع کنند و درصورتی که موفق به اقناع شدند که بهتر، اما اگر موفق به اقناع نخبگان نشدند حکومت با ابطال این قانون نه تنها از مردم عذرخواهی کند بلکه با طراحان و تصویب کنندگان که باعث تحمیل هزینه زیاد به کشور و تشویش اذهان و امنیت روانی جامعه شدند برخورد قانونی شود تا دیگر در کشور این تجربه تلخ تکرار نشود.
✍امیر دبیری مهر
@hooree🌹
ویژگیهای رفتاری افرادی که با والدین از نظر عاطفی-نابالغ بزرگ شدهاند
علائم والدین عاطفی-نابالغ:
اگر مطمئن نیستید که والدین شما عاطفی-نابالغ بودهاند، برخی از نشانههای زیر میتواند سرنخهایی در این زمینه به شما بدهد:
_عصبانیت و ناراحتی سریع
_کنارهگیری و سکوت هنگام استرس یا درگیری
_واکنش دفاعی شدید هنگام بحث
_رفتار خودمحور و تمایل به مرکز توجه بودن
_ناتوانی در ارائه حمایت یا همدلی
_ بیتوجهی به احساسات فرزندان و کماهمیت شمردن آنها
_ اجتناب از مکالمات دشوار و حساس
_سرزنش و خجالت دادن فرزندان
۱۲ ویژگی افرادی که با والدین عاطفی-نابالغ بزرگ شدهاند:
۱. مشکل در تنظیم عواطف
اولین درسهای عاطفی ما معمولاً از والدینمان آموخته میشود. افرادی که در کودکی شاهد بیان سالم احساسات نبودهاند، در بزرگسالی ممکن است برای مدیریت احساسات خود دچار مشکل شوند. این افراد به دلیل ناآشنایی با الگوهای عاطفی سالم، ممکن است هنگام دریافت بازخوردهای منفی یا سازنده، دچار انفجار احساسی شوند و حس کنند مورد حمله قرار گرفتهاند.
۲. دشواری در تعیین مرزهای شخصی
کودکانی که با والدین عاطفی-نابالغ رشد کردهاند، اغلب در بزرگسالی برای تعیین و حفظ مرزهای شخصی با مشکل مواجه میشوند. این افراد معمولاً نمیدانند چگونه نیازها و حدود خود را تعریف کنند، زیرا در کودکی به نیازها و حریم شخصیشان توجه کافی نشده است.
۳. مشکلات ارتباطی و اجتماعی
کسانی که از کودکی با بیتوجهی عاطفی مواجه بودهاند، ممکن است روابطشان در بزرگسالی را ناایمن و تهدیدآمیز تلقی کنند. این افراد ممکن است در ارتباطات اجتماعی سرد، دور و خجالتی به نظر برسند و حتی از برقراری ارتباط با دیگران اجتناب کنند.
۴. تمایل شدید به راضی کردن دیگران
والدین نابالغ عاطفی اغلب فرزندان خود را به گونهای پرورش میدهند که برای تأیید شدن و پذیرش، دائماً در تلاش برای راضی کردن دیگران باشند. این افراد در بزرگسالی به دلیل ترس از عدم تأیید، نیازهای خود را فدای خواستههای دیگران میکنند و اغلب با احساس عدم رضایت عاطفی در روابطشان مواجه میشوند.
۵. کمالگرایی و تلاش برای بیعیب بودن
فرزندان والدین بیش از حد کنترلگر یا هلیکوپتری اغلب با استانداردهای غیرواقعی رشد میکنند.
این کمالگرایی در بزرگسالی به شکلی افراطی خود را نشان میدهد و میتواند مانع از انعطافپذیری در کار و روابط شود و زندگی را به یک چالش دائمی تبدیل کند.
۶. ترس از آسیبپذیر بودن
این افراد در بزرگسالی از ابراز احساسات خود اجتناب میکنند و به دلیل ترس از رد شدن یا مورد قضاوت قرار گرفتن، احساسات واقعیشان را پنهان میکنند.
۷. اجتناب از درگیری
درگیریهای سالم، بخشی طبیعی و سازنده از روابط هستند، اما والدینی که به درگیریها به شکلی نامناسب واکنش نشان میدهند، فرزندان خود را از ورود به بحثها گریزان میکنند. این موضوع در بزرگسالی نیز باعث میشود افراد در مواجهه با اختلافات، احساس ناامنی کنند و بهطور مداوم از درگیریها دوری کنند.
۸. سرکوب و بیتوجهی به احساسات خود
کودکانی که بیتوجهی عاطفی را تجربه کردهاند، اغلب احساسات خود را سرکوب میکنند و بهطور کلی بیحس میشوند. این سرکوب مداوم احساسات، منجر به نوعی بیتوجهی به عواطف و ناآگاهی نسبت به نیازهای درونی میشود و حتی ممکن است در نهایت به بروز بحرانهای عاطفی منجر شود.
۹. ناپایداری و بیثباتی در رفتار
فرزندانی که با والدین عاطفی-نابالغ رشد کردهاند، معمولاً در بزرگسالی رفتاری ناپایدار و متغیر دارند. آنها ممکن است در یک روز محبتآمیز و در روز دیگر سرد و بیتفاوت باشند. این ناپایداری باعث میشود که اطرافیان نسبت به این افراد دچار سردرگمی شوند و حتی از آنها فاصله بگیرند.
۱۰. استقلال بیش از حد و خودکفایی افراطی
فرزندانی که والدینشان رفتارهای نامنظم و بیثباتی داشتهاند، به شدت به سمت استقلال و خودکفایی افراطی سوق پیدا میکنند. این افراد ممکن است حتی در مواقع نیاز، از درخواست کمک امتناع کنند
۱۱. ترس از ترک شدن و طرد عاطفی
این افراد در بزرگسالی به روابط ناسالم چسبیده و از ترس تنها ماندن، ممکن است در چرخهای از روابط ناسالم و حتی سوءاستفاده بمانند.
۱۲. وسواس فکری و هوشیاری بیش از حد
این افراد برای تحلیل شرایط عاطفی و اجتماعی به شدت فعال هستند و این وسواس فکری میتواند مانع آرامش آنها شود و در نهایت باعث شود نتوانند روابط سالم و مطمئنی برقرار کنند.
https://t.me/Hrman11
@hooree🌹
بیانیه تحریر الشام: هرگونه تحمیل حجاب بر زنان ممنوع است
روزنامه دولتی الوطن سوریه که اینک زیر نظر گروه تحریر الشام اداره می شود، بیانیه ای را منتشر کرده است که طی آن این گروه یک "دستور عمومی" درباره حجاب زنان صادر کرده است.
در این بیانیه آمده است:مداخله در پوشش زنان یا تحمیل هرگونه درخواست مربوط به پوشش یا ظاهر آنها از جمله درخواست حیا اکیداً ممنوع است.
ما تأکید می کنیم که آزادی شخصی برای همه تضمین شده است و احترام به حقوق افراد اساس ساختن یک میهن متمدن است./اخبار فوری
👈تکفیری های سوری در عرض چند سال آنقدر تغییر کردند که موجب شگفتی جهانیان شده اند اما در ایران ما عده ای همچنان نمی خواهند بفهمند دنیا تغییر کرده است و حداقل گفتمانشان باید تغییر کند.
@hooree🌹
❇️ بشار اسد و ارتباطش با لایحه عفاف و حجاب
... مصاحبه ای می خواندم از جناب قالیباف با روزنامه مشهور فیگارو. ... روزنامه نگار از وضعیت حقوق بشر در سوریه می پرسد و می گوید شما که مدعی دفاع از انسان های مظلوم هستید چگونه از بشار اسد در سوریه حمایت کردید؟ آقای قالیباف می گوید ما همان اول که آن ماجراهای اعتراض و این ها پیش آمد خیلی شفاف و روشن به اسد توصیه کردیم که با مردم باید «مدارا» کرد اما بعد از چند وقت داعش در سوریه ظهور کرد و باقی قضایا.
الان نمی خواهم وارد بحث تاریخی آن مقطع شوم فقط با این کلمه «مدارا» کار دارم. به احتمال قریب به یقین آقای قالیباف درست می گوید و واقعا به اسد توصیه شده است که با مردم مدارا کند. اما چرا «مدارا»؟ اتفاقا دعوا بر سر همین کلمه به ظاهر ساده است.
مدارا در حق دشمن می شود نه مردم. فرمود: با دوستان مروت با دشمنان مدارا.
مدارا یعنی تحمل کردن یعنی بردباری کردن. تحمل و بردباری در نسبت با غیر اتفاق می افتد نه در نسبت با دوست.
وقتی مردم را -حالا نگوییم دشمن- کسی بپنداری که دیگری است کار به همین جاها هم می کشد.
دیگری را تا یک جایی می توانی تحمل کنی و در مقابل رفتارش از خودت بردباری نشان دهی ولی کافی است همان دیگری صدایش را بلند کند و یا حقی را از تو مطالبه کند تا آن وقت تو هم به خودت حق بدهی که بزنی پدر صاحب بچه را در بیاوری. اما اگر باورت این باشد که مردم دیگری نیستند موضوع خیلی فرق می کند. اگر دیندار حقیقی باشی می گویی:
خلق همه یکسره نهال خدایند / هیچ نه برکن تو زین نهال و نه بشکن
اگر به تعاریف امروزی حاکمیت و مردم معتقدی موظفی در قبال آن ها پاسخگو باشی و به مطالبتشان توجه کنی.
در حقیقت مشکل اصلی تعریفی است که برخی از حاکمان از نسبت بین خودشان و مردم دارند. اگر این نسبت درست تعریف شود هیچ وقت از دل آن لایحه حجاب و عفاف بیرون نمی آید. این لایحه از دل نگاهی بیرون آمده است که مردم را دیگری می داند و لایق مدارا و نه دوستی.
مردمی که کار را به جایی رسانده اند که دیگر نمی توان حتی با مدارا با آن ها برخورد کرد. چنین مردمی را باید جریمه کرد. باید از حق کار و تحصیل و زندگی ساقط ساخت. این مردم اگر دوست محسوب می شدند باید به حکم رحماء بینهم با آن ها رفتار می شد نه به حکم اشداء علی الکفار.
مشکل بشار اسد هم همین بود که از ابتدا نسبتش را با مردمش درست تعریف نکرد. او در نخستین مواجه با معترضان گفت: طبق توصیه کلام خدا نباید با فتنه گران به نرمی برخورد کرد. درست هم می گفت اما دایره فتنه گران آن قدر گسترده شد که این اواخر جز خانواده سلطنتی بقیه همه یا فتنه گر بودند و یا احتمالا به این دلیل که دیگر نمی توانستند با شکم گرسنه پای بشار خان بایستند خائن محسوب می شدند.
برای این که یک وقت نگویید بشار چون با آمریکا و اسرائیل درافتاده بود سرنوشتی جز این نمی توانست داشته باشد این را هم بگویم: بله، ممکن بود. حتی اگر خیلی هم مردم دار بود ممکن بود نتواند در مقابل توطئه های آمریکا و اسرائیل و حالا دیگر ترکیه را هم به آن اضافه بفرمایید دوام بیاورد اما حداقل فرقش این بود که الان می توانست سرش را بالا بگیرد و به روزی نیفتد که همه از رفتنش خوشحال باشند. دست کم می توانست به این افتخار کند که هنوز هم هستند کسانی که از اعماق جانشان و صادقانه و عاشقانه فریاد می زنند: بالروح بالدم نفدیک یا بشار!
✍سیّد عبدالجواد موسوی
https://telegram.me/notesofvahidehsani
@hooree 🌹
بیانیهی انجمن علمی روانپزشکان ایران
در مورد قانون حجاب و عفاف
به نام خدا
با توجه به تصویب نهایی "لایحه حمایت از خانواده از طریق ترویج فرهنگ عفاف و حجاب" که گفته شده روز ۲۳ آذر ۱۴۰۳ برای اجرا ابلاغ خواهد شد، انجمن علمی روانپزشکان ایران، بهعنوان یک نهاد تخصصی متعهد به ارتقای سلامت روان جامعه، وظیفه خود میداند هشدارهای لازم را درباره برخی تبعات ناگوار این قانون ارائه دهد. بر اساس تحلیل دادههای نظرسنجیها، آمار آسیبهای اجتماعی و تئوریهای علمی، نکات زیر قابل تأمل است:
۱. کاهش احساس امنیت و اعتماد به نهادهای عمومی
براساس دادههای گزارش جهانی ارزشها (World Values Survey) و مطالعات داخلی، سرمایه اجتماعی ایران در وضعیت مناسبی قرار ندارد. نظرسنجیهای اخیر نشان دادهاند که درصد قابل توجهی از مردم نسبت به عملکرد نهادهای عمومی احساس بیاعتمادی دارند. تصویب و اجرای قوانینی که با باورها و ارزشهای بخش قابل توجهی از جامعه همخوانی ندارد، این بیاعتمادی را عمیقتر خواهد کرد و احتمال بروز نافرمانی مدنی را افزایش میدهد.
۲. افزایش میل به مهاجرت نخبگان
بر اساس آمار منتشرشده توسط مرکز آمار ایران و صندوق بینالمللی پول، در حال حاضر بیش از ۳۰٪ از نخبگان و متخصصان کشور تمایل به مهاجرت دارند. این قانون، بهویژه در میان زنان نخبه و جوانان تحصیلکرده، احساس تعلق نداشتن و ناامنی اجتماعی را تشدید کرده و موج جدیدی از مهاجرت نخبگان را بههمراه خواهد داشت. پیامد این پدیده، از دست دادن سرمایههای انسانی و افزایش هزینههای اجتماعی و اقتصادی برای کشور خواهد بود.
۳. آسیب به سلامت روان عمومی
اجرای قوانین محدودکننده و تنبیهی، همانند قانون حجاب اجباری، به افزایش تنشهای روانی، احساس ناکامی و ناامیدی در جامعه منجر خواهد شد. بهویژه زنان و گروههای آسیبپذیر بیشترین فشار روانی را متحمل خواهند شد که میتواند به افزایش آمار افسردگی، اضطراب و حتی خودکشی بیانجامد.
۴. ناکارآمدی اجبار در تغییر رفتار
بر اساس نظریههای رفتاری، از جمله نظریه تقویت مثبت اسکینر و نظریه نیازهای مازلو، تغییر رفتار انسانی از طریق اجبار و تنبیه منجر به نتایج معکوس میشود. مطالعات داخلی و بینالمللی نشان میدهد که رویکردهای قهری نه تنها به تغییرات مثبت منجر نمیشوند، بلکه احتمال تنش، درگیری و چنددستگی در جامعه را افزایش میدهند.
۵. تشدید آسیبهای اجتماعی
بر اساس آمار مرکز پژوهشهای مجلس، شاخصهایی مانند طلاق، خشونت خانوادگی، و بزهکاری اجتماعی در ایران رو به افزایش است. اجرای قوانین تنبیهی و محدودکننده همانند قانون تشدید مجازات عدم مراعات حجاب اجباری میتواند به تشدید این آسیبها منجر شود. بهویژه زنان و جوانان، بهعنوان گروههای آسیبپذیر، در معرض فشارهای بیشتری قرار خواهند گرفت که اثرات منفی آن در بلندمدت به کل جامعه باز میگردد.
به حکمرانانی که به خرد حکمرانی و همبستگی ملی باور دارند پیشنهاد میکنیم در شرایطی که کشور با بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و هویتی روبهروست، تمرکز بر قوانین محدودکننده نه تنها راهحل نیست، بلکه چالشهای جدیدی ایجاد خواهد کرد. انجمن علمی روانپزشکان ایران بر این باور است که:
۱. تقویت فرهنگ گفتگو
باید به جای اجبار، راهکارهای مبتنی بر آموزش و آگاهی انتخاب شود.
۲. احترام به حقوق فردی
📌پذیرش تنوع فرهنگی و اعتقادی یک ضرورت برای همبستگی ملی است.
۳. استفاده از دیدگاه متخصصان
📌بهرهگیری از تحلیلهای جامعهشناسان، روانشناسان و سایر متخصصان علوم رفتاری در تدوین قوانین ضروری است.
📌در پایان، انجمن علمی روانپزشکان ایران خواهان توقف اجرای این قانون و توجه جدی به دیدگاههای کارشناسی است تا با احترام به حقوق و کرامت انسانی، از آسیبهای بیشتر به جامعه جلوگیری شود.
انجمن علمی روانپزشکان ایران
www.abdimedia.net
@hooree🌹
14.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کاکل قانون عفاف و حجاب را به جمهوری اسلامی متصل نکنید؛ در پستو تصویب کردید!
محسن برهانی، حقوقدان:
قانون عفاف و حجاب آورده جمهوری اسلامی نیست. بخشی از اصحاب قدرت که نفوذ داشتند در پستو چنین قانونی تصویب کردند.
کاکل این قانون را به کاکل جمهوری اسلامی متصل نکنیم. که بعد فردا اگر اتفاقی افتاد مخالفین نگویند این قانون آورده جمهوری اسلامی است.
این روند نقض قانونی و عشقی کردن قانونگذاری است.
استخدام نیروی مردمی یعنی کسی که احساس تکلیف کند میتواند یک محله را به آشوب بکشید.
@akhabarfouri_ir
@hooree🌹
ما در آستانه آن شب تیره ایم!
➕ اگر برایتان مهمیم، اگر باور دارید باید صدای رعایا را شنید، اگر قرار نیست تنها زینتبخش سریر قدرت شما باشیم، صدای ما را بشنوید. ناخوشیم. مشکلمان هم دقیقاً «ناامنی» است؛ «ناامنی اقتصادی». ما مانند غارتشدگانیم؛ چپاولشدگان؛ راهزنزدگان. راهزن غارتگری که بیرحمانه بلای جان ما شده است، اقتصاد نابسامانی است که دسترنجها را میبلعد و سال و ماه را میسوزاند. و البته این معضل را دیگر نمیتوان مانند بسیاری نابسامانیهای دیگر گردن رعیت انداخت.
➕ آنچه میگویم از سر اهداف سیاسی نیست؛ که دیگر چه مجال پیگیری آرزوهای سیاسی!؟ حرفم از سر دلسوزی است؛ دلسوزی برای مردم، کشور و حتی برای شمایی که خود و ما را هر روز گرفتارتر میکنید. مشکل چیست؟ میگویم...
➕ شیوۀ حکمرانی را باید اصلاح کرد. یک بار برای همیشه باید دریابیم «اقتصاد» اولی بر هر چیز است! به ویژه اولی بر «سیاست». اقتصاد چارپای زبانبستۀ سیاست نیست که هر دم بر آن تازیانه زنید، هر قدر خواستید از آن بار کشید و گاری سیاست را بر گردهاش ببندید. شبی از شبها، این مادیان فرتوت در رگبار و توفان، در گل میماند و با تازیانۀ فرمانها، بخشنامهها و بگیروببند شما برنمیخیزد. ما در آستانه ــ یا در میانۀ ــ آن شب تیرهایم.
➕ همهچیز باید برعکس اینی شود که هست. «سیاست» باید «پادو» و «کارچاقکن» اقتصاد باشد. فرمانروای اصلی اقتصاد است و سیاست صرفاً کارپرداز اقتصاد است. در حکمرانی یگانه هدف «مقدس و عدولناپذیر» شکوفایی اقتصاد است. پس سیاست چه میشود؟ سیاست چیست؟ سیاست هیچ نیست مگر مناسبترین، دقیقترین و کارآمدترین تدابیر برای رسیدن به این هدف. در واقع این اقتصاد و مصالح اقتصادی است که سیاست را رقم میزند. ولاغیر! اگر اقتصاد «امر کند» حفظ و جذب سرمایه، «سیاست» وظیفه دارد هر آنچه باعث این «امر» میشود انجام دهد و از هر آنچه مانع این امر میشود خودداری کند. اگر اقتصاد امر میکند «توسعۀ تولید و صادرات گاز»، سیاست موظف است بیدرنگ این «امر» را اولویت اول خود انگارد و هر آنچه این هدف را در اسرع وقت محقق میکند، انجام دهد و هر آنچه در مسیر این توسعه ممانعت ایجاد میکند، از میان بردارد. آمر و ناهی اقتصاد است!
➕ قرار نیست «اقتصاد» خود را با «سیاست» وفق دهد؛ بلکه برعکس، سیاست باید خود را با اوامر اقتصاد وفق دهد. اقتصاد ابزاری برای پیادهسازی سیاست نیست، بلکه سیاست ابزار و جادهگشای اقتصاد است. چگونه میتوان اشتغالزایی کرد؟ چگونه میتوان تورم را کاهش داد؟ چگونه میتوان بیشترین رشد اقتصادی را داشت؟ و چگونه میتوان تولید ناخالص و درآمد سرانه را افزایش داد؟ سیاست باید بر اساس پاسخهای این پرسشها چیده شود. هر چه موجب اشتغالزایی، کاهش تورم، افزایش رشد اقتصاد و افزایش تولید ناخالص و درآمد سرانه میشود، باید مبنای سیاستورزی باشد. اما اینکه سیاست فارغ از پیامدهای اقتصادیاش تعریف و اجرا شود... نتیجه همین میشود که هست.
➕ راهحل دیگری وجود ندارد. امنیت در اقتصاد است؛ علاقۀ دوسویه میان شهریار و شهروند در اقتصاد است. اما یقین بدانید برندۀ اصلی این «اولویت اقتصاد بر سیاست» خود شمایید که حکمرانید. میدانم دموکراسیخواهان از این حرفم میرنجند، اما یقین بدانید اگر حکمرانی بر نقطۀ پرگار اقتصاد بچرخد (کاری که هیچگاه نکردهاید)، عامۀ مردم حتی سایر مطالبات را فراموش میکنند؛ این خاصیت توده است. اما اگر چنین نکنید، دستهایمان هر روز بیهوده و بیهودهتر میشود...
✍ مهدی تدینی
@zistboommedia
@hooree🌹