eitaa logo
حوری
184 دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.8هزار ویدیو
23 فایل
زن، خانواده، محیط زیست ارتباط با ادمین: @mazinani332
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 ‏سرنوشت عجیب مریم ریاضی که در تلویزیون حاشیه‌دار شد 📌مریم ریاضی، گوینده خبر تلویزیون در قبل از انقلاب، با پادرمیانی شخص امام، بعد از انقلاب به کارش ادامه داد، اما سرنوشت او به طرز عجیبی رقم خورد. 📌او یکی از گویندگان خبر تلویزیون در سال‌های قبل از انقلاب بود که بعد از انقلاب هم به کارش ادامه داد، ولی سرنوشت عجیبی در انتظار او بود.‏ 📌محمد هاشمی، برادر اکبر ‎هاشمی رفسنجانی و رئیس سازمان ‎صداوسیما بین سال‌های ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۲، تقریبا یک دهه پیش در گفت‌وگو با «جماران» اطلاعات جالبی از ‎مریم ریاضی را فاش کرد. 📌هاشمی در این گفت‌وگو به تندروی‌هایی که از سوی برخی افراد و جناح‌ها در سال‌های نخست انقلاب وجود داشت اشاره کرد و گفت: در همان سال‌های جنگ یک خانمی به نام مریم ریاضی گوینده خبر بود که از دوران ‎پهلوی در صداوسیما گویندگی خبر می‌کرد و بعد از انقلاب هم در کشور ماند و کار می‌کرد. 📌ایشان یکی از بهترین و توانمندترین گوینده‌های آن زمان صداوسیما بود. عده‌ای شروع کردند انتقاد از اینکه چرا یک خانم باید در صداوسیما و تلویزیون گویندگی اخبار بکند. من بارها به این منتقدان اعلام کردم الان زمان جنگ است و اگر مردان را به جبهه می‌فرستید باید بسیاری از کارهای دیگر را هم به زنان بسپاریم و نقش آنها را در جامعه پر رنگ کنیم. 📌خلاصه اینکه این مساله به قدری بالا گرفت که خدمت امام رفتم و مساله را با ایشان مطرح کردم و از ایشان کسب تکلیف کردم. امام سکوت کرد و چیزی نگفت. دو هفته بعد امام به مناسبتی یک پیام مهم داشتند و قرار بود این پیام از صداوسیما پخش شود. 📌مرحوم حاج سید احمدآقا با من تماس گرفتند و پرسیدند شیفت کاری مریم ریاضی چه روزی است؟ من گفتم می‌پرسم و به شما اطلاع می‌دهم. کنداکتور را نگاه کردم و به حاج احمد زنگ زدم و گفتم شیفت ایشان فرداست. حاج احمد به من گفتند می‌شود به او بگویی امروز بیاید. وقتی شیفت کاری را تغییر دادیم و خانم ریاضی آمد، ایشان پیام را ارسال کردند و گفتند امام گفته‌اند می‌خواهم پیام من را مریم ریاضی بخواند. خانم ریاضی بدون کوچک‌ترین تپق و اشتباه لفظی پیام امام را بسیار شیوا خواند. امام با این شیوه‌ها و این کارها از عملکرد ما در آن دوران حمایت می‌کردند. 📌به گفته هاشمی، امام خمینی وقتی متوجه می‌شود که ریاضی در خانه استیجاری زندگی می‌کند، دستور می‌دهد تا برای او خانه‌ای فراهم شود. اما چرا ناگهان مریم ریاضی ناپدید شد و رد و نشانی از او در کار خبر باقی نماند؟ ادامه ماجرا را از زبان هاشمی بخوانید: 📌بعد از مدتی خانم ریاضی با یک استاد دانشگاه ازدواج کرد و مدتی بعد همسرش گفت من دوست ندارم همسرم در تلویزیون اخبار بگوید، من هم ایشان را فرستادم گویندگی رادیو اما بعد از مدتی دوباره بهانه گرفت و گفت دوست ندارم صدای همسرم از رادیو پخش شود، من هم خانم ریاضی را فرستادم به بخش ادیت اما بهانه‌جویی‌ها ادامه پیدا کرد و در نهایت یک روز یک ماشین در میدان ونک به عمد به خانم ریاضی زد و ایشان دچار خونریزی مغزی شد و فراموشی گرفت، همسرش هم او را رها کرد و رفت. 📌نکته‌ای که در حرف‌های هاشمی جلب توجه می‌کند، اشاره او به عمدی بودن تصادف است. این عمدی بودن در جریان تحقیقات پلیسی و قضایی به اثبات رسیده بود؟ اگر بله، چه کسی یا کسانی مسبب آن بودند؟ چه انگیزه‌ای در میان بود؟ عامل/ آمر به این تصادف دستگیر شدند؟ اینها سوالاتی است که در گفت‌وگوی جماران از هاشمی پرسیده نشده بود. 📌در سامانه جست‌وجوی متوفی سازمان بهشت‌زهرا، دو نام مریم ریاضی، بدون پیشوند و پسوند، پیدا می‌شود که یکی سال ۱۳۸۶ درگذشته و دیگری سال ۱۳۶۱. اولی با توجه به تاریخ تولدش نمی‌تواند ریاضی موردنظر ما باشد. تاریخ تولد مورد دوم هم در این سامانه درج نشده. 📌حداقل دو مریم ریاضی دیگر که در نامشان یا نام خانوادگی‌شان پیشوند و پسوند وجود دارد در این سامانه یافت می‌شود که  تاریخ فوت هر دو در نیمه اول دهه ۱۳۷۰ است./اطلاعات آنلاین @BashgaheZanan @hooree 🌹
♻️ کدام ویندوز میتواند ایران فردا را راه اندازی کند؟ اگر ویندوز کامپیوتر شما ٩٧ يا ٩٨ باشد (یادش بخیر!) بسیاری از برنامه‌ها در آن نصب و اجرا نمی‌شود. اگر ایکس‌پی باشد، برنامه‌هایی که برای ویندوزهای جدیدتر ساخته‌اند، قابل نصب و اجرا در آن نیست. گویا ویندوزی هم وجود ندارد که همۀ برنامه‌ها را بشناسد. این وضعیت بر ذهن ما نیز حاکم است. مثلا ذهنی که ویندوز مذهب در آن نصب شده است، هرگز نمی‌تواند با برخی باورها و دیدگاه‌ها همدلی کند؛ یعنی اصلاً آن‌ها را نمی‌شناسد و اگر هم بشناسد بیش از چند مرحله جلو نمی‌آید و بالاخره اِرور می‌دهد. همچنین است ذهن کسی که در آن ویندوز اومانیسم نصب شده است، یا ویندوز حقوق بشری یا ویندوز ناسیونالیسم یا ویندوز پلورالیسم نجات. ذهنی که در آن پلورالیسم نجات نصب شده است، نجات و سعادت را میوۀ دو فضیلت می‌داند: کوشش و صداقت؛ هرچند که این کوشش صادقانه به نتیجه‌های غلط برسد. این ماهیت ذهنی، هنگام داوری دربارۀ انسان‌ها و باورها، چندان به سمت‌وسوی آن‌ها نمی‌نگرد؛ بیشتر در رنگ‌وبوی‌شان نظر می‌‌‌کند. همچنین نصب ویندوز مُدارا در ذهن‌های متعصب و خام، نتیجه‌ای جز اِرورهای پی‌درپی ندارد. یا اگر مردم ایران چندان به محیط زیست یا حقوق حیوانات یا قانون یا آزادی‌های فردی اهمیت نمی‌دهند، چون ویندوز ذهنشان، این برنامه‌ها را نمی‌شناسد. کوشش شما برای برجسته‌سازی اهمیت محیط زیست یا حقوق حیوانات در ایران، مانند کوشش کسی است که می‌خواهد برنامۀ مدیاپلیر ٢٠١۶ را در ویندوز ٩٧ نصب کند. باری؛ ذهن ها چیزی را می‌فهمند که با ساختار وجودی آنها سازگار است.  وقتی برنامه‌ای با دیوارهای امنیتی ذهن برخورد می‌کند نوبت به نصب و اجرای آن نمی‌رسد پس هر ذهنی _ تا اطلاع ثانوی _ قادر به درک هر مفهومی نیست؛ حتی اگر همۀ اسباب ظاهری فهم (مانند صداقت، تیزهوشی، شجاعت و جهد علمی) در آن جمع باشد. شاید رسالت پیامبران هم بیش از این نبوده است که ویندوز ذهن بشر را به‌روز کنند. بنابراین، جای خالی آنان را کسانی پُر می‌کنند که قصدشان به‌روز کردن ویندوز جامعه باشد؛ نه کسانی که بر ویندوزهای پیشین، تن پوش وجامۀ  قداست بپوشانند و در برابر هر گونه تغییر نرم‌افزاری یا سخت‌افزاری بایستند. گاهی ارتقای ویندوز، بدون تغییر برخی قطعات ممکن نیست (تغییرات سخت‌افزاری)؛ چنان‌که ویندوز جامعه نیز بدون نهادسازی و برخی تغییرات ساختاری و سخت‌افزاری، راه به جایی نمی‌برد. این گستره از تغییرات، به کارشناسانی نیاز دارد که بیش از گذشته به آینده می‌نگرند و کارکرد پیامبری را هم در آینده‌سازی می‌بینند، نه در گذشته‌گرایی. ساختار ویندوزی ذهن بشر، اقتضا می‌کند که هیچ کس در گام اول، دیگری را به نفهمی و بی‌صداقتی و دشمنی متهم نکند؛ یا برای تفهیم محتویات ذهن خود به دیگری اصرار نورزد. همان‌گونه که کامپیوترهای شخصی هیچ‌گاه به سطحی ارتقاء نمی‌یابند که شما بتوانید هر برنامه‌ای را در آن‌ها نصب کنید، ذهنیت‌های فردی هم هرگز به درکی کامل از یک‌دیگر نمی‌رسند. البته حساب کامپیوترهای مادر یا مرکزی که امور شهروندان کشوری را در دست دارند، جدا است. در این کامپیوترها باید جدیدترین و سبک‌ترین و کاراترین ویندوز نصب شود تا بیشترین برنامه‌ها در آن قابل نصب و اجرا باشد. با کامپیوتر خانگی تحت داس، نمی‌توان کتاب‌خانه‌ای را اداره کرد؛ چه رسد به شهر يا کشوری که روزانه هزاران مسئله دارد و یکی از دیگری پیچیده‌تر. سبک ترین و کاراترین ویندوزی که می‌تواند تمام برنامه‌ها را بشناسد و اجرا کند ویندوز دموکراسی است .هر ویندوز دیگری، بخشی از جامعه را می‌فهمد و بخشی را پس می‌زند. ✍ به قلم زنده یاد : رضا بابایی https://t.me/darvishane49 @hooree🌹
چرا نسل زد علاقه به فعالیت‌های سنتی ندارد؟ نسل زد به سه دلیل آمادگی لازم را برای کار در بخش‌های قدیمی اقتصاد ایران ندارد: دلیل اول به رقابت ناسالمی برمی‌گردد که در اقتصاد کشور وجود دارد. درآمدهای هنگفتی که عمدتاً آقازاده‌ها و آقازاده آقازاده‌ها در طول سال‌های اخیر برای خود دست‌وپا کردند باعث می‌شود فضای سالمی برای رقابت وجود نداشته باشد. تقریباً همه مزیت‌های اقتصاد ایران در اختیار گروه‌های خاص و به‌طور مشخص در اختیار آقازادگان است. جریان ناسالمی که در اقتصاد ایران شکل گرفته، باعث شده که بی‌انگیزگی جدی میان جوانان به وجود بیاید. این بی‌انگیزگی هم شامل تحصیل‌کرده‌های جوان می‌شود که عمدتاً به خاطر مسائل سیاسی و اجتماعی، راه مهاجرت را در پیش گرفته‌اند و هم باعث سرخوردگی نیروی کار جوان می‌شود. نیروی جوان کشور نابرابری را با همه وجود خود احساس می‌کند و در عین حال با خودش می‌گوید که اگر همه عمرش را هم کار کند، نمی‌تواند به اندازه یک ماه منتفعان بد کار کردن اقتصاد ایران درآمد داشته باشد. فرض کنید جوانی که با اتوبوس در حال رفتن به محل کار خود است، پشت چراغ قرمز، جوانی را پشت فرمان ماشین لوکس می‌بیند و اولین چیزی که به ذهنش می‌رسد این است که وارد یک بازی ناعادلانه شده است. با خودش می‌گوید من اگر 30 سال کار کنم، نمی‌توانم از مسیر درست، به چنین درآمدی برسم و در نتیجه یا دست از کار می‌کشد یا کسب درآمد از مسیر نادرست را برمی‌گزیند. این یک واقعیت است که وقتی ما جوان بودیم، منابع برای شروع کار جدید کم بود اما فضای سالم‌تری وجود داشت و در نتیجه یک جوان می‌توانست با چند سال کار کردن در مسیر پیشرفت قرار گیرد اما در حال حاضر فضای کار کردن به قدری ناسالم شده که جوانان امید خود را از دست می‌دهند. اگر نسل‌های قبل با پدیده آقازادگی مواجه بودند، نسل جوان امروز با آقازاده‌های نسل زد مواجه است که تعدادشان هم کم نیست. مشخصاً این شرایط، بی‌انگیزگی جدی به وجود می‌آورد. این نارضایتی تنها در مورد نسل زی هم نیست؛ بلکه حتی ما که سه یا چهار نسل با آنان فاصله داریم هم با آن درگیریم. بی‌انگیزگی برای امثال من هم زمانی پیش می‌آید که می‌بینم 60 سال فعالیت خانوادگی پدر با 40 سال فعالیت خانوادگی خودم که روی هم می‌شود 100 سال؛ با یورش آقازاده‌ای به محاق می‌رود. یکی می‌آید و یک‌شبه از همه این سابقه و تلاش سبقت می‌گیرد. علتش هم فقط رانت‌ها، درآمدهای بی‌بنیان و پول‌های حاصل از بده‌بستان‌های رانتی است. ضمن اینکه ما مسیری را آغاز کردیم و امروز مجبور هستیم در امتداد آن حرکت کنیم؛ ولی آنها بعد از مدتی دیگر نیازی به پیشرفت نمی‌بینند. دلیل دوم؛ مقایسه درآمد در برابر هزینه‌هاست. به نظر من یکی از بزرگ‌ترین ناترازی‌ها در سطح افراد و خانوارها، ناترازی درآمد و هزینه است؛ یعنی امروز درآمد کارمند دولت و کارگر صنعتی به هیچ عنوان با هزینه‌هایشان مطابقت ندارد. طرف حساب می‌کند که اگر یک ماه در شهرستان‌ها کار کند 15 تا 20 میلیون تومان و در تهران 30 تا 35 میلیون تومان حداکثر درآمد دارد (آن هم اگر در بالاترین جایگاه کاری و بهترین شرایط کار کند)، باز هم درآمدش با خرج زندگی‌اش جور درنمی‌آید، یعنی دخل‌وخرج نمی‌خواند. جوان نسل جدید وقتی می‌بیند کار کردن و نکردنش در زندگی‌اش چندان تاثیری ندارد نسبت به آینده ناامید می‌شود. دلیل سوم که به نظر من از دو دلیل اولی هم مهم‌تر است به مقایسه «خود» در برابر یک جوان خارجی بازمی‌گردد. جوان نسل زد از طریق اینترنت و شبکه‌های اجتماعی به راحتی می‌تواند خود را با جوانان کشورهای دیگر مقایسه کند. امروز اینترنت همه را به هم وصل کرده است. در قدیم این‌طور نبود و نهایت شما از شهر و روستای خودت خبر داشتی. یادم هست زمانی که بچه بودیم، روزنامه، هفتگی به شهرمان می‌آمد و هفته‌نامه‌ها به صورت ماهانه دستمان می‌رسید. بزرگ‌ترهای ما هفته‌ای یک‌بار می‌رفتند پای ماشین‌های بین‌راهی می‌ایستادند تا مجله اطلاعات هفتگی یا مجله جوانان را بخرند اما امروز خبرها لحظه‌ای منتقل می‌شود. بنابراین جوان نسل زد، وقتی خودش را با همسن‌و‌سال خود در یک کشور دیگر مثل ترکیه و امارات یا کشورهای اروپایی و آمریکایی مقایسه می‌کند، می‌بیند خیلی با رفاه او فاصله دارد. بنابراین دلیلی نمی‌بیند برای کار در سطح عادی تلاشی کند. نهایتاً سعی می‌کند شرایط را به سمتی ببرد که حداقل اگر جایی کار می‌کند، درآمدش با شرایط زندگی، رفاه و آزادی عملش مطابقت داشته باشد. ✍محسن جلال پور، تجارت فردا @hooree🌹
زوال نهاد خانواده ایران؛ ابعاد مشکلات خانواده‌های ایرانی خانواده‌های ایرانی در سال‌های اخیر با چالش‌هایی روبه‌رو بوده‌اند که از مسائل روزمره فراتر رفته و به بحران‌های پایدار تبدیل شده‌اند. این مشکلات که ترکیبی از عوامل داخلی و خارجی هستند، از تورم و بیکاری تا مهاجرت گسترده نخبگان و پزشکان و حتی کاهش امید به زندگی، را شامل می‌شوند و بر همه ابعاد جامعه تاثیر گذاشته‌اند. ایران در سال‌های اخیر یکی از بالاترین نرخ‌های تورم را در جهان تجربه کرده است. طبق گزارش مرکز آمار ایران، نرخ تورم سالانه در سال ۱۴۰۳ به بیش از ۴۵ درصد رسیده، که تاثیر مستقیم بر قیمت کالاهای اساسی داشته است. قیمت اقلام ضروری مانند نان، گوشت، لبنیات و برنج به‌شدت افزایشی بوده و قدرت خرید خانوارهای شهری و روستایی کاهش یافته است. در سال ۱۳۹۷ قیمت هر کیلو گوشت قرمز حدود ۷۰ هزار تومان بود، اما در سال ۱۴۰۳ این رقم به بیش از ۸۰۰ هزار تومان رسید. بسیاری از خانواده‌ها مجبور شده‌اند مصرف اقلام ضروری مانند پروتئین و لبنیات را کاهش دهند. گزارش‌ها نشان می‌دهند که بیش از ۴۰ درصد خانواده‌ها به‌طور روزافزون به زیر خط فقر کشیده شده‌اند. بر اساس آمار، در حال حاضر بیش از نیمی از خانوارهای شهری و روستایی زیر خط فقر زندگی می‌کنند. این بدان معناست که بسیاری از خانواده‌ها قادر به تامین هزینه‌های اولیه زندگی خود نیستند، چه رسد به هزینه‌های تحصیل، درمان یا حتی اجاره مسکن. نرخ فقر مطلق در ایران به یکی از بالاترین سطوح خود در دهه گذشته رسیده است. تحریم‌ها و کاهش فعالیت‌های اقتصادی به تعطیلی بسیاری از واحدهای تولیدی منجر شده است. نرخ بیکاری به‌ویژه در میان جوانان افزایش یافته است. طبق آمار رسمی، نرخ بیکاری در میان جوانان به حدود ۲۷ درصد رسیده که یکی از بالاترین نرخ‌های منطقه محسوب می‌شود. تحریم‌های اقتصادی بین‌المللی، به‌ویژه تحریم‌های ایالات‌متحده، به کاهش درآمدهای نفتی ایران منجر شده است. از دست رفتن منابع ارزی باعث شده است که دولت قادر به واردات کالاهای اساسی، دارو و تجهیزات پزشکی نباشد. علاوه بر این، محدودیت‌های بانکی، تجارت بین‌المللی ایران را به‌شدت محدود کرده است. همزمان تحریم‌ها باعث کاهش امنیت سرمایه‌گذاری و خروج سرمایه از کشور شده‌اند. این امر به کاهش رشد اقتصاد و افزایش نرخ بیکاری انجامیده است. نرخ دلار در بازار آزاد از حدود ۱۰ هزار تومان در سال ۱۳۹۷ به بیش از ۸۰ هزار تومان در سال ۱۴۰۳ رسیده است. این افزایش نرخ ارز تاثیر مستقیمی بر قیمت کالاها و خدمات داشته و هزینه واردات را به‌شدت افزایش داده است. همچنین طبق گزارش‌های منتشرشده از سوی سازمان ملل متحد، ایران در میان ۱۰ کشور اول جهان از نظر مهاجرت نخبگان قرار دارد. دلایل اصلی این مهاجرت شامل مشکلات اقتصادی، نبود امنیت شغلی و نبود آزادی‌های اجتماعی است. تنها طی چهار سال گذشته بیش از ۲۶ هزار پزشک و کادر درمان کشور را ترک کرده‌اند. این خروج گسترده نیروی متخصص، نظام سلامت کشور را به‌شدت تحت فشار قرار داده است. هزینه‌های سنگین برگزاری مراسم عروسی و تامین مسکن باعث شده است که بسیاری از جوانان از ازدواج منصرف شوند. در مقابل، نرخ طلاق در حال افزایش است. در سال ۱۴۰۲، از هر سه ازدواج، یک مورد به طلاق ختم شده است. همچنین آمارهای سازمان ثبت‌احوال نشان می‌دهد میزان موالید در دهه ۹۰، از سال ۱۳۹۶ سیر نزولی داشته، به‌طوری‌ که از آن تاریخ تا آذرماه ۱۴۰۲، هر سال حدود ۱۱۰هزار نفر از تعداد نوزادان  کم شده است. فشارهای اقتصادی و اجتماعی به افزایش اختلالات روانی در جامعه منجر شده است. طبق آمار وزارت بهداشت، بیش از ۳۰ درصد جمعیت ایران به نوعی از اختلالات روانی رنج می‌برند. ٭ با مشورت دکتر مریم زارعیان، جامعه‌شناس و پژوهشگر ✍فائزه مومنی، تجارت فردا @hooree🌹
🌿مدرک دانشگاهی دردی از بیکاری زنان دوا نکرد ▫️در سال ۱۴۰۱، سهم زنان تحصیل‌کرده بیکار از کل بیکاران افزایش قابل توجهی داشته و به ۷۶.۲ درصد رسیده است. به عبارت دیگر، از هر ۱۰۰ زن بیکار حدود ۷۶ نفر فارغ‌التحصیل آموزش عالی بوده‌اند. این در حالیست که سهم مردان تحصیل‌کرده زیر ۳۰ درصد بوده است. ▫️این اتفاق ممکن است به دلیل اتمام همه‌گیری کرونا و بازگشت زنان به جمعیت فعال اتفاق افتاده باشد. البته تعداد زنان بیکار در مقایسه با دوران پیش از کرونا کاهش چشمگیری داشته است که نشانگر غیرفعال شدن تعداد قابل توجهی از زنان، با وجود بهبود از دوران کرونا است. ▫️با توجه به اینکه در نظام آموزشی ایران برابری جنسیتی وجود دارد و بیش از ۵۰ درصد بیکاران تحصیل‌کرده زن هستند و سهم آنها از کل بیکاران بیش از ۷۰ درصد است، نشان می‌دهد بازار نیروی کار ایران برای استفاده از نیروی کار برخوردار از دانش، ظرفیت کافی ندارد و مشاغل با دانشی که در دانشگاه‌ها آموزش داده می‌شود، متناسب نیستند. در واقع، شاهد عدم تطابق آموزش و بازار کار هستیم. 📌 گزارش کامل در وبسایت اکوایران @ecoiran_webtv @hooree🌹
فرجامِ تلخ سی سال معلّمی در  این جامعه سی سال با خونِ دل خوردن و حقوق ناچیز  بروی  در کلاس درس  و به  دانش آموزان  درس بدهی و برای شان غصه بخوری که آینده شان چه می شود و آن چنان برای شان وقت و انرژی بگذاری که خوب آموزش ببینند و تربیت شوند که فردا روزی در جای جای این کشو ر بتوانند به عنوان مهندس و پزشک و پرستار و استاد و کارمند و مدیر خدمت کنند. سی سال با کم ترین امکانات و خدمات در مدارس درس دادن چیز کمی نیست که به چشم نیاید و عده ای این را نبینند و نفهمند!! سی سال  حرص و جوش خوردن برای فرزندان این سرزمین کار هر کسی نیست و بسیار انگیزه و انرژی و توان و امید می خواهد. بسیاری از خانواده ها برای نگهداشتن یک فرزند خود برای چند ساعت عاجز می شوند و آن گاه شما حساب کنید که یک معلم بخواهد در یک کلاس ابتدایی 40 نفر از دانش آموزان را هم نگهدارد، هم آموزش بدهد و هم تربیت کند!!! سی سال  سر و کلّه زدن با دانش آموزان  و مراقبت از آنان چونان فرزند خویش کار آسانی نیست که بتوان به سادگی و با بی تفاوتی  از کنارش گذشت!! سی سال با فقر و محرومیت ناشی از زیست معلمی  به سر بردن و زندگی را مدیریت کردن کار آسانی نیست که هر کسی از پَسِ آن بر بیاید!! سی سال پاسخ گوی فرزندان خود بودن به دلیل نداشتن شرایط فراهم کردن یک زندگی معمولی برای آنان برای هر کسی قابل درک و فهم نیست!! سی سال با سیلی صورت خود را سرخ نگاه داشتن کاری نیست که از دست هر کسی برآید!! سی سال، بلکه یک عمر !! اگر نبود عشق به فرزندان این وطن و اگر نبود عشق به خود وطن و اگر نبود عشق به دانایی و اگر نبود عشق به انسان زیستن امکان نداشت کسی بتواند سی سال را با وضع اسف بار مادی و مالی دوام بیاورد. تأسف بارتر از همه آن که پس از سی سال مرارت ها و رنج کشیدن ها حالا یک معلمی بخواهد حق و حقوق ناچیز خود را دریافت کند هر روز باید برود مقابل ساختمان وزارت آموزش و پرورش در سرما و گرما داد بزند و فریاد بکشد که آی مدیر محترم اصلا مرا می بینی؟!! مرا درک می کنی؟! منم معلم سی ساله با کوله باری از تجربیات و زحمات و دردها و مرارت ها و خون دل خوردن ها!! آیا به راستی چنین فرجام تلخی حق من معلم است؟ ! برای گرفتن پاداش سی سال زحماتم باید این چنین هر روز و هفته و ماه و سال بیایم التماس کنم؟!! و البته در مواقعی کتک هم بخورم و بد و بیراه هم بشنوم؟!!  این است قدر و قیمت معلم در این جامعه؟!! آن وقت چگونه انتظار دارید که به فرزندان خود بگوییم که بروید شغل معلمی را انتخاب کنید؟!! معلمی که برای گذران زندگی خود  به مشاغلی چون اسنپ و مسافرکشی و دستفروشی و کار در بنگاه مسکن و مغازه روی می آورد چگونه می تواند الگو و نمونه ای برای فرزندان این سرزمین باشد؟!! حقیقتاً آدمی   از دیدن این صحنه ها که معلمان بروند مقابل ساختمان وزارت آموزش و پرورش برای دریافت حق ناچیزشان بانگ برآورند و به التماس بیفتند با خود می گوید چه فرجامِ تلخی دارد  معلم بودن!! شغلی که درآمدش از درآمد کارکنان بسیاری  از سازمان های کشور و حتی در مواردی از درآمد کارگران برخی شرکت ها و کارخانجات هم  پایین تر است !! ✍محمدباقر تاج الدین @hooree🌹
🔴 لایحه منع خشونت علیه زنان تصویب شود یک مرد به خود اجازه همسرکشی یا دخترکشی نمی‌دهد فاطمه راکعی نماینده ادوار مجلس و فعال حوزه زنان: وقوع رخدادهایی از رفتارهای خشونت‌بار علیه زنان و دختران و برخوردهای تند و قتل‌ها، فرزندکشی، همسرکشی و...برخی نمادهای عینی از گسترش خشونت علیه زنان است. گرداندن سر بریده یک زن در خیابان و گرداندن آن یکی از نمادهای عینی این خلأ قانونی است. وقتی نقشه راه قانونی در حمایت از زنان وجود نداشته باشد، یک مرد، یک پدر، یک همسر و...به خود اجازه برخوردهای تند را می‌دهد. این از عجایب است که نظام جمهوری اسلامی علی‌رغم نقش برجسته‌ای که برای حضور و مشارکت زنان قرار داده، هنوز نقشه راه قانونی برای مسائل زنان، نفی خشونت علیه آنان و رویکردهای حمایتی در مورد زنان تصویب نکرده است. /اعتماد 👈در تمام این سالهایی که لایحه منع خشونت در مجلس مانده و به تصویب نرسیده صدها زن به دست نزدیکانشان به قتل رسیده اند. خون اینها به گردن کیست؟ به جز تفکر سنتی و‌ قرون وسطایی برخی نمایندگان و تعلل مسئولانی که مانع تصویب این قانون بازدارنده شده اند و باید پاسخگوی خون به ناحق ریخته این زنان  باشند؟! @hooree🌹
♻️فاحشه های واقعی یکی از عجیب‌ترین و البته مهم‌ترین داستان‌های کوتاه جهان، داستانی است به نام Boule de suif نوشته گی‌دو موپاسانِ فرانسوی که در فارسی به تُپُلی ترجمه شده است و در سال ۱۹۴۵ نیز فیلمی به همین نام بر روی پرده سینمای جهان رفت. تُپُلی روایتِ اولویتِ غریزه بقا و پیشی گرفتنِ آن از تمام اخلاقیات ساخته بشر در مواقعی است که منافع و امنیتِ آدمیزاد به خطر می‌افتند و چقدر در جامعه ما روایتی آشناست. داستان در خلال یکی از جنگ‌های پروس (آلمان) و فرانسه در قرن نوزدهم اتفاق می‌افتد. ده تن از اهالی یکی از شهرهای مرزی فرانسه برای فرار از نیروهای اشغالگر پروس تصمیم می‌گیرند سوار یک کالسکه شوند. یک فاحشه که نام اصلی او الیزابت روزت (Elisabeth Rousset) است، یک کُنت، یک زوج مغازه دار از طبقه متوسط، یک کارخانه دار ثروتمند و همسرش، یک روشنفکرِ جمهوری خواه،  دو زنِ راهبه و چند بورژوای دیگر که سبب می‌شوند کالسکه یک جهان کوچک از جامعه فرانسه را تشکیل بدهد... الیزابت که برخلاف باقی مهمان‌ها شخصیتی رُک و غیرنمایشی دارد نه به نظرات سیاسی باقی حاضران در کالسکه گوش می‌دهد و نه محافظه‌ کار و محاسبه گر است. برخلاف بقیه که پس از پیمودن چند ساعت از راه گرسنگی را سرکوب می‌کنند و آذوقه هایشان را رو نمی‌کنند، تُپُلی (الیزابت) سبد غدایش را باز می‌کند و به بقیه هم تعارف می‌کند... مهمان‌ها که در بدو ورود و به دلیل دانستنِ شغلِ تُپلی با اکراه و انزجار به او نگاه می‌گردند و از همسفر بودن با او احساس حقارت می‌کردند دست رد به غذاهای خوشمزه تُپُلی نمی‌زنند... در این میان کالسکه به دلیل هوای بد و مه گرفتگی وارد نواحی تحت اشغال آلمانی‌ها می‌شود و اعضای کالسکه که برای شب مانی به یک مسافرخانه مراجعه می‌کنند متوجه حضور نظامیان پروس در آنجا می‌شوند... افسر آلمانی تمام اعضای کالسکه را در مسافرخانه بازداشت می‌کند و پس از دو روز که فرانسوی‌ها جویای دلیل می‌شوند افسر آلمانی به آنها می‌گوید شرط آزادی شان این است که تُپُلی بپذیرد که یک شب پیش او بخوابد... فرانسوی‌ها که ابتدا از شنیدن این درخواست بی‌شرمانه خشمگین شده بودند  رفته‌رفته از غرور و مقاومت الیزابت برای نخوابیدن با افسر آلمانی به ستوه می‌آیند. روشنفکر و ثروتمند و راهبه و تاجر و فرهیخته همه دست به یکی می‌کنند تا تُپُلی را راضی به قحبگی کنند... موپاسان در این داستان به طرزی شگفت انگیزی وابسته بودنِ اخلاق به شرایط را نشان می‌دهد. تمام کسانی که تا چند ساعت پیش ظاهرا فاحشگی را زشت و قبیح می‌دانستند به هر روشی که بلد بودند از توجیهات مذهبی تا شیوه‌های رایزنیِ تجاری استفاده می‌کنند تا دختر بی‌نوا را راضی کنند با افسر آلمانی بخوابَد... صحنه‌های پایانیِ داستان یک تراژدی محض است. تُپُلی برخلاف غرور و خواست قلبی برای خیر جمعی با افسر آلمانی خوابیده، کالسکه در حال حرکت است و افرادی که در روز روشن برای تُپُلی دیوثی کرده‌اند حالا آذوقه‌هایشان را در آورده‌اند و می‌خورند. تُپُلی گرسنه و غمگین در گوشه کالسکه نشسته است و به جماعتی نگاه می‌کند که دوباره بر سر میهن و غرور و آزادی و خدا و پاکدامنی دارند حرف می‌زنند. هیچکس به الیزابت نگاه نمی‌کند ولی گی دو موپاسان او را در تاریخ ادبیات جهان جاودانه می‌کند. دختری مهربان و پاک که بین فاحشه‌های واقعی نشسته است... https://t.me/darvishane49 @hooree🌹
شکست ایدئولوژی و اضمحلال فرهنگ در تفسیر سخن حکیمانه امام علی رحمان، رئیس جمهور تاجیکستان در ملاقات با مسعود پزشکیان، رئیس جمهور ایران باید چند نکته را یادآور شویم. «هر دولتی که فرهنگ خود را صاحبی نمی کند، خالیگی ( خلاء) پدید می آید. و هیچ جا، خلاء خالی نمی ماند، بلکه با فرهنگ غیر و بیگانه پر می شود» این عبارت حکیمانه از امام علی رحمان در واقع یک برهان منطقی در قالب قیاس بشرح زیر است: مقدمه اول یا صغری: هر دولتی که فرهنگ خود را صاحبی نمی کند، خالیگی( خلاء) پدید می آید. مقدمه دوم یا کبری: هیچ جا، خلاء خالی نمی ماند نتیجه: خلآء با فرهنگ غیر و بیگانه پر می شود. این یک برهان محکم است که کمتر شخصی در درستی آن تردید به خود راه می دهد. در واقع اگر کسی قصد داشت چنین مطلبی را به دیگری انتقال دهد می بایست حداقل یک الی دو پاراگراف مطلب نوشته باشد تا مقصودش را به طور کامل شرح دهد. برای مثال کافی است نگاهی به کشورهایی که در قلمرو فرهنگ غربی تعریف نمی شوند اما در ارتباط و تعامل مستمر با آن کشور ها هستند نظیر ژاپن، مالزی و چین بیاندازیم تا متوجه شویم که دولت های این کشور ها چگونه سیاست گذاری کرده اند که ضمن استفاده از مزایای تمدن غربی مثل علم، دانشگاه، صنعت و تکنولوژی و قرار گرفتن در مسیر توسعه، اما در بخش فرهنگ، هنر و مسائل اجتماعی و سنت ها و آئین ها، نه تنها در برابر دول و ملل غربی دچار انفعال نشده اند بلکه دقیقا برعکس، در حفظ و نگهداری و اشاعه فرهمگ بومی بسیار موفق و قدرتمند عمل کرده اند. حال بازگردیم و نگاهی به عملکرد حکومت اسلامی در درون مرزهای کشور بیاندازیم؛ فشار بی از حد و افراطی و نیاندیشیده از طریق ترویج اجباری ارزش های خودسرانه و من درآوردی اسلامی در حوزه فرهنگ از جمله نوع پوشش، در حوزه هنر مثل موسیقی و آواز، در حوزه تلویزیون با انحصار در دست یک تفکر خاص و اقلیت، در حوزه کتاب مثل سانسور و مثال های متعدد دیگر در بخش های مختلف، بالجمله و همزمان موجب دو اتفاق شده، اول خالی شدن حوزه فرهنگ عمومی از نخبگان مستقل که نقش فرهنگ سازی و نیز انتقال سنت های مفید از گذشته به دوره حال را دارند، این خلاء از طریق حذف، ممنوع الکاری، اجبار به گوشه نشینی و یا اجبار به مهاجرت اهل فرهنگ به کشورهای بیگانه انجام شده و میهن را از ذخایر انسانی در این بخش ها خالی می کند، لذا نسل جوان و نوجوان که مخاطب اصلی این نخبگان هستند عملا هیچ محصول فرهنگی، اجتماعی و هنری شایسته ای که خوراک مناسبی برای روح و ذهن شان باشد در دسترس نخواهند داشت. اما مشکل دوم که اولی را تشدید می کند، فشار و اجبار حکومت در القای ارزش های بدعت آمیز و بدون تناسب با ذائقه مخاطب به ذهن آن هاست. اکنون کار راحت شده و  آنچه در دسترس جامعه است، فضای مجازی، اینترنت، ماهواره و محصولات فرهنگی است که هیچ تناسبی با سنت ها و آداب زندگی فرد ایرانی ندارد، نتیجه این رویداد، بحران هویت و ترویج بی اصالتی است. مارتین هایدگر، فیلسوف آلمانی در تعریف اصالت می گوید: آنکه به خود می پردازد اصیل است و آنکه به دیگری می پردازد غیر اصیل، آنکه برای خود است اصیل است و آنکه برای دیگری است غیر اصیل. اکنون برای تکمیل قیاس فوق الذکر می توان یک مقدمه دیگر نیز بر آن افزود تا صورت قیاس بدین شکل شود: م۱: هر دولتی فرهنگ خود را مراقبت نکرده و قدرش را نداند، خلاء پدید می آید. م۲: فشار ایدئولوژیک و همزمان خالی کردن جامعه از اصحاب فرهنگ و هنر، خلاء را تشدید می کند. م۳: خلاء خالی نمی ماند م۴: خلاء با فرهنگ غیر و بیگانه پر می شود. نتیجه: از گذشته عبرت بگیرید و دست از لجاجت با و فشار به جامعه بردارید و فضای جامعه مدنی را که حقیقتا متعلق به ارباب فرهنگ و علم بوده و با زور و تهدید از آنها ستانده شده بدانها بازگردانید تا وضعیت بحران زده و تهی از هویت مان مجددا در مسیر درست قرار گیرد. ✍منصور خضاعی ، فرهیختگان @hooree🌹
برابری جنسیتی و نقش مردان نقش خانواده در شکل گیری برابری جنسیتی خانواده اولین و تاثیرگذارترین محیط برای رشد اعضای آن است. عاداتی که در محیط خانواده شکل میگیرد از اتاق نشیمن به کلاس درس، محل کار و در نهایت به جامعه و قانون منتقل می.شود در این محیط است که کودکان برای اولین بار ماهیت ،قدرت احترام و نحوه تعامل با دیگران را می آموزند. در دنیای امروز جایی که خانواده‌ها تحت فشار تحولات مختلف هستند، از جمله نابرابری‌های اجتماعی، اقتصادی سیاسی و قوانین غیر انسانی، نقش خانواده در آموزش و ترویج برابری اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. پرورش ارزش‌های برابری در محیط خانواده مستلزم توزیع عادلانه مسئولیت‌ها احترام به حقوق برابر همه اعضا و الگوبرداری از روابط سالم و محبت‌آمیز است. • مردان و زنان به عنوان شرکای برابر می‌توانند محیطی اخلاقی و سالم ایجاد کنند که در آن صلح شکل بگیرد و تمدنی منطبق با برابری جنسیتی ایجاد کند. زنان که با اتحاد و هماهنگی دستاوردهای بزرگی داشته‌اند، اکنون باید با مردان به عنوان شرکای برابر همکاری کنند. 🌸 نقش مردان در برابری جنسیتی 🌸 مدل‌های مردانگی سنتی و تغییر آنها در بسیاری از جوامع مدل‌های مردانگی غالب با ویژگی‌هایی مانند قدرت تسلط خشونت و سلطه‌جویی همراه بوده است این مدل‌ها معمولاً مردان را مسئول تأمین مالی خانواده و اعمال اقتدار در زندگی خانوادگی و اجتماعی می‌دانند در حالی که زنان به خانه‌داری و تربیت فرزندان محدود می‌شوند. مدل‌های جدیدتر مردانگی تأکید دارند که مردان می‌توانند به عنوان شرکای برابر در خانه و جامعه عمل کنند. این مدل‌ها به ویژگی‌هایی مانند همدلی حساسیت و همکاری اهمیت می‌دهند و مردان را تشویق می‌کنند تا از نقش‌های قدرت خود برای حمایت از زنان و رفع تبعیض‌های جنسیتی استفاده کنند. این مدل‌ها دریافته‌اند که دستیابی به برابری جنسیتی بدون مشارکت فعال مردان دشوار است. مردان می‌توانند در ایجاد محیطی که در آن حقوق زنان محترم و محافظت شود نقش فعالی ایفا کنند. در این نوع مردانگی، مردان مسئولیت‌های خود را در برابر زنان نه تنها در زمینه‌های خانوادگی و اجتماعی، بلکه در زندگی عمومی نیز به طور فعال به عهده می‌گیرند. این نوع مردانگی به دنبال ترویج فرهنگ گفتگو و مشاوره است به جای خشونت و تحمیل قدرت، از روش‌هایی مسالمت‌آمیز و مشورتی برای حل اختلافات استفاده می‌کند. علاوه بر این، مردان نیز قربانی نظام‌های مبتنی بر قدرت و سلطه هستند. این سیستم‌ها با تحمیل خشونت ساختاری و سربازی اجباری، زندگی آنان را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهند. مردان باید به عنوان متحدان زنان عمل کرده و در کنار آنان برای تغییر هنجارهای اجتماعی و ساختارهای نابرابر تلاش کنند. 🌸چالش‌ها و راهکارها: یکی از چالش‌های اصلی، مقاومت برخی از مردان در برابر تغییر نقش‌های سنتی است. این افراد ممکن است تغییرات را تهدیدی برای هویت و موقعیت اجتماعی خود بدانند. همچنین نهادهای اجتماعی مانند خانواده، مدرسه و رسانه‌ها ممکن است همچنان الگوهای قدیمی و سنتی از مردانگی را تقویت کنند. برای غلبه بر این چالش لازم است فرآیندهای آموزشی و فرهنگی گسترده‌ای ایجاد شود تا مردان بتوانند این تغییرات را بپذیرند و آن را فرصتی برای رشد فردی و اجتماعی بدانند. 🌸مقابله با خشونت تمامی اشکال خشونت علیه زنان نه تنها قربانی بلکه عامل آن را نیز تحقیر میکند. کسانی که علیه زنان خشونت می‌کنند خود نیز قربانیان نظام‌های مبتنی بر قدرت هستند وقتی رقابت لجام‌گسیخته تجاوز و استبداد ساختار جامعه را از بین می‌برد، همه آسیب می‌بینند. 📌بنابراین مردان باید قاطعانه عليه خشونت علیه زنان و دختران موضع گیری کنند. آنها می‌توانند رفتارهای خشونت‌آمیز را محکوم کرده و از عاملان خشونت دفاع نکنند. 📌فرهنگ گفت وگو و مشورت را جایگزین رفتارهای خصمانه کنند. 📌به پسران آموزش دهند که قدرت واقعی در همکاری و همدلی است. 🌸مشارکت در تصمیم‌گیری‌ها و پروژه‌های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مردان باید زنان را به عنوان شرکای برابر در تصمیم‌گیری‌ها به رسمیت بشناسند. ایجاد فضای مشورتی در خانواده و جامعه که در آن زنان و دختران نقش فعال داشته باشند، از اهمیت بالایی برخوردار است. مشارکت مردان در پروژه‌های اجتماعی و حقوق بشری، از جمله فعالیت‌های داوطلبانه و حمایت از قوانین برابری جنسیتی، مبارزه با خشونت های خانگی، تبعیض در محیط کار و نابرابری‌های اجتماعی می‌تواند گام مهمی در تغییر نگرش‌ها و پیشبرد برابری باشد. برابری از خانه شروع میشود و به جامعه گسترش می‌یابد. لازم است تعاریف جدیدی از زنانگی و مردانگی در جامعه و خانواده توسعه یابد. @Zane_Ruz_Channel @hooree🌹
خودزشت‌پنداری زنان از دنیای واقعی تا مجازی سخنرانان: 🔘 کتایون مصری: پژوهشگر مطالعات زنان و رسانه 🔘 بی‌تا مدنی: پژوهشگر مطالعات زنان و خانواده 🎙دکتر بیتا مدنی: 🔺اختلال خود زشت پنداری جزو اختلالات روانی محسوب می‌شود که جزو اختلالات وسواس فکری محسوب می‌شود و افراد مبتلا خودشان را دچار نقص می‌پندارند که از پیامدهای جدی آن کشش به سوی است. 🔺افراد مبتلا ساعات معینی را از شبانه روز درگیر این اختلال هست. غالبا این اختلال از نوجوانی آغاز می‌شود و مبتلایان اصلی آن زنان هستند، مطابق پژوهشهای اخیر حداقل هجده درصد از زنان جامعه مبتلا هستند. 🔺از تفاوت های جنسی در این اختلال علاوه بر تفاوت بالای زنان مبتلا نسبت به مردان، تفاوت در اعضای بدن نیز هست. مردان بیشتر در سایز و کم مویی سر به این اختلال مبتلا هستند اما زنان در ناراحتی‌های پوستی، اعضای صورت، دندانها و امروزه اندام تناسلی درگیر هستند. 🔺در سالهای اخیر برخی از زنان بعنوان هدیه سالگرد ازدواج و...به همسر یا پارتنر جنسی خود، و موارد مشابه را انجام می‌دهند و از اندام طبیعی لابیا، بعضاً یادگاری درست می‌کنند و با این اوصاف بسیار رونق پیدا کرده است. 🔺رسانه‌ها فارغ از وابستگی خود به حکومت تاثیر بسزایی تاثیر جدی در اقناع مخاطبین خود برای ورود به صنعت زیبایی دارند. صنعت زیبایی ذیل نظام سرمایه داری، پروسه‌ای از تولید، جذب نیروی کار و جذب مخاطب برای انجام و القا زشت پنداری نسبت به بدن را دارد. 🔺معرفی کارتلهای نظام سرمایه داری حامی این صنعت و در فهم آسیب‌های این صنعت مهم هستند. 🔺انزوای اجتماعی، نارضایتی از بدن، کمبود اعتماد به نفس، درگیری با اعضای بدن، کاهش کیفیت زندگی و تمایل به تغییر اعضای بدن و حتی افکار مربوط به از علائم این اختلال است. 🎙دکتر کتایون مصری: 🔸تصویر دیگران از ما در ذهن‌شان بخشی از هویت ما را تشکیل میدهد و هرچه فاصله ذهنی ما از بدنمان در ذهن مخاطب با پارامترهای زیبایی معرفی شده در جامعه بیشتر باشد فرض وجود نقص در بدن بیشتر و آزردگی حاصل از آن عمیق‌تر است. 🔸فضای مجازی بستر اعتیاد مخاطبین خود را نسبت به موضوع صنعت زیبایی فراهم کرده است بنحوی که مخاطبین خود را در معرض بمباران اطلاعاتی قرار می‌دهد. 🔸در حال حاضر بیش از صد کانال و صفحه در فضای مجازی وجود دارد که مالکین آن پزشکان متخصص هستند که در حال تزریق الگوهای زیبایی و دستکاری ذهن مخاطبین هستند. این آمار جدایی از فضای مجازی عظیم در اختیار آرایشگران و افراد غیر متخصص است. 🔸ایده آل‌های تبلیغ شده با ویژگیهای بدن طبیعی فاصله دارد و اقلیت بسیار کوچکی از جامعه جهانی، با این پارامترها آنهم بخشی از بدنشان تطبیق دارد. اما اکثریت جامعه بدون درنظر گرفتن نژاد، طبیعت بدن و خصایص انسانی مبتلا به خود زشت‌انگاری شده و در نهایت در صدد نواقص بر‌می‌آیند. 🔸این فرایند بدون آگاهی، بتدریج تبدیل به یک سندروم خواهد شد و راه حل آن آگاهی نسبت به این فرایند تثبیت الگوهای ناهنجار زیبایی به نرم اجتماعی است. 🔸با انجام یک پژوهش تحلیل مضمون، در رابطه با کامنت‌های موجود در فضای مجازی متوجه یک عارضه اجتماعی نسبت به موضوع لزوم وجود زیبایی در بین سخنرانان فارغ از موضوع سخنرانی می‌شویم. این معضل یک است و نباید آن را صرفا یک عارضه فردی دانست. این موضوع تفاوت دیدگاه جامعه‌شناختی و روان‌شناختی نسبت به موضوع است. @EveDaughters @hooree🌹