eitaa logo
[ هُرنو ]
926 دنبال‌کننده
863 عکس
55 ویدیو
118 فایل
|هُرنو، به معنای روزنِ نورگیرِ سقف| 📖خواندنی‌ها، شنیدنی‌ها، و خرده‌ریزهایم. مُصطفا جواهری همه‌کارهٔ هیچ‌کاره! کاری بکن که هیچ‌وقت شرمندهٔ دلت نباشی؛ تامام! @mim_javaheri
مشاهده در ایتا
دانلود
افراد کمی هستند که حاضرم خدا از عمرم کم کند و به عمرشان اضافه... از اولین‌هایشان شما هستید قربان‌تان شوم... سایه‌تان بالای سرمان... @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
1.38M
؛ قسمت ۲۵ صفحات ۱۱۱ تا ۱۱۴ ❇️ «...او را صفای آدم دهید و رقت نوح و خان ابراهیم و زبان اسماعیل و جمال یوسف و بشارت یعقوب و آواز داود و صبر ایوب و زهد یحیا و کرم عیسا!» 🔷 تازی: عرب ، تازیک، عربی، زبان عربی 🔷 قود (لغت نامه دهخدا): قود. [ق َ] (ع اِ) اسبان یا اسبان که بلگام و رسن کشند آنها را و سوار نشوند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). 🔷 نعمان بن منذر یا ابوقابوس نعمان بن منذر: آخرین پادشاه از سلسلهٔ لخمی‌ها در حیره بود. لخمی‌ها نام دودمانی عرب بود که در روزگار ساسانیان و میان سده‌های سوم تا هفتم میلادی بر حیره فرمان می‌راندند. آنان در آغاز کیش بت‌پرستی داشتند، سپس مسیحی نسطوری شدند و پس از چیرگی مسلمانان دین اسلام را پذیرفتند. لخمی‌ها پیرو ساسانیان بودند. 🔷 در مورد نعمان عبدالمسیح اینجا را ببینید. https://www.cgie.org.ir/fa/article/222836/%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D8%A8%D9%82%DB%8C%D9%84%D9%87 🔷 ابتهال: [ اِ ت ِ] (ع مص) زاری. بزاری دعا کردن. (زوزنی). دعا و زاری. زاری کردن. اخلاص ورزیدن در دعا. @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
اگر ستارالعیوب نبودی، ما از رسوایی چه می‌کردیم؟... سحر بیست‌وچهارم @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
زبان من، لال است. گُنگم... گیجم... ماتم... مستم... ذوقم... خدایا؛ متحیرم که چگونه شکرت کنم؟ اللهم وَ أعنّی علی تربیتهم و تأدیبهم و بِرِّهم... بر من و مادر نرگس، منت بگذارید و دعای خیری که بلد هستید در حقش بکنید. ... ۲۶فروردین۰۲ ۲۴رمضان۴۴ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
آن کس که سحر ندارد، از خود خبر ندارد... سحر بیست‌وپنجم 🇵🇸 @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
تا به حال می‌گفتم گذشته‌ها گذشت. اکنون می‌بینم که گذشته‌هایم نگذشت، بلکه همه در من جمع است. آه، آه، از یوم جمع... سحر بیست‌وششم @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم پس از دو روز وقفه، را با سه قسمت در یک روز ادامه خواهیم داد... امشب شب بیست‌وهفتم ماه مبارک و است و احیا دارد. و از آنجا که «چه حرف‌ها که درونم نهفته می‌ماند/خوشا به حال شماها که شاعری بلدید»... التماس دعای ویژه دارم. از شما ۲۷۵ نفر که میهمان و تاج سرِ هرنو هستید. @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
1.58M
؛ قسمت ۲۶ صفحات ۱۱۵ تا ۱۱۷ ❇️ «هیچ کس ذکر تو [محمد مصطفی] نشنود، الا که رغبتی و ترسی در دل وی آید.» 🔷 اذفر. [اَ ف َ] (ع ص) تیز. تیزبو. (غیاث). تیزبوی. (تاج المصادر بیهقی) (ربنجنی). پربو. شدیدالرائحة، اعم از خوش یا ناخوش. تُندبوی. 🔷 زقه. [زُق ْ ق َ/ ق ِ] (از ع ، اِ) آب و دانه که طائر از گلو برآورد و در دهن بچه اندازد. (غیاث اللغات) (آنندراج). خورشی که مرغ به چوزه ٔ خود به دهان می‌دهد. (ناظم الاطباء). و رجوع به زَق ّ شود. - زقه دادن؛ غذا دادن مرغ بچه ٔخود را بدهان. 🔷 جزع. [ج َ زَ] (ع اِمص) فغان و فریاد و زاری و ناله و اندوه و بی‌صبری و ناشکیبایی. (از ناظم الاطباء) 🔷 عروةالوثقی. [ع ُرْ وَ تُل ْ وُ قا] (ع اِ مرکب) (الَ ...) دست آویز محکم، و عروه که بمعنی رسن شهرت دارد خطاست. (غیاث اللغات) (آنندراج ). گوشواره ٔ استوار. (ملخص اللغات خطیب کرمانی ). عقد محکم و استوار. (ناظم الاطباء). دستاویز محکمتر. محکمترین دستاویز. @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
1.08M
؛ قسمت ۲۷ صفحات ۱۱۸ تا ۱۲۱ 🔷 استعجال. [اِ ت ِ] (ع مص) شتافتن خواستن. بشتافتن خواستن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). شتابانیدن. شتاب خواستن. استیجاء. شتابی خواستن. (غیاث) 🔷 زهره چکیدن: به معنی مردن از ترسی عظیم یا سخت ترسیدن و زهره ترک شدن. 🔷 (مُ زِ عَ) [ ع . منازعة ] ۱- (مص ل .) ستیزه‌کردن، خصومت کردن. ۲- (اِمص .) نزاع ستیزه. 🔷 معاشر. [م َ ش ِ] (ع اِ) ج ِ مَعْشَر. (ترجمان القرآن) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). گروههای دوستان و به معنی مطلق گروه نیز آمده و این جمع معشر است. (آنندراج) (غیاث). معشر. [م َ ش َ] (ع اِ) گروه. (مهذب الاسماء) (ترجمان القرآن). 🔷 خنک (خُ نُ) (شب جم.)خوشا؛ آفرین. @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
1.21M
؛ قسمت ۲۸ صفحات ۱۲۲ تا ۱۲۵ 🔷 درویش: [مجاز] کسی که به اندک‌مایه از مال دنیا قناعت می‌کند. 🔷 حشیش. [ح َ] (ع اِ) گیاه خشک. (دهار) (مهذب الاسماء). 🔷 بطحاء (بَ) [ ع . ] ( اِ.) ۱. رود بزرگ، رود وسیع. ۲. مجرای وسیع آب. ج. بطاح، بطائح. 🔷 مسکه . [م َ ک َ/ ک ِ] (اِ) به فارسی زبد است. (فهرست مخزن الادویه). چربی که از ماست گیرند. زبد. (مهذب الاسماء). زبدة. (نصاب). 🔷 وحل. [وَ ح َ] (ع اِ) خلاب. گل تنک که ستور در آن درماند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). گل و لای زمینی که به آب نرم شده باشد. (غیاث اللغات از منتخب از قاموس). ج، اوحال، وحول. (منتهی الارب) و یادآوری می‌کنم که یافتن معانی واژگان و توضیحات، زحمتِ برادر و دوستِ نادیده و دیدهٔ عزیزم، آقای صاحب‌دل است. @gahnevis @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
970.7K
؛ قسمت ۲۹ صفحات ۱۲۶ تا ۱۲۸ 🔷 خطر [ xatar ] [ xatr ] بر وزن سطر به معنى قدر و منزلت و شأن و شوكت و عظمت باشد و به معنى آفت و دشوارى و گروبستن در اسب دوانى و شرط در تيراندازى عربى است و وسمه را نيز گويند و آن برگى باشد كه بدان خضاب كنند و به عربى ورق النيل خوانند. (فرهنگ فارسی برهان قاطع , ج۱ , ص۳۴۴) 🔷 الا آنهم صباحا: (جمله فعلی دعایی هان بامداد بر تو خوش باد. صبح بخیر. توضیح دربیت ذیل (( الانعم صباح )) آمده: ((بلبل کردش سجود گفت: الاانعم صباح خود بخودی باز داد صبحک الله جواب)) (خاقانی) 🔷 وطاق. [وِ] (ع اِ) خیمه. ج، وطاقات. (اقرب الموارد). @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف