مردها روبروی آینهٔ پیرایشگاه، ترسناکترین نسخهٔ خودشان هستند. اسلحه در کنار، دور از میز کار، جدای از معشوق، بدون رفیق، خستهٔ روز، بدون هیچ وصلهٔ همیشهمتصل.
امشب برای اولین بار در عمرم، وقتی که آقای نون خط پشت گردنم را صاف میکرد، وقتیکه سرم به جلو خم بود، وقتی که چانهام نزدیک جناغ رسیده بود، و چشمانم، با یک جفت چشم میشی درون آینه نزدیکترین فاصله را داشت، از چشمان خودم ترسیدم.
#نسخ_الرجال
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
دیشب، داخل کوپهٔ شمارهٔ دوی سالن چهار قطار اهوازتهران، حرفهایی زدم که سالها نگفته بودم.
ترکیب شب و قطار، من را به مرز جنون میرساند.
خود خود جنون.
با جنون درافتادن، باز کار دستم...
#نسخ_الرجال
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف