eitaa logo
[ هُرنو ]
896 دنبال‌کننده
788 عکس
49 ویدیو
117 فایل
|هُرنو، به معنای روزنِ نورگیرِ سقف| 📖خواندنی‌ها، شنیدنی‌ها، و خرده‌ریزهایم. مُصطفا جواهری همه‌کارهٔ هیچ‌کاره! کاری بکن که هیچ‌وقت شرمندهٔ دلت نباشی؛ تامام! @mim_javaheri
مشاهده در ایتا
دانلود
رمق-ایران جمعه ۱۱ آذر ۱۴۰۱.png
2.15M
یادداشتم برای کتابِ متعهدِ نوشتهٔ برای ضمیمهٔ جمعهٔ روزنامه ایران؛ پروندهٔ فوتبال و جام‌جهانی مورخ ۱۱ آذر ماه ۱۴۰۱ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
[ هُرنو ]
یادداشتم برای کتابِ متعهدِ #رمق نوشتهٔ#مجید_اسطیری برای ضمیمهٔ جمعهٔ روزنامه ایران؛ پروندهٔ فوتبال و
یا هو یادداشتم برای کتابِ متعهدِ نوشتهٔ برای ضمیمهٔ جمعهٔ روزنامه ایران؛ پروندهٔ فوتبال و جام‌جهانی مورخ ۱۱ آذر ماه ۱۴۰۱ فینالِ‌ همیشگیِ انتخاب! این چندخط را ساعاتی پس از برد ایران مقابل ولز می‌نویسم. که باعث گرفتگی صداهایمان شده و بازشدنِ‌ دل‌هایمان. هنوز تکلیف بازی ایران و آمریکا معلوم نیست اما وقتی که شما این یادداشت را می‌خوانید، تکلیف معلوم شده است و امیدوارم که صعود کرده باشیم! می‌دانم که گره‌زدن مصالحِ‌ ملی کشور به نتیجۀ یک بازی فوتبال، چندان کار معقولی نیست؛ اما مگر نه اینکه گاهی اوقات دل‌هایِ ما، علاقمند به نشانه‌بازی می‌شود؟ مجید اسطیری هم در کتابِ دوست‌داشتنیِ‌ رمق به دنبال یک نشانه رفته است. نشانه‌ای که یک پایش در واقعیتِ بُرد ایران مقابل اسرائیل است و پای دیگرش در اسطورۀ سی‌مرغِ‌ منطق‌الطیر. رئوف، نوجوان قهرمانِ عشقِ فوتبالِ داستان است. داستانی در روزهای برگزاری چهارمین جام ملت‌های آسیا به میزبانی ایران در سال 1347. مسابقاتی که فینالش به ایران می‌رسد و اسرائیل. و تا رسیدنِ‌ مسابقات به فینال، رئوف هم درگیرِ‌ کش‌مکش‌های درونی مختلفی می‌شود. مثل اغلبِ پسرهای نوجوان، درگیرِ‌ عشقی می‌شود که می‌گوید: «آدم وقتی عاشق شد دیگر نمی‌تواند به چیز دیگری فکر کند. اصلا حقش را ندارد!» و یا فهمِ تازه‌ای که از «مردم» پیدا می‌کند. مردمی که از اولین پاراگراف داستان وارد گودِ واژگانِ‌ کتاب می‌شوند تا آنجایی که رئوف باز به زبان می‌آید که: «من واقعا نمی‌دونستم مردم یعنی چی...اما بازی قبلی توی امجدیه وقتی نشسته بودم یک آن که جماعت فریاد کشیدند ایران، من معنی کلمه مردم رو فهمیدم!». رئوف،‌ یک نوجوانِ‌ واقعی و درست است. پرشور است. عاشق است. دنبالِ‌ دلش می‌رود. گاهی خطاکار است. گاهی عذاب وجدانِ‌خطاکاری‌اش را دارد. حق‌طلب است و به همان میزان جاه‌طلب! داستان به فینالِ‌ شیرینِ‌ ایران و اسرائیل می‌رسد و بردِ‌ شیرین‌ترِ دو بر یکِ‌ ایران مقابل اسرائیل؛ و رئوف هم در مسیرِ‌ مسابقات، به فینالِ‌ همیشگیِ «انتخاب» می‌رسد. انتخابی که انگار قرار است بر سرِ راهِ ‌همه‌مان قرار بگیرد. اینکه بالاخره و در نهایت،‌ کدام سمت می‌ایستیم؟ این‌سو یا آن‌سو؟ و البته که اشاراتی استعاره‌ای چاشنیِ‌ روایتِ‌ داستانِ‌ رئوف است. رمق، برای این روزهایی که درگیر جام جهانی و حواشی و اتفاقات مربوط و نامربوطِ آن هستیم پیشنهاد خوبی است. نه چون یک رمان بی‌نقص است، (که در بخش‌هایی یک فاصلۀ غیرقابل باور بین تفکرات و تاملات قهرمان با اعمال و موقعیت‌های داستانی وجود دارد.) بلکه چون پا در نشانه دارد. و این روزها اطراف ما مملو از نشانه‌هایی است که یا می‌بینیم‌شان یا باید که ببینیم‌شان. نشانه‌هایی که ضرورتِ‌ عشقِ به وطن را یادمان می‌اندازند. @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
پنجاه‌وچهارمین کتاب ۱۴۰۱ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
📚 👤 صفحهٔ ۱۹۱ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
گواهی دهم که خدا یکی است و محمد(ص) رسول خداست. عیدتون مبارکااا🌱🌱 📚 👤 صفحهٔ ۱۹۱ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
نودوهفتمین کتاب ۰۲ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف