منم دو دست که می‌خواهم بغل بگیرمت ای جنگل تفقدی نظری چیزی به این دو ساقهٔ کم‌رو کن @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف

هشتادمین کتاب ۰۲ #قلبی_به_این_سفیدی #خابیر_ماریاس #مهسا_ملک‌مرزبان #نشر_چشمه #خواندنی‌های_یک_کتاب‌خوان_معمولی @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف

ترمز آخر را که خلبان کشید، قسمت اول تمام شد. مهام میقانی، کارآگاه نقیبی، جنایت و محلهٔ سیدخندان؛ این یک ترکیب برنده است. آخرین دکه تا تهران، یک سریال صوتیِ شش‌قسمتیِ تولیدشده در فیدیبو است. با نویسندگی و گویندگی مهام میقانی. قسمت اولش تازه منتشر شده. اگر اهل جنایی خواندن هستید، #مهام_میقانی را نباید از دست بدهید. تا جایی که من دریافته‌ام، جدی‌ترین نویسندهٔ معمایی-جنایی ایران است. https://fidibo.com/book/169582-آخرین-دکه-تا-تهران @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف

#قاف‌خوانی ؛ قسمت ۲۳۷ 📖 صفحات ۱۰۴۰ تا ۱۰۴۷ 🎤 با صدای خانم اختری ❇️اللهم صل علی محمد و آل محمد❇️ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف

حالا دیگر یک ماهی می‌شود که یحیای ترابی و ماجرایش را کنار گذاشته‌ام. بهمن ۱۴۰۰ تمامش کردم. مدتی طولانی در پیچ‌وخمِ تغییرات مدیریتی نشر معطل شد. تابستان رفتم دفتر ناشر و با مدیر جدید صحبت کردم و قرارداد را فسخ کردیم. با دو ناشر دیگر،‌ صحبت‌های ابتدایی را انجام دادم. می‌خواستم بازنویسی کنم. قرار شد زودتر برسانم که بتوانم نسخهٔ چاپ‌شدهٔ اولین رمانم را در نمایشگاه سال آینده در دست بگیرم. دو سه ماهی مشغول بازبینی و ویرایش شدم. اما هر چه جلوتر رفتم، دیدم این، آن رمانی نیست که دلم بخواهد بابتش کاغذ مصرف شود. عمر خوانندگان چه؟ در بهترین حالت، برای دوسال پیشِ من خوب بوده. اما با خوبِ الآنم فاصله دارد. اگر بخواهم روزی از یحیا و شهر ترابِ یزد و میرکای مازندران بنویسم، باید دوباره و کاملا از نو به آفریدنش بپردازم. حالا دیگر یک ماهی می‌شود که یحیای ترابی و ماجرایش را کنار گذاشته‌ام. باید سراغ ماجرای جدیدم بروم. خون می‌خوریم در غم و حرفی نمی‌زنیم ما عاشق توایم؛ همین است #ماجرا... #تبارک_الله_از_این_فتنه‌ها_که_در_سر_ماست @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف

#قاف‌خوانی ؛ قسمت ۲۳۸ 📖 صفحات ۱۰۴۸ تا ۱۰۵۳ 🎤 با صدای خانم روزبهانی ❇️اللهم صل علی محمد و آل محمد❇️ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف

چشمِ همه را آمده روشن کرده پیراهنِ ابرِ خسته را تن کرده من معتقدم برف همان باران است تنها هوسِ سپید گفتن کرده... #علی_عطری از مجموعهٔ «ستاندنِ طلب‌ها از زمستان»! #قاب_مطلوب عشق کردید یا نه؟! 📷 مصطفا جواهری 📍 کتابفروشی دیدار؛ پاسداران؛ تهران @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف

#قاف‌خوانی ؛ قسمت ۲۳۹ 📖 صفحات ۱۰۵۶ تا ۱۰۶۳ ❇️اللهم صل علی محمد و آل محمد❇️ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف

هشتادویکمین کتاب ۰۲ #شب_بازی #مجتبی_تقوی‌زاد #نشر_ثالث #خواندنی‌های_یک_کتاب‌خوان_معمولی @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف

این روزها در نوسانم. شیئی شده‌ام که از سرمای زمهریر، پرتش می‌کنند به گرمای مذاب کوره. و برعکس. و برعکس. و برعکس... چابکی و خوش‌فکریِ مدیران مس سرچشمه را لاجرعه می‌نوشم و خیانت متولیان پادگان ۰۶ پاسداران (به تولیت ارتش یا شهرداری) جگرم را آتش می‌زند، که ظرف یک سال چه بلایی بر سر درختان کهن‌سالش آورده‌اند. قسمت آخر مستند غیررسمی را می‌بینم و به داشتن چنین رهبری می‌بالم؛ و بعد می‌روم پیش نویسنده‌ای که مشغولیت‌های جدی دیگری هم در حوزهٔ نشر و کتاب دارد تا از او بخواهم تجربه‌نگاره‌ای برایمان بنویسد. با بغض از بلاهایی که سرش آورده‌اند برایم می‌گوید و می‌بینم چقدر بین خوش‌فکری شخص اول مملکت با حماقت بسیاری از مدیران میانی فاصله‌ است. این روزها در نوسان بین امیدِ جوشان دلم و ناامیدی زائیدهٔ مُشتی نادانِ هول‌شده شده هستم. ولی در نوسان دمایی، شیشه نباید بود. نباید تَرَک برداریم. نباید بشکنیم. باید فولاد بود. باید آب‌دیده شویم. امروز روزگار مستحکم شدن است. و چقدر که سخت است. غلبه بر لشکر احمقانِ نالایقِ کوته‌فکر، همت بلند می‌خواهد و دیدنِ جوانه‌های فرصت و امید. سعدیا گر فکند سیل فنا خانه عمر دل قوی دار که بنیاد بقا #محکم از اوست @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف

#قاف‌خوانی ؛ قسمت ۲۴۰ 📖 صفحات ۱۰۶۴ تا ۱۰۷۱ ❇️اللهم صل علی محمد و آل محمد❇️ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف

آقا ما هنوز یاغی نشدیم... #استاد_فیاض‌بخش @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف