eitaa logo
[ هُرنو ]
939 دنبال‌کننده
836 عکس
54 ویدیو
118 فایل
|هُرنو، به معنای روزنِ نورگیرِ سقف| 📖خواندنی‌ها، شنیدنی‌ها، و خرده‌ریزهایم. مُصطفا جواهری همه‌کارهٔ هیچ‌کاره! کاری بکن که هیچ‌وقت شرمندهٔ دلت نباشی؛ تامام! @mim_javaheri
مشاهده در ایتا
دانلود
مسافر یکم.mp3
50.77M
🎭 نمایش‌نامه خوانی 🎧 اپیزود اول مسافر یکُم: راننده نقش‌خوان: {ولی بذار ما هم به قصهٔ خودمون دلخوش باشیم...} @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
589.5K
مسیر بیست‌دقیقه‌ای رو دقیقا دو ساعت در ترافیک بودم. ما برای زندگی توی تهران داریم بهای چی رو می‌دیم؟ ای بر پدرت تهران که نمی‌شه ازت برید. شدی معشوقهٔ خوشگلی که آزار می‌رسونه و ما هم مریض‌وار ولِت نمی‌کنیم. مچ پاهام از کلاج و نیم‌کلاج کردن داره شیهه می‌کشه. ای بر پدرت تهران... صدا؟ چند ثانیه از اجرای یک گروه دونفره. کجا؟ یکی از گوشه‌کنارای فاز دوی اکباتان. چرا؟ که هوا بخوره به مغز و پاهام. که چی بشه؟ که یه قهوهٔ دونفرهٔ جون‌دار بریم بالا. @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
[ هُرنو ]
🎭 نمایش‌نامه خوانی #چند_مسافر 🎧 اپیزود اول مسافر یکُم: راننده نقش‌خوان: #محمد_اسدی {ولی بذار ما
اپیزود اول رو شنیدید؟ خوشتون اومد؟ برای دیگرانی هم که فکر می‌کنید ممکنه لذت ببرند، بفرستید. هنوز گوش ندادید؟ حیفه‌ ها. هر کی برده راضی بوده :)
چهاردهمین کتاب صفرسه @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
نمایش‌نامه خوانی اپیزود دوم مسافر دوم: پرستو رضوی نقش‌خوان: فردا ساعت هشت صبح در هُرنو... {اون‌وقت... دیگه از از هیچی نمی‌ترسم...} @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
[ هُرنو ]
نمایش‌نامه خوانی #چند_مسافر اپیزود دوم مسافر دوم: پرستو رضوی نقش‌خوان: #پرستو_مقدمی فردا ساعت هشت
. یادتونه توی اپیزود اول، یکی از مسافرها به راننده می‌گه که از جادهٔ هراز بریم مشهد؟ فردا توی اپیزود دوم، می‌خواهیم روایت همون خانم رو بشنویم... .
مسافر دوم.mp3
40.38M
🎭 نمایش‌نامه خوانی 🎧 اپیزود دوم مسافر دوم: پرستو رضوی نقش‌خوان: {اون‌وقت... دیگه از هیچی نمی‌ترسم...} @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
سه نکته: ✅ نشرهای خوب دیگری هم هست که معروف‌ترند. تلاش کردم کتاب‌هایی که خوبند و کمتر دیده می‌شود را لیست کنم. ✅ این‌ها صرفا پیشنهاد من است. اما هر پیشنهادی را ابتدا باید خودمان بررسی کنیم. شاید مطلوب شما یا نوجوان‌تان نبود. ✅ لینک خرید از نمایشگاه مجازی را هم برای هر کتاب گذاشته‌ام که اگر به خرید حضوری نرسیدید، امکان تهیه کتاب را داشته باشید. مصطفا جواهری عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی https://b2n.ir/z28914 تشنه لبان (یک مقتل عاشورایی نواجوانانۀ درجه یک که برای بزرگسال هم عالیست) https://b2n.ir/s63263 لبخندی برای سوفیا https://b2n.ir/g42172 بچه های راه‌آهن https://b2n.ir/e70283 کوه‌های سفید https://b2n.ir/h38456 ماجراجوی جوان https://b2n.ir/f90876 روح عزیز https://b2n.ir/q00073 باخانمان https://b2n.ir/d12567 بازگشت پروفسور زالزالک https://b2n.ir/z16090 هیچکس جراتش را ندارد https://b2n.ir/f09913 من سید‌جلال آل‌احمد هستم: خانه‌ی پدری https://b2n.ir/d95379 من محمدتقی بهجت هستم؛ العبد https://b2n.ir/p18442 زیبا صدایم کن https://b2n.ir/t79424 وقتی مژی گم شد https://b2n.ir/q05132 فصل پنجم: سکوت https://b2n.ir/d89874 باغ کیانوش https://b2n.ir/t36735 این وبلاگ واگذار می‌شود https://b2n.ir/w51974 اسب جنگی https://b2n.ir/b52044 کابوس های خنده دار https://b2n.ir/n54659 لالایی برای دختر مرده https://b2n.ir/k93247 شگفتی https://b2n.ir/x01266 دروازه مردگان جلد دو (جلد اول و سوم هم پیشنهاد میشه و ترتیب مهمه) https://b2n.ir/y97131 مومو https://b2n.ir/y91497 مرغی که رویای پرواز داشت https://b2n.ir/m94178 آتشگاه https://b2n.ir/g35724 من مهدی آذریزدی هستم https://b2n.ir/n43106 کلاه پوستی‌ها https://b2n.ir/m70500 افسانۀ جزیرۀ کبودان https://b2n.ir/b20872 کارخانه اسلحه سازی داوودداله https://b2n.ir/g11540 باغ خرمالو https://b2n.ir/z94752 المپیاد شاعران مشروطه https://b2n.ir/r37638 برزخ زمین https://b2n.ir/a38102 مرد بهاری https://b2n.ir/x12246 کشتی سیراف https://b2n.ir/s06554 گرگ‌های دهکده برفی https://b2n.ir/f08450 پسری با پرچم قرمز (مجموعه داستان) https://b2n.ir/t95006 سرقت در میدان صدویکم https://b2n.ir/z14332 بازی کثیف (مجموعه داستان) https://b2n.ir/a88472 تابع بی‌نهایت (مجموعه داستان) https://b2n.ir/m00445 سرقت مسلحانه (مجموعه داستان) https://b2n.ir/p70739 دیوار نامرئی https://b2n.ir/e64005 سلطان آشغالگردها https://b2n.ir/x03842 @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
امسال قرار بود معلم راهنماشون باشم. مثل سال‌های قبل. معلم راهنمای هفتم. قرار بود کار سربازی‌م درست بشه. نشد. استعفا دادم. چند ماه، فشار عجیب و غریبی رو تحمل کردم که یه روزی ازش می‌نویسم. از یک معلم راهنمای تمام‌وقتِ پُرتدریس، تبدیل شدم به معلمی که دو تا تک زنگ کلاس داره. دیشب نمی‌دونم چی شد که حس کردم به این بچه‌ها مدیونم. رفتم سراغ گنجینهٔ قفسهٔ نوجوانم. سی‌وچند جلد برای همه‌شون کتاب برداشتم و زنگ اول امروز و زنگ آخر کلاس کتاب‌خوانی، بهشون هدیه دادم. تیر آخرم رو برای نزدیک کردن‌شون به کتاب رها کردم. معلم باهاس دیوونه باشه. مگه نه؟ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
. من سرطان نداشته‌ام ولی بیمار سرطانی تا دلتان بخواهد دیده‌ام. همه‌مان همینیم. سرطان شده عضو جدید فامیل‌مان. حالا یا دور، یا نزدیک. مادرجون و پدرجون، با سرطان رفتند... می‌دانم استیصالِ بیمار سرطانی یعنی چه... اینکه این استیصال را برداری و ببری محضر امام رضا را هم می‌فهمم... اگر مادرجون یا پدرجون هنوز بودند، می‌رفتم پیش‌شان و این سیزده دقیقه را برایشان پخش می‌کردم و دوتایی هوارهوار گریه می‌کردیم... . @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
نمایش‌نامه خوانی اپیزود سوم مسافر سوم: سیدغلامرضا نادری نقش‌خوان: فردا ساعت هشت صبح در هُرنو... {این دنیا بی‌معجزه، ارزش زندگی نداره...} @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
این شبا، موقع ادیت نمی‌دونم چِم میشه... گوشهٔ اتاقم توی یکی از هزارتا خونهٔ سِدخندان، می‌شه عینهو گوشهٔ گوهرشاد. آقا! لوطی! مشتی! بزرگوار! من دارم نابود می‌شم از دلتنگی... می‌دونم کروکثیفم... ولی شما بطلب. کفتر نیستم. ولی کلاغ که هستم... من پریدن رو لابلای صُفه‌های صحن‌وسرای شما یاد گرفتم... نوکرتم قربونت بشم...