ایران جمعه-۲۴ آذر.jpg
768.2K
🔰 وقتی که پیدایت کردم، در اعماق بودی...
یادداشتم برای کتاب #مرگ_و_مرگ_کینکاس
برای ضمیمهٔ جمعهٔ روزنامه ایران؛
مورخ ۲۴ آذر ۱۴۰۲
لینک یادداشت
https://irannewspaper.ir/sp-301/11/77171
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
قاف ۱۱.m4a
5.91M
#قافخوانی ؛ قسمت ۱۸۳
📖 صفحات ۷۱۰ تا ۷۱۶
🎤 با صدای خانم کاردانی
❇️اللهم صل علی محمد و آل محمد❇️
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
امروز آخرین جلسهٔ استادیاری من بود.
فعلا برای ترمهای آینده دیگر هنرجو نخواهم داشت.
البته هنوز توفیقِ «کوچکترین آجر قلعهٔ امن مدرسهٔ مبنا» بودن را دارم.
رئیس (استاد، معلم، برادر بزرگتر، رفیق یا هر عنوان دیگری که لایقش هست) امر کرده که سراغ سنگر دیگری بروم.
شما هم دعایم کنید.
تمام شدن استادیاری گس بود. یک خرمالوی تمامعیار.
ما را سر بودن جهان نیست
ما را سر #یار مهربان است
#کاری_است_بزرگ راه عطار
وین کار نه بر سر زبان است
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
شصتوهشتمین کتاب ۰۲
#رادیو_هنوز_یک_راز_بود
#محمد_کشاورز
#نشر_چشمه
#خواندنیهای_یک_کتابخوان_معمولی
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
هدایت شده از /زعتر/
به نام خالق علی اصغر (علیه السلام)
هم. این دو حرف ربطدهنده همه چیز به هم. مبنا، استادیار، خلاق، پیشرفته، باشگاه. همه چیز مبنا، بوی همین دو حرف را میدهد. ما که همین چند سال پیش از هم بیخبر بودیم، حالا از شوق هم، شوقیم و از داغ هم، داغ.
میخواهیم برای دل استادیارمان مرهم شویم و تسلای دل داغدیدهاش باشیم.
خواستیم بچههای شیرخوارگاه شبیر هم چند دقیقهای طعم مادریِ خانم طاهری را بچشند.
شیر و پوشک و لباس بخریم یا هزینهاش را بدهیم.
نه فقط به نیت آرامش دل خانم طاهری. خیر را آسمان بردیم پیش مادری که پشت در افتاد و گریه بچهاش را نشنید.
همراه شویم با روزهای غم حضرت فاطمه (سلام الله علیها) که مرهم دل خانم طاهری شوند.
این شماره کارت مخصوص همین کار است و نیازی به اطلاع نیست. روی کارت بزنید کپی میشود
🔰 شماره کارت
6037997257791609حسام محمودی 🔰 مبلغ تا ۱۲ شب روز سهشنبه ۲۸ آذر جمعآوری میشود. لطفا بعد از آن چیزی واریز نکنید 🔰 گزارشش را تقدیم حضور میکنیم. همه مبلغ به حساب شیرخوارگاه شبیر واریز میشود
بهمناسبت اینکه نازیسم (این گل سرسبد تمدن بورژوایی غرب) شش ميليون يهودی فلكزده را در آن کورههای آدمپزی پخت، امروز دو سه میلیون عربهای فلسطین و غزه و غرب اردن باید در حمایت سرمایهداران والاستریت و بانك روچیلد کشته و آواره بشوند. و چون حضرات روشنفکران اروپایی در جنایتهای هیتلر شريك بودهاند و در همان ساعت دم برنیاوردهاند، حالا به همان یهودیها در خاورمیانه سر پل دادهاند تا ملل مصر و سوريه و الجزاير و عراق شلاق بخورند و دیگر خیال مبارزهٔ ضد استعمار غرب را در سر نپرورند و دیگر کانال سوئز را رو به ملل تمدن نبندند.
#روحالروح
این جملات برای امروزِ ماست؛ اما نیمقرن پیش مطرح شده است. #جلال_آلاحمد اولین نفری است میان روشنفکران که دادش به هوا میرود و در سال ۱۳۴۶ اینگونه میگوید.
طبیعی نیست جلالی که اینچنین نثرش زنده است، مغضوب آقایان و بانوانِ غربگرا باشد؟!
اینان، از مردهٔ جلال هم ترسانند؛ چه میشد اگر که جوانمرگ نمیشد... بلای جان همین حضرات میشد.
#جلال_زنده_است
#سفر_به_ولایت_عزرائیل
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
4_6037408564182517742.mp3
9.28M
**صلی الله علیک یا مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)**
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
4_6037408564182517743.mp3
15.8M
صلی الله علیک یا مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
4_6037408564182517745.mp3
10.93M
صلی الله علیک یا مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
4_6037408564182517757.mp3
3.85M
صلی الله علیک یا مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
4_6037408564182517760.mp3
6.78M
صلی الله علیک یا مولاتی یا فاطمه الزهرا(س)
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
من آن روز را خوب #یادم هست.
تابستان۹۴ که شمارهٔ ۵۵ همشهری داستان را از کیوسک روزنامهفروشی خریدم. میشود ۸سال و ۵ماه پیش. هنوز ۲۲سالم را پر نکرده بودم. تابستان بین سال دوم و سوم دانشکده بود. اولین پروژهای بود که تحویل گرفته بودم. طراحی نمای یک آپارتمان ۵طبقه در تجریش. یکی از آشنایان پیش خودش گفته بود بگذار دست این بچه را هم بند کنم. دو تا نما از من خواسته بود. یکی ترکیب سنگ و چوب و دیگری نمای رومی. اولی را طراحی کردم. با کامپیوترم مدلسازیاش کردم ولی هنوز بلد نبودم رندر بگیرم. بلند شدم رفتم دفتر پسرعمهٔ یکی از سالبالاییها. کامپیوترِ غولتشنی داشت و رندرهای سنگین را در مدت کوتاهی خروجی میگرفت. برای ۵تا رندر، ۲۰۰هزارتومان پیاده شدم. با عددی که قرار بود برای طراحی بگیرم، میشد جبرانش کرد. دومی را اما طراحی نکردم. باور داشتم که طراحی و اجرای نمای رومی خیانت است. هنوز هم باور دارم. خبری از دستمزد نشد. حتا برای همان پنج رندر طرح اول. هنوز در آرشیو کارهایم، دارم آن پنج رندر را.
این شماره از همشهری داستان را در راه دفتری که قرار بود رندرهایم را در آن بگیرم، خریدم.
امروز که آرشیو همهٔ مجلاتم را ریختم بیرون، دوباره شمارهٔ ۵۵ را دیدم.
روی میز همان دفتر بود که خودکاری برداشتم و روی جلدش، دو بیت از علیرضا آذر را بدون نقطه نوشتم:
میروی نمنم جهانم را
ساکت و سوتوکور خواهی کرد
لهجهٔ کفشهات ملتهبند
بیشک از من عبور خواهی کرد
من، هشت سال پیشم را خوب #یادم است.
اما هشت سال پیش، الآنم را #یادم نبود.
الان هم هشت سال بعدم را #یادم نیست.
#یوم_لک_و_یوم_علیک
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف