eitaa logo
مهندسی ذهن استاد نیلچی زاده
10.5هزار دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
16.6هزار ویدیو
365 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴عدالت‌خواهی بیش از قلم‌فرسایی، کار میدانی می‌خواهد. برای مطالبه‌گری به نفع حاشیه‌نشینان، باید وارد گود شد. فسادستیزی به عریضه‌نویسی نیست، عرضه می‌خواهد. دادستانی گاهی خارج از دادگاه اتفاق می‌افتد. وقتی کارگران در حال کارند، باید احتیاط کرد تا مبادا حقوقشان پرداخت نشود. وقتی بیکار شدند باید احتیاط را کنار گذاشت تا مبادا حقشان پایمال شود. 🔻چند جوان، برای آزادی کارگران با مسئولین قضایی وارد مذاکره شده و آنها را متقاعد می‌کنند که زندانیان را آزاد کنند. عکس یادگاری آنها در کنار زندان، اگرچه در هیاهوی هشتگ‌های و نکنید، گم شد اما هیچ‌گاه از یاد کارگران مظلوم هفت‌تپه نخواهد رفت. یک آتش به اختیار تمیز، از جنس عدالت‌خواهی. ✍
🔻پینوکیو ساده‌لوح بود و همیشه در مذاکره با گربه نره و روباه مکار کلاه سرش می‌رفت. او یک بار به پدر ژپتو دروغ گفت و دماغش دراز شد. پینوکیو مدتی به شهر فرنگ رفت و آنقدر به بازی‌های آنجا خو گرفت، که درازگوش شد و وقتی برگشت، دُم درآورده بود. 🔺آقای سازندگی! می‌سازی بساز، اما در انتخاب سوژه‌هایت دقت کن تا نقش‌ها را جابجا ترسیم نکنی. گردن جلیلی از مو باریک‌تر است و کُتِ دیپلماسی التماسی، بر قامت او زار می‌زند. ضمنا آنها که چشم دیدن واقعیت‌ِ تقریبا هیچِ را ندارند، به راحتی جای "نامزد" و "نامرد" را عوض می‌کنند! ✍
تصمیم امیرالمؤمنین (ع) به پذیرش "حکمیت"، تصمیمی مدبرانه بود، اما آنها که حکمیت را به او تحمیل کردند، با مخ در جهنم‌اند. تصمیم امام حسن (ع) به پذیرش "صلح" معاویه، تصمیمی عاقلانه بود اما آنها که او را مجبور به پذیرش صلح کردند، همنشین دوزخی ابوموسی اشعری‌ شدند. تصمیم امام رضا (ع) به پذیرش "ولایتعهدی"، تصمیمی دوراندیشانه بود، اما آنها که امام را در جایگاه ولایتعهدی نشاندند، همنشین دوزخی معاویه شدند. تصمیم امام خمینی بر پذیرش "قطعنامه ۵٩٨" تصمیمی مدبرانه بود اما آنها که جام زهر را به امام خوراندند، بعدها "برجام" را به امام خامنه‌ای تحمیل کردند.
🔴 آتش افکار عمومی و انتقام آبسرد 🔹عین‌الاسد، انتقام لنگه‌کفش حاج قاسم بود. حاج قاسمی که لنگه‌کفشش هم در بیابان‌های شامات و عراق، نعمت بود. ضربه‌ی مغزی ملایم، عطش شورای عالی امنیت ملی را خواباند، اما آب‌سردی بر آتش انتقام سخت ریخت. ترامپ صورت خود را با سیلی موشکی سرخ نگه داشت. وقتی اوج تهدید شوالیه‌های دیپلماسی، خودکار پراکنی و فشار ایمیلی است، جنتلمن‌های پشت میز مذاکره گزینه‌ی نظامی روی میز می‌گذارند. 🔸سایت نطنز، قالیشویی تورقوزآباد نبود که به کاهدان زده باشند. زدند و خود را به آن راه زدیم تا امروز دانشمند ما را در راه بزنند و آه‌مان درآید. حادثه‌ی آبسرد، نزاع خیابانی از نوع تسویه حساب خانوادگی نیست که بتوان آن را در افکار عمومی ماستمالی کرد، پدرکشی سیاسی-امنیتی-علمی است. پدر مقاومت را که کشتند، بجای قصاص، سیلی زدیم تا دشمن به خودش بیاید و سوراخ دعا را پیدا کند. 🔹دوران «بزن‌در‌رو» که تمام شد، سیاست «یکی بزنند، ده‌تا می‌خورند» آمد، اما در اجرای سیاست‌های دفاعی که مصلحت‌سنجی کردیم، رسیدیم به ورطه‌ی «نزنیم، می‌زنند». دنیای امروز دنیای گفت‌و‌گو نیست، دنیای کوفت‌و‌کوب است؛ دنیای بزن‌بزن است و اگر خود را به خواب بزنیم، در خانه لگد را می‌خوریم. 🔸نفتکش‌ها اگر با پرچم ایران به ونزوئلا رسیدند، ناخدای باخدا داشتند که از کدخدا نترسید. خدای کعبه، خدای ابابیل هم هست. سجیل در کمان داریم و به امداد خدا گمان نداریم. مکانیزم ماشه، کاردستی آنهایی‌ست که برای امضای قراردادهای بین‌المللی، سندروم دست بیقرار دارند. 🔴آقای جمهوری اسلامی! تا آتش افکار عمومی سرد نشده، انتقام آبسرد را بگیر و الا سرمایه‌ی اجتماعی آب خواهد رفت. بزدلان سیاسی، پوست خربزه زیر پای انتقام سخت می‌گذارند تا هم پیاز تحریم اشکمان را درآورد و هم چوب مذاکره کشکمان را بسابد. 🔹نامحرمِ پَست را به پستوی خانه راه نمی‌دهند. پرستوهای آژانس را از پست بازرسی‌ها رد نمی‌کنند. اصلا ما بی‌شناسنامه‌، اما برای جاسوس شناسنامه‌دار، فرش قرمز پهن نمی‌کنند تا رد قرمز به آسفالت بیندازند. این انقلاب، خونبهای شهدا و میراث امام شهداست که رهبری معظم با خون دل آن را نگاهبانی می‌کند. در خون‌خواهی از بدخواهان آن اهمال نکنید. آقای جمهوری اسلامی! با تو هستم.
🔴ترکمانچای دبش و مالیخولیای ارس‌خواری 🔹در بزم پیروزی ، اردوغان ترکمانچای دبش به علی‌اف تعارف می‌زند. ‌اف به این سراب امپراتوری عثمانی که سلطانبول را به مرض استسقا کشانده و به مالیخولیای ارس‌خواری رسانده. 🔹ارس علیا و سفلی، شاهکار شاه‌گربه‌های قاجار است که زمین می‌دادند تا حرمسرا بخرند و الا آرش کمانگیر، هزاران سال پیش، از بینگول ارس تا سرحد جیحون را برای ایران سند منگوله‌دار‌ زده بود. 🔸، درب‌و‌داغان شده بود اگر در کودتای چند سال پیش، دست غیب همسایه‌ جنوبی‌شرقی‌اش، نمک نداشت. آن روزها در سوراخ موش رفته بود و امروز جاروی وقاحت به دمش بسته تا فردا که دوباره خوار و خفیف شد، عاقبتی بهتر از صدام نداشته باشد. 🔸ایران، لنگرگاه ثبات است اما آنها که سیاست خارجی‌شان در چرخش به شرق و غرب‌گردی است، پیچ حکومت‌شان بر پایه‌های سست نژادپرستی هرز خواهد شد و در پیچ‌های تند تاریخی، سرنگون می‌شوند. شوروی، گنده‌تر از ترکیه بود اما تجزیه شد. داعش آدمخوار، به گور مادرش هیلاری خندید که بتواند تمامیت ارضی ایران را ناخنک بزند. تن سردار خودخوانده‌ قادسیه در گور طعمه‌ موران شد اما از گندم ری نخورد. کسی ۲ واحد تاریخ معاصر در حلق اردوغان بریزد تا کمتر قدقد کند. 🔹دیپلماسی جای لوس‌بازی نیست که تهدید علیه حاکمیت ملی و تمامیت ارضی را بتوان با احضار سفیر پاسخ داد و انتظار داشت دولت ضخیمه‌ ترکیه در تنهایی به کارهای بد خود فکر کند. زبان دنیا را اگر بلد باشیم می‌فهمیم تنها راه پاسخ به تهدید این است که اجداد تهدیدگر را جلوی چشمش احضار کنیم و الا با رمل و اسطرلاب دیپلماسی، سیاه‌چاله‌های نابودی دشمن را کشف می‌کنند نه تله‌ تنش را! با این فرمان که جلو می‌رویم، قصه‌ زبان‌درازی همسایه‌ها گویا سری دراز دارد. حسن همجواری، نباید همسایه را صاحبخانه کند. اختیار چهاردیواری خود را داریم و به کسی بفرما نزده‌ایم. آن که سند تک برگ دارد، سراغ معاهده‌ بین‌المللی نمی‌رود. کسی این 4 کلمه حرف حساب به فارسی سلیس را برای اردوغان به ترکی استانبولی ترجمه کند. . 🔹در عالم همسایگی بنای ایران بر مماشات است اما زمین‌خواران بلندی‌های جولان و زمین‌خوردگان خاورمیانه‌ جدید؛ که سگ دست‌آموزشان داعش نتوانست پاچه‌ ایران را بگیرد، بدانند دست انتقام خدا به خونخواهی فخری‌زاده‌ها از آستین وارثان سلیمانی بیرون خواهد آمد تا اراضی اشغالی را از آشغال‌های غربی و عربی و عبری پاکسازی کند. از ترکیه تا قدس راهی نیست اما قبه‌الصخره که آزاد شود، ایاصوفیا شاباش می‌دهد. 🔻محور مقاومت از غده‌ سرطانی و شیطان بزرگ که زهرچشم بگیرد، کوتوله‌های شیخ‌نشین و سلطانبول‌های آرازخوان، ماست‌ها را کیسه می‌کنند. روزنامه وطن امروز/ ۲۴ آذرماه ۹۹ به قلم ✍
با سلطان علم در برابر اژدهای کرونا قد عَلم کردیم. در مقابل مصیبت کووید، امید سلاح سازمانی ما بود. تحریم، رگ غیرت ایرانی را جنباند تا تدبیر، دانشمندان ما را به جنب و جوش اندازد. تا در مقابل خودباختگی خود را واکسینه نکردیم، به خودساختگی در واکسن نرسیدیم. تا از ویروس «نمی‌توانیم» ایمن نشدیم، به ایمنی‌زایی ویروسی دست نیافتیم. آنچه ایمنی گله‌ای را از سرمان بیرون کرد، ایمان قلبی به امداد الهی بود. وقتی حرکت کردیم، خدا به ما «برکت» داد. آنها که در باشگاه جهانی تولیدکنندگان کرونا به دنبال نام ایران می‌گشتند، امروز باید «کووایران» را به زبان آورند. اعتماد به دسترنج مغزافزاری جوانان ایرانی، برای ما آسایش به همراه خواهد آورد. کووایران برکت، سمبل خنثی‌سازی تحریم و عواید ارزی فروش آن در آینده، نماد اقتصاد مقاومتی خواهد بود. رهبر فرزانه پیشقراول حمایت از دستاوردهای فناورانه و راهبردی کشور و ستون محکم پشتیبانی از واکسن ایرانی هستند. جیغ بنفش دشمنانی که اشک تمساح به چشم دارند نشان می‌دهد که رهبر معظم انقلاب در نقطه‌‌زنی کیمیاگری کرده‌اند و پالس هراسی که بدخواهان از توطئه‌ی بیولوژیکی مخابره می‌کنند، با هوشمندی ایشان نقش بر آب می‌شود. دلسوزی بی‌مورد و نگرانی بی‌جهت دوستان اگر اعتبار دستاورد ملی دانشمندان ما را هدف قرار دهد، با روح حاکم بر حرکت امام جامعه در تزاحم است. خودکارآگاه‌پنداری در قامت کارشناس رخنه‌شناسی و کشف نفوذ، شلیک به شقیقه‌ی خودباوری و اعتماد عمومی است. برکتی که به رگ‌های آن پیر فرزانه روانه می‌شود، مبارک است؛ ان‌شاءالله...
برای حاشیه‌نشینان کار می‌کرد، اما خدا او را به متن جامعه آورد. این سنت خداست. راه در رو ندارد. کجا فرار می‌کنی ای شیخ؟! بایست! خدا را با تو کاری‌ست که خلق باید بدانند. چیزی بین تو و اوست که بین تو و او نمی‌ماند. اخلاص، شاید قایم‌باشک‌بازی نیت‌ها با مردم باشد، اما کار خدای مردم افشاگری‌ مخلصان است. اگر خدا برای عاصیان ستارالعیوب است، برای خالصان رازدار نیست. و برای انتخاب شهید، خدا گل یا پوچ بازی نمی‌کند. مرگ تصادفی در کار و بار او نیست و شهادت، پادشاه مرگ‌هاست که از سلسله‌ی اولیای الهی به عزیز دردانه‌های خدا به ارث می‌رسد. و ماه صیام، اتوبان چهاربانده‌ی بندگان زرنگ خداست که در آن می‌تازند و از روزه به روزی می‌رسند. و حرم امام معصوم، نسخه‌ی اورجینالی‌ست که بهشت را از روی آن کپی کرده‌اند. و زیارت، فرصت سر از آب برآوردن و نفس‌چاق‌کردن شناگری‌ست که باید عرض دنیا را شنا کند و دامن به آب نیالاید. بایست ای شیخ مخلصِ روزه‌دارِ زائرِ شهید! خدا را با تو کاری هست... ✍‌‌
جانداری‌ست که در لحظه‌ی صفر تقویم هجری قمری بر دهانه‌ی غار ثور تار تنید تا جان‌پناه پیامبر آخرالزمان شود. وقتی دوام اسلام به تاری بند بود، حشره‌ای سُست‌منزل محاسبات دنیای کفر را بهم ریخت. حالا که شیعه زیر سایه‌ی امامی قُدس‌منزل قوام گرفته، کجا شب‌پره‌ای با نیشتر هنر هفتم می‌تواند بر چهره‌ی آفتاب هشتم پنجه بکشد؟ پرده‌ی نقره‌ای را کجا آن یارا باشد که گنبد طلایی را بپوشاند؟ رسانه‌های زنجیره‌ای اهل باطل کی می‌توانند سلسله‌الذهب و عروة الوثقای حق را از هم بگسلانند؟ گنبد طلای مشهد همان درخت طوباست که خدا با دست خود در جان دنیا کاشته و نخل طلای کن همان شجره‌ی زقوم است که سران ابلیس لای زرورق پیچیده‌اند تا رئوس الشیاطین از آن بیرون نزند. شهر عنکبوتی واقعی همانی است که چند سال آینده را نخواهد دید، آنگاه که مرد عنکبوتی هم دیگر نمی‌تواند به دادش برسد. قاتل زنجیره‌ای، غرب وحشی است که زنجیر پاره کرده و شیک و مجلسی نسل‌کشی می‌کند و از خون کودکان یمنی و سوری و عراقی در ونیز و برلین و کن فرش قرمز پهن می‌کند تا تعدادی ناهنرمند از وطن گریخته روی آن اسکی بروند. در قاموس هنر سکولار، حکما سامری چهره ماندگار و هنرمندی مردمی است که گوساله‌ای را از طلا تراشید و به شعبده جای خدا جا زد و مُشتی گوسفند برای او کف زدند و با او عکس یادگاری گرفتند. تندیس طلایی گوساله‌ی سامری هم باشد برای آنها که برای فستیوال‌های موهن غربی غش و ضعف می‌روند.
📌قدّیس‌سازی از رئیسی یا الگوسازی از او؟ قدّیس نه، اما صدّیق بود. در مقابل مردم خفض جناح داشت، نه استیلا. اهل تکلیف بود، نه تکلّف. برای ولیّ خدا بسط ید می‌آورد، نه دغدغه‌ی خاطر. بجای سرگرمی با حاشیه‌سازی، به حاشیه‌نشینان می‌پرداخت. بجای پاسخ به تمسخر آدم‌های تعطیل، بدون تعطیلی خدمت می‌کرد. آدم‌های خلاص زیاد دیده‌ایم، اما رئیسی اخلاص داشت. در مقابل آنها که انگ ساده‌لوحی به او می‌زدند، زیرک بود که با سکوت رواداری می‌کرد. دوقطبی‌های کاذب را دور می‌ریخت و دیپلماسی را به خدمت میدان می‌آورد تا ایران را در چشم دنیا بزرگ کند. شاید انگلیسی‌اش ضعیف بود، اما زبان دنیا را خوب می‌فهمید که نیمی از مردم کره‌ی خاکی به سوگش نشستند و احترامش کردند. دیگر کسی نمی‌تواند با بی‌آبرو کردن رئیس‌جمهور قبلی رأی بیاورد. این اولین ثمره‌ی سیاست‌ورزی اخلاق‌مدارانه‌ی اوست. زین‌پس هیچ رئیس‌جمهوری نمی‌تواند در دفتر کارش بنشیند و مملکت را ریموتی مدیریت کند. این نتیجه‌ی «گفتمان خدمت» اوست. به برکت شخصیت ریاگریز و اخلاق‌گسترش، محبوبیت‌های کاذب سیاست‌بازان ماکیاولی، با خزیدن در پوستین اپوزیسیون، دیگر رنگ باخت. اینها میراث رئیسی شهید است که باید پاس داشت و پاسبانی کرد. هزار باده‌ی ناخورده در رگ تاک است و انقلاب زاینده‌ی اسلامی ظرفیت بازتولید رئیسی‌ها را دارد، همانطور که حاج‌قاسم ققنوس‌وار سربرآورد و تکثیر شد و مسیر آزادی قدس را هموارتر کرد. بلی سید ابراهیم قدّیس نبود، اما قداستِ جایگاه خدمتگزاری در جمهوری اسلامی را به ما یادآوری کرد. رئیسی را اگر درست روایت کنیم، نیاز به درشت روایت کردن ندارد.