🔴 کشفحجاب کنندههای اهل دین و دعا و تضرع ولی بیتوجه
کلامی بیسابقه از مقام معظم رهبری
درادامه رهبری فرمودن:
"من میدانم. خیلی از اینها (کشف حجاب کنندهها) کسانی هستند که اهل دیناند، اهل تضرعاند، اهل ماه رمضاناند، اهل گریه و دعا هستند؛ توجه ندارند که چه کسی پشت این سیاست رفع حجاب و مبارزه با حجاب است"
1⃣ این اولین باری هست که مقام معظم رهبری درباره کشف حجاب کنندهها همچین تعبیری بهکار میبرن. قبلا بارها درباره کمحجابها یا بقول خودشون ضعیف الحجابها چنین تعبیراتی بهکار برده بودن که اینها اهل دین و تضرعاند در مراسمات مذهبی جوری گریه میکنن که آدم غبطه میخوره بهحالشون. ولی تابحال درباره کسانی که کشف حجاب میکنن چنین چیزی نگفتن.
2⃣ آقا اینجا دایره دینداری و جبهه خودی رو انقدر محدودهش رو بزرگ میکنن تا افرادی بیشتری داخلش قرار بگیره، بهراحتی حاضر نیستن حتی یک نفر رو دفع کنن، حتی کسی که کشف حجاب میکنه. میگن توجه نداره، نمیدونه چی پشت این قضایاس. وگرنه اینها هم از خودمونن. همچون پدری که بچهش از روی نادانی رفته سمت و سوی دیگه، بازم از خودش میدونه و دغدغه داره که برگردونش
3⃣ این رو مقایسه بکنید با کسایی که سلطان دفع حداکثری هستن. دایره دین و دینداری و انقلابیگری رو انقدر کوچیک و کوچیک میکنن که خودشونم از یه قسمتش میزنن بیرون، هیچکس رو نمیتونی بیاری داخلش. صبح تا شب به زمین و زمان فحش میدن، همه رو دفع میکنن. با یک اشتباه فاتحه طرف رو میخونن و اتفاقا خودشون از همه بیشتر دچار اشتباه و خطا هستن.
4⃣ نکته بعدی که از این قسمت از بیانات رهبر انقلاب میشه برداشت کرد اینهکه خیلی باید دقت کنیم، افرادی که کشف حجاب میکنن رو با الفاظ بد و ناشایست خطاب نکنیم. بله همه ناراحت میشیم از بیحجابی ولی نباید خشمگین و هیجانی بشیم و با الفاظ ناشایستی مثل هرزه، فاحشه، بدکاره و ولگرد خیابانی و این تعابیر اونارو مورد خطاب قرار بدیم که متأسفانه برخی استفاده میکنن. از لحاظ شرعی این تعابیر اگه پیگیری بشه حتی حدشرعی و شلاق داره.
ادبیات آقارو ببینیم چجوری افراد رو مورد خطاب قرار میدن. نهایت حفظ کرامت نفس رو رعایت میکنن
#قسمت_سوم از تحلیل بیانات اخیر رهبری درباره حجاب
ادامه دارد...
👈عضوشوید و قسمتهای بعدو حتمابخونید
@hosein_darabi
36.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🔰مصاحبه بسیج دانشجویی پیرامون واقعه سبزوار و شهادت حمید الداغی*
با حضور
👤دکتر ابوالقاسم خدادی
🔸️عضو هیئت علمی گروه حقوق دانشگاه شاهد
3️⃣بخش سوم: تبیین وضعیت مخاطرهآمیز
🔻به تعبیری اگر کسی وارد یک وضعیت مخاطره آمیز شده باید تا چه میزان محاسبات عینی و عقلانی کند تا بر اساس این محاسبات وارد این وضعیت مخاطره آمیز بشود. احیانا اگر محاسبه غلطی کرد و کشته شد بگیم که خون او هدر رفته و تو هلاک شده ای، خب واقعیت این نیست هم موضوعا و هم حکماو به نظر میرسد تفسیر اشتباهی از آیه شریفه (وَلَا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ) وجود دارد. ...
*📎این مصاحبه ادامه دارد...*
#مصاحبه
#شهید_حمید_الداغی
#دکتر_خدادی
#قسمت_سوم
[بسیج دانشجویی دانشگاه شاهد](https://instagram.com/saghebmedia)
🌐@basij_shahed
@Lawyers_org
#تجربه_من ۷۰۰
#رویای_مادری
#فرزندآوری
#همراهی_همسر
#رحم_اجارهای
#نوبت_جهاد_ماست
#قسمت_سوم
در زمینه تغذیه هم، به دکتر طب سنتی مراجعه کردیم. نظر ایشان این بود که برای رشد مطلوب سه قلوها، مادر باید بعضی از آجیل ها و شیره انگور و میوه های فصلی خاص، انجیر، مویز، گلاب و... مصرف کند. به همین دلیل، جدا از پول نفقه ای که ماهیانه به آن خانم پرداخت میکردیم، مرتب برایشان بادام و گردو و... می خریدیم.
شاید یکی از دلایل رشد خوب جنین ها، تقویت مادر با مصرف مداوم آجیل و.... و تحت نظر بودنشان از جهت تغذیه و... بهره مندی از طب سنتی بود.
چند ماه اول به هر سختی که بود سپری شد و در سونوی چهار ماهگی مشخص شد هر سه جنین، پسر هستند. جنسیت بچه ها برای ما مهم نبود، آنها هدیه الهی بودند و ما در هر صورت از وجودشان خوشحال بودیم. با این وجود، به خاطر سن خودمان، و آینده ی بچه ها، ترجیح می دادیم بچه ها پسر باشند، به همین دلیل وقتی دکتر جنسیت بچه ها را گفت: خیالمان راحت شد و از نگرانی مان اندکی کاسته شد.
بالاخره سه قلوهای ما در هشت ماهگی به دنیا آمدند و ۲۱ روز در NICU بستری شدند. بعد از تولد بچه ها، با وجود اینکه خودم دوست نداشتم ارتباطم را با آن خانم قطع کنم اما با مشورت هایی که گرفتیم به این نتیجه رسیدیم که دیگر هیچ ارتباطی وجود نداشته باشد. لذا بخاطر نارس بودن سه قلوها، با نامه ی بیمارستان، بیست بسته آغوز از بیمارستان شهید اکبرآبادی گرفتیم تا بچه ها در بدو تولد استفاده کنند.
از روزی که ما تصمیم گرفتیم ماجرای فرزندآوری را دنبال کنیم تا روز تولد بچه ها، حدودا دو سال طول کشید. در این مدت، ما مدام در حال رفت و آمد به مطب پزشکان مختلف بودیم و سختی های زیادی را متحمل شدیم، اما چون هدف بزرگی داشتیم با انگیزه به راهمان ادامه دادیم و همه آن سختی ها را به جان خریدیم.
من و همسرم آگاه بودیم داریم چه می کنیم و با علاقه و عاشقانه این کار را دنبال می کردیم. با اینکه دوران کرونا، سختی کار را مضاعف کرده بود، اما خدا هم برای ما خواست و به ما خیلی کمک کرد.
در دوران پرخطر بارداری هر زمان که آن خانم مشکلی داشت، حتی ساعت ۳ شب، بارها و بارها از مرکز تهران به حومه می رفتیم و او را به بیمارستان می بردیم.
در اغتشاشات سال ١۴٠١ با ترس از اینکه نکند آشوبگران به ماشین مان حمله کنند این مسیر را طی می کردیم، در واقع آن خانم را مثل بچه خودمان می دانستیم.
به دلیل احتمال سقط، جای هیچ سهل انگاری نبود و آن خانم باید دائما تحت نظر می بود. ایشان چندباری هم در بیمارستان بستری شد و ما همه کارهای لازم را انجام می دادیم.
سه قلوها که متولد شدند بیمارستان پیشنهاد داد برای نگهداری از آنها پرستار بگیریم، اما برای ما مقدور نبود چون تا آن لحظه ۵۰۰ میلیون تومان هزینه این قضیه کرده بودیم و دیگر برای گرفتن پرستار توان مالی نداشتیم. من و همسرم بدون هیچ تجربه بچه داری، تصمیم گرفتیم تحت هر شرایطی خودمان از آنها مراقبت و نگهداری کنیم.
طی ۳ هفته ای که بچه ها در NICU بستری بودند، کادر آنجا، با دلسوزی تمام، آموزش های لازم را به بنده و البته سایر مادران می دادند. از نحوه پوشک کردن بچه تا شیر دادن و در آغوش گرفتن آنها. در واقع من در آن ۲۱ روز آموزشهای ضروری و موثر و مفیدی را دریافت کردم.
از طرف دیگر یکی از دوستان بزرگوار و فهمیده و باتجربه ام که خدا خیرش بدهد، خیلی ما را راهنمایی می کرد. گاهی بدون اینکه از او خواسته باشیم می آمد و کمک می کرد. مثلا بعضی روزها آنقدر مشغول مراقبت از بچه ها بودیم که واقعا فراموش می کردیم صبحانه و ناهار و شام بخوریم. آنقدر به این بچه ها علاقه پیدا کرده بودیم که می دیدیم شب شده و ما نه ناهار خوردیم و نه شام!!
بنده خدا دوستم بارها برایمان غذا میپخت و می آورد. می گفت:" میدونم شما فعلا نمی رسید غذا درست کنید." گاهی اوقات هم از بیرون غذا می گرفتیم. خلاصه به سختی هر چه تمام و به لطف الهی بچه ها را بزرگ کردیم، طوری که طی چهار ماه، هشت کیلو وزن کم کردم.
یک روز صبح زود، این دوست بزرگوارم به خانه ما آمد و در کمال تعجب، به ما گفت:"چند ماهه شما دو نفر با هم صبحونه نخوردین، من اومدم بچه ها رو نگه دارم تا شما یه صبحونه راحت با هم بخورید!"
او بارها بدون هیچ چشم داشتی بچه ها را نگه داشت و در رسیدگی کردن به آنها به ما کمک کرد. این لطف الهی بود که این فرد را کمک حال ما قرار داد و اکنون که بچه ها وارد ۷ ماهگی شده اند نیز کمکهای ایشان ادامه دارد.
👈 ادامه در پست بعدی...
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075