البته این سری برنامه عصرجدید ظاهرا قبل عید فیلمبرداری شده و هیچ ربطی به تحلیل من نداره
ولی از کجا معلوم
شاید تحلیل منو دیدن گفتن، یه قسمت برگزار کنیم این نکاتو انجام بدیم تا دیگه گیر ندم بهشون. گیر ندید دیگه، بخاطر تحلیل من بوده. تو شادیهاتون جبران میکنم
یکی رو میشناختم یه تک پسر داشت، تو 13 سالگی پسرش از دنیا رفت. بعدش هرکاری کردن، بچهدار نشدن که نشدن. خیلی حسرت میخوردن که کاشکی یکی دیگه هم داشتیم. کاشکی اصلا 3 تا داشتیم.
با خودم گفتم اینو باید یه مطلبش کنم درادامه مطالب فرزندآوری. آقا واقعا این یه نکتهایه. ما آدما که تو همه کارامون محافظهکاریم. اگه بخوایم بریم مسافرت چند برابر پول برمیداریم. وقتی مهمون میاد غذا بیشتر درست میکنیم کم نیاد. وسیلهای میخوایم بخریم یکی دوتا بیشتر میخریم اگه خراب شد یا شکست سرویسمون ناقص نشه. چهجوری به یدونه بچه بسنده میکنیم؟ آقا چشمم کر، گوشم لال یا برعکس. بالاخره اتفاقه دیگه یدفعه بچهمون میفته میمیره. تعارف نداریم که.
قدیما طرف دهتا شیکم میزایید، دوتاشم میمرد، نمیگم سخت نبودا. ولی تحملش راحتتر بود. شما هشت تابچه دورو برت باشن یدونشونم دوسه روز نباشه نمیفهمی. چون سرت شلوغه. اصلا عادی بوده اون زمان. همه مادربزرگ پدربزرگامون یکی دوتا از بچههاشون مردن.
یه بنده خدایی میگفت پدرم از دوتا زنش، حدود 18 تا بچه داشت. سر سفره حاضر غایب میکرد چون بعضی وقتا بچههای همسایه میومدن سر سفره یواشکی غذا میخوردن. طرف اسم بچههاشم نمیدونست چیه.
کسایی که به یدونه بچه بسنده میکنن خیلی باید توکلشون به خدا بالا باشه، وگرنه دائما باید استرس داشته باشن که برا بچهشون اتفاقی نیفته. اتفاقا روانشناسا این نکته رو یکی از آسیبهای تکفرزندی میدونن.
خلاصه اگه والدین تک فرزند خیلی توکلشون به خدا بالاس،که محافظ بچههاشونه، پس به خدا توکل کنن و دوسه تا بچه دیگه بیارن و نگران مسائل اقتصادیش نباشن. اون خدایی که بچهتونو قراره سالم نگه داره، روزیشم میتونه بده.
دقت کنید، نیاید بگید این دلیل موجهی برای بچه آوردن نیست. بله نیست. مطالب فرزندآوری رو همشو باید باهم دید تا الان 27 قسمت دربارش صحبت کردیم، اینم یکیش. درکنار دلایل قبلی و بعدی، این هم یک دلیل هست برای چندفرزندی.
فلذا زودتر بزایید تا آپشن زاییدن در شما دیاکتیو یا دیسایبل نشده😆
✍حسین دارابی
#فرزندآوری (قسمت 28)
@hosein_darabi
یه پستی تو اینستاگرام زدم، بنا بدلایلی اینجا نمیزنم، +18هستش
با این عنوان
#داستان_خیانت_من 😔
شاید به صلاح نباشه اینجا بزنم، همه لفت میدید
هرکس دوست داشت تو اینستا بخونه، اول فالو کنید لطفا، بعد بخونید
👇
Instagram.com/hosein__darabi
تو اینستا حسین دارابی رو هم به فارسی سرچ کنید پیجم میاد، یه عکس ادم ریشو هست😄
بعضیا اصلا متن داستان خیانت رونخوندن انگار، مث کامنت زیر👇
بعضیا تا وسطای متن قلبشون اومده بوده تو دهنشون بخاطر اینکه منِ دارابی که الگو بودم براشون مثلا، یه جایگاه خاصی تو ذهنشون داشتم مرتکب این مدل خیانتها شده. بعد که به آخر متن رسیدن دیدن طنز بوده🤣
🔴داستان یک خیانت
بله درست حدس زدید، منظورم خیانت به همسرمه. شاید درست نباشه این اتفاق رو تعریف کنم. چون اقرار به گناه درست نیست. و چه بسا اقوام خودم هم این رو بخونن. شایدم مقبولیتم رو پیش شما از دست بدم. ولی دلم رو زدم به دریا و داستان این خیانت رو براتون میگم، چون نکات مثبتی داره، که شاید مفید باشه برای دیگران، تا عبرت بگیرن و خودشون به این اتفاق دچار نشن.
این خطای من، همزمان بود با یک رژیم غذایی که منو خانومم باهم گرفته بودیم و چون تاحدی ارتباط به داستانم داره باید درباره این رژیم کمی توضیح بدم. یکی از سختترین رژیمهای غذایی رژیم آشآبغوره هست که فوقالعاده موثره، هم وزن رو کاهش میده و مهمتر از اون، سموم بدن رو دفع میکنه. ولی مرد عمل میخواد انجام دادنش. 15 روز باید فقط آش بخوری. یه چند وعده برنجی هم داره. دستورالعملش رو خودتون سرچ کنید. خلاصه ما بیشتر برای سلامتی این رژیمو گرفتیم.
روز هشتم رژیم بودیم که .....
چهجوری بگم
خیلی رژیم اذیتم کرده بود. حالم دیگه از آش بههم میخورد، حاضر بودم هیچی نخورم، آشهم نخورم. دمدمای عصر بود. دیگه دلم داشت ضعف میرفت. دلمو به دریا زدم رفتم تو جیگرکی چند سیخ جوجه و جیگر زدم به بدن، توپ.
بعدش رفتم یه جلسهای، آخرش ساندویچ الویه دادن. ساندویچو هم کامل خوردم. نوشابه یخ هم همراهش زدم به بدن. بعدش رفتم سمت خونه. خانومم منتظرم بود که وعده آش شب رو باهم بخوریم.
رسیدم خونه، دیدم رنگ خانومم مث گچ شده از ضعف. یه دلیلش بهخاطر رژیم بود یه دلیلش هم بهخاطر خونه تکونی و ضعف بدن و یه دلیل دیگهاش هم بهخاطر منتظر موندن برای من که برسم خونه باهم آش بخوریم. خیلی دلم سوخت.
چیه؟ منتظر بودی از اون خیانتها بکنم؟ حتما باید میرفتم با یه خانوم دیگه ارتباط برقرار کنم تا بشه خیانت؟ نهخیر ما از اوناش نیستیم. خودت مگه ناموس نداری؟ اینم خیانت بود دیگه. از نوع شکمی
آقا خلاصه اون شب من هم جیگر و جوج زده بودم هم الویه، باید آش هم میخوردم. با اشتهاهم باید میخوردم. یعنی داشتم بالامیاوردم😭. هنوز غذاهای قبلی هضم نشده بود. تازه فردا صبحش هم رفتم کلهپاچه خوردم. بعدشم آش😆
روزهای سختی رو سپری کردم خلاصه. وزنمو هم باید ثابت نگه میداشتم تابلو نشه. عذاب وجدان هم گرفته بودم، آخرش پیشنهاد دادم رژیمو بشکنیم که باخیال راحت بخورم
میخوام برم برنامه عصر جدید این داستان رو اجرا کنم😎
(دوستان جدیدالورود مطالب قبلیمونم بخونید😍)
✍حسین دارابی
@hosein_darabi
اگه برم عصرجدید داستان خیانت رو اجرا کنم، نظر داوران این میشه😆
رویانونهالی: اون حس واقعی که باید ارائه میدادید رو خوب اجرا کردید و مارو بردید به دنیای خیانت، من فعلا نظرم مثبته
عظیمی نژاد: دستت دردنکنه، احساس میکنم سلولهای بدنم گشنه شدن منم نظرم مثبته
علیخانی: واقعا!!
سید بشیر حسینی: اون داستانی که مدتها منتظرش بودم رو بالاخره شنیدم. ازت ممنونم ولی چون کار غیر اخلاقیای کردی، با عشق قاااارپ
امین حیائی: چندسالته؟ از کی رژیم گرفتی؟ منم نظرم مثبته
@hosein_darabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ابتدا کلیپ رو ببنید😁
سپس متن زیر درباره تبعیض بین بچه هارو بخونید👇
آقا تبعیض بین فرزندان در خانوادههای ایرانی، بخصوص مادرا بسیار رایجه. مادرای ایرانی پسر دوستن. حالا شاید دختراشون بیشتر بهشون برسن و خدمت بکنن، ولی اونا پسراشونو بیشتر تحویل میگیرن. حتی اگه پسر، بیکار بیعار و بیمسئولیتی باشن.
حالا چرا اینطوریه؟ یکی از دلایل مهمش اینه که شوهر مادرا، یعنی پدرِ خانواده، مادر خانواده رو (فحش نیستا) تامین عاطفی و محبتی نمیکنه. مادر هم میره این عاطفه رو از پسرش میخواد بگیره. نمیخوام بگم همش تقصیر پدرخانوادهاس. شاید زن هم برای شوهرش کم میگذاره. باید بررسی بشه. خیلی از خانوما بهجای اینکه ابراز عشق و احترامشون رو برای شوهرشون داشته باشن، برای پسرشون دارن. کلا همه چی قاطی پاتیه. مرد هم میره برا کسی دیگه ابراز محبت و عشق میکنه. اصلا نباید اجازه بدیم بچهها وارد حریم مهرومحبت زن و شوهر بشن
حالا همین پسر که مادرش انقدر تحویلش میگرفته و بهش دل و قلوه میداده وقتی ازدواج میکنه، باهمسرش به مشکل میخوره. چون توقعاتش بالا رفته. همش عشق یهطرفه دیده. مادر فقط قربون آدم میره. کاری نداره تو جوابشو بدی یا نه. توقعی ازت نداره. ولی زن آدم که اینطوری نیست. یکی از دلایلی که آقایون نمیتونن عشق بورزن شاید همین مسائل باشه. خلاصه خیلی نکات تو این موضوع نهفتهاس. علمی هست که از سینه من داره میزنه بیرون😄
بعد جالبه همین مامانا، خاموما، زنها میان از حقوق زن و مرد و تبعیض بین جنس زن و مرد حرف میزنن. که حق ما ضایع شده و... از این حرفا. آخه با انصاف پایهگذار این تبعیض خودتونید. همش دنبال بچهی پسر بودید. قبل بارداری دستورات پسرزایی رو اجرا میکردید. بین پسر و دخترتون فرق گذاشتید. حتی وقتی پسرکوچولوتون یدفعه لخت میومد وسط اتاق قربونش میرفتی میگفتید شومبولش طلاس. بعد دخترت میومد بیرون داد میزدید سرش وای خاک بر سرم. چطور برا اون طلاس برای این نه؟
این اتفاق تو پدرها هم تاحدی رایج هست. دختراشونو بیشتر دوست دارن و تبعیض قائل میشن
پ.ن. پیرهزن محرمه😆
پ. ن.2 اسم خصوصی بچه هم مجبور بودم بنویسم
#حسین_دارابی
@hosein_darabi
وقتی برنامه عصرجدید شروع شد من چندتا تحلیل درباره برنامه عصرجدید تو کانالام انجام داده بودم که پیامی از آقای دکتر سید بشير حسینی برام اومد، که خیلی از تحلیلام خوشش اومده بود و به تعبیر خودشون تحلیلهای منصفانه و عالمانه بود.
خلاصه باب ارتباط و دوستی ما باهم باز شد. خیلی برای من جالب بود که ایشون انقدر متواضعانه دنبال تحلیلهای نهچندان قوی بنده بودن. و دعوت کردن از ما بصورت حضوری همدیگه رو ببینیم و صحبتهایی داشته باشیم. و دیشب خدمتشون رسیدم در محل برگزاری برنامه عصر جدید و گپ و گفتی درباره برنامه زدیم و نکات و پیشنهادات ارائه دادم خدمتشون
جمعه هفته قبل هم یکی از اعضاء کانال پیام دادن که جلسه ای تو قم پیرامون برنامه عصرجدید با حضور دکتر بشیر حسینی برقراره از حقیر هم دعوت کردن، ولی موفق به حضور نشدم. آقای دکتر از این جلسه هم، گفتن و اینکه در کل چرا همه تحلیلها و نظرات صفر و صدی هست، گلهمند بودن. و از این جهت که بنده تو تحلیلها هم نقاط قوت و هم نقاط ضعف برنامه رو از نگاه خاصی بیان کرده بودم نظرشون جلب شده بود. جالب بود مطالب دیگهمونم میخونن و از قلم ما و مدل طنزی که ارائه میدیم، استقبال کردن.
خلاصه خیلی روح بزرگی میخواد در این سطح برنامه کسی دنبال تحلیلها باشه و نظرات دیگران رو بشنوه. بنده بسیار از مصاحبت با ایشون لذت بردم. بسیار تفکرات خوب و مثبتی داشتن. خیلی بههم نزدیک بودیم تو افکار و نظرات
در آخر هم شام مهمون ایشون بودیم😊
پ. ن کلا عکس یه جوری افتاده، هم آقای دکتر هم من☺️
@hosein_darabi
چهار داستان جالب و یک نتیجه غمناک
1_ابنمقفع و ابنابیالعوجا دوتا از زندیقان و ملحدان معروف در دوران امام صادق(ع) بود که نه خدارو قبول داشتن نه پیامبر(ص) رو. یه روز در مسجدالحرام که مسلمونا مشغول طواف بودن ابنمقفع به ابنابیالعوجا گفت همه این مسلمونا گوسفندی بیش نیستن، بجز اون شیخ که اونجا نشسته، چون او سرشار از علم و معرفت و اخلاقه واشاره به امام جعفر صادق(ع) کرد.
ابنابیالعوجا که تو مناظره هیشکی رقیبش نبود، پوزخندی زد و گفت الان میرم با دوتا سوال حالش رو جا میارم. رفت و برگشت گفت وای برتو ابن مقفع
اين شخص بالاتر از بشر است؛ اگر در دنيا روحى باشد و بخواهد در جسدى آشكار یا پنهان گردد همين مرد است.
بعد بحثهایی که با امام کرده رو مطرح میکنه. این سوال و جوابها جالبه. ولی از توش اینهمه حیرت و شگفتی درنمیاد. که ابنابیالعوجا گفت این اصلا بشر نیست...
به این میگن هدایت بالرؤیة. یعنی هدایتی که با دیدن امام و دیدن ابهت و عظمت امام حاصل میشه. که ما ازش محرومیم...
2_در زمان امام هادی(ع) چندتا از این سیاهپوستهای زنگی که تو جنگ اسیر شده بودن و کاملا وحشی بودن رو اجیر میکنن که امامهادی رو بکشن. که بعدا بگن بخاطر انتقام از اسلام این کارو کردن و شهادت امام رو بندازن تقصیر اینا. این سیاههای زنگی امام رو ندیده بودن. برنامه میچینن امام رو با شمشیر بزنن، درتاریخ هست که تا امام رو میبینن به سجده میافتن. بعدش بهشون میگن چرا سجده کردید؟ میگن چنان هیبت و عظمتی داشت این مرد که بی اختیار به سجده افتادیم.
این هدایت بالرؤیة است که ما محرومیم ازش...
3_منصور دوانیقی دستور داد ابوحنیفه رو بیارن. منصور وقتی دستور میداد کسی رو بیارن طرف غسل و کفن کرده میومد پیش منصور، چون احتمال زیاد کشته میشد. منصور از ترسناکترین خلفای عباسی بود.
منصور به ابوحنیفه که عالم برجسته اون زمان و بنیان گذار فرقه حنفی بود، گفت مردم خیلی مجذوب جعفربن محمد(ع) شدن. چندتا سوال سخت آماده کن تو قصر من درحضور مردم از جعفر بپرس تا شکستش بدیم و محبوبیتش رو کم کنیم. ابوحنیفه میگه سوالات رو آماده کردم زمانیکه وارد قصر منصور شدم وقتی چشمم به ابوعبدالله جعفربن محمدالصادق افتاد، چنان مبهوتِ هیبت و عظمت او شدم، یادم رفت به سلطان منصور دوانیقی سلام کنم.
این همان هدایت بالرؤیة هست که ما ازش محرومیم...
4_تو حادثه کربلا و قضیه زهیر هم همینطور، زهیر وقتی به خیمه امام رفت با دیدن و رؤیة امام حسین(ع) دگرگون شد. بعیده که امام بحث علمی کرده باشه در اثبات حقانیت خودش
هدایت باطنی امام شامل هممون میشه و به همون نظر داره حضرت، ولی از هدایت بالرؤیه امام محرومیم
بخاطر همینه که در دعای عهدی میگیم، خدایا اگه مردیم (حتی تو بهشتم بودیم) وقتی حضرت مهدی عج ظهور کرد مارو برگردون، عجیب نیست؟ چرا برگردونه؟ تو بهشتی دیگه. میگه اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ، منو برگردون ببینمش. فقط یه بار ببینمش (بِنَظْرَة منِّي اِلَيْهِ)
دیدنش موضوعیت داره که ما محرومیم ازش...
ولادت حضرتش را تبریک عرض میکنم
اَللّـهُمَّ اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ ، وَ الْغُرَّةَ الْحَميدَةَ، وَ اكْحُلْ ناظِري بِنَظْرَة منِّي اِلَيْهِ
#حسین_دارابی
#امام_زمان #نیمه_شعبان
@hosein_darabi
👆
منبع مطلب، جلسه هشتم و نهم از مباحث مهدویت استاد #حامد_کاشانی. علاقمندان میتونن در سایت استاد کاشانی کلمه #مهدویت رو سرچ کنن، 17جلسه اس
Www.hkashani.com
امشب شب مهمیه، نیمه شعبان قبل از ولادت امام زمان هم جزء ایام مبارک بوده. ولادت حضرت هم در این روز واقع شده. احیاء امشب بسیار توصیه شده است. اعمال امشب رو از مفاتیح اگه بتونید انجام بدید بسیار عالیه. منم اومدم مجلس احیاء با سخنرانی استاد کاشانی، بعدشم مناجات حاج میثم مطیعی، دلتون بسوزه😆
دیشب وقتی درباره احیاءنیمه شعبان نوشتم و گفتم الان خودم در مراسم حاج میثم مطیعی و استادکاشانی هستم، گفتم الان بهخاطر اینکارم که جار زدم و به همه گفتم و اینکه شاید دل بعضیا سوخته, آهی کشیدن، این آهشون حال دعا و مناجات رو ازم میگیره
ولی انقدر حال داد که قابل وصف نیست😆 یه روضهای خوند استادکاشانی نابودکننده. البته من بعد سخنرانی خیلی ننشستم و برگشتم خونه. یعنی احیا تاصبح نگرفتم. گفتم شاید آهشون بگیره نمازصبحم قضا بشه، چون ساعت 2.5 بود رفتم بخوابم، اتفاقا نه تنها نمازم قضا نشد، بلکه اول وفت هم خوندم. خلاصه آهتون خیلی اثر نداره
امشب هم بعد نمازمغرب و عشاء شب دوم این مجلس برقراره در امامزاده قاضی الصابر در دهونک، تو گوگلمپ بزنید میاره.
اطلاعات بیشتر در کانال استادکاشانی👇
@kashani1395
همه شاعران ، شعرهای عریض و طویلشون رو خوندند، نوبت به یکی از شعرا رسید ایشون رو کرد به حضار و گفت من برای امشب، یک بیت آوردم. حضار زدند زیر خنده
جمعیت که ساکت شد، گفت: تازه یک مصرعش هم از حافظ عاریه گرفتم
این بار علاوه بر مردم، خود رهبری هم خندید...
وقتی آروم شدند خواند:
ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد
همه منتظر مصرع بعدی بودند که خواند:
تمام هستی زهرا نصیب نرجس شد
تا چندین دقیقه صدای تکبیر و صلوات از همه جا به گوش میرسید ...
@hosein_darabi
یکی از روزهای زیارتی خاص امام حسین(ع) روز نیمه شعبانه، انقدر سفارش شده که علمای قدیم نجف پای پیاده از نجف به کربلا میرفتن. اینم حکمتی داره که تو هر مناسبتی، زیارت مخصوص امام حسین سفارش شده که فعلا موضوع بحث ما نیست.
ما سال 86 ایام نیمه شعبان رفتیم کربلا، خیلی خوشحال بودم که این ایام اونجا هستم. هر چی به نیمه شعبان نزدیک میشد جمعیت تو کربلا بالا میرفت. آقا نمیدونم چیشد، طرفدارهای مقتدا صدر چیکار کردن وضعیت کربلا بههم ریخت حکومت نظامی شد، فقط صدای تیراندازی میومد. یعنی تو کربلا با اون شلوغی یه آدم تو خیابونا پر نمیزد. دو روز تو هتل محبوس بودیم، سرمونو از پنجره میکردیم بیرون صدای تیر میومد.
تابستونم بود هوا گرم، هتلِ نامرد هم استفاده از کولرگازیهارو زمانبندی کرده بود داشتیم خفه میشدیم. دیگه با کار جهادی دوستان سیمکشی کولرهای گازی اتاقها رو باز کردیم، برقشو یکسره کردیم، دائما روشن بود. یَک حالی میداد، فقط میخوابیدیم تو هوای خنک. خدا این برق دزدی رو از ما قبول کنه ان شاءالله. البته مجبور بودیم میفهمی مجبور.
خلاصه سفر غمناکی بود، صبح فردای نیمهشعبان که وقت برگشتمون بود، خیلی آروم و سربهزیر از هتل بیرون اومدیم و رفتیم سوار اتوبوسا شدیم. از اون سفر فکر کنم فقط حقالناس برامون موند😆، البته مزاح میکنم، هیچ حق الناسی نبود. حقمون بود
#خاطره
@hosein_darabi
👆البته این حق الناس نبود، حقمون بود که گرفتیم، چون داشتیم خفه میشدیم. نجات جان هم واجبه😊