🍂🌼
#قصه_شب
《موش ،خروس ،گربه》
روزی روزگاری یک #موشِ کوچولو و
بی تجربه راه افتاد تا کمی توی #مرزعه بگرده و سر و گوشی آب بده...
همینطوری که داشت راه میرفت و اطرافش رو نگاه میکرد یک #خروس دید...
اون که تا حالا خروس ندیده بود، با خودش گفت:
وای چه موچود #ترسناکی!😨
عجب نوک و تاج بزرگی!
حتما حیوون خطرناکیه. باید سریع فرار کنم...! بعد هم موش کوچولو دوید و رفت.
کمی جلوتر موش کوچولو به یک #گربه رسید، اون تا حالا گربه هم ندیده بود، پیش خودش گفت:
این چقد حیوون #خوشگلیه!😌
عجب چشمایی داره!
چقدر دمش خوشرنگه.
همینطوری داشت به گربه نزدیکتر میشد که #مامان_موش کوچولو از راه رسید و سریع اونو با خودش به خونه برد...
موش کوچولو برای مادرش تعریف کرد که چه حیوون هایی رو دیده...
مادرش بهش گفت:
ولی موش کوچولو، تو باید خیلی #مراقب باشی!
اصلا از روی #ظاهر حیوون ها [قضاوت] نکن!
اولین حیوونی که دیدی و بنظرت ترسناک اومد، یک #خروس بوده
خروس اصلا حیوون خطرناکی نیست،
اما حیوون دومی که دیدی و بنظرت #قشنگ اومد، یه [گربه ] بوده...😨
گربه ها خیلی برای موش ها #خطرناکن و اصلا نباید نزدیکشون بشیم.😯
موش کوچولو خیلی خوشحال شد که مامانش رسیده و اونو #نجات داده و تصمیم گرفت از اون به بعد از اون به بعداز [روی ظاهر] کسی رو #قضاوت نکنه.
#قضاوت
#شهید_جواد_زیوداری #تربیت_دینی_فرزندان
#حسینیه_کودک_و_نوجوان
sapp.ir/hoseinie_koodak_nojavan
https://eitaa.com/hoseinie_koodak_nojavan