eitaa logo
‌🇵🇸‌ حسینیهٔ دل‌‌
3هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
4.7هزار ویدیو
43 فایل
امام صادق علیه السّلام: هیچ چشمى نیست که براى ما بگرید، مگر اینکه برخوردار از نعمتِ نگاه به کوثر مى شود و از آن سیرابش مى کنند. [جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 554] 💠کانال اشعار مدح و مرثیه اهلبیت علیهم السلام ارتباط: @Raihanatoll_Nabii
مشاهده در ایتا
دانلود
دوباره بار گناه از جهنم آوردیم به بزم روضه ی تان قامتی خم آوردیم هزار جرم نبخشودنی به شانه ولی دوباره اذن گرفتیم و شبنم آوردیم شکسته قامت ایمانمان از این سستی خلاصه این که حسابی همه کم آوردیم بیا از این همه کوه گناه، کاه بساز برای واسطه یک شال ماتم آوردیم معین آن «فَا‌‌ُطیلَ البُکا»نشد بشویم ولی بر اشک شما چند همدم آوردیم محر‌ّم است محرّم، «عزیز مصر» مدینه! که سمت خیمه‌ی‌تان، رو به پرچم آوردیم ببخش هیات ما را بضاعتش این بود قبول کن کمِ ما را که درهم آوردیم صدای ناله ما چون نبود درخورتان از آیه های غم «مُقبِلَت» دم آوردیم بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد 🏴 @hoseiniye_ye_del
1.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شد ماه عزا میکشی از عمق دلت آه شرمنده که از داغ دلت نیستم آگاه می آمدی ایکاش به همراهِ محرّم در بزم غریبانهٔ عشّاق؛ شبانگاه حسرت به دلم مانده که یکروز بخوانم در محضر تو یک دو سه خط روضهٔ کوتاه هستی و نمی بینمت و کاش ببینم آن لحظه که با شال عزا میرسی از راه میسوزی و پا تا به سرت می‌شود آتش می نوشی اگر جرعه ای از آب در این ماه از جدّ غریبت به دلت مانده چه داغی از مقتل و از خنجر و از ضربهٔ جانکاه بیتابی از این غم که چرا آب ندادند؟ دادند به خوردش عطش ِ نیزهٔ ناگاه بر صورتِ خود میزنی از داغ اسارت از  عمه که شد همسفرِ خولیِ گمراه جانم به فدای تو صباحاً وَ مساعا ای منتقم خون خدا آجرک الله! 🏴 @hoseiniye_ye_del
نوشته سردر کرسی و سردر لاهوت دعا برای فرج کن سحرزمان قنوت بدون لذت همسایگیِ حضرت دوست چه فرق میکند اصلاً بهشت با برهوت سپید گشت دو چشمش ز گریه چون یعقوب جوان منتظری که ز هجر شد فرتوت برای شستن روحت به دوست عرضه بدار تبرکاً برسان قطره ای ز آب وضوت میان روضه ی عباس، چشم مان به در است که گفته است می‌آید بدون شرط و شروط همیشه یاد ابالفضل کن در این دنیا چه در زمان صعود و چه در زمان سقوط چه قدر نیزه به تشییع پیکرش آمد به عزت و شرفِ ؟ نه ! به خنده و کف و سوت امان گریه برید از غم امان نامه نداشت شمر حیا پیش صاحب جبروت به ساحتی که ندارد در او تحیر راه چه شد که شد ز تماشای جسم او مبهوت برای خاطره اش، زنده کرد چوبه ی تیر دوباره یاد تنی را که دوخت برتابوت شعر از گروه 🏴 @hoseiniye_ye_del
خلاصه عرض کنم حال گریه دارم را دلا بسوز که گم کرده ام‌ نگارم‌ را نشسته ام سر راهت بلند میگریم مگر که گوشه چشمی کنی هوارم را جناب یوسف اگر شد سری بزن به گدات که من به عشق تو ول کرده ام‌ دیارم‌ را هزار بار دعای خودت نجاتم داد ببخش یاد نکردم یک از هزارم را به کار تو نمیایم ولی مرا نفروش به هم نریز عزیزم تو روزگارم‌ را بگیر بغض مرا تا کمی سبک بشوم گذاشتم به سوی خیمه ی تو بارم را دلی که سوخته را هدیه میکنم بردار بریز دورو بر خیمه ات غبارم را بگو به نوکری خیمه ات قبول شدم به دست راست بده حکم افتخارم را مرا بخاطر زینب به کربلا بفرست به کربلا ببر این قلب بی قرارم را به اقتدای تو هر صبح و شام میسوزم چه بد زدند امام بزرگوارم را 🏴 @hoseiniye_ye_del
442.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مشغول آب و دانه شدیم و هوس بیا افتاده ایم بی تو عجیب از نفس بیا بی آفتاب سبز نگاهت ، خزان شدیم پس باغبان دوباره به قصد هرس بیا شیرین نمی‌شود دهنی این چه زندگیست حتی گرفته بی تو عسل ، طعم گَس بیا ای آفتاب ِ پنجره های همیشه باز ... ای با زلال ِ شبنم ِ گل همنفس بیا اصلا شما بیا چه کسی بهتر از خودت؟! اصلا بیا بیا ، بخاطر هیچ‌ کس ، بیا یا نه بیا به خاطر قبری که گم شده محض رضای مادر غمدیده پس بیا اینجا گریز روضه‌ی من باشد و تمام افتـاده « سَیـّدُ الشُـهـَدٰا » از نفـس بیا 🏴 @hoseiniye_ye_del
هنوز شصت و یک هجری است و عاشوراست هنوز مصحف ما صفحه صفحه مقتل‌هاست هنوز ماتم سرهای مانده بر نیزه‌ست به پای خستهٔ در راه مانده تاول‌هاست هنوز بعد تو خون خدا سراسیمه به سر زنان همه راهی کربلا هستیم هنوز واله و حیران و چشم در راه و غریب و خسته و جامانده، مبتلا هستیم چه کربلاست کز آن بوی سیب می‌آید چه کربلاست که بوی عبیر می‌آید صدای ناله مردی غریب می‌آید صدای کودک ناخورده شیر می‌آید امید، تازگی اشک بی قراری‌هاست دعای دائم مستضعفین که بر لب‌هاست جهان کفر از این درد و اشک می‌ترسد از این تجمع ما گرد هم که این شب‌هاست تو ای بهار دل عاشقان نمی‌آیی قسم به عشق که این انتظار کاذب نیست تمام پیر و جوان با «سلام فرمانده» صدا زدند؛ جواب سلام واجب نیست؟ سلام بر تو امام! ای یگانه باب الله! سلام جلوهٔ یس و ذاریات حق سلام بر تو که «مُحیی مَعالَمِ الدّینِه» سلام بر تو که طوری و عادیات حق امید آخر مستضعفان بیا مهدی خدا کند که شود در ظهور تو تعجیل شروع صبح دل انگیز طلعت اسلام و روز آخر «اهلِ العِناد و التضلیل» هزار مر تبه از هر چه بی تو بودن عفو بیا بیا که پشیمان شدیم از این عصیان مباد اینکه فراموش یاد تو باشد اعوذ بالله از این غفلت و از این نسیان «و هل الیک سبیلٌ» چقدر در ندبه «متیٰ نَراک» بخوانیم باز دور از تو «اَلَیسَ موعِدُک بِالقریب» یا مولای چقدر تشنه بمانیم باز دور از تو 🏴 @hoseiniye_ye_del
278.4K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کو انتظار صادقه وقتی فریب هست بی حب چه فایده که بگویی حبیب هست این‌گونه سست راه به جایی نمی بریم از بس در این مسیر فراز و نشیب هست پایان هجر بسته به طاقی طاقت است کو وصل تا میان دل ما شکیب هست ؟ پوشانده ایم پنجره را ،این گناه ماست ورنه از آفتاب به دنیا نصیب هست عالم به ندبه رفته و ما خواب مانده ایم ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست طوفان رسیده است به کشتی سوار شو مضطر کجاست آیه‌ی امن یجیب هست عذری برای گریه نکردن نمانده است وقتی به شرح ناحیه مردی غریب هست آخر مگر که گریه به فریادمان رسد باران شو اشک روضه‌ی خدالتریب هست خون گریه کن که بر سر سر نیزه‌ها هنوز خون سر بریده‌ی شیب الخضیب هست خاکم به سر که سرخی ردّ هزار نعل بر خاک از جسارت ده نانجیب هست 🏴 @hoseiniye_ye_del
1.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قسم به رایحه ی عطر یاس خوشبویت تو آمدی به سویم، من نیامدم سویت همیشه خیر دعایت نجات داده مرا مرا ببخش اگر کم شدم دعاگویت خوشا به قسمت بحرالعلوم و نائینی نگاه ما که نیفتاده است بر رویت چه آرزوی بزرگی است، نیستم لایق که جان دهم دم مرگم به روی زانویت بیا گذر کن ازین روسیاهِ بد رفتار قسم به حُسن جمالت، به خُلق نیکویت سحر همیشه به یاد حسین، گریانی رسیده است به ما هم طریقه و خویت فدای عمه ی مظلومه ات که گفت: حسین چه آمده به سر آن دو چشم دلجویت همان که سنگ به تو زد، مرا نشانه گرفت شکافته سر من هم شبیه ابرویت دلم گرفته عزیزم بگو چه کار کنم؟ به پنجه، خولی ملعون گرفته گیسویت 🖤 🏴 @hoseiniye_ye_del
کاش هجران کمی امان می داد یار ما را به ما نشان می داد به دل ما که خون جگر شده ایم خبری از اماممان می داد کاش با جلوه اش ربیع الأنام مژده ی رفتن خزان می داد به دلی که شکست و بی بال است کاش در کربلا مکان می داد صاحب ما صلاح را می دید خیرمان هر چه بود از آن می داد رزق درک عزای جدش را از ازل صاحب الزمان می داد به هر آن کس که خیر او می خواست در غمش اشک بی امان می داد ** بود دلواپس خیام خودش با چه وضعی حسین، جان می داد در همین حال یک نفر با پا جسم او را تکان تکان می داد کاش تا ذکر او تمام شود لحظه ای فرصتش سنان می داد 🏴 @hoseiniye_ye_del
1.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مشغول آب و دانه شدیم و هوس بیا افتاده ایم بی تو عجیب از نفس بیا بی آفتاب سبز نگاهت ، خزان شدیم پس باغبان دوباره به قصد هرس بیا شیرین نمی‌شود دهنی این چه زندگیست حتی گرفته بی تو عسل ، طعم گَس بیا ای آفتاب ِ پنجره های همیشه باز ... ای با زلال ِ شبنم ِ گل همنفس بیا اصلا شما بیا چه کسی بهتر از خودت؟! اصلا بیا بیا ، بخاطر هیچ‌ کس ، بیا یا نه بیا به خاطر قبری که گم شده محض رضای مادر غمدیده پس بیا اینجا گریز روضه‌ی من باشد و تمام افتـاده « سَیـّدُ الشُـهـَدٰا » از نفـس بیا 🏴 🖤 @hoseiniye_ye_del
126.6K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خلاصه عرض کنم حال گریه دارم را دلا بسوز که گم کرده ام‌ نگارم‌ را نشسته ام سر راهت بلند میگریم مگر که گوشه چشمی کنی هوارم را جناب یوسف اگر شد سری بزن به گدات که من به عشق تو ول کرده ام‌ دیارم‌ را هزار بار دعای خودت نجاتم داد ببخش یاد نکردم یک از هزارم را به کار تو نمیایم ولی مرا نفروش به هم نریز عزیزم تو روزگارم‌ را بگیر بغض مرا تا کمی سبک بشوم گذاشتم به سوی خیمه ی تو بارم را دلی که سوخته را هدیه میکنم بردار بریز دورو بر خیمه ات غبارم را بگو به نوکری خیمه ات قبول شدم به دست راست بده حکم افتخارم را مرا بخاطر زینب به کربلا بفرست به کربلا ببر این قلب بی قرارم را به اقتدای تو هر صبح و شام میسوزم چه بد زدند امام بزرگوارم را 🏴 🖤 @hoseiniye_ye_del
168.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جمعه با خود غالبا چشمان تر می آورد با خودش دلتنگی و خون جگر می آورد کل عمرم بی تو مانند غروب جمعه هاست جمعه ها عمر مرا دارد به سر می‌آورد بوی یاس انگار می آید میان ندبه ها باد از پیراهنت وقتی خبر می‌آورد بت پرستان هم حساب کار خود را میکنند بت شکن وقتی به همراهش تبر می آورد در دلم امّید دیدار رُخت را کاشتم هر گیاهی عاقبت روزی ثمر می آورد العجل هایم چه بی تأثیر شد! رویم سیاه قلب آلوده دعای بی اثر می‌آورد تشنه ات هستم ولی این تشنگی خیلی کم است تشنگی یک انتظار شعله ور می آورد تشنگی گاهی میان یک نبرد تن به تن یک پسر را سوی دامان پدر می آورد وای از آن وقتی که گوید یک پسر نزد پدر: تشنگی دارد مرا از پای در می آورد 🏴 ❤️ @hoseiniye_ye_del