eitaa logo
‌🇵🇸‌ حسینیهٔ دل‌‌
3.1هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
3.8هزار ویدیو
40 فایل
امام صادق علیه السّلام: هیچ چشمى نیست که براى ما بگرید، مگر اینکه برخوردار از نعمتِ نگاه به کوثر مى شود و از آن سیرابش مى کنند. [جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 554] 💠کانال اشعار مدح و مرثیه اهلبیت علیهم السلام ارتباط: @Raihanatoll_Nabii
مشاهده در ایتا
دانلود
☘ پرچم او از ازل بالاست؛ بالا تا ابد باد این پرچم بلند و هرچه جز آن سرنگون #اللهم_ارزقنا_کربلا #محمدعلی_بیابانی @hoseiniye_ye_del
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا(ع) یک سلام از ما جواب از سمت مرقد با شما فطرس نامه بر تهران به مشهد با شما باز هم میل زیارت کرده ایم از راه دور نیت از ما، قصد از ما، رفت و آمد با شما ما کبوترهای بی بالیم اما آمدیم لذت پرواز در اطراف گنبد با شما نمره ی ما صفر شد از بیست اما در عوض زندگی ما همه از صفر تا صد با شما خطّه ی ما تشنه ی آب حیات و نور بود خشکسال خاکمان اما سر آمد با شما این دیار، این سرزمین، این زادگاه، این مرز و بوم برکتش از توست «یا من یکشفُ کلَّ الهُموم» سرپناه نا امیدان مأمن مأیوس ها ایستگاه آخرِ ای کاش ها، افسوس ها گرم در رویای صحن و گنبد و گلدسته هاست زائر دلخسته و بی خواب از کابوس ها نور گیرد ماه، تا شب های جمعه در حرم می طراود نغمه ی یا نور و یا قدوس ها می رسند از راه زائرها، ملائک گردشان فرش زیر پایشان هم شه پر طاووس ها در ازای قطره هایی اشک با خود می برند از اجابت، از کرم، از لطف... اقیانوس ها هر که صید توست دیگر در قفس محبوس نیست در گل ایرانیان خاکی بغیر از طوس نیست من اگر از دست خود آزاد باشم بهتر است طائر پر بسته صیاد باشم بهتر است زاده ی هر جای این دنیا که باشم خوب نیست از اهالی رضا آباد باشم بهتر است هرکه کنج دنج خود را در حرم دارد ولی من اگر در صحن گوهرشاد باشم بهتر است راستی با خود مریضی لاعلاج آورده ام پس کنار پنجره فولاد باشم بهتر است عقده ی کورم به لبخند ملیحت باز شد دست های بسته ام پای ضریحت باز شد عاقبت یا ساکن خاک خراسان می شوم یا شهید جاده ی مشهد به تهران می شوم زاغکی زشتم ولی نزد تو چشمم روشن است یا کبوتر یا که آهو یا که انسان می شوم در زیارت ها سرم پایین تر از قبل است و من پشت ابر گریه ها از شرم پنهان می شوم بازدید هرکه هربار آمده پس می دهی و من از کم آمدن هایم پشیمان می شوم خواب دیدم در حریمت شعرخوانی می کنم روزی آخر شاعر دربار سلطان می شوم پاسخ این خواهشم در بند امضای شماست الغرض یک حرف دارم باتو آن هم کربلاست
چشم تو سمت من، دل من گير نيزه هاست اين سينه پاره پاره ی شمشير نيزه هاست عشقت مرا به كوچه و بازار مي كشد زينب اسير رشته زنجير نيزه هاست سرخي معجر من و پيشانيت حسين اثبات آيه آيه تفسير نيزه هاست اي لاله اي كه خون چكد از ساقه ات هنوز اين زخم هاي وا شده تقصير نيزه هاست قرآن مخوان دوباره كه يكبار  ديده ام آن سنگ ها كه بابت تقدير نيزه هاست قرآن مخوان كه پيرزني روي بام ها در انتظار پاسخ تكبير نيزه هاست اين گيسوان پخش شده بين كوچه ها از ردپاي رأس تو در زير نيزه هاست حالا به اين بهانه نگاهش به سوي ماست نامحرمي كه چشم و دلش سير نيزه هاست در بين راه نيزه تو ايستاده بود جا ماندن كه باعث تأخير نيزه هاست؟ گفتم كه چند لحظه بخوابم ولي نشد اين خواب هم تجسم تصوير نيزه هاست  
“اسارت” پر می کشد دلم به تمنای نیزه ات دنیای دیگری شده دنیای نیزه ات جانی بده دوباره... به من نه به دخترت تا جان نیامده به لبش پای نیزه ات ترسانده است فاطمه ی کوچک تورا خون های جاری از قدوبالای نیزه ات یک بوسه بود سهم من از آن گلوی خشک باقیش گشته قسمت لبهای نیزه ات با دست‌خط نیزه و خون گلوی تو افتاده است هرقدم امضای نیزه ات لج کرده است تیزی سرنیزه با سرت چیزی نمانده از تو و دعوای نیزه ات چرخیده است دیده ناپاکشان به ما این قوم پست بعد تماشای نیزه ات
"براي ولادت حضرت رسول و امام صادق صلوات الله عليهما" در گرگ و میش صبح پر از ظلمتی که باز افکند پرده روی سر مردم حجاز نور حقیقت از طرف عرش سر زد و لرزید روی فرش تن هر چه که مجاز شیطان دوباره رانده تر از قبل خویش شد بت ها به سجده آمده با نیت نماز آری محمد؛ آنکه رسولان قبل از او محض نیاز آمده تا او رسد به ناز او می رسد که بیرق عشقی عمیق را بر بام روزگار درآرد به اهتزاز او می رسد که باز خدا منجلی شود او آمده منادی عشق علی شود ای آخرین طلوع نبی ها پیام ها وی اولین شروع وصی ها امام ها دریا رسیده ای به مصاف سراب ها دریا رسیده ای به لب تشنه کام ها افتاده پای معجزه ی آسمانیت تیغ بیان صاحب علم و کلام ها باید فقط ز وصف تو و اهل بیت گفت تا آن زمان که هست زبانی به کام ها سلمان محمدی شده چون عاشق علی ست مولاست کیل سنجش تو در مقام ها نابرده رنج، گنج، میسر نمی شود هر ثروتی محبت حیدر نمی شود آوردی از بهشت، به دنیا نسیم را با خود نسیم مهر خدای رحیم را آورده ای برای همه سائلان دهر پشت سر خود ایل و تباری کریم را آه ای یتیم مکه! تو بابای امتی زیر پرت امان بده مشتی یتیم را پر می کشد به گنبد سبزت دلی سیاه در حائرت مکان بده این یاکریم را برگرد در غدیر و بگو که صراط کیست گم می کنیم گاه ره مستقیم را زخم مرا رهین مداوای خویش کن من را گدای خانه ی زهرای خویش کن آرام از کنار پیمبر قدم بزن شاعر! برو بقیع و در آنجا قلم بزن حالا برای حضرت صادق غزل بگو اما کمی به شادی خود رنگ غم بزن آن قبرهای خاکی غمبار را ببین این وضع را درون خیالت به هم بزن بر روی هر مزار، ضریحی درست کن بر آن ضریح های خیالی حرم بزن خود را کنار پنجره فولاد فرض کن و سرنوشت عاشقی ات را رقم بزن قدری ببار و گریه کن و سلسبیل شو بر آن مزارهای خیالی دخیل شو شاعر! دوباره مست شو از فیض ساغری به به چه ساغری چه شرابی چه کوثری مردی که شیعیان ز عنایات مکتبش معروف می شوند پس از این به جعفری جان ای امام عشق! که می روید از لبت گل های تازه با نفحات پیمبری صدها چون ابن حیان یا چون زراره را باید که پای مکتب علمت بپروری یا قال باقر است و یا قال صادق است هر عالمی که خوانده حدیثی به منبری سرسختی مرا به نگاهی ملیح کن من را در عشق ایل و تبارت فقیه کن حالا منم که با دل بی تاب و عاشقم سرمست بزم عشق تو و این دقایقم مشتاق حرف های توام آیه ای بخوان محتاج حرف های تو و قال صادقم بین حدیث های تو تا حرف کربلاست من جزو بیقرارترین خلایقم حرف از حسین می زنی و گریه می کنم کافی ست که نگاه کنی به سوابقم این بنده را روانه کن امشب به کربلا در حائری که زائر آنجاست خالقم ما را بیا و مثل خودت روضه دار کن در کشتی سعادت جدت سوار کن
تا هست دخیل تو به کارم گره نیست با بودن تو بغض در این حنجره نیست تا حرف زدم گریستی! فهمیدم فولاد دل من است این پنجره نیست @hoseiniye_ye_del
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوباره از مي اين ماه اشك مي نوشم به اذن صاحب عزايم سياه مي پوشم دوباره نيستي و باز بار اين غم را نگاه لطف تو انداخت بر سر دوشم سياهي دلم از تو اگرچه دورم كرد ميان روضه ولي با تو زود مي جوشم براي آنكه بميرم ميان يك روضه دو ماه شب به شب و روضه روضه مي كوشم صداي ناله يا جدي الغريب تو را چه خوب بود كه يكبار بشنود گوشم چه خوب بود اگر امروز كربلا بودم و مي گرفتم شش گوشه را در آغوشم اگر كه امشب در قتلگاه ناله زدي ميان ناله ي زهرا مكن فراموشم 🏴 @hoseiniye_ye_del
حق من این بود از رفیقان جا بمانم ماندم چرا نگذاشتی تنها بمانم من که نمی‌دانم چرا در کربلایم شاید مرا اینجا کشاندی تا بمانم این زائران امواج شورانگیز عشقند بگذار در آغوش این دریا بمانم حتی اگر هم این زیارت خواب باشد تا عمر دارم کاش در رویا بمانم من برنمی‌گردم دلم اینجاست اما ای کاش می‌شد با دلم اینجا بمانم من هر چه دارم از دعای مادر توست بگذار زیر سایهٔ زهرا بمانم 🥀 💔 @hoseiniye_ye_del
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مجنون ترين آواره ي روي زمينم آواره ي كرب و بلا در اربعينم ديگر نخواهم داشت در دل آرزويي امروز اگر مهدي زهرا را ببينم آقا كجاي شهر هستي تا بيايم قدري به پاي روضه هاي تو نشينم با گريه كردن بر غريبي تو آقا امروز كامل مي شود اركان دينم اي كاش ميشد تا كه همچون جاده من نيز از خاك پايت هرقدم بوسه بچينم اي واي كه از راه آمد اربعين و از غصه زينب نمردم شرمگينم @hoseiniye_ye_del
💙 قلـبی کـه ز خـاک کـف پـاهـای تـو دور است صد سـال نخواهیـم برایـش ضربان را .... @hoseiniye_ye_del
تو را خدای تو از بسکه دوست داشت علی خودش علی شد و نام تو را گذاشت علی @hoseiniye_ye_del
🍃 🧡 شبیه هر رمضانی که بی تو آمد و رفت نفس بـه سینهٔ مـا مـاند و جـا نیامد بـاز 🍃 @hoseiniye_ye_del
🍃 💙 "و لا تُري و أري الخلق" اين چه تقديري ست تـو را نديدن و ديـدار ايـن و آن سخت اسـت 🍃 @hoseiniye_ye_del
می نویسم عشق و بی تردید می خوانم جنون هرکسی دیوانه تر السابقون السابقون می نویسم عشق و بی تردید می خوانم حسین عاقلان دانند لکن اکثرا لایعقلون این سرشت ماست؛ از خاکیم، خاک کربلا سرنوشت ماست پس انا الیه الراجعون صرف یک دل دادن و عرض ارادت شرط نیست باید امضا کرد این دلنامه را با دست خون پرچم او از ازل بالاست؛ بالا تا ابد باد این پرچم بلند و هرچه جز آن سرنگون 🖤 @hoseiniye_ye_del
🔹وقتی حسن باشی...🔹 باید که دنیا فصل در فصلش خزان باشد وقتی که با تو اینچنین نامهربان باشد ای کاش که من نیز امشب زائرت بودم جایی که فرزندت در آنجا روضه‌خوان باشد.. وقتی حسن باشی دگر جای تعجب نیست سقف مزارت هم، زمانی آسمان باشد وقتی حسن باشی دگر جای تعجب نیست وضعت میان خانه چون زندانیان باشد وقتی حسن باشی دگر جای تعجب نیست خون دلت از کنج لب‌هایت روان باشد آری حسن بودی ولی هرگز ندیدی که گلبرگ روی مادرت چون ارغوان باشد سخت است تشنه باشی و لب‌های لرزانت حتی برای آب خوردن ناتوان باشد هنگام برخورد لبت با کاسهٔ آب است وقت گریز روضه‌های خیزران باشد @hoseiniye_ye_del
‌🇵🇸‌ حسینیهٔ دل‌‌
این فقط ی مداحیه.... 💔 #به‌یاد_مسیر_عشق🌱
حسیــــن‌جـــــآن❤️ اشک می‌ریزیم وباذکرت عبادت می‌کنیم باز هم ازراه دور عــــرض ارادت می‌کنیم مـــا همه بیمارهای دوری از شش گوشه‌ایم بین هیئت‌هــاز یکــدیگـر عیــادت می‌کنیم زودتـر راحت کـن از درد فـراقـت خلــق را مابه‌این دوری‌مپنداری که عادت می‌کنیم عــالـم نـوزادی مـــا فـــرق دارد بـــا همــــه مـــا برایت گـریه از وقــت ولادت می‌کنیم هــر غمـی دیدیم، فرمودند فابک للحسین بعداز آن هرجاغمی دیدیم یادت می‌کنیم 🌱 @hoseiniye_ye_del
استقبال_از_ماه_مبارک_رمضان 🌙 دلمرده‌ایم و یاد تو جان می‌دهد به ما قلبیم و بودنت ضربان می‌دهد به ما ماه خدا دومرتبه بی ماهِ رویِ تو دارد بشارت رمضان می‌دهد به ما برگرد! ای که لحظه‌ی افطار، عاقبت یک روز دست‌های تو نان می‌دهد به ما روزی سه بار غرق غریبی و بی کسی‌ست حسی که بی تو وقت اذان می‌دهد به ما این ماه، فرصتی‌ست که باز عاشقت شویم ماه خدا دوباره زمان می‌دهد به ما امسال میهمان جد تو هستیم، جان حسین نامی که اشک‌های روان می‌دهد به ما بی شک حواله‌ی همه امسال کربلاست مزدی که آخر رمضان می‌دهد به ما 🌱 @hoseiniye_ye_del
خورشید پشت ابر! نشانی به ما بده ای ماه! مژده‌ی رمضانی به ما بده مثل نسیم صبح از این جا گذر کن و باد صبای مشک فشانی به ما بده بی کس‌تر از همیشه رساندیم خویش را آواره‌ایم... جا و مکانی به ما بده از بس که در پی همه غیر از تو بوده‌ایم از پا نشسته‌ایم... توانی به ما بده از سفره‌ای که وقت سحر پهن می‌کنی مانده غذا و خورده‌ی نانی به ما بده "با روضه‌ی حسین نفس تازه می‌کنیم" روضه بخوان دوباره و جانی به ما بده @hoseiniye_ye_del
32.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دعا کردم پر از کرب و بلا، مشهد، نجف باشد اگــر تقــدیر مـــن دارد مقــدر می‌شود امشب 🥀 @hoseiniye_ye_del
‌🇵🇸‌ حسینیهٔ دل‌‌
قسم به کُشته‌ی لب‌تشنه در میان دو رود به ما نیامده در این نبرد، «بی‌طرفی» #میلاد_عرفان‌_پور #روز_قد
السلام علیک یا باب الحوائج بهتـر بمیــرد آنکه دلـش بین روضـه‌ها از داغِ خشکیِ لب جدت کباب نیست حالا که حرف تشنگـــی آمد، مصیبتی بالاتر از مصیبت طفــــل رباب نیست 🌱 @hoseiniye_ye_del
آسمان هم خجل از چشم تو و بارانت آخری نیست بر این گریه‌ی بی پایانت آب می‌بینی و طفل و گل و سقا و جوان بیشتر می‌شود انگار غم پنهانت زهر هرچند که یک روز به دادت آمد تو چهل سال به لب آمده هر شب جانت غیر زینب چه کسی درد تو را می‌داند که چه آورده خرابه به دل ویرانت سخت سوزاند دلت را غم آن جسم کبود خواهرت بود که جان داد روی دامانت زخمی بزم شراب است دلت؛ بیخود نیست که چهل سال نکرد اشک دوا، درمانت.. @hoseiniye_ye_del