میثم مطیعی.mp3
زمان:
حجم:
2.13M
☘
#مناجات با #امام_زمان(عج)
🌸کم میخوریم غصه دنیای بی تو را
🌸با اینکه میکشیم نفس های بی تو را
میثم #مطیعی
👌فوق زیبا
@hoseiniye_ye_del
بنی فاطمه.mp3
زمان:
حجم:
3.4M
☘
#مناجات با امام زمان(عج)
🌸چون مهر به نور خود پیدایی و پنهانی
🌸با آنکه زمن دوری نزدیکتر از جانی
🍂#بنی #فاطمه
👌بسیار دلنشین
@hoseiniye_ye_del
#امام_زمان_عج 🌸🍃
#مناجات
#غزل
مسیر باغ دل من، پُر از هوای تو نیست
میان خانهء قلبم، برو بیای تو نیست
بغل نگیر مرا لابد اشتباه گرفتی
عوض شده است گدایت، گدا گدای تو نیست
چقدر منتظرم ماندی و صدات نکردم
بمان دوباره بپای کسی که پای تو نیست
بگو چکار کنم تا که خون دل نخوری؟
کنار کوچه خیابان نیا که جای تو نیست
کسی به خاطر تو گریه اش نمی گیرد
به رغم اینهمه غم، ناله ای برای تو نیست
فدای سفرهء آنکه غذای شبهه نخورد
همان فقیر؛ که دخلش بجز عبای تو نیست
حساب کن چقدر میکند ضرر آنکس
که در معامله فکر تو و رضای تو نیست
مرا مریض خودت کن شفا نمیخواهم
در این زمانه دوا بهتر از دوای تو نیست
اگرچه غرق گناهم مرا رها نکنی
مگر که نوکریم از سر دعای تو نیست
مُحبّتی که چشاندی به من کسی نچشاند
منم که مست شرابی بجز ولای تو نیست
دو دست خالی من را بده به دست علی
مگر برات نجف بین دست های تو نیست
نبند کولهء رِزقُ الورای من را چون
در آن زیارت سرداب سامرای تو نیست
نشد که این عرفه زیر قبّه گریه کنم
پس از سه سال نگو وقت کربلای تو نیست
#رضا_دین_پرور
@hoseiniye_ye_del
#امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات
#غزل
غم بزرگ، غم مهربان، غم متفاوت
حدیث زخم و نمک، سوز و مرهم متفاوت
تمام آینهها اسم اعظمند خدا را
تو ای شکستهترین اسم اعظم متفاوت
میان اینهمه افسون و غمزهی متشابه
کرشمههای تو آیات محکم متفاوت
کسی که عشق تو را دارد و کسی که ندارد
دو آدمند ولی در دو عالم متفاوت
صفوف سینهزنانت مُنظمند و مشوّش
منظمند و پریشان، منظم متفاوت
تو با تمام جهان فرق میکنی، تو که هستی؟
ضریح و تربت و آیین و پرچم متفاوت
چگونه میکشیوزنده میکنی،دل و جانم
فدای چشم تو، عیسی بن مریم متفاوت
تو آمدیکهجهان را ازاین ستم برهانی
خوش آمدی بهجهانایمحرّم متفاوت
#مهدی_جهاندار
#محرم 🏴
@hoseiniye_ye_del
153.5K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آه، از دوری ات ای ماه، به تنگ آمده ام
من کجا و تو کجا؟ آه، به تنگ آمده ام
مثل چاهی که عطش آینه اش را خشکاند
سخت در حسرتت ای ماه، به تنگ آمده ام
بس که بین من و تو فاصله انداخته ام
دیگر از این «من» بدخواه، به تنگ آمده ام
قلّه ی وصل پس از قعرِ فراق آید و من
بین این درّه ی جانکاه، به تنگ آمده ام
عمری از کوه کشانی نبریدم، امّا
زیر جولان پر کاه، به تنگ آمده ام
مانده ام کی مدد از بخت بلندم برسد
من که از همّت کوتاه، به تنگ آمده ام
«شهسوارا من افتاده ز پا را دریاب»
که در این مهلکه واللّه، به تنگ آمده ام
#محمدحسین_رشیدی
#مناجات 🍃
@hoseiniye_ye_del
#امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات
ای سر ، سر بریده ی بر نیزه ها سوار
خورشید گونه برده سران را به یک مدار
از خون تو به سر زده تا عرش هر چه هست
حتی خدا به داغ تو گردیده سوگوار
قاسم نیابتی است حسن را به روی نی
با این حساب عرش گرفته دو گوشوار
جای خلیل در دل آتش تو سوختی
رفتی به جای عیسی مریم به روی دار
داوود نوحه ای است پر از شور ماتمت
بر مجمر عزای تو یحیی سپند وار
حزقیل و نوح و آدم و ادریس در غمت
زنجیر از یمین زده و لطمه از یسار
گاهی کشیده در دل گودال و گه به نی
یک لحظه کم نمیشود از هیئتت وقار
بالا تر از سپاه عدو میروی که باز
عزم ظفر نموده رکاب تو ای سوار
ای سر که فائق آمده بر مجلس شراب
ای نفس مطمئنه ی پیروز بر قمار
ای سر تویی حقیقت دریا و میشوند
سر های قدسیان همه دورت حباب وار
ای لب ، لب تکیده ی در عین حال تر
دریا اسیر حسرتت ای لعل آبدار
قد میکشند و باز به اوجت نمیرسند
آخر توجهی به تموج در این بحار
بشکسته از ترک ترکت پهنه ی کویر
هفت آسمان به پای تو افتاده شرمسار
رنگی نداشته است برایت حنای دهر
رویش سفید میشود از سرخی ات انار
سنگ است و بوسه گاه نبی وای با چه دل؟؟؟
پیچیده دور لاله ات ای لب چگونه خار؟؟؟
ای زلف ، زلف خاکی آشفته از هجوم
روشن ترین سیاهی افتاده در غبار
قابل نبوده دست خبیثش ولی ز تو
در چنگ شمر رفته به غارت یکی دو تار
دشمن تلاش کرده بیفتد علم ولی
این زلف بی قرار مگر میشود مهار؟؟؟
سر میبرند از بدن کفر و ظلم و شرک
در وحدتند پیچ تو با تیغ ذوالفقار
با اینکه نازل است چنان برگ در خزان
صاعد شد از شکوفه ی سرخ تو صد بهار
گفتم به رنگ سرخ و سیاه و سپید تو
سبحانه کما خلق اللیل و النهار
با اینکه کم شده است به گودال قتلگاه
اما سپاه مقتدرت هست بی شمار
ای چشم ، چشم خون شده از گریه های داغ
خون گریه میکنم به نگاه تو زار زار
ای چشم ، چشم ما همه جا رفته است باز
هرگز ندیده است چنان نقش تو نگار
ما را نگاه کن ز بلندای نیزه ات
ما را به جز نگاه تو با دیگران چه کار؟؟؟
عمری گذشته بر من و یک عمر بوده ام
بی تاب روی ماه تو هر سال آزگار
مژگان تو کشیده به ما تیر بی درنگ
از ابروی کمان زده بیرون پی شکار
قابل بدان و صید کن از دشت مرحمت
سودی اگرچه نیست در این وحشی نزار
آیات کهف خواندن تو بی دلیل نیست
القصه من سگم بده جایم همین کنار
آرام میشود دل ما بعد دفن نیز
با یک نگاه منت تو بر سر مزار
یک شب بیا به دیدن ما ، در عزای تو
شبهای بی قراری ما بوده بر قرار
ما را چه طاقتی است که دنبال نظره ایم
خورشید در مقابل تو میشود بخار
عزت ببین که بی خبرند از هم آن دو چشم
در صورت تو گر چه که هستند همجوار
با اینکه بین ارض و سما دود دیده ای
از دودمان ظلم درآورده ای دمار
عالم سیاه باد که از شدت عطش
دیده است دشت ماریه را مردم تو تار
وقتی نداشت ساغری از آب در کفش
ابر است در تمامی عمر از غمت خمار
اشک کسی به اشک تو هرگز نمیرسد
ای چشم خون گرفته به داغ خودت ببار
پیشانی شکسته ات از سنگهای سخت
آیینه ای است آینه ی ذات کردگار
بختت بلند بود و حسودان بد نظر
همراه سنگ چشم زدندت به کارزار
تعداد زخم های تو از دست رفته است
خون گریه میکنند به داغ تو هر هزار
ای سر سر بریده کجا مانده پیکرت
افتاده در میانه ی گودال آشکار
گل بود حنجر تو گلابش گرفته شد
از ضربه های خنجر و از آفتاب حار
در کربلا گرفته تن تو هزار زخم
ای کاش در غم تو بمیرم هزار بار
گودال قتلگاه تو از جبر سر برید
بی چاره در مقابل خون تو اختیار
مشمول رحمت است به بزم عزای تو
وقتی به آب میزند این چشم بی گدار
اجداد ما همیشه به دنبال ماتمت
بودند و بوده ایم از اول از این تبار
امروز کوچه های عزای تو میشویم
فردا ترحمی به رفیقان هم قطار
در روز حشر اگر کرم تو اجازه داد
بگذار تا مرا بکشندم به سوی نار
دستی بزن به شانه ما روز واپسین
زیرا کشیده زیر علم بار افتخار
گردن به تیغه ی علم تو نهاده ایم
جانم فدای این علم و اینچنین شعار
جایی نبوده بهتر از آن گوشه ی شریف
تا چشم تو ز دست همه میکنم فرار
احوالی از گدای سر کوچه هم بپرس
هر شب که آمدی به تفقد در این دیار
بگذار چشمم از قدمت محترم شود
این فخر را به من بده بر خود بگیر عار
پرسند اگر زمن که چه داری در عالمین
سر تا قدم دهن شده گویم که یار یار
خونی است در جگر همه دارایی ام حسین
نا قابل است و پای تواش میکنم نثار
بگذار بی قرار تو باشم الی الابد
بگذار تا بمانمت ای مهربان دچار
جان را بگیر و روی مگردان ز ما حسین
در حق عاشقان خود این را روا مدار
از روزگار سفله نداریم حسرتی
هر کس رسیده کرببلا هست کامکار
پرچم که نیست خون تو بالای گنبد است
بی طاقت است راه کسی را به انتظار ...
#محمدعلی_بقایی
#امام_حسین
#ماه_محرم
#محرم 🏴
@hoseiniye_ye_del
#امام_زمان_عج
#مناجات
در این زمانه که عادی شده است نامردی
همیشه از سر رحمت مرا دعا کردی
شبانه روز مرا بین معصیت دیدی
دلت شکست، به رویم ولی نیاوردی
سرم نرفته به زیر علامت احدی
که بر سرم، همه ی عمر سایه گستردی
حرام باد به من دلخوشی این دنیا
غریب ماندی و دنبال یار می گردی
مرا مریضِ بدون علاجِ عشقت کن
تباه گشته ام از دست درد بی دردی
نگو که از قلم افتادم اربعین، امسال
قسم به فاطمه اشک مرا در آوردی
فقط تو گریه کن زینبی و با گریه...
دل مرا به بکا بر عقیله پروردی
صدای گریه ی زینب هنوز می آید
میان خنده ی اوباش مست و ولگردی
کجاست ساقی لشگر، کجاست ماه حرم
عقیله مانده بدون کفیل و همدردی
#محمدجواد_شیرازی
#محرم 🏴
#امام_زمان 🖤
@hoseiniye_ye_del
11.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#مناجات 🥀🍃
بااین دل مرده وکویری چه کنم
بااین همه جرم وسر به زیری چه کنم
«مِن اَینَ لِیَ النَّجات یا رب یا رب»
تو دست مرا اگرنگیری چه کنم؟
#یوسف_رحیمی
#ماه_رمضان
#شب_قدر
@hoseiniye_ye_del
خیلی وقتا #مناجات یعنی ؛
بشینیم دردامون و به خدا بگیم ؛
وَاخْتِم عَمَلى بِأحْسَنِه ...💔
12.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شب آخر ماه مبارک رمضان رو دست کم نگیریم!
🔹حال و هوای زائران در مناجات خوان آخرین شب از ماه مبارک رمضان با مدیحه سرایی مهدی رسولی
رواق امامخمینی(ره)
#مناجات🌱
#ماه_رمضان
@hoseiniye_ye_del