امروز صبح که اداره میرفتم، قبل از یکی از میادین اصلی متوجه شدم که یه آقای مسنی روی زمین افتاده و چند نفر خانم و آقا، دورش ایستاده بودند و یه آقایی هم دگمههای لباسشو باز کرده و با دستاش روی قلب این آقاهه فشار میداد و داشت عملیات احیا رو انجام میداد.
یه نگاهی به آقاهه کردم دیدم یه پیرهن سفید تمیزی هم تنش کرده بود و یه شلوار اتوکشیده طوسی...
و آمبولانس هم سر رسید و خیلی تلاش کرد که او را احیاء کنند ولی متاسفانه بعلت سکته ؛ به رحمت خدا رفت
گویا برای خرید از منزل خارج شده بود که اجل امانش نداد و...
یاد صحبت امام جماعت مسجدمون افتادم که میگفت وقتی صبح لباسمونو میپوشیم؛ مطمئن نیستیم که آیا خودمون دگمههای لباسمونو باز میکنیم یا غسال؟!...
خدارحمتشکنه؛#الفاتحه