مثلاً ها...
من دو تا شهید نام میبرم
ببینید به کدوم بیشتر محبت و معرفت دارید
یکی ابراهیم هادی
یکی هم ابوالفضل نجفی
هر دو شهید دفاع مقدس هستن
ولی من احتمال میدم شما بیشتر به ابراهیم هادی معرفت و محبت داشته باشید و دوست داشته باشید تا شهید ابوالفضل نجفی
(از اونجایی که ابراهیم خیلی بین مذهبی و غیر مذهبی معروفه این مثال و زدم)
چرا؟
چون حداقل ممکنه نسبت به ابراهیم شناخت بیشتری داشته باشید...
کتابشو خونده باشید...
اخلاق رفتارش و دیده باشید...
مردانگی
غیرت
مرام و معرفت
حیا
اخلاص
پاکی
ادب
برخورد خوب
و...
از خصوصیات بارز ابراهیمه که همه قبول دارن...
و اینا میشن زیر مجموعه ای از شناخت داشتن...
اما از شهید نجفی چی؟
چی میدونید؟
به احتمال نود درصد هیچی!
خلاصه که اره
برید کتاب بخونید
سخنرانی گوش بدید
روایت بخونید
حدیث بخونید
در مورد امام حسین
تا شناخت پیدا کنید در مورد امام حسین
اینجوری معرفتش هم میاد
نمیگویم که دعاکنید بروم وشهید شوم...
آرزویم شهادت است اماهدفم از رفتن،فقط و فقط دفاع ازحرم عمه جان حضرت زینب سلام الله علیها است.
مگر عمریست که در روضه هاو عزاداری های اهل بیت (ع) دم نمیزنیم که،ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند،پس باید تنها شعار ندادبلکه عمل هم باید کرد.
الان زمان عمل فرا رسیده است.
من نمیتوانم آن روزی را ببینم که ما باشیم،نسل بعداز ما هم باشد اما اثری از حریم اهل بیت ع نباشد.
آنوقت نسل های بعد از ماهم،مارا مثل مردم کوفه مورد لعن قرار میدهندو میگویند،شماها بودید،جوان بودید،توانایی و آگاهی اش را داشتید و گذاشتید تا به حرم حضرت زینب سلام الله علیها جسارت بشه...؟!
آنوقت چه جوابی باید به آنها بدهیم؟؟
نه،من نمیتوانم چنین روزی را ببینم،حداقل اگر میخواهدروزی برسدکه نسل های ماباشند و خدایی ناکرده،حرم نباشد، پس ماهم، نباشیم.
٫بخشی از وصیتنامه شهید حسین خلیلی [قمر فاطمیون]٫
ما در مواجهه با مرگ، رسیدن به شهادت و بزرگی را انتخاب کرده ایم؛
ما فرزندان کسانی هستیم که مرگ راه آنها را نمیشناسد؛ چرا که آنها بوسیله مرگ در مسیر خدا صعود کردهاند و به زندگی و نشاط و بشارت دست یافتند
زندگی که جز کسی که ابرها از دیدگانش کنار رفتند آن را احساس نمی کند؛
از این رو آنچه را که کسی ندیده میبیند و آنچه که به قلب کسی خطور نکرده به قلب وی خطور میکند.
٫بخشی از دلنوشته های شهید جهاد مغنیه٫
بندگان خدا روزگار بر آيندگان چنان مى گذرد كه بر گذشتگان گذشت، آنچه گذشت باز نمى گردد، و آنچه هست جاويدان نخواهد ماند، پايان كارش با آغاز آن يكى است،
ماجراها و رويدادهاى آن همانند يكديگرند، و نشانه هاى آن آشكار است. گويا پايان زندگى و قيامت، شما را فرا مى خواند، چونان خواندن ساربان، شتر بچه را.
پس آن كس كه جز به حساب نفس خويش پردازد، خود را در تاريكى ها سرگردان، و در هلاكت افكنده است. شيطان ها مهارش را گرفته و به سركشى و طغيان مى كشانند، و رفتار زشت او را در ديده اش زيبا مى نمايانند.
پس بدانيد كه بهشت پايان راه پيشتازان و آتش جهنّم، سرانجام كسانى است كه سستى مى ورزند.
٫خطبه ۱۵۷ نهجالبلاغه٫
+مهمترین ویژگیاش ادبش بود
+به نماز اول وقت خیلی تاکید و تقید داشت و مهمتر از همه غیرت دینی خیلی بالایی داشت.
+هم در احکام عبادی و هم در چارچوبهای اعتقادی این غیرت را میدیدیم. چه در کلام و چه در رفتار و زندگیاش.
+در جمعهای ما که حضور پیدا میکرد اگر کوچکترین بیاحترامی یا حرفی می خواست زده شود یا تذکر میداد که صحبت نکنیم. یا جمع را ترک می کرد.
+خیلی برایش مهم بود که نقدها و شوخیهایمان سمت بیادبی نرود و کسی خدای نکرده به بزرگان و بالاخص مقام رهبری اساعه ادبی نکند.
+علاقه شدیدی به اهل بیت داشت. در کربلا و مشهد رفتنهامان خیلی این ارادتش را میدیدیم. حتی بعضی اوقات تکرار میکرد که «در هیات نباید بعضی از حرفها زده شود. هیات حرمت دارد.» اینها همه یک نشانه بود.
+احترامش به استادها یک نشانه بود. احترامش به پدر و مادر یک نشانه بود.
-الان که به گذشته نگاه میکنیم تازه میفهمیم که چه اتفاقی افتاده است.
همه این نشانهها را میبینیم.
همین کارهای کوچک و تکتک این قطرههای کوچک معنویت آرمان عزیز را در دریای معنویت غرق کرد.
#اخلاقشهیدآرمانعلیوردی