فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راه نیفتاد این ماشین اقتصاد جهانگیری؟!
حالا که بوی کاندید شدن اسحاق جهانگیری در انتخابات ۱۴۰۰ میاد و اصلاح طلبان از شایستگی! او سخن میگن گفتم یه یادی کنیم از مشهور ترین وعده های او!الان در سال ۹۹ آقای جهانگیری چه خبر از ماشین اقتصاد؟!!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا رهبر معظم انقلاب نمره خوبی به اجرای عدالت ندادند؟
پ:ن:کدوم رهبر و مسئول کشور دیگه ای را سراغ دارید این جور صریح از بی عدالتی در کشور خودش سخن بگه؟! این نشان میده رهبر معظم انقلاب تا آخرین نقطه ی ایران و شخصی که در آنجا زندگی میکنه را در نظر میگیره بعد از عدالت سخن میگه بر خلاف خیلی های دیگه که فقط بر اساس اطراف و اقوام خود نظر میدن که عدالت هست یا نه؛
مانند اونی که با عینک دودی از تو ماشین نظر سنجی میکرد!و میگفت وضعیت خوبه!!
🌹بسم رب شهدا
🍃#زندگی زیباست ، اما #شهادت از آن زیبا تر است،#سلامت تن زیباست اما پرنده #عشق ، تن را #قفسی میبیند که در #باغ نهاده باشند.🕊
.
🍃راه و رفتار خیلی هایشان فریاد میزد که " این دنیای #فانی برای شما و زندگی #ابدی برای ما" ،این #دنیا را به ما که #هنر عاشقی نداریم پیشکش میکنند و چه بد است درد بی هنری که به رخمان میکشند!😔
.
🍃«و ما الحیاة الدنیا الا لعب و لهو _ زندگی دنیا چیزی جز بازی و سرگرمی نیست.»
به گمانم #شاگردان_مکتب_عشق این را روزی چند بار دیکته میکنند...✍
که از عشق و #علاقه و فرزندشان میگذرند و با دل و #جان راهی #معرکه_عاشقی میشوند.
.
🍃جواد هم این دنیا را پیشکش ما کرد و #سعادت دنیای آخرت را برای خود خرید...
#امنیت را هدیه کرد ولی#بهشت را خریدار شد...
از #فاطمه_۵ساله اش گذشت اما رضایت #حضرت_مادر را خرید...
.
🍃#جواد_محمدی از خود گذشتن را خوب بلد بود،#بخشش را هم همینطور مثل نامش.
.
🍃این قلم به طور حتم نمیتواند آنچه را که #لیاقت #رهروان_عشق است روی کاغذ بیاورد اما میتواند، #قطره ای از این #دریای_بیکران باشد که دل و جان تشنه مرا #سیراب کند...
من #تشنه ای که بویی از #گذشت و عشق نبردم...💔
.
🍃عاشقی هنر است،و عاشق #هنرمند. من هنرمند نیستم که اگر بودم اکنون همره #خوبان_معرکه_عشق بودم.😔
.
🍃کاش روزی برسد گذشتن را از خوبان بیاموزیم و زندگی ابدی را برای خود بخریم ، کاش...😓
.
🕊به مناسبت شهادت #شهید_جواد_محمدی
.
.
📅تاریخ تولد : ۲۹ مرداد ۱۳۶۲
.
📅تاریخ شهادت : ۱۶ خرداد ۱۳۹۶
.
📅تاریخ انتشار : ۱۶ خرداد ۱۳۹۹
.
🥀مزار شهید : گلزار شهدای امام زاده شهر درچه
.
کانال بصیرت شهدایی
🌹بسم رب شهدا 🍃#زندگی زیباست ، اما #شهادت از آن زیبا تر است،#سلامت تن زیباست اما پرنده #عشق ، تن را
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یا مردم آمریکا بشر نیستند
یا حقوق بشر بهشون تعلق نمیگیره که سازمانهای حقوق بشری و رسانها اینگونه خفه خون گرفته اند
#امریکا
#اعتراضات_سراسری_امریکا
ترامپ گفته الان وقته مذاکره است؟؟!
ایکاش اقای روحانی این بار به احمدی نژاد اقتدا کنه و صریحا جواب بده که: مذاکره را لولو برد!
اقای ترامپ قمار باز ما از شما یک خون طلب داریم تنها موضوعی که ما در خصوصش با شما مذاکره میکنیم: انتخاب نوع مردنتان است
#امریکا
#رمان_جانم_میرود
#قسمت_دوم
با تعجب به پسره همسایہ شان نگاهے ڪرد باورش نمے شود او براے ڪمڪ بیاید مگر همچین آدم هایی فقط به فڪر خودشان نیستند
پسرای مزاحم با دیدن پسره معروف ومسجدی محله پا بہ فرار گذاشتن
مهیا با صدای پسره به خودش آمد
ـــ مزاحم بودند
ـــ بله
پسر با اخم نگاهی به مهیا انداخت
مهیا متوجه شد که می خواهد چیزی بگوید ولی دودل بود
ــــ چیه چته نگاه میکني؟؟برو دیگه میخوای بهت مدال افتخار بدم
پسره استغفرا... زیر لب گفت
ــــ شما یکم تیپتونو درست کنید دیگه نه کسی مزاحمتون میشه نه لازمه به فکر مدال برای من باشید
مهیا که از حاضر جوابی آن عصبانی بود شروع کرد به داد و بیداد
ــــ تو با خودت چه فڪری کردی ها ?? من هر تیپی میخوام میزنم به تو چه تو وامثال تو نمیتونن چشاشونو کنترل کنن به من چه
تاپسره می خواست جوابش را بدهد یکی از دوستانش از ماشین پیاده شد و اورا صدا زد
ــــ بیا بریم سید دیر میشه
پسره که حالا مهیا دانست سید هست به طرف دوستانش رفت و سوار ماشین شد و از کنارش با سرعت گذشت
مهیا که عصبانی بود بلند فریاد زد
ــــ عقده ای بدبخت
به طرف خانه رفت بی توجه به مادرش و پدرش که در پذیرایی مشغول تماشای تلویزیون بودن به اتاقش رفت
🔸دوروز بعد🔹
مهیا درحالی که آهنگی زیر لب زمزمہ می ڪرد،در خانه را باز ڪرد واز پلہ ها بالا آمد وبا ریتم آهنگ بشڪڹ مے زد
خم شد تا بوت هایش را از پا دربیاورد که در خانه باز شد با تعجب به دو مردی که با برانکارد و لباس های پزشکی تند تند از پله ها بالا می آمدن و وارد خانه شدند
کم کم صداها بالا گرفت
مهیابا شنیدن ضجه های مادرش نگران شد
ـــ نفس بڪش احمد
توروخدا نفس بڪش احمد
پاهے مهیا بی حس شدند نمیتوانست از جایش تکان بخورد مے دانست در خانہ چه خبر است بار اول ڪہ نبود.
جرأت مواجه شدن با جسم بی جان پدرش را نداشت
آن دو مرد با سرعت برانکارد که احمد آقا روی آن دراز کشیده بود بلند کرده بودند مهلا خانم بی توجه به مهیا به آن تنه ای زد و پشت سر آن ها دوید...
↩️ #ادامہ_دارد...
🇮🇷#کانال_کربلایی_سیدروح_الله_حسینی
http://yun.ir/wt3bp