eitaa logo
کانال حسینیه مجازی اباعبدالله الحسین ع
5هزار دنبال‌کننده
14.9هزار عکس
15.2هزار ویدیو
804 فایل
کانال آموزش فرهنگ ایرانی اسلامی سیاسی اجتماعی وابسته به مرکز فرهنگی ونیکوکاری بیت المهدی عج کمک نقدی بشماره 6037697429548081 حسینیه مجازی
مشاهده در ایتا
دانلود
مروری کوتاه بر زندگی سراسر پرافتخار عزیز ، فرمانده نیروی قدس سپاه () 💐ارتقا به درجه سرلشکری توسط فرمانده کل قوا سال ۱۳۸۹ بود که سردار سرتیپ پاسدار حاج قاسم سلیمانی به جهت خدمات فراوان خود از سوی آیت الله خامنه‌ای فرمانده معظم کل قوا و رهبر انقلاب اسلامی با یک درجه ارتقاء به درجه سرلشکری رسید. 🌿 دریافت نشان ذوالفقار از دست فرمانده معظم کل قوا ☘ حضور موثر سردار سلیمانی در صحنه مبارزه با داعش و شکست این گروهک ضاله باعث شد تا حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب نشان نظامی ذوالفقار یعنی بالاترین نشان نظامی ایران را به او اعطا کند. طبق آئین‌نامه اهدای نشان‌های نظامی جمهوری اسلامی ایران، این نشان به فرماندهان عالی‌رتبه و رؤسای ستاد‌های عالی‌رتبه در نیرو‌های مسلح اهدا می‌شود که تدابیر آن‌ها در طرح‌ریزی و هدایت عملیات‌های رزمی موجب حصول نتایج مطلوب شده باشد. 🌱 پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سردار حاج قاسم سلیمانی نخستین کسی است که این نشان را دریافت کرده است. البته سردار سلیمانی تا پیش از دریافت این نشان سه نشان فتح را هم از دستان فرمانده معظم کل قوا دریافت کرده بودند. ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌ ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ https://eitaa.com/hosiniya ┈‌┈•✾🕊🌷🕊✾•┈┈
[۲/۶،‏ ۲۲:۲۱] ‏‪+98 992 671 0753‬‏: صدایم را صاف کردم و به راننده گفتم: -آقا ممنون.من همین جا پیاده میشم. پول را گرفتم سمت راننده و بعد از این که ازم گرفت دستم را روی دستگیره فشار دادم و کشیدم سمت خودم، در باز شد.از ماشین پیاده شدم. هوا تاریک بود اما خیابان شلوغ. کوله پشتیم را انداختم روی شانه هایم شالم را کشیدم جلوتر و از پیاده رو شروع کردم به قدم زدن. هندزفری ام را از جیبم آوردم بیرون و زدم به گوشیم.گوشی های هندزفری رو داخل گوشم فرو بردم و آهنگ را پلی کردم. با موزیکی که در حال پخش بود میخواندم و قدم می زدم... قدم هایم را سریع تر و بلند تر کردم کمی از تاریکی شب ترسیدم. از خیابان رد شدم، چیزی به رسیدن به مقصدم نمانده بود. جدول های کنار خیابان را یکی یکی پشت سر می گذاشتم. به کوچه که رسیدم داخل شدم. دلم کمی آرام تر شد. آهنگ را عوض کردم، آهنگ ملایمی شروع به خوندن کرد که قلبم آرامش گرفت.یک آرامش عجیب... جلوی در خانه که رسیدم دستم را روی زنگ فشار دادم و بعد از چند ثانیه ای برداشتم... مادر از پشت آیفون صدایش بلند شد: -چه عجب! چرا انقدر دیر اومدی. -مامان در رو باز کن بیام بالا حرف می زنیم زشته پشت آیفون!! در را باز کرد و داخل شدم با عصبانیت در رو پشت سرم بستم آهنگ را قطع کردم و هندزفری ام را گذاشتم جای اولش، پله ها را یکی یکی طی کردم رسیدم جلوی در خانه مادر در را باز کرد و به من خیره شد. پلک هایم را روی هم زدم و گفتم: -سلام. مادر با نگاه عجیبی گفت: -علیک سلام!!!ساعتو نگاه کردی. نگاهی انداختم به ساعت دیواری خانه و گفتم: -حالا اونقدم دیر نشده. مادر با اخم شدیدی به من نگاه کرد و بعد هم رفت. من هم کفش هایم را در آوردم و وارد خانه شدم... [۲/۶،‏ ۲۲:۲۱] ‏‪+98 992 671 0753‬‏: یک راست وارد اتاقم شدم گره ی کور مانتوم را باز کردم لباس هایم را از تنم در آوردم و بی حوصله گوشه ای پرت کردم... تنم را روی تخت انداختم و گوشی ام را رو به رویم گرفتم... مادرم وارد اتاق شد صدای تق تق صفحه کلید آزارش می داد... گفت: -دختر باز تو اومدی خونه!!! بلند شو آخه من از دست تو چی کار کنم؟؟؟ بغض کردم از روی تخت بلند شدم لباس هایم را جمع کردم و گذاشتم داخل کمدم! مادرم در را پشت سرش محکم کوبید و رفت... چشم هایم را روی هم فشردم...باید فکری می کردم! زندگیم یک نواخت شده! دست هایم را روی صورتم گذاشتم و اشک هایم انگشتانم را خیس کرد! دست هایم را روی صورتم کشیدم نگاهم را به سقف دوختم آهی کشیدم... روی میز نشستم و گوشی ام را روبه رویم گرفتم... اوه خدای من!! اصلا یادم نبود... صفحه کلیدم را روبه روی چشمانم قرار دادم شماره گرفتم... بعد چند بوق گوشی را برداشت: -بله؟ -سلام خانم خوب هستین؟شرمنده من دیر زنگ زدم!برای کار موسسه مزاحم شدم. -سلام.چرا انقدر دیر تماس گرفتید؟ -شرمنده! -نمیتونم کاری کنم براتون! خیلی دیر تماس گرفتید.اما منتظر زنگ ما باشید اگر تونستم براتون کاری جور کنم زنگ می زنم! -ممنونم... -خدانگهدار. یک بدشانسی دیگر...گوشی را پرت کردم گوشه ای از اتاق و رفتم بیرون... مادر که چشمش خورد من به گفت: -دختر!آخه من دلمو به چیه تو خوش کنم!!! نه تیپ درست و حسابی داری.نه نماز درست و حسابی و نه ادب داری! -مامان آخه مگه چی گفتم باز داری غر می زنی!!! مادر هیچ چیز نگفت و ساکت موند! باز هم بغض کردم و رفتم داخل اتاق روی تخت دراز کشیدم و بعد از کمی گریه خوابم برد... [۲/۶،‏ ۲۲:۲۱] ‏‪+98 992 671 0753‬‏: صبح با صدای آلارم گوشی از خواب بلند شدم... _وای خدای من چقدر زود گذشت انگار همین الان خوابیدم!!! یکی از چشم هایم را باز و با چشم دیگری زیر چشمی ساعت را نگاه کردم... _یعنی واقعا ساعت هشته!!! دستم را کشیدم روی صورتم، کش و قوسی به بدنم دادم و از روی تخت بلند شدم... از پله ها پایین رفتم به سمت آشپز خانه، دست و صورتم را شستم و بعد از مسواک زدن برگشتم سمت اتاق، پشت میز نشستم و مشغول شانه زدن موهایم شدم... _باید برم موسسه و ببینم بالاخره چیکار کردن برای کار من!! بعد از شانه زدن موهایم لباس هایم را تنم کردم کوله پشتی ام را برداشتم و از خانه خارج شدم! تا رسیدن به انتهای کوچه سریع و پر استرس قدم زدم... سر کوچه ایستادم و منتظر تاکسی شدم...پرایدی جلوی پایم ترمز زد... سوار شدم... تا رسیدن به موسسه حدود نیم ساعت راه بود! هندزفری ام را از جیبم آوردم بیرون به گوشی ام وصل کردم و مشغول آهنگ گوش دادن شدم... موسیقی درحال پخش حواسم را پرت کرد!! بخاطر همین کمی جلو تر از موسسه پیاده شدم و بقیه ی راه را با پاهایم قدم زدم! به ساعتم نگاه کردم اوه خدای من دیر شده!! قدم هایم را بلندتر برداشتم همینطور که درحال راه رفتن بودم پایم گیر کرد به آهنی که گوشه ی پیاده رو بود و به شدت زمین خوردم.
4_5942815684764370541.mp3
20.21M
🎙 از عاشورا تا اربعین به روایت تاریخ کوچه‌ها و خیابان‌ها آب و جارو شده بود. هر کس به طریقی خود را آماده کرده بود. چشم‌ها به ورودی‌های شهر دوخته شده بود و همه منتظرِ جشن و پایکوبی بودند. و این چنین کوفه مهیای ورودِ کاروانِ اسرا شده بود... https://eitaa.com/hosiniya
. 💍 ( ) . 💞 درکنار سرمایه ای دیگر وجود دارد که به اندازه عقل اهمیت دارد، این سرمایه و محبت است. عاطفه و از مهم ترین عوامل موفقیت در زندگی زناشویی می باشد. فردی که به بلوغ عاطفی رسیده، قدرت ابراز و مدیریت عواطف را دارد، می تواند خود چه مثبت و چه منفی را کنترل کند و عاطفه اش جهت دار و کنترل شده است. همچنین این فرد احساس ثبات می کند و در برابر وقایع زندگی انعطاف پذیر است. ذکر این نکته لازم است که بلوغ عاطفی به معنای احساساتی بودن یا ابراز احساسات به صورت افراطی نیست، بلکه به معنای کنترل احساسات است. اگرچه امری فطری است ولی عشق ورزیدن و محبت کردن امری آموختنی است. پس رشد عاطفی به یادگیری، تجربه و رفتار پدر و مادر و نوع تعامل آنها در وابسته است. شرکت در کارهای گروهی باعث تقویت حس و می شود و به رشد عاطفی فرد کمک می کند. ادامه دارد..... https://eitaa.com/hosiniya
۱_۲۰۲۴_۰۳_۱۵_۱۴_۴۹_۳۲_۶۴۸.mp3
2.36M
💚 کیمیای صلوات سیری در فضائل بی‌انتهای ذکر شریف صلوات 🎧 https://eitaa.com/hosiniya