#داستان_خوبان
#اهل_بیت
خانومی به نام حبابه حدودا ۶۰یا ۷۰ساله. اومد خدمت حضرت #امیرالمؤمنین علیه السلام
عرضه کرد:
آقا! فدای شما بشم، شما میدونید قلب من از یقین به شما و امامت شما پُره، اما نگرانم که اگه بعد شما عمر کردم( الهی که عمر نکنم)
بعد از شما و با نبود شما نتونم امام بعدی رو بشناسیم و راه رو گم کنم
حضرت امیر فرمود: حَبابَه! ی سنگ بهم بده
حبابه سنگ سفید برّاقی رو داد به حضرت
ادامه ی پست قبل👇
حضرت امیر سنگ رو به دستان مبارک گرفت و انگشترش رو مثل مهر زد رو سنگ با کرامت حضرت علی سنگ مثل موم نرم شد و علامت انگشتر حضرت افتاد رو سنگ
اونوقت فرمود
هرکسی بعد از من تونست رو این سنگ با انگشترش مهر بزنه امام بعد از منه
همینو از من میخواستی حبابه؟
حبابه عرضه کرد:
بله یا امیر المؤمنین اما امیدوارم عمر من زیاد تر از شما نباشه
حضرت امیر فرمود یا حبابه
این سنگ رو بعد از من تو به
فرزندانم حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی (امام باقر) و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر
میرسانی و آنها مهرش خواهند کرد و وقتی به فرزندم علی بن موسی الرضا برسی آثاری عظیمی در خود مشاهده میکنی و مرگ تو فرا خواهد رسید و...
ادامه...
╭─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮
•💚•
•سبزه ام را می سپارم دستِ آقای نجف•
•طالِعم دستِ علی باشد برایم بهترست•
•اِعتقاد هر کسی باشد برایش محتــرم•
•سیزده را دوست دارم زادروزِ حیدرست•
مولا #امیرالمؤمنین (علیـھالسـلامـ)💛
🆔@hosna_sh_a