eitaa logo
حُܢܚــࡅ߭ߊ
477 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
3.2هزار ویدیو
72 فایل
کانال عقیدتی روشنگری فرهنگی اجتماعی تربیتی پایگاه‌ خواهران شهیده‌اکبرزاده حوزه نرجس ناحیه کاشان
مشاهده در ایتا
دانلود
غرق در مناجات😍 همیشه داشت. از گشت‌های شبانه سپاه که برمی‌گشت، جانمازش را گوشه‌ای پهن می‌کرد و غرق می‌شد در ‏شب و مناجات. سراغ خواب و رخت‌خواب هم که می‌رفت، قبلش وضو می‌گرفت. سحر هم پیش از نماز صبح بیدار ‏بود.‏ 📚خاطراتی از ، ص110.‏ 🍃 🍃 🍃 🍃
امام جماعت خوبِ من😍 🎙همسر شهید حمید باکری: بهترین لحظه هام را با حمید گذرانده ام و بهترین نمازهام را به او اقتدا کرده ام. مجبور می شدم راهی اش کنم برود و دعاش کنم برگردد، بیاید پیش من، تا باز با اطمینان خاطر مقتدای نماز من بشود. 👇👇👇👇 نمازمان را اهواز می رفتیم روی تراس پشت بام با هم می خواندیم. یک بار گفت:«می آیی نماز شب بخوانیم؟» گفتم: «اوهوم.» او رفت ایستاد به نماز و من هم پشت سرش نیت کردم. نماز طولانی شد. من خسته شدم خوابم گرفت گفتم تو هم با این خواندنت، چقدر طولش می دهی؟ من که خوابم گرفت مومن خدا. گفت: «سعی کن خودت را عادت بدهی. مستحبات انسان را به خدا نزدیک تر می کند». تکیه کلامش بود که «بهشت را به مستحبات میدهند نه به واجبات». 📚 به مجنون گفتم زنده بمان؛ ص 18 🌹
سجده های پدربزرگم 🌹 من و زهرا به سجده شکر رفتیم، با لکنت کودکانه‌ای آن را به پایان رساندیم و از میان لباس‌های رنگارنگ نماز گذشتیم تا به او برسیم، به آغوش پر از مهرش... *"پدربزرگ، امروز من و زهرا و تاتا و مامان و خاله، پشت سرت نماز جماعت خواندیم!" لبخند زد... چقدر آن لبخند را دوست داشتم... نمی‌توانم صورت محبوبش را بدون آن تصور کنم... ما را در آغوش گرفت... احساس کردم قلب بزرگش من و زهرا را در بر می‌گیرد... گفت: اول اینکه خدا قبول کنه، دوم اینکه بعد از نماز مستحبّه بکنید." زهرا خندید... درسته پدربزرگ، بله من و حورا هر روز بعد از نماز انجامش می‌دیم و فراموشش نمی‌کنیم." دو بوسه کوچک روی گونه‌هایش گذاشتیم، سپس مانند آهو از آغوشش بیرون پریدیم تا بازی کنیم؛ در حالی که او مهره‌های را در دستانش می‌چرخاند و با چشمانی بسته، ذکر حضرت زهرا (س) را زمزمه می‌کرد. امروز، هر بار که بعد از نماز سجده شکر می‌کنم، آن خاطره و روزهای کودکی‌ام را به یاد می‌آورم... از سجده سر برمی‌دارم... به عکس پدربزرگم که روی دیوار آویزان است نگاه می‌کنم... می‌فهمم که رازی پر از عطر گل‌ها پشت آن قاب نهفته است... 💡خاطره‌ از خانم حورا نوه فرمانده بزرگ جهادی شهید حاج عبدالامیر سبلینی که همراه شهید به شهادت رسیدند 🌹