هدایت شده از وحید یامین پور
برنامه ثریا ( بیروت ) بخش اول - Vahid Yaminpour .mp3
1.37M
🔺️پنج دقیقه دربارهی اینکه ما در لبنان چه میکنیم؟!
(در گفتگو با برنامه ثریا)
🔹️این جنگ ماست، جنگ روایتها. کسی که میتواند بگوید و بنویسد ولی قلمش را زمین بگذارد مثل سربازی است که سلاحش را زمین گذاشته.
هدایت شده از تحولات منطقه
حزب الله زنده است
تا مکتب زنده است
🔴لبیک یازهرا سلام الله علیها
آخرین سواری روی دوش بابا...
تصمیم بگیریم استادِتغییر باشیم
نه قربانی تقدیر
در بازی زندگی اگر عوض نشویم
تعویض میشویم
من همیشه در معرکه ها دوست داشتم، بیرون بایستم و تلاش کنم خوب نگاه کنم و بعد اقدام کنم.
خیلی از آدم ها ، با اندک تأملی وارد میدان می شوند و کمک کردن ها را از جایی شروع می کنند که دیگران شروع کرده بودند. کمک هایی که معمولا همه در یک مسیر است و موازی کاری ها به اوج می رسد.
.
یادم هست در سیل های ایران ، من حضور و کمک بانوان و فعال سازی کودکان را هدف خودم قرار دادم. در زلزله ای کرمانشاه در میان شلوغی کمک ها که توزیعش خودش دردسر و مشکل ساز شده بود ، اتصال ظرفیت ها به یکدیگر و حل مشکلات روی زمین مانده و شنیدن درددل مردم را هدف قرار دادیم.
.
اکنون گوشه ای نشسته ام و فکر میکنم در جنگ لبنان ما کجای معرکه ایم؟! بعضی رفتند که معرکه و میدان را روایت کنند ، اما راستش را بخواهید من روایت خوب زیادی ندیدم. من به طور کلی فهمیدم مردم از خانه هایشان آواره شدند و مشکلات شان زیاد است و نیاز بسیاری به کمکهای مالی ما دارند. خب این که خبر است و نه روایت.
این را از اول هم می توانستیم حدس بزنیم. روایت های دوستان در میدان ما، چه تاثیری بر روی ما و مردم گذاشته است؟! ما نیازمند روایت های متفاوتی از زنان ، بچه ها ، خانه ها ، زندگی ها و... از میدان هستیم. اگر خوب روایت کنیم همه ی مردم برای کمک به مردم لبنان و فلسطین صف میکشند. اما الان مردم چقدر درگیر جنگ لبنان و فلسطین هستند؟!
.
من اگر بودم اکنون گروه بانوان فعال را به لبنان می بردم که الان میدان رزم بانوان خیلی مهم است. آنوقت تلاش می کردیم بانوان لبنانی مستقر در مدارس و اقامتگاه های موقت را فعال کرده تا با کمک آنها بچه های #نسلـمیدان را تربیت کنیم. برای راه افتادن مدرسه ها و درس ها، آموزش ها و مهارت ها ، گفتمان ها و اندیشه ها ، روایت ها و نوشتن ها همه ی شان را فعال می کردم.
من اگر بودم علاوه بر اینکه بانوان از طلا و مال شان به لبنانی ها و فلسطینی ها کمک کردند ، می گفتم وظیفه پشتیبانی از بانوان و بچه های ایشان چه در میدان، چه در محتوا و چه در پشتیبانی امکانات با شماست. بعد تشکل ها و گروه هایی در لبنان و در ایران درست می کردم و به یکدیگر وصل می کردم تا جبهه ی بزرگ بانوان جبهه مقاومت ، شکل گرفته و یکدیگر را یاری کنند.
من اگر بودم دیپلماسی تعلیم و تربیت مقاومت را فعال می کردم و معلم ها را به شبکه تعلیم و تربیت لبنان و فلسطین متصل می کردم تا برای بچه های آنجا هم محتوا تولید کنند و بدانند که ما در گفتمان انقلاب اسلامی مرز نداریم.
.
تاریخ هم ثبت کرده که این میدان رزم دیگر مردانه نیست. میدانی که بیش از چهل هزار نفر زن و بچه را به خاک و خون کشانده ، میدان همه است.
دلم میخواهد میدان را جور دیگر ببینم ، جور دیگر وارد شوم ، جور دیگر عملیات کنم.
✍ حامد تقدیری
۱۹ مهر ماه ۱۴۰۳
امروز ایستگاه نشسته بودم و با گوشیم در حال خوندن متن حامد تقدیری و سینا کلهر بودم
خانمی دیدم که وضعیت مناسب ظاهری نداشت
تو دلم گفتم کمک می خواهد....
کم کم به صندق نزدیک شد
چشمانش را نزدیکی صندق کرد و داخل صندق را دید
فکردم الان مطالبه میکند پول های داخل صندق را بهم بده
برخلاف ظاهر و فکر خرابم
گفت:صندق پول است؟
گفتم بله
از جیبش پولی درآورد(هزارتومنی بنظر میرسید)
انداخت و رفت
یک بار دیگه دنیا روی سرم چرخید و این جمله یادآوری شد:
بر همه مسلمانان فرض است در رویارویی با رژیم غاصب و ظالم و خبیث، مردم لبنان و حزبالله را یاری کنند.
📌 #لبنان
ضاحیه، قلب تپنده شیعه
راه تردد بدون مجوز به ضاحیه را یافتم؛ شبها!
ضاحیه منطقهای پرتراکم و شیعهنشین در جنوب بیروت. ناف ضاحیه را با ایران بستند.
سال ۱۳۳۸ که امام موسی صدر، روحانی اهل قم، پای در بیروت گذاشت، ضاحیه مملو بود از مهاجران و کارگران فقیر شیعه.
طایفهای فقیر و عقب افتاده که در میان ۱۷ مذهب مسیحی و سنی پایینترین طبقه اجتماعی و فرهنگی داشتند.
امام موسی با تشکیل مجلس اعلای شیعیان، آنها را به قطبی در ساختار سیاسی حکومت مبدل کرد و با تاسیس «حرکت المحرومین»، شیعیان از محرومیت و انزوا خارج شدند.
«در جنگ شیطان با اسراییل، ما در کنار شیطان خواهیم ایستاد. اسراییل شر مطلق
است.»
این مانیفست امامموسی در تاسیس جنبش مسلحانه «امل» در برابر اسراییل بود. بهتدریج ضاحیه به مرکز تحول اجتماعی، به پایگاه مقاومت شیعیان در لبنان مبدل شد. و بعد پایگاه سیاسی نظامی حزبالله.
گرچه امامموسی انقلاب ۵۷ را ندید اما معماری بنای مقاومت در لبنان را، انقلاب ایران ادامه داد تا امام خمینی بگوید: «آقای صدر یک مردی است که من میتوانم بگویم او را بزرگ کردهام و ایشان به منزله یک اولاد عزیز برای من است و ما امیدواریم که یک روزی با آسیدموسی صدر در قدس با هم نماز بخوانیم انشاالله.»
سال ۹۸ به ضاحیه آمده بودم؛ جمعیت ۷۰۰ هزار نفری و خیابانهایی سرشار از بوی قلیان فلافل و شاورما!
عاشقان ایران که هنوز در احوال انقلاب ۵۷ سیر میکنند.
کوچهپسکوچههایش پر بود از عکسهای امام موسی، امام خمینی و آقای خامنهای و مصطفی چمران. گویی در محله فلاح تهران، در دهه ۶۰ قدم میزنی! هنوز آثار حملات اسراییل در ۱۹۸۲ و ۲۰۰۶ در ساختمانهایش پیدا بود.
اما حالا شهر ارواح شده.
خالی از سکنه خیابانها پر است از ماشینهای پارکشده. برخی فرصت نکردن حتی
درب خانهها را ببندند.
صدای ویزویز پهباد، جرات را برای بردن ماشینها و اسباب و اثاثیه میکُشد. حال همه ضاحیه آواره شدند در بیروت و شمال لبنان.
ورودی ضاحیه پرسه میزدم که ناگهان زمین لرزید. انفجار پشت انفجار. بیبیسی زد انفجار انبار تسلیحات، حزب گفت انفجار کپسولهای اکسیژن بیمارستان.
بیرون ضاحیه صدنفری زن و بچه کنار اتوبان میدوند؛ وحشت زده و رنگ پریده. اینها در پیادهروهای خارج ضاحیه چادر زده بودند که با این حملات آنجا را هم از دست
دادند.
جواد موگویی
دوشنبه | ۱۶ مهر ۱۴۰۳ | #لبنان #بیروت