#امام_سجاد صلواتالله علیه و پیرمرد شامی
اولین سخن حضرت سجاد علیهالسلام بعد از #اسارت، در شهر #شام آن هنگامى بود که اسرا روى پلههاى مسجد #دمشق ایستاده بودند.
پیرمردى از اهالى شام نزد آنها آمد و گفت: سپاس خداى را که شما را کشت و هلاک کرد. شهرها و روستاها را از آسیب مردان شما آرامش برقرار ساخت و امیرالمؤمنین یزید را بر شما مسلط گردانید.
سیدالساجدین علیهالسلام به آن پیرمرد گفت: آیا قرآن خواندهاى؟ گفت: بلى! فرمود: آیا این آیه را مىشناسى: «قل لا اسالکم علیه اجرا الا المودة فى القربى» بگو اى پیامبر! در مقابل ابلاغ رسالت، مزدى از شما نخواستم مگر اینکه خویشانم را دوستبدارید؟
گفت: آرى خواندهام.
امام علیه السلام فرمود: اى پیرمرد! ما همان «قربى» هستیم. سپس پرسید: آیا این آیه را قرائت کردهاى که خداى سبحان فرموده است: «و اعلموا انما غنمتم من شىء فان لله خمسه و للرسول و لذى القربى» و بدانید هر چیزى که به غنیمت گرفتید، یک پنجم آن براى خدا و پیامبر و از آن خویشاوندان اوست؟
گفت: بلى! امام فرمود: اى پیرمرد ما همان «ذى القربى» هستیم!
امام بار دیگر پرسید: آیا این آیه را تلاوت کردهاى: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» همانا خدا مىخواهد آلودگى را از شما خاندان بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند؟!
پیرمرد پاسخ داد: آرى این آیه را هم خواندهام. حضرت سجاد علیهالسلام فرمود: اى پیرمرد! ما همان اهلبیتى هستیم که خداوند آیه تطهیر را مخصوص ما قرار داد.
پیرمرد ساکت شد و از سخنانى که گفته بود، شرمنده و پشیمان شد و با تعجب پرسید: شما را به خدا! شما همانهائید؟!
سپس على بن الحسین علیهماالسلام فرمود: بدون هیچ شکى به خدا ما همانها هستیم و به حق جدمان سوگند، ما همانهائیم!
با سخنان امام سجاد علیهالسلام پیرمرد منقلب شد، شروع به گریه کرد، عمامهاش را به زمین انداخت، سر به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! من از دشمنان آل محمد، اعم از جن و انس، بیزارم. سپس به امام زینالعابدین علیه السلام عرض کرد: آیا راهى براى توبه من هست؟!
امام فرمود: بله! اگر بازگردى، خداوند توبه تو را مىپذیرد و تو با ما خواهى بود. پیرمرد گفت: من توبه مىکنم!
هنگامى که خبر گفتگوى امام علیهالسلام و پیرمرد به یزید رسید، دستور داد آن پیرمرد را به شهادت رساندند.
📕 بحارالأنوار جلد ۴۵ صفحه ۱۲۹
https://eitaa.com/hosseinasadi128_ir
شهادت امام سجاد علیه السلام
امام صادق علیه السلام میفرماید:
«اِنَّ زَيْنَ الْعَابِدِينَ بَكَى عَلَى أَبِيهِ أَربَعِينَ سَنَةً، صَائِماً نَهَارَهِ،قَائِماً لَيْلَهُ،فإذا حَضَرَ الاِفطارُ جَاءَ غُلَامُهُ بِطَعَامِهِ وَ شَرَابِهِ فَيَضَعُهُ بَيْنَ يَدَيْهِ فَيَقُولُ:كُلْ يَا مولاىَ،فَيَقُولُ:قُتِلَ اِبْنَ رَسُولِ اللَّهِ جَائِعاً،قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ عَطْشَاناً،فَلَا يَزَالُ يُكَرِّرُ ذَلِكَ وَ يَبْكِى حَتَّى يَبِلَّ طَعَامُهُ بِدُمُوعِهِ،وَ يُمْزَجُ شَرَابُهُ بِدُمُوعِهِ فَلَمْ يَزَلْ كَذَلِكَ حَتَّى لَحِقَ بِاللَّهِ عَزَّوجَلَّ»؛
#امام_زين_العابدين چهل سال براى پدر بزرگوارش گريه كرد، در حالى كه روزش،روزه دار بود و شبش،شب زنده دارى مىكرد.
هنگامى كه وقت افطار مىشد غلامش غذا و نوشيدنى براى حضرتش مىآورد و جلوی حضرت مىگذاشت و مىگفت:میل کنید.
حضرت مىفرمود:فرزند رسول خدا گرسنه و تشنه شهيد شد،اين جمله را تكرار مى فرمود و گريه میکرد تا اينكه غذايش با اشک چشمش مخلوط مىشد.او همواره اينطور بود تا اينكه به جوار رحمت حقّ شتافت.
لهوف،ص۱۲۱؛مسكن الفؤاد،ص۵؛
#روایت
#امام_سجاد علیه السلام
#شیخ_حسین_اسدی
#شیخ_واعظ
#شیخ_حسین_اسدی_واعظ | عضو شوید 👇
https://eitaa.com/hosseinasadi128_ir