eitaa logo
شیخ حسین اسدی واعظ
328 دنبال‌کننده
397 عکس
92 ویدیو
3 فایل
نشر آثار و اطلاع رسانی جلسات سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین شیخ حسین اسدی واعظ
مشاهده در ایتا
دانلود
علّامه محمّد باقر مجلسی رَحِمَهُ الله مینویسد ؛ آن حضرت -موسی بن جعفر ، سلام الله علیه- سه روز قبل از وفات ، مسیّب بن زهیر را که بر او موکّل گردانیده بودند طلبید و فرمود ای مسیّب. گفت لبّیک ای مولای من. فرمود در این شب به مدینه جدّ خود رسول خدا میروم که فرزند خود علیّ را وداع کنم و او را وصیّ خود گردانم ، و ودایع إمامت و خلافت را به او سپارم چنانچه پدرم به من سپرده. مسیّب گفت یابن رسول الله چگونه من درها و قفلها را بگشایم و حال آنکه حارسان و نگهبانان بر درها نشسته اند؟ حضرت فرمود ای مسیّب یقین تو ضعیف شده است به قدرت خدا و بزرگی ما؟ مگر نمیدانی که خداوندی که درهای علوم اوّلین و آخرین را برای ما گشوده است قادر است که مرا از اینجا به مدینه بَرَد بی آنکه درها گشوده شود؟ مسیّب گفت یابن رسول الله دعا کن که خدا مرا بر ایمان ثابت بدارد. حضرت دعا کرد و فرمود که اللّهُمَّ ثَبِّتْهُ. پس فرمود که میخوانم در این وقت خدا را به آن اسمی که آصف برخیا خدا را به آن اسم خواند و تخت بلقیس را از دو ماه راه به یک چشم بر هم زدن نزد سلیمان حاضر گردانید ، تا آنکه جمع کند در این ساعت میان من و پسرم علیّ در مدینه. پس مسیّب گفت حضرت مشغول دعا شد ، چون نظر کردم او را در مصلّای خود ندیدم ، حیران در میان خانه ایستادم و متفکّر بودم ، بعد از اندک زمانی دیدم که حضرت باز در مصلّای خود پیدا شد و زنجیرها در پای خود گذاشت ، پس به سجده در آمدم و شکر کردم خدا را بر آنکه مرا به قدر و منزلت آن حضرت عارف گردانید. حضرت فرمود ای مسیّب بدان که سه روز دیگر من از دنیا رحلت می‌نمایم. چون این خبر وحشت انگیز را شنیدم ، قطرات اشک حسرت از دیده خود ریختم. حضرت فرمود گریه مکن که بعد از من علیّ فرزند من إمام و مولای توست ، پس دست در دامان ولایت او بزن که تا با او باشی و دست از متابعت او بر نداری هرگز گمراه نمیشوی. گفتم الحمدُ لله. چون روز سوّم شد ، مولایِ من مرا طلبید فرمود چنانچه تو را خبر دادم ، امروز بر جناح سفر آخرتم ، چون شربت آبی از تو بطلبم و بیاشامم ، شکم من از زهر قهر نفخ کند و اعضایم ورم کند و چهره گلگونم به زردی مایل گردد ، بعد از آن سرخ شود و سبز شود و به رنگهای مختلف بر آید ، زینهار که با من سخن نگوئی ، و أحدی را قبل از وفات ، بر احوال من مطّلع نگردانی. مسیّب گوید که من وعده وی را منتظر بودم ، حزین و غمناک ایستاده بودم تا آنکه بعد از ساعتی از من آب طلبید و نوش کرد و فرمود که این ملعون سندی بن شاهک گمان خواهد کرد که او مرتکب غسل و کفن من است ، هیهات هیهات این هرگز نخواهد شد ، زیرا که أنبیاء عالی شأن و أوصیای ایشان را جز نبیّ و وصیّ غسل نمیتواند داد. چون لحظه ای بر آمد نظر کردم جوان خوش روئی را دیدم که نور سیادت و ولایت از جبین وی ساطع و لامع ، و سیمای إمامت و نجابت از چهره وی ظاهر ، و شبیه ترین مردمان به حضرت إمام موسی علیه السّلام بود ، در جنب آن حضرت نشسته ، خواستم که از آن إمام عالی شأن نام آن جوان را سؤال کنم ، حضرت بانگ بر من زد که نگفتم که با من سخن مگو ، پس خاموش گردیدم ، چون لحظه ای بر آمد آن إمام مسموم غریب مظلوم معصوم فرزند دلبند خود را وداع کرد ، و نفْس مطمئنّه اش ندای إرْجِعِی إِلی رَبِّكِ را إجابت نموده ، به عالم وصال ارتحال فرمود ، و حضرت إمام رضا علیه السّلام از نظر مردم غایب شد. چون خبر وفات آن حضرت به هارون الرّشید رسید ، سندی بن شاهک را به تجهیز آن حضرت أمر فرمود ، و خروش از شهر بغداد بر آمده ، اهالی و أعیان حاضر شدند صدای ناله و فغان بلند کردند ، زمین و آسمان به گریه و زاری در آمده ، بر مفارقت آن حضرت و مظلومیّت آن گوهر صدف عصمت به زاری زار گریستند. آنگاه سندی بن شاهک با جمعی دیگر متوجّه غسل آن حضرت گردیدند. مسیّب گوید چنانچه آن إمام والا مقام خبر داده بود ایشان گمان میبردند که آن حضرت را غسل میدهند ، و الله که دست خبیث ایشان به بدن مطهّرش نمیرسید ، آن ملاعین را عقیده این بود که آن سرور را کفن و حنوط میکنند ، به خدا سوگند که از ایشان هیچ گونه أمری نسبت به آن جناب واقع نمیشد ، بلکه حضرت إمام رضا علیه السّلام متکفّل این أمور بود ، و ایشان حضرت را نمیدیدند. چون آن جناب از تکفین پدر بزرگوار فارغ گردید ، روی به من آورده فرمود که ای مسیّب باید که در إمامت من شك نیاوری و دست از دامان متابعت من بازنداری ، به درستی که من پیشوا و مقتدای توام ، حجّت خدایم بر تو بعد از پدر بزرگوار خود. آنگاه آن إمام مسموم مظلوم را در مقبره قریش که اکنون مرقد مطهّر آن حضرت است ، مدفون ساختند. جلاء العيون / باب ۹ ، فصل ۲. https://eitaa.com/hosseinasadi128_ir
إبن شهر آشوب در مناقب از خطیب بغدادی در تاریخ بغداد ۱ / ۱۲۰ ، نقل میکند ؛ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْخَلَّالِ قَالَ مَا هَمَّنِی أَمْرٌ فَقَصَدْتُ قَبْرَ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ علیه السّلام وَ تَوَسَّلْتُ بِهِ إِلَّا سَهَّلَ الله لِی مَا أُحِبُ. خطیب بغدادی از علماء عامّة در کتاب تاریخ خود ، بسندش از علی بن خَلّال نقل کرده که گفت هر أمری مرا ناراحت کرد ، کنار قبر موسی بن جعفر رفتم و به او متوسّل شدم تا اینکه خداوند آنچه را دوست میداشتم ، برایم آسان نمود. بحارالأنوار ۱۰۲ / ۱. https://eitaa.com/hosseinasadi128_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عنوان کلیپ: اقبال به خدا سخنران: حجت‌الاسلام والمسلمین نشر به مناسبت روز شهادت آقا موسی بن جعفر سلام الله علیه https://eitaa.com/hosseinasadi128_ir
العبد محمدتقی بهجت: [راوی] می‌گوید: ابن‌حنبل شنید چهار نفر که جنازه موسی‌بن‌جعفر علیهماالسلام را می‌بردند، [ و می‌گفتند] «هذا إمامُ الرَّفَضَه». این را همه‌اش تکرار می‌کردند. ابن‌حنبل، امام چهارم آنها(اهل‌سنت)، گفت: «بَلْ إمامُ الْجِنِّ وَ الْإنسِ وَ الْمَشرِقِ وَ الْمَغرِبِ». تاریخِ معتبر ـ ظاهراً در نجوم‌السماء است ـ تاریخ معتبرِ خودشان(اهل سنت) دارند؛ نه اینکه ما از تواریخ خودمان نقل می‌کنیم... https://eitaa.com/hosseinasadi128_ir