من علیاصغرم و تیغ اگر بردارم
در وجودم سکنات علیاکبر دارم
نسبِ هاشمیام کار خودش را کرده
جگر حمزه، دلِ فاتح خیبر دارم
سنّ کم از نظرِ نسل علی مطرح نیست
کوچک اما اثرِ مالکاشتر دارم
همه کردند سر و جان به فدای پدرم
کسر شأن است ببینند که من سر، دارم
در سپاهی که عمویم شده فرماندهی آن
حکم جانبازی و سربازیِ لشکر دارم
من ز نسل علیام که زرهش پشت نداشت
حرمله کمتر از آن است زره بردارم
از سرِ نی به سرِ عمه شوم سایهی سر
ارثِ غیرت ز ابالفضل دلاور دارم
کوفه و شام بترسید که من در رگ خود
خونِ قتّالِ عرب، حضرت حیدر دارم
هاشمیّون همگی مادریاند و من هم
هرچه دارم همه از دامنِ مادر دارم
گرچه افتادهام از شیر به تیرِ سهپری
جگری با جگر شیر برابر دارم
کاشکی عمه به خیمه ببرد مادر را
که نبیند اثرِ تیر به حنجر دارم
«مهدی مقیمی»
📷 گزارش تصویری
شب هفتم محرمالحرام ۱۴۴۶
حسینیهشهدا«نقوسان»
@Hosseinie_Shohada
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
بهنام حضرت علیاکبر علیهالسّلام
بعون الله
هشتمین شب نوکری
اقامه نمازجماعت مغربوعشاء
تلاوت قرآنکریم
قرائت زیارتعاشورا
سخنرانی
مرثیهسرایی
{پایان جلسه ساعت ۲۲:۱۵}
حسینیهشهدا«نقوسان»
@Hosseinie_Shohada
به میدان مثل حیدر آمد و طوفان به راه انداخت
یکی بود و عجب ترسی به جان یک سپاه انداخت
به خود لرزید لشکر، یک قدم حتی عقبتر رفت
به خیل جمعیت وقتی که چرخید و نگاه انداخت
پیمبر صورت و سیرت، علی هیبت، حسن طینت
سران جنگ را هم اینچنین در اشتباه انداخت
کسی در پاسخ "هَل مِن مبارز" نیست؟ حرکت کرد
خروشید و یکایک دستوپا در بین راه انداخت
به لشکر زد، رجز میخواند و میچرخید با شمشیر
صدوهشتاد سر را با کلاه و بی کلاه انداخت
چنان طوفان پاییزی که در جنگل بهپا خیزد
سر و دست یلان خیرهسر را مثل کاه انداخت
کسی با او نمیجنگید رو در رو، پلنگی پست
کمین از پشت کرد و نیزه بر پهلوی ماه انداخت
الهی بشکند دستی که از بالای زین او را
میان گرگهای زخمخورده، بیپناه انداخت
هزاران تیغ بالا رفت، پایین رفت، بالا رفت
تصور کن عجب جنگی علیاکبر به راه انداخت
پدر این صحنه را طاقت نمیآورد، زود آمد
علی را دید و خود را بر زمین از اسب، آه، انداخت
«علی سلیمیان»
بعون الله
نوکری شب تاسوعا
توسل بر آستان
قمر منیر بنیهاشم
حضرت اباالفضل العباس علیهالسّلام
اقامه نمازجماعت مغربوعشاء
تلاوت قرآنکریم
قرائت زیارتعاشورا
سخنرانی
مرثیهسرایی
{پایان جلسه ساعت ۲۲:۱۵}
حسینیهشهدا«نقوسان»
@Hosseinie_Shohada
به نام آب، به نام فرات، نام شما
من آفریدهشدم که کنم سلام شما
نوشتهاند به روی جبین ما دو نفر
شما غلام حسین و منم غلام شما
خوشا به حال پر و بال این کبوترها
گهی به بام حسین و گهی به بام شما
تو آن همیشه امامی و ما همان مأموم
به قامتی که گرفتیم با قیام شما
تو ماه بودی و نزدیک آبها که شدی
تمام علقمه پا شد به احترام شما
هزار باده، هزاران پیاله میرویید
همینکه تیر رسید و شکست جام شما
همینکه نالهی "أدرِک أخا"یتان پیچید
شکست قامت طوباییِ امام شما
مسیر علقمه را بوی انکسار گرفت
چه حس بیرمقی بود در کلام شما
به حال و روز بلندای تو چه آوردند
تمام علقمه پر گشته از تمامِ شما
«علیاکبر لطیفیان»
حسینیه شهدا
بعون الله نوکری شب تاسوعا توسل بر آستان قمر منیر بنیهاشم حضرت اباالفضل العباس علیهالسّلام اقامه
📷 گزارش تصویری
شب تاسوعا ۱۴۴۶
حسینیهشهدا«نقوسان»
@Hosseinie_Shohada
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇