eitaa logo
حسینیه اندیشه و جبهه مقاومت
535 دنبال‌کننده
230 عکس
57 ویدیو
133 فایل
مباحث و یادداشت‌هایی هم‌سو با حسینیه اندیشه در موضوع جبهه مقاومت ✔️آدرس وب سایت: http://hosseiniehandisheh.ir ✔️آدرس کانال رسمی حسینیه اندیشه: https://eitaa.com/HossiniehAndisheh ✅ ارتباط با مدیر کانال: @azn1360
مشاهده در ایتا
دانلود
📝 بخشهایی از چکیده «فلسفه بلاء و مصیبت براساس فلسفه تاریخ انبیا» 🔸 در مبحث قبلی به بررسی مصائب از منظر «فلسفه‌ی چیستی» پرداخته شد و حال باید مصائب را از بُعد «فلسفه‌ی چرایی» تبیین کرد: از آنجا که خدای متعال علاوه بر خلقت عالَم، «فاعل منفی» را خلق کرده است و ریشه‌ی مصیبت نیز به خلق فاعل منفی باز می‌گردد، باید به تشریح «فلسفه‌ی خلقت» پرداخت. 🔹 چرا خداوند فاعل‌هایی را آفریده که قدرت دارند با طغیان و سرکشی خود به عالم خلقت زهر بپاشند؟ پاسخ آن است که اگر غرض خلقت به رشد و تکامل مخلوق باز می‌گردد، هر فرضی که از نظر عقلانی برای تکامل قابل تصوّر است باید محقق شود. یعنی گرچه خلق فاعل منفی، منجرّ به «زندگی همراه با مزاحمت» می‌شود، اما چنین فضایی باعث می‌شود که ظرفیت مخلوق افزایش یافته و مشمول نعمات جدیدی شود که مقیاسی کاملاً متفاوت دارند؛ نعمات و لذّاتی که دستیابی به آنها با «زندگی در یک محیط بدون مزاحمت» ممکن نمی‌شد. 🔸اگر فاعل منفی به این دلیل خلق شود و جایگاهی در اصل نظام خلقت و برنامه‌ی خدای متعال برای مدیریت این دنیا پیدا کند و اجازه داده شود تا فعلِ فاعل منفی در این دنیا دارای اثر باشد، منشأ تمام گرفتاری‌ها و مصیبت‌های بعدی در تمام بخش‌های نظام، به فاعلیت او بر می‌گردد. 🔹 البته هنگامی که خدای متعال چنین برنامه‌ای را تدارک دید، باز هم آغاز خلقت در این دنیا برای حضرت آدم در «بهشت اول» رقم خورد و این امر نشان می‌دهد که آغاز خلقت با رحمت الهی شروع شد و مصائب با اختیار انس و جنّ و با زندگی در محیط مصیبت در این دنیا ادامه می‌یابد و بالمآل به نعماتِ «بهشت دوم» در عالم آخرت دست خواهند یافت. 🔸بر این اساس، یک مرحله از بروز فاعلیت منفی در عالم ذرّ بود و مرحله‌ی بعدی آن، تمرّد ابلیس از سجده و سپس عزم ضعیف حضرت آدم و حوّا در نخوردن از شجره‌ی ممنوعه بود. 🔹از سوی دیگر، هر شخص و امّتی در مقطع خاصّی از تاریخ حضور دارد و تاریخ نیز دارای سه سرفصل است که بلاها و مصیبات و امتحانات و همچنین آیات و حجّت‌های هر یک از این سرفصل‌ها با دیگری متفاوت است: سرفصل اول از هبوط حضرت آدم تا بعثت نبیّ‌اکرم(ص)، سرفصل دوم از بعثت نبیّ‌اکرم(ص) تا ظهور حضرت ولی‌عصر(عج) و سرفصل سوم از ظهور تا روز قیامت است. 📋متن چکیده مبحث سوم 👇👇👇 ✅@hoseiniyehandisheh
1_299208160.pdf
358.3K
📋متن چکیده «فلسفه بلاء و مصیبت براساس فلسفه انبیا»
«یا قریباً لا یبعد عن المغترّ به» ای نزدیکی که از فریفته اش دور نمی‌شود [وداعی با مناجات شعبانیه و سلامی به دعای افتتاح) خاطرخواهی بددردی است. چون نیاز که شدید بشود، سریع آدم را می‌فرستد گوشه‌ی رینگ. تقاضا که بالا برود، عرضه‌کننده پشت‌چشم نازک می‌کند و جاخالی می‌دهد و غیبش می‌زند و ناز می‌کند و طوری دور می‌شود که همه دنبالش بدوند و حقیرش شوند و به قدرت و برتری‌ش اعتراف کنند و پیشش لُنگ بیاندازند. اما تو این‌طوری نیستی. تمام قانون‌های عرضه و تقاضا را زیر پای بزرگواری‌ت لِه کرده‌ای. منتظر نیاز شدید نیستی که هیچ. کورسویی از نیاز را هم اگر ببینی، نه فقط ناز نمی‌کنی و جاخالی نمی‌دهی؛ این‌قدر نزدیک می‌شوی که داراییت را، نقطه قوت‌ت را، برگ برنده‌ات را با مهربانی می‌چپانی توی بغل خاطرخواه‌های خالی‌بند یا نصفه‌ونیمه یا کور و کچلی که ما باشیم. البته این عبارت‌ها در شأن تو نیست‌ها ولی احتمال می‌دهم که منظور عزیزانت در مناجات شعبانیه از «یا قریباً لایبعد عن المغترّ به» چیزی شبیه به همین حرف‌های من باشد البته به اضافه چند میلیارد سال نوری تفاوت با همین حرف‌های من! خلاصه که «ای نزدیکی [که به جای ناز کردن] از فریفته‌اش دور نمی‌شود»... ای بغل‌گیرنده‌ی همه‌ی فریفتگان و خاطرخواهانت... ای نابوده کننده‌ی همه قواعد بازار.... و ای کوبنده‌ی مکانیزم عرضه و تقاضای بشر مادّی... و ای تربیت‌کننده‌ی انبیاء و اوصیائی که هزاران سال است این قواعد را به بازی گرفته‌اند و حتی مومنین باورشان نمیشود... اصلا شما عنایت کنید؛ مثلا همین جمله ی قبل از «یا قریبا لایبعد عن المغتر به» را. شاید خدا را با این اسمش صدا زدیم بخاطر خواسته‌ای که در جمله قبل به او گفتیم: «و انظر الیِّ نظر من نادیته فاجابک و استعملته بمعونتک فاطاعک» طوری به من طوری نگاه کن که انگار از همان‌هایی هستم که برای کمک به خودت بکارشان گرفتی و آنها هم پا دادند. این «معونتک» و کمک کردن به تو هم که معنایش را نمی‌فهمم مگر این که همان کمک و یاری ِ علی باشد. مثل «زید بن صوحان» که کمک و معونه اش را خود علی امضا کرده. همان که در جنگ نهاوند دستش را داد و بعد عاشق سلمان شد و بعد کارهایی کرد که «بعضی‌ها» به شام تبعیدش کردند و بعد.... تا دستش به علی رسید و در معرکه جمل، قصد «شتر» را کرد. هم‌قبیله‌ای‌هایش گفتند: «اینجا چه می‌کنی؟! دور و برِ این شتر، مرگ پرسه می‌زند.» زید سفره‌ی دلش را باز کرد: «مرگ همان چیزی است که من می‌خواهم.» و به امیرالمومنین رو کرد و گفت: «من را کشته خواهی دید. دستی را در آسمان می‌بینم که به من می‌گوید: به سوی ما بیا!» انگار همان دست قطع‌شده‌اش آمده بود تا بقیه‌ی بدنش را هم بهشتی کند و ... به خاک افتاد. خاطرخواهی و نیاز زید به علی به اوجش رسیده بود و توی خونش موج میزد و خونش فوران کرد. یا قریبا لایبعد عن المغتر به: علی اما دور نشد، رفت نزدیک تا جایی که راوی میگوید: «حتی جلس عند رأسه» بالای سر زید نشست و جمله‌ای گفت تا زید را به بالاترین درجات ِ قرب به قریب بفرستد و «من استعملته بمعونتک» و اهل یاری را تعریف کند: _ رحمک الله یا زید لقد کنت خفیف الموونه و عظیم «المعونه»... رحمت خدا بر تو ای زید که کمهزینه بودی و «کمک‌کاری بزرگ» اصلا شما عنایت کنید؛ همین که ما کورسویی از نیاز به علی پیدا کنیم و کمی خاطرخواه کمک و یاری به او بشویم، لطف می‌کند و جرأت میدهد که از او بخواهیم تا مثل «زید بن صوحان» با ما معامله کند: «انظر الیّ نظر من... استعملته بمعونتک فاطاعک» چرا؟ چون تو کسی هستی که همه‌ی قانون‌های ناز و نیاز و تمامی قواعد بازار را زیر پای بزرگواری‌ خودت و اولیائت لِه کرده‌ای؛ چون «یا قریبا لایبعد عن المغتر به» حالا همه اینها که گفتم برای مناجات شعبانیه بود و ماه شعبان. اگر برویم به سمت ماه مبارک، چشمه‌های دیگری نشان می‌دهد. کجا؟ وسط دعای دیوانه کننده‌ی «افتتاح» همان جا که می‌گوید اصلا نیاز مصنوعی و خاطرخواهی ِ نصفه و نیمه هم نخواستیم که هیچ؛ اگر بدبخت ِ نیازمند ِ نداری بود که خیلی نفهم بود و به جای نیاز داشت ناز می‌کرد و بد و بیراه می‌گفت و منت می‌گذاشت، باز هم مهربانی‌م را توی بغلش می‌چپانم: «مدلاً علیک... تدعونی فأولّی عنک و تتحبب الیّ فاتبغض الیک و تتودّد الیّ فلا اقبل منک کأن لی التطول علیک... ناز می‌کنم... تو مرا می‌خوانی و من از تو روی میگردانم و با من دوستی می‌کنی و دشمنی می‌کنم و محبت می‌کنی و از تو نمی‌پذیرم انگار که من بر تو منت دارم».... «فلم یمنعک ذلک من الرحمه لی و الاحسان الیّ و التفضل علیِّ... اما همه اینها تو را از مهربانی و خوبی کردن به من باز نمیدارد...» _ بزرگوار! می‌شود توضیح بدهی که این چه وضعش است؟ میشود توضیح بدهی که چرا این‌قدر خوبی؟ پی نوشت: 👇👇👇
پی‌نوشت: تقدیم به شهید یک و بیست دقیقه‌ی همه‌ی شب‌های جمعه؛ که از شدت خاطرخواهی و فریفتگی به خمینی و خامنه‌ای، در میانه آتش الحاد مدرن به معونه و کمک ِ «پرستش اجتماعی ِ خدای متعال» رفت و با دریافت مدال «استعملته بمعونتک فاطاعک»، ظفرمندانه در آغوش «قریبا لایبعد عن المغتر به» قرار و آرام گرفت. @msnote @hoseiniyehandisheh
🔰نه تسامح در قضاوت نسبت به تجارب بشری، و نه غارنشینی 💢 گاهي ما با ديد عمومي و به مي‏نگريم و آنها را غير مضّر نسبت به ساحت مي‏دانيم، ولي گاهي هم از منظري ديگر به اين واقعيت نگاه كرده و قائل مي‏شويم كه نمي‏توان به هيچ وجه «تسامح در تعبّد» را پذيرفت. ❓آيا مي‏توان در خصوص مضرّ يا غير مضرّ بودن نسبت به ساحت مقدس تسامح را روا دانست؟! آيا غير از اين است كه آنچه با شيوه آزمون و خطا شده است مفاهيمي كاربردي و برخاسته از يك «» تعريف شده مي‏باشد كه بر اساس يك مدل براي كنترل تغييراتي خاص در حال تجربه شدن مي‏باشد؟ ❌مسلماً صحيح نيست كه براي نجات خود از تكليف الهي سريعاً به قضاوت در اين امر حسّاس و پيچيده بپردازيم و را در اين وادي امري مباح بدانيم و بگوييم اصولاً محصولات تجربه بشر داراي لوازم و اقتضائات خاصي نمي‌باشد، بنابراين با ما هماهنگي دارند! ادامه دارد⏮ ✅@hoseiniyehandisheh
ادامه:👇👇 🐪در مقابل، هيچ يك از ما و شما قائل نيستيم كه بايد موجود را كنار بگذاريم و به همان انسانهاي باز گرديم. 🌀اما تا زمان دستيابي كامل به يك مدل اداره جديد بايد در آن تأمّل كرد تا ببينيم كداميك از اين بخشها از ضرر كمتر و ضرورت بيشتري برخوردار است تا از همان نقطه كار خود را آغاز كنيم. به تعبير ديگر بايد به تغيير تخصيصهاي كلّي و عمومي در مدل موجود بپردازيم تا تدريجاً با تعريف به اين واقعيّت پي ببريم كه مدلهاي موجود نمي‏تواند نيازهاي جديد ما را پاسخگو باشد و مي‌بايست نيازهاي نوين جامعة اسلامي خود را به وسيلة پاسخ دهيم و آنها را به بگذاريم. 💠 پس اولاً ما مُهر ابطال بر تجارب بشري نمي‏زنيم. ثانياً تجارب بشري را يك سري تجارب مفرده نمي‏دانيم كه همچون نظر گذشتگان حاكي از «يك حقيقت مسلّم» در عالم تكوين باشند، بلكه قائليم اينها هستند كه با تغيير در تئوري اصلي آنها، تعريف از موضوع نيز عوض مي‏شود. 📚منبع: کتاب دفتر از منظر استاد ✅@hoseiniyehandisheh
🔰بخشهایی از چکیده «فلسفه بلاء و مصیبت براساس فلسفه ✍️ حجت‌الاسلام و المسلمین استاد مسعود صدوق (ره) 🔹برای توضیح «فلسفه‌ی چگونگی مصیبت و بلاء» باید به این نکته توجه کرد که ولایت بر سه نظام «کفر، نفاق و ایمان»، به معنای سه نوع تدبیرِ جدا و منفکّ از یکدیگر نیست بلکه با «فلسفه‌ی إمداد» به وحدت می‌رسد؛ یعنی امداد به دستگاه کفر و دستگاه نفاق، دارای علّت و فلسفه است که خداوند متعال فرمود: «کّلاً نُمدّ هولاء و هولاء». 🔸به نظر می‌رسد علت «امداد» به این نکته باز می‌گردد که مؤمنین به علت هوای نفس، تا حوادث متعدّدی را تجربه نکنند، زیر بار ولایت نمی‌روند. لذا خدای متعال، دستگاه کفر و نفاق امداد می‌کند (اجازه طغیان می‌دهد) و آنان نیز به مؤمنین حمله‌ور شده و جامعه‌ی اسلامی دچار بلاء و نقص در اموال و انفس و ثمرات می‌شوند. 🔹 چنین شرایطی موجب می‌شود آثار نظام طغیان به صورتی ملموس و عینی در برابر اهل ایمان قرار بگیرد و آن را وجدان کنند. این تنفّر در کنار تعلّق مومنین به خدای تعالی باعث می‌شود تا آنان زیر این فشارها و مصیبت‌ها به دستگاه الهی پناه ببرند و به تدریج «حبّ» برای آنان ایجاد شود. 🔸 در واقع خدای تعالی برای آن‌که هوای نفس را از درون ما جدا کند، بستری از حبّ و بغض فراهم می‌کند و به وسیله‌ی درگیری انبیاء و اوصیاء با ائمّه‌ی کفر و نفاق، فضایی از تنفّر و محبّت ایجاد می‌نماید. آن بزرگواران با استقبال از بلاء، مجرایی برای جریان اراده‌ی خدای متعال قرار می‌گیرند تا تعلیم و تربیت و پرورش در سطح کلان و برای کلّ نظام واقع شود. همین حقیقت است که روشن می‌کند «دین چیزی جز حبّ و بغض نیست». 🔹 این روند درگیری بین هوی و تقوی در شکل اجتماعی، در تمامی مراحل تاریخ جریان دارد اما متغیر اصلی در سرفصل اول تاریخ، «امور حسّی» است. در دوره‌ی دوم تاریخ، «قوای عقلانی» بمثابه متغیر اصلی قرار می‌گیرد و خلقت انسان‌ها به نحوی است که عقلانیت‌ها در این سرفصل در سطح بسیار بالایی هستند. اما متغیر اصلی در دوره‌ی سوم تاریخ، «امور شهودی» است و روح‌ها به قدرت‌های بزرگی دست می‌یابند. 🔸همچنین در سرفصل اول تاریخ، دستگاه ایمانی در جهت «چگونگی حفظ جامعه‌ی دینی» تربیت می‌شوند؛ در سرفصل دوم تاریخ، مؤمنین برای «چگونگی اداره‌ی یک حکومت دینی» پرورش می‌یابند و در سرفصل سوم تاریخ، نسبت به «تحقق یک تمدّن الهی» مورد آزمایش قرار می‌گیرند. 🔹حال با توجه به این چارچوب باید به تشریح مصیبت‌های پیامبراکرم و ائمّه‌ی معصومین علیهم‌السلام پرداخت؛ یعنی آن بزرگواران گرچه به ابلاغ احکام فردی و سایر جزئیات دین نیز اهتمام داشته‌اند، اما باید روشن شود که شخصیت و هویت و مأموریت اصلی آنان و مصیبت‌ها و محن و بلایایی که دچار آن بوده‌اند، از چه سنخی بوده است. 📋متن چکیده مبحث چهارم👇👇👇 ✅ @hoseiniyehandisheh
1_301430453.pdf
372.2K
📋متن چکیده «فلسفه بلاء و مصیبت براساس فلسفه انبیا»
به مناسبت روز ماه مبارک؛ روز منصوب شدن حضرت به ولایت عهدی مامون بعضی وقتها هم هست که باید روضه ی آبرو را خواند و از مصیبت بدنامی گفت. مخصوصاً اگر آبرویی را که می خواهند بریزند زیر پای مردم تا توسط یک امّت لگدکوب شود، جدّ اندر جدّ حفظ شده باشد و اصلاً اعتبار خاندانت برای هر فهیم و هر نفهمی به همان تعریف شود. یعنی جانشینی پیامبر انقدر رنگ دنیا گرفته بود و روح کسرای ایران و قیصر روم چنان در جسد بی رمق ِ حکومتش نشسته بود که دوری از دستگاه، تقدّس و روحانیت و وجاهتی معنوی درست می‌کرد برای هر کسی که از دعوای قدرت کناره می‌گرفت. بعد همه می‌گفتند این فرزندان علی عجب زهدی دارند که دنبال این مقامات نمی دوند و هر وقت نشانه ای از قدرت سلطنتی و سیاست پادشاهی می‌بینند راهشان را به طرف دیگری کج می کنند و حتی دور و بَر دربار پیدایشان نمی شود. طوری که همین دوری، در نظر مردم نشانه‌ی حقانیت شده بود و هر کسی ساز قیام کوک می کرد، به اسم اهل بیت پناه می برد تا خودش را مطهّر از دنیاطلبی نشان دهد و وجدانهای خسته از حکومت مادّی را دور خودش جمع کند. حالا فکر کن قداست و تنزّه تو این همه بازار داشته باشد و تو در اوج این منزلت، بالاجبار وارد دستگاهی شوی که مرکز عشق بازی با دنیا و تمایلات مادی است و ولیّعهد شوی؛ آن هم در سلسله مراتبی که منشأِ تک تک مناصبش، دنیاپرستی و آلاف و الوف و خوردن و چریدن و قی کردن است و دست و پا زدن در منجلابی از تعفّن ِ نفسانیات. و همه سری تکان بدهند و بگویند: تف بر مزه ی شیرین دنیا که ذریه‌ی رسول را هم گرفتار کرده! و فقط چند ماه فرصت داشته باشی تا با رفتارت به همه بفهمانی و از تاریخ این اقرار را بگیری که: فاصله‌ی حکومت خدایی از سلطنت دنیایی بیشتر از مسافت بین مشرق و مغرب است. و کاری کنی که برای همه معلوم شود خون علی وقتی در رگی بجوشد، دنیا را با همه‌ی وجوهش و با تمام چرب و شیرینش به بند تحقیر و خفّت می‌کشد. اصلاً چه کسی جز یک علیِ دیگر می تواند در پایتخت ِ دنیاپرستی، کلام علی را در خطبه شقشقیه به تصویر بکشد؟ لالفیتم دنیاکم ازهد عندی من عفطه عنز «دنیای شما برای من کمتر از عطسه ی یک بز ماده است ...» بعضی وقتها هم هست که باید روضه ی آبرو را خواند و از مصیبت بدنامی گفت ... پی‌نوشت: آقا جان! شما تک و تنها و فقط در چند ماه، طوری بساط عشق‌بازی با دنیا را در پایتخت دنیاپرستان به هم ریختید که راهی جز کشتن‌تان پیدا نکردند. می‌شود امشب موقع خواندن دعایی که جدتان به یاد داد و وقتی رسیدیم به فراز «سیدی أخرج حب الدنیا من قلبی»، شما را واسطه کنیم؟ راستش را بخواهید معاشقه با دنیا خیلی پیچیده‌تر از زمان مأمون شده و با تعمیم «مُد» به همه کالاها و به تمامی عرصه‌های زندگی، «دین ِ دنیاپرستی» را در تمام جهان به راه انداخته‌اند و هر روز مزه‌ی جدیدی از دنیا را به کام بشر می‌نشانند و این ظلمات جهانی و بین‌المللی را از طریق «الگوی مصرف» به جامعه‌ی محبین شما هم کشانده‌اند... می‌شود امشب برای این که لحن ما موقع خواندن ِ «أخرج حب الدنیا من قلبی» مصنوعی نباشد، ما را شفاعت کنید تا آن قدر رشید شویم که خودمان و نخبگان‌مان به فکر تغییر «الگوی مصرف جامعه» بیفتیم؟... _ تقدیم به شهید یک و بیست دقیقه‌ی همه ‌ی شب‌های جمعه که وقتی از او پرسیدند چرا سخت مراقبی تا هیچ علقه‌ای به دنیا پیدا نکنی، گفت: «ماموریت‌هایی به عهده من است و کارهایی دارم و جاهایی باید بروم که اگر کمترین وابستگی به دنیا باشد، نمی‌توانم انجام‌شان دهم» و تقدیم به ملتی که عشقش به حاج قاسم را فریاد زد و در صورت شجاعت نخبگانش برای تبیین حقایق، با لوازم این عشق بی‌دریغ آشنا خواهد شد و خواهد فهمید که رفتن به سوی و ماموریت زمینه‌سازی برای ظهور مولایش، با وابستگی به دنیاپرستان سازگار نیست @msnote @hoseiniyehandisheh
🔰 بخشهایی از چکیده «فلسفه بلاء و مصیبت براساس فلسفه ✍️ حجت‌الاسلام و المسلمین استاد مسعود صدوق (ره) 🔹در مباحث گذشته بیان شد «تشریع دین»، «مقاومت برای تحقق آن» و «تحقق آرمان‌های آن» از نظر تکوین و تاریخی و اجتماعی با «مصیبت‌ها و بلاء در دار دنیا» و «حبّ و بغض» عجین شده است. در ادامه، به بررسی «فلسفه‌ی مصائب تاریخی» در سر فصل دوم تاریخ پرداخته شده تا معلوم شود این سیر چگونه طیّ شده و به شرایط امروز جامعه‌ی شیعه منجرّ شده است. 🔸 با قیام نبی‌اکرم (ص) از مکه و تشکیل حکومت اسلامی در مدینه، فعالیت سیاسیِ جبهه‌ی نفاق برای حذف فیزیکی دستگاه ایمان آغاز شد. این تلاش ائمه نفاق تا شهادت امام سجاد (ع) ادامه داشت. در این دوران، تدابیر آن بزرگواران در صبر بر غصب خلافت و حضور در صحنه‌ی جامعه‌ی اسلامی بر اساس تقیّه، باعث شد تا منافقین مجبور شوند شهادت بر توحید و رسالت و کفرستیزی بر اساس تئوری قدرت را حفظ کنند. 🔹 پس از شهادت امام سجّاد(ع)، امنیت سیاسی و جانی برای حضرات معصومین(ع) در ظاهر ایجاد شد و توطئه‌های ائمه نفاق شکلی مخفیانه یافت. در واقع مقاومت معصومین و گسترش نسل آن بزرگواران، منافقین را مجبور کرد تا موجودیت اهل‌بیت(ع) را بپذیرند و از آرایش جنگی و حذف فیزیکی به صورت علنی دست بردارند و به جای جنگ نظامی و سیاسی، به «جنگ فرهنگی» رو بیاورند. 🔸 لذا مأموریت حضرات معصومین(ع) در این دوران، بیدار کردن امّت اسلامی در عرصه‌ی وحدت کلمه‌ی اجتماعی جهت تشکیل حکومت و ساخت تمدّن بوده است؛ زیرا مشکل مسلمین تنها در عدم توجه به عبادات فردی یا بدعت‌گزاری در مناسک نبوده بلکه تمامی این انحرافات در یک نقطه به وحدت می‌رسیدند و آن این بوده که مسلمانان همانند قوم بنی‌اسرائیل دچار گوساله‌پرستی و تبعیت از سامری امّت شده بودند و محور تشکیل جامعه‌ی اسلامی را از توحید و ولایت و رسالت به پیروی از ائمه نفاق و تئوری قدرت و ثروت و اطلاعِ مادّی تغییر داده بودند. 🔹دستگاه موجود برای مقابله با فرهنگ اهل‌بیت، فرهنگ و علومِ تمدن مادی موجود را نشر می‌داد و ائمّه نیز متعرّض آن ادراکات و علوم مادّی می‌شدند و اعلام می‌کردند که تمدّن الهی در تقابل با تمامی ابعاد تمدّن مادّی است و راه دیگری را برای زندگی بشریت مطرح می‌کند. 🔸در واقع ائمه اطهار با ابعاد و ارکان و بخش‌های مختلف تمدن مادی از جمله هنر، پزشکی، نجوم، فلسفه و عرفانِ آن زمان مخالفت می‌کردند. به طور نمونه، در پاسخ به برخی سوالات نجوم یا طب، تصریح می‌کردند که پاسخ این پرسش بر اساس نجوم یا طبّ موجود چنین است، اما بر اساس علمی که در نزد ماست، جواب دیگری دارد. 🔹دستیابی به «فلسفه‌ی تاریخ» در این چارچوب، نیاز امروز جمهوری اسلامی است و الا خطر تحریف شخصیت امام خمینی (ره) جدّی‌تر خواهد شد و تحقق منویات رهبری با مشکلات بیشتری مواجه می‌شود و آینده‌ی انقلاب در معرض تهدید قرار می‌گیرد. 📋متن چکیده مبحث پنجم👇👇👇 ✅ @hoseiniyehandisheh
1_305753115.pdf
371.5K
📋متن چکیده «فلسفه بلاء و مصیبت براساس فلسفه انبیا»
... و «زن» اگر که تویی، ما کدام‌مان «مَرد»یم؟ یک بانوی قدرتمند و ثروتمند طبعاً در معرض انواع ارتباطات اجتماعی است. پس وقتی نه فقط مراکز قدرت و ثروت که حتی تمامی زن‌های مکّه به دلیل ازدواج با یک مرد فقیر، با او قطع ارتباط کنند، در میانه موج‌های سهمگینی از فشار روحی بالا و پایین خواهد شد... گذشته از این، بحرانی‌ترین لحظات زندگی یک زن، همان وقتی است که می‌خواهد از بار فرزندش فارغ شود. درست در همچین لحظاتی، تمامی زنان قریش را بسیج کرده‌اند تا او تنها بماند و بخاطر وفاداری اعجازآمیزش به محمّد مجازات شود؛ اما یقین پولادین او ذرّه‌ای متزلزل نمی‌شود. در مقابل چنین عظمتی است که «برترین زنان جهان» از بهشت فرود می‌آیند و لیاقت پیدا می‌کنند و قابل می‌شوند تا قابلگی کنند برایش ... پی‌نوشت: همه‌ی مردهایِ نامردی که یک روز به دنیا آمدند و یک روز هم با خفّت و حقارت، سرشان را روی زمین گذاشتند، مشکل‌شان این بوده که برای نصرت ولیّ خدا، به شاگردی ِ بانویی مثل شما تن نداده‌اند. سیزده شب مانده تا شب قدر که در آن، عرضه‌دارها برای نصرت ولیّ، مقدر و معیّن می‌شوند. می‌شود دست نوازشی بر سرم بکشید تا کمی از شما وفاداری یاد بگیرم ای «امّ‌المومنین»؛ ای «مادرِ همه‌ی مومن‌ها»؛ و ای «پرورش‌دهنده‌ی ایمان در قلب‌ها و فکرها و رفتارها»... وفات حضرت (س) را تسلیت عرض میکنم. التماس دعا ✅ @hoseiniyehandisheh@msnote
🔰 بخشهایی از چکیده «فلسفه بلاء و مصیبت براساس فلسفه تاریخ انبیا» ✍️ حجت‌الاسلام و المسلمین استاد مسعود صدوق (ره) 🔹 بیان شد که مصائب اصلی حضرات معصومین(ع)، بیدار کردن امّت اسلامی در عرصه‌ی وحدت کلمه‌ی اجتماعی جهت تشکیل حکومت و ساخت تمدّن الهی بوده و برای تحقق این ماموریت، بنای معصومین در این دوران، تقیّه نسبت به حکومت‌های نفاق بوده است. اما تنها امامی که از شرایط تقیه خارج شده و به صورت علنی با خلیفه‌ مسلمین، بیعت نکرده و به قیام در برابر او مبادرت می‌کند امام حسین (ع) می‌باشد. 🔸علت قیام امام حسین (ع) این بود که یزید تنها خلیفه مسلمین بود که تصمیم داشت به انکار وحی و اصل دین و سایر ظواهر شرع بپردازد. اباعبدالله‌الحسین(ع) نیز سعی کرد تا این نیت ظلمانی یزید را برای همگان افشاء نماید ولی کسی تحلیل حضرت را نپذیرفت. اما این حقیقت بعد از شهادت حضرت در شام توسط یزید آشکار شد و با طرح این‌که جنگ در کربلا انتقامی از جنگ بدر بود، وحی و آیات قرآن را نفی کرد و در توهینی علنی، نبوّت پیامبر اسلام را به عنوان یک بازی قدرت بین بنی‌هاشم و بنی‌امیه معرفی نمود. 🔹 این موقعیت و شرایط تنها برای امام حسین(ع) حاصل شد و برای هیچ‌یک از دیگر ائمّه‌ی معصومین ایجاد نشد؛ یعنی موقعیتی که پیشوایان نفاق جرأت کنند تا به کفر و جاهلیت و نفی اسلام بازگردند چون در این صورت، قیام برای حفظ امت اسلامی از بازگشت به کفر و حفظ آنچه که توسط پیامبر (در از بین بردن کفر جلیّ) محقق شد، ضروری خواهد بود. 🔸حال بر این اساس می‌توان به تحلیل قیام امام خمینی پرداخت و روشن نمود که چرا این انقلاب، «اسلامی» است. توضیح اینکه، در رنسانس، مقیاس شهوت تغییر می‌کند و سبک زندگی و روابط اجتماعی در تمامی ابعاد متحوّل می‌گردد و وارد زندگی مردم می‌شود. بر اثر این تحوّل مهم در سبک زندگی بشر، دولت‌های نفاق ـ که آخرین سردمدار آن، امپراطوری عثمانی بود ـ دچار انفعال دربرابر این سبک زندگی جدید شده و طعم شهوات جدید را چشیدند، لذا پرچم کفرستیزی و جهاد با کفار را کنار گذاشتند و به تمدّن جدید پیوستند و در یک فرآیندی، به پنجاه کشور تجزیه شدند. 🔹 با زوال دولت‌های نفاق بود که امّت شیعه در مواجهه‌ی مستقیم با دستگاه کفر قرار گرفت و پرچم فرهنگ بعثت و کفرستیزی بر دوش علما و فقهای عظام شیعه قرار گرفت. یعنی نوّاب عامِّ حضرت ولی‌عصر(عج) مأمور شدند تا همانند امام حسین علیه‌السلام نگذارند امّت اسلامی به دوران کفر بازگردد. 🔸 انقلاب اسلامی تنها قیامی است که بیشترین مصائب و فشارها بر آن تحمیل شد اما در جهت‌گیری خود راه شرق و غرب را در پیش نگرفت بلکه به حرکت حسینی خود ادامه داد و در برابر کفر ایستاد. با این تفاوت که کفر امروز، در معابد حسّی و بت‌های سنگی و چوبی متبلور نشده است بلکه بت‌ها و معابد آن از جنس عقلانیت است و مردم به سجده بر سازمان ملل، دلار و تکنولوژی و انقطاع و خضوع در برابر آن وادار می‌شوند. 📋متن چکیده مبحث ششم👇👇👇 ✅ @hoseiniyehandisheh
930291457_-210626.pdf
354.4K
📋متن چکیده «فلسفه بلاء و مصیبت براساس فلسفه انبیا»
احتمالاتی پیرامون فراز و فرودهای «افتتاح» یا درک جدیدی از «وضع موجود» (صفحه اول) به قول راوی، دعا از لابه‌لای دفتری با جلد سرخ نقل شده که دومین نائب خاص حضرت ولی‌عصر یعنی «محمد بن عثمان» دعاهای همیشگی‌ش را در آن نوشته بوده. کدام دعا را می‌گویم؟ همین «دعای افتتاح» عزیز که خودش به تنهایی یکی از دلبری‌های ماه است؛ با آن فراز و فرودهای حیرت‌انگیز و معجزگون. البته این فراز و فرودها و رفت و برگشت‌ها آن‌قدر با ظرافت انجام شده که قواعد عامّ دعا را هم حفظ کرده: اول، حمد و ستایش خدا و دوم، صلوات بر محمد و آل‌محمد و سوم، گفتن خواسته‌ها. یکی از این رفت‌وبرگشت‌هایی که وسط قسمت سوم تعبیه شده، همان تکه‌ای است که در آن، به خدا _ و نه از خدا _ شکایت می‌کنیم از «فقد نبینا» و «غیبه ولینا» و «کثره عدوّنا» و «قلّه عددنا» و «شدّه الفِتَن بنا» و «تظاهر الزمان علینا». به گمانم این بخش از دعا از آن فرازهای سرنوشتساز است که دارد «اصول حاکم بر وضعیت جامعه شیعه در دوران غیبت» را خیلی سلیس و روان برایمان توضیح می‌دهد: «زیادی دشمن»، «کمی ِ تعداد»، «شدت فتنه‌ها» و «همدستی [اهل] روزگار بر ضد ما» درست است که وضع شیعه از هزار و صد سال گذشته تا الان خیلی تغییر کرده و مثلا از دورانی که شیعیان سربازانی برای لشگر خلفا در جنگ با کفار بودند، به برکت انقلاب خمینی به جایی رسیدیم که بعضی برادران اهل‌سنت به بازوی قوی ما در مقابل کفر مدرن تبدیل شده‌اند؛ اما این باعث نمی‌شود که اصول حاکم عوض شود و به عنوان نمونه، در مقابل کیفیت و کمّیت ِ «کفر مدرن و جاهلیت نوین»، مبتلا به «کثره عدونا و قله عددنا و تظاهر الزمان علینا» نباشیم. خلاصه و در هر صورت، «وضع» ما در تمامی دوران غیبت چیزی جز این نیست و این، به نحو عجیبی سرنوشت‌ساز است. چرا؟ چون تحلیل «وضع موجود» و این که دقیقا چه مشکلات و چالش‌هایی داریم، یکی از جاهایی است که سرنوشت انسان‌ها و جوامع و تمدن‌ها را رقم میزند. یعنی هر حرکت و تلاش فردی یا ملی یا بین‌المللی وابسته به این است که معلوم شود دقیقا چه تصویری از مشکلات و چالشها داریم. حالا این وسط، دعای افتتاح دارد به ما می‌گوید که کلان‌ترین تحلیل از وضع موجود و شامل‌ترین تصویر از مشکلات، «درگیری» بین ما و کسانی است که قدرت‌شان از ما بیشتر است و همه اهالی زمانه را بر ضد ما بسیج می‌کنند. پس هر تحلیل از مشکلات اجتماعی که ارتباط خود را با این مساله تمام نکند، رفتن به ناکجاآباد است. یعنی به زبان امروزی _ و برخلاف آنهایی که دائماً کفرستیزی ِ شجاعانه‌ی انقلاب را با زبان عوامانه مسخره میکنند یا با زبان آکادمیک به چالش می‌کشند _ «ما» «همیشه» در «شرایط حساس کنونی» به سر می‌بریم و غوطه‌وریم در «اوضاع خاص و ویژه»ای که به دلیل درگیری بین اهل ایمان و اهل طغیان شکل گرفته. با این فرازهای افتتاح است که میتوانیم مواجهه با غلط‌اندازها را افتتاح کنیم و بپردازیم به کسانی که می‌گویند حل مشکلات و تغییر وضع موجود بدون عادی‌سازی شرایط و دوری از دعوا و درگیری و تنش و تخاصم ممکن نیست. همان‌ها که به تعبیر «گام دوم»: «با صد زبان به تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران و افکار عمومی داخلی القاء می‌کنند که راه حل، زانو زدن در برابر دشمن و بوسه‌زدن بر پنجه‌ی گرگ است» اینها نه تنها دعای افتتاح را متوجه نشده‌اند که حتی موقع ختم قرآن‌شان به تصویرسازی هنرمندترین سخنگو در همان ابتدای سوره بقره هم توجه نکرده‌اند: «الذین یومنون»... «الذین کفروا».... و «یقول آمنا و ما هم بمومنین». همان خدایی که از اول، جوامع را به «ایمان» و «کفر» و «نفاق» تقسیم کرده و قصه‌های قرآنش را با داستان درگیری بین این سه قوام بخشیده. و آنها که خیال می‌کنند می‌شود از این درگیری و فشار دشمن خلاص شد، یا مرزهای اعتقادی بین کفر و ایمان را برای خودشان محو کرده‌اند و به سمت طرفی رفته‌اند که ظاهراً قدرت بیشتری دارد. همان طرفی که همه کشورها را بر سر «زندگی مسالمت‌آمیز برای لذت بیشتر» به وحدت و «همدستی» رسانده تا درگیری‌ها کم شود و راه رسیدن به تمنّیات مادی فراهم‌تر از همیشه‌ی تاریخ باشد. یا همانند نوزادهایی فکر می‌کنند که توی پر قو خواب‌شان برده و بی‌خبرند از این که چند ماه دیگر وقتی گهواره‌نشینی تمام شود و روی زمین بیایند، نوبت دعوا با برادر و خواهر و بقیه بچه‌های فامیل است... ادامه دارد @msnote @hoseiniyehandisheh
احتمالاتی پیرامون فراز و فرودهای «افتتاح» یا درک جدیدی از «وضع موجود» (صفحه دوم) این که همه مشکلات مهمی را که دچارش هستیم، چطور می‌توان بر اساس درگیری بین کفر و ایمان تحلیل کرد، به پای طلب خودتان از من بگذارید که پرداختش توی این متن ممکن نیست اما این تصور که «پس در دوران غیبت همواره کم هستیم و باید در رنج و ضعف سر کنیم و از قدرت دشمن بیچارگی بکشیم» همان چیزی است که ظهور را به تأخیر انداخته. ما «کم» هستیم و دشمن «زیاد» اما «کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره» و «و اذکروا اذ انتم قلیل... فآواکم و ایّدکم بنصره» و خیلی چیزهای دیگر، حکایت از معادله‌ای الهی می‌کند که در بعضی کارها تجربه‌اش کرده‌ایم و در خیلی کارهای دیگر هنوز دانایی یا توانایی ِ تجربه‌اش را نداریم. یعنی مهندسی ِ «یک زندگی همه‌جانبه اما در متن درگیری» و طراحی سیاست و فرهنگ و اقتصاد ِ امت شیعه بر اساس «بقاء در برابر حملات دیوانگان دنیاپرست» _ و نه همزیستی با دنیای کثیف آنها _ همان چیزی است که به حضرت ولی‌عصر ثابت می‌کند که اگر بخواهد با تکیه به یک اقلیت، توحید را بر جهان مسلط کند، ما تنهایش نمی‌گذاریم و آن وقت است که بازگشت بزرگش آغاز خواهد شد... پی‌نوشت یک: تقدیم به شهید یک و بیست دقیقه‌ی همه‌ی شب‌های جمعه؛ مردی که بیست و شش سال تمام و در اوج کمی تعداد در برابر دشمن، بار فرماندهی ِ «درگیری» نظامی و امنیتی با کفر و استکبار را به دوش کشید و با خون پاک و شهادت عظمیش، به نخبگان و مردم یادآوری کرد که انقلاب جز با تعمیم مدبرانه‌ی «درگیری» به عرصه‌های فرهنگی و اقتصادی باقی نمی‌ماند... پی‌نوشت دو: گفتم از من طلب دارید. برای این که بخشی از طلب را پرداخت کرده باشم، باید برویم سراغ کتابی از مرحوم استاد با عنوان «گفتمان انقلاب اسلامی». کتاب، سه فصل دارد و با خواندن فصل دوم معلوم می‌شود که چطور تحلیل از وضع موجود و آسیبشناسی مشکلات اصلی ما، به مساله درگیری بین کفر و ایمان ختم می‌شود. @msnote @hoseiniyehandisheh
✅💢سلسله جلسات مجازی ⭕️ *نهضت طلاب جوان حلقه مفقوده نظام امام و امت* 🔻باحضور حجت الاسلام پژوهشگر حسینیه اندیشه ⏰یکشنبه ۲۱ اردیبهشت ساعت ۲۲ در صفحه اینستاگرام 🆔 Instagram.com/rebbiio 🌐@rebbiion@hoseiniyehandisheh
🔰 بخشهایی از چکیده «فلسفه بلاء و مصیبت براساس فلسفه تاریخ انبیا» ✍️ حجت‌الاسلام و المسلمین استاد مسعود صدوق (ره) 🔹از دوران صادقین (ع)، ماموریت و مصائب حضرات معصومین درگیری با فرهنگ امپراطوری ایران و روم بود که در محتوای نظام نفاق جریان داشت؛ زیرا محتوا و باطن مدیریت منافقین بر اساس همان فرهنگ‌های باطل استوار شده بود. 🔸 ماموریت بعدی امامان(ع) تبیین اعتقادات و فقه شیعه ـ که در واقع طریق تشکیل جامعه‌ی اسلامی و حکومت دینی و تمدّن الهی را تبیین می‌کرد ـ بود. این جهاد فرهنگی، موجی از جاذبه‌ی الهی و نورانی ایجاد کرده و موجب شد تا دستگاه نفاق در صورت فراهم‌شدن شرایط، فشارها و تضییقاتی اعمال کند. 🔹حال باید به مصائب شیعه در دوران غیبت پرداخت: در این دوران، از آنجا که پرچمداری اقامه‌ی کلمه‌ی حق به دست غیرمعصومین سپرده شده، آنچه که در دستور کار دستگاه الهی قرار می‌گیرد «ظرفیت عقلانیت غیرمعصوم» است و سیر تکامل این ظرفیت، توسط امام زمان (عج) در شب‌های قدر مقدّر شده و رشد آن، تحت ولایت حضرت ولی‌عصر(عج) قرار می‌گیرد. 🔸از سوی دیگر طبق مباحث پیشین، آنچه در بعثت تشریع شد، «تشکیل امت اسلامی، حکومت دینی و تمدّن الهی» بود که با انکار آن توسط ائمه‌ی نفاق و مردم، دوران غیبت آغاز شد. لذا در دوران غیبت باید عقلانیت غیرمعصوم نسبت به همین سه مسأله، امتحان شود و از آن سربلند بیرون بیاید تا ظرفیت بازگشت امام معصوم و فرارسیدن عصر ظهور را پیدا کند. 🔹اولین مرارت‌ها و مصیبت‌هایی که توسط فقهای شیعه در دوران غیبت تحمّل شد، حفظ اصل منابع و روایات توسط کلینی‌ها و صدوق‌ها و... در شرایط سخت و خطرناک بود تا فکر و فرهنگ اهل‌بیت باقی بماند. 🔸اما در دوران رنسانس، مرکز قدرت جهانی از دستگاه نفاق خارج شده و به دستگاه کفر می‌رسد و تمدّن بشری از شرق به غرب منتقل می‌گردد. یعنی مقیاس شهوات تغییر پیدا کرده و «توسعه در مقیاس شهوت» ایجاد می‌شود و ریاضیات و منطق و فلسفه در مقیاس بسیار بالاتری، موفق به تسخیر طبیعت می‌شود و قدرت جامعه‌شناسی و اداره‌ی حکومت‌ها و ساخت تمدّن‌ها به دست غرب می‌افتد. 🔹با تمایل عملی امپراطوری عثمانی به سبک زندگی غربی و دست برداشتن منافقین از حفاظت مرزهای بلاد اسلامی در برابر نظام کفر و سقوط این امپراطوری، امّت شیعه مستقیماً با دستگاه کفر مواجه شد و لذا مسئولیت «کفرستیزی» ـ به عنوان شاخصه‌ی فرهنگ بعثت و وجه مشترک بین تمام مسلمین ـ بر دوش فقهای شیعه و نوّاب عامّ حضرت ولی‌عصر(عج) قرار گرفت. 📋متن چکیده مبحث هفتم👇👇👇 ✅ @hoseiniyehandisheh
1_320797103.pdf
284.8K
📋متن چکیده «فلسفه بلاء و مصیبت براساس فلسفه انبیا»
•••─━━━⊱🔷✦◇﷽◇✦🔷⊰━━━─••• ♦الیک تأمیلی...♦ ✅ خب چه کار کنیم؟ عادت کرده‌ایم دیگر. عادت کرده‌ایم که ذهن‌مان هی از این کلمات شما بپَرد به آن جمله‌های‌تان، از این نور به آن نور، از این دُرّ و گوهرها به آن لعل و لُعبت‌ها. مثل وقتی که می‌خوانیم و به «الیک تأمیلی» می‌رسیم و فریاد می‌زنیم که «امیدواری‌م به توست». بعد لب‌های مبارک حضرت را تصور می‌کنیم که لابد موقع خواندن این دعا از اشک خیس شده و با گفتن این جمله در مدینه و مثلاً کنار قبر نبی‌اکرم، داشته به تاریخ امید می‌داده. 〰〰🔸🔹🔸🔺🔸🔹🔸〰〰 ✅ بعد دوباره همان لب‌ها را تصور می‌کنیم که این «تأمیلی» را جای دیگری هم تکرار کرده: وقتی سیدالساجدین به اطراف کوفه رفته و به نقطه‌ای رسیده و همانجا ایستاده و گریه کرده _ و لابد لب‌هایش خیس اشک شده _ و کنار قبر گمشده‌ی علی، سلام به جدش را شروع کرده: «السلام علی ابی الائمه و خلیل النبوه...» و گفته و گفته تا برای درخواست شفاعت از پسر ابوطالب، از این واژه‌ها کمک گرفته: «و لی حق موالاتی و تأمیلی» من حقی دارم، حق دوست‌داشتن تو و حق امیدواری به تو... 〰〰🔸🔹🔸🔺🔸🔹🔸〰〰 ✅ کدام دم و دستگاه است که بخاطر امیدبستن، حقی برای کسی قائل بشود؟! قربان خودت و دستگاهت بروم که کارتان از گذشت و بخشیدن گذشته و همینطور برای ما حق درست می‌کنید... حق امیدواری و امیدبستن! ای که «الیک تأمیلی»! من برای شب قدری _ که آن را هم خودت درست کردی _ به تو امید بستم‌ها... قربانت بروم که شب را با یاد و خون علی گره زدی و یک حق دیگر هم برای دوستدارانش دست و پا کردی تا شب قدر شان تضمینی بشود و وسط سینه‌زدن و اشک ریختن در چنین شبی، بتوانند امیرالمومنین را پیش خدا بهانه کنند و به علی بگویند: «و لی حق موالاتی و تأمیلی» 〰〰🔸🔹🔸🔺🔸🔹🔸〰〰 ☑_ می‌شود بگویی که این چه وضعی است؟ می‌شود توضیح بدهی که چرا این قدر خوبی؟ @msnote @hoseiniyehandisheh
⬛️ فلسفه و نزول "کل امر" در این شب ✍ حجت الاسلام و المسلمین مرحوم استاد مسعود صدوق ✅ «شب قدر» اوجِ این ماه مبارک است که «کل امر» در آن نازل می‌شود؛ یعنی همان‌گونه که در مدیریت و برنامه‌ریزی امروزین و متداول برنامه‌ی سالانه در قالب لایحه‌ی بودجه ارائه می‌شود، برنامه‌ی خدای متعال برای سال پیش رو در شب قدر معین می‌شود. البته طبق روایات، شب قدر از زمان هبوط حضرت آدم و سایر انبیای سلف جریان داشته و این در حالی است که کفار پس از گذشت 6800 سال از دوره‌ی اول تاریخ و طیّ 1400 سال از سرفصل دوم آن، به تازگی برنامه‌ریزی سالانه برای نظم در کشورداری و مدیریت در دستور کار خود قرار داده‌اند. از این‌رو، سوره‌ قدر در امر مدیریت دستگاه ایمان و تشریع «امت، حکومت و تمدن» ـ که در بین رسولان الهی و اُمم ماضیه، به نبی‌اکرم و امت ایشان اختصاص دارد ـ موضوعیت دارد. ✅ گرچه همه‌ی امور در این شب مبارک معین می‌شود اما موضوع اصلی که در لیلةالقدر مقدّر می‌شود، و است که بر اثر تنهایی و غربت ائمّه‌ی هدی و بی‌وفاییِ امت‌ها، نازل خواهد شد. زیرا دستگاه کفر و دستگاه نفاق پدیده‌هایی واقعی و عینی هستند که آثار عملکرد جنایت‌کارانه و وحشیانه‌ی آنان، هر روز در مقابل دیدگان بشریت قرار می‌گیرد. یعنی در شب قدر، تمام مصائب و بلایایی که توسط کفار و منافقین در سال آینده محقق خواهد شد و به‌دلیل جاهلی یا کاهلیِ امت دینی کسی در برابر آنها نمی‌ایستد، به حضرت ولی‌عصر(عج) عرضه می‌شود و آن ، تمامی این مقدّرات را می‌پذیرد تا در تناسب با ظرفیت موجود در دستگاه ایمان، تاریخ به سمت تکامل به پیش رود. در نتیجه، این عوامّ از مردم هستند که در شب قدر برای مغفرت سر به آستان الهی می‌سایند و الا کسانی که در درجات بالای ایمان قرار گرفته‌اند و به تدریج موفق شده‌اند تا مصائب خود را به مصائب ولی‌الله‌الاعظم گره بزنند، در شب قدر و طلب می‌کند به این معنا که می‌خواهد در این معرکه‌ی بین کفر و ایمان نقشی ایفا کند و مسؤولیتی بپذیرد و با تلاش و کوشش و مجاهدت خود، از واردشدن ضرباتِ تکوینی و تاریخی و تمدنی به وجود مقدس امام زمان جلوگیری نماید و توفیق فداکاری در این راه را به دست آورد و به جای توجه به چالش‌های معمول زندگی، حول محور حوائج حضرت ولی‌عصر(عج) طواف کند. ✅ ممکن است تصور شود که تعبیر به «سلامٌ هی حتی مطلع الفجر» برخلاف تعریف شب قدر به شب تقدیر بلا و مصیبت است اما باید توجه داشت که این آیه باید در این چارچوب معنا شود که در شب قدر، عبور از حجم عظیم و متنوع مصائب، فشارها، جسارت‌ها و هتک‌حرمت‌هایی که در مقیاس تمدنی و تاریخی بر وجود مبارک امام زمان وارد می‌شود، جز با و صلوات و نصرت و رحمت الهی بر ولیّ خود امکان‌پذیر نیست. ✅ @hoseiniyehandisheh
گلایه‌ای از یک نامگذاری متداول یا بحثی بسیار فشرده درباره دعای اللهم کن لولیک» در ✍ حجت الاسلام محمدصادق حیدری؛ 🗓 تنظیم شده در ۲۲ رمضان ۱۴۴۱ مطالعه کنید👇👇👇 ✅ @hoseiniyehandisheh
🔆صفحه اول🔆 ✅ _ «همه با هم را زمزمه می‌کنیم: اللهم کن لولیک الحجه بن الحسن....» این جمله را شاید سال‌هاست توی مساجد و هیأت‌ها می‌شنویم و با آن همراهی می‌کنیم. اما من سال‌هاست (یا به تعبیر دقیق‌تر از موقعی که «حاج‌آقا» بحث‌گفتن درباره شب را شروع کرد) وقتی این جمله را می‌شنوم، با سوال و اشکال از خودم می‌پرسم «دعای سلامتی؟!؟» و شروع می‌کنم: ✅ یک. روایات معصومین که همچین اسمی روی این دعا نگذاشته‌اند. پس می‌شود این نام‌گذاری را نقد کرد. 🔅🔆🔸🔶🔸🔆🔅 ✅ دو. خصوصن وقتی این نام‌گذاری را با مضمون دعا مقایسه کنیم. مضمون دعا به طور خلاصه این است: خدایا لطفا شش تا کار برای امام‌زمان ما بکن: «سرپرست» و «نگهدار» و «راه‌بر» و «یاری‌کننده» و «راهنما» و «چشمِ»او باش. معلوم است که از بین این شش خواسته، فقط «حافظاً» یا همان «نگهدار» است که با مفهوم «سلامتی» تناسب دارد. یعنی نام‌گذاری دعا به «دعای سلامتی» با بخش اعظم دعا یعنی پنج‌تا وصف دیگر سازگار نیست. 🔅🔆🔸🔶🔸🔆🔅 ✅ سه. پس چکار کنیم؟ واقعا مضمون و معنای این دعا چیست؟ بنظرم باید به اصل منابعی مراجعه کرد که دعا را نقل کرده‌اند. مثلا «کافی شریف» که می‌گوید این دعا اساساً از اعمال شب بیست و سوم ماه مبارک است و در شب قدر در هر حالتی باید تکرار شود؛ چه ایستاده، چه نشسته و چه در سجده. باید تکرار شود «و تکرّر فی لیله ثلاث و عشرین من شهر هذا الدعاء ساجداً و قائماً و قاعداً و علی کل حال»  🔅🔆🔸🔶🔸🔆🔅 ✅ چهار. خب چه خبر است که باید در آن، این شش خواسته را برای داشته باشیم؟ خیلی خلاصه می‌شود از روایات برداشت کرد که در شب «قدر»، «اندازه»ی همه چیز معیّن می‌شود و این «اندازه‌ی همه چیز» شامل «اندازه‌ی دستگاه طغیان» هم می‌شود. لذا فرمود «یا من قدّر الخیر و الشرّ» یا فرمود «یقدّر فی لیله القدر کل شیء... خیر و شر و طاعه و معصیه» معلوم است که مقدر شدن ِ اندازه‌ی شر و معصیت فقط به گناه چند تا لات و الواط محدود نمی‌شود. چون شأن خدا «مدیریت عالَم» است و آنهایی که مدیر عالَم هستند، به اندازه‌های خیلی بزرگتری هم توجه می‌کنند: «اندازه‌ی امت‌ها، اندازه‌ی حکومت‌ها، اندازه‌ی تمدن‌ها». خصوصن این که خدا تصمیم گرفته «دار اختیار» درست کند و گرچه به گناه و طغیان راضی نیست، اما به امت و حاکمیت و تمدن ِ «کفر و نفاق» هم اجازه حیات و تحرک داده و در قرآنش کلی از «ملأ» و «طواغیت» و «ائمه کفر» و «مستکبرین» و «اکابر مجرمین» و «مترفین» صحبت کرده و اختیار آنها را در راه دنیاپرستی و هجمه به دستگاه ایمان، مطلقاً صفر نکرده و گفته «کلاً نُمدّ هولاء و هولاء... هر دو دستگاه را امداد می‌کنیم» حالا چقدر از خواسته‌های دستگاه طغیان، مقدّر می‌شوند و چه قدر و اندازه‌ای برای شرارت آنها تعیین می‌شود؟ طبعاً بستگی دارد به قدر و اندازه‌ی همّت و خواست مومنین برای دفاع از دستگاه توحید و خداپرستی...   🔅🔆🔸🔶🔸🔆🔅 ادامه ⏮ @hoseiniyehandisheh @msnote
🔆صفحه دوم🔆 ✅ پنج. خدا نگاه می‌کند به اندازه همت و خواست مومنین برای دفاع از امام‌شان. هر چقدر حاضر به فداکاری باشند که الحمدلله. اما هر جا را پوشش ندهند، دستگاه تولید شرور و مهندسان طغیان که کارشان را تعطیل نکرده‌اند و تدابیر وحشتناکی دارند که نتیجه‌اش را خدا حکایت کرده: «و زلزلوا حتی یقول الرسول و الذین آمنوا متی نصرالله... و به تکان درآمدند و لرزانده شدند تا جایی که پیامبر خدا و مومنین گفتند یاری خدا کی خواهد بود؟» . پس خدا با حکمتش  _ بدون این‌که راضی باشد _ سطحی از توان و قدرت را برای‌شان مقدّر می‌کند و بعد فرشتگان هستند که _ به گمان من با سرافکندگی _ این تقدیر پُردرد را به محضر صاحب می‌برند و برنامه پر از بلای سال آینده را به امام‌زمان تحویل می‌دهند تا به آن رضایت بدهد و مثل همه انبیا و اوصیا به استقبال بلا برود و با یقین به حکمت خدا، به تنهایی به امواج خون و آتش و مصیبت بزند تا با این حلم، مومنین به تدریج بیدار شوند و با این تحمل، تاریخ آهسته‌آهسته تکامل پیدا کند. انگار کن که به کسی بگویند: بفرمایید وارد این اتاقی شوید که پر از افعی و عقرب و گرگ است که همگی با هم آماده‌اند به شما حمله کنند یا زهر خود را به پیکرتان بریزند... زهرهایی در مقیاس و و ... پر از زخم و جراحت و ابتلا... اگر کسی و معنای تعیین مقدرات را بفهمد و همچین صحنه‌ای را ببیند، باید هم به خدا بگوید به داد ولیّ‌ت برس و در این معرکه‌ی غوطه‌ور در بلا سرپرست و نگهدار و راه‌بر و یاری‌گر و راه‌نما و چشمش باش... و قبل از همه اینها به این فکر کند که من در همکاری با بقیه مومنین جلوی کدام یک از این افعی‌ها و عقرب‌ها و گرگ‌ها را می‌توانم بگیرم... 🔅🔆🔸🔶🔸🔆🔅 ✅ شش. مثلا؟ مثل سالی که غفلت شیعه‌ی عراق در مقابل کفار حربی ِ لانه‌کرده در کشورشان، دشمن را طوری امیدوار کرد که منافقین تکفیری هم به آنها طمع کنند و خواست و تدبیرشان، حمله به عرض و ارض و ناموس و مال شیعه شود. خدا در آن ، هر چه نگاه کرده بود خواست و هوشیاری و توان دفاع را در جامعه مومن ندیده بود و ملائکه «کل امر» را فرستاده بود تا امام‌زمان را در جریان همه خون‌هایی که قرار است بریزد و همه ناموس‌هایی که قرار است هتک شود، بگذارند... و فشار همه این مصیبت‌ها قبل از همه، به قلب او وارد شده بود... شاید به خاطر همین‌‌ها بوده که امام عسکری به شیعیانش یاد داده تا این طور برای پسرش دعا کنند: «رُدّ عنه من سهام المکائد ما یوجّهه اهل الشنئان الیه و الی شرکائه فی امره و معاونیه علی طاعه ربه... تیرهای حیله‌ای را که دشمنانش به سوی او می‌اندازند، از او دور کن؛ از او و از کسانی که شریک کار او هستند و او را در طاعت خدا کمک می‌کنند...» 🔅🔆🔸🔶🔸🔆🔅 شبی است که به دلیل سستی و ضعف امثال من و شدت حرص و همت دشمنان به دنیای‌شان، می‌شود شب بارش تیرهای زهرآگین و باران بلا و امواج مصیبت بر حضرت ولی‌عصر و نائب عام او که معاون و شریکش در دفاع از پرستش خدای متعال است. پس حداقل این است که در این معرکه پر از زخم همدردی کنیم با صاحب این دردها و برای این‌که وانمود کنیم که ما هم چیزی از واقعیت سرمان می‌شود، از خدا برای نماینده‌اش کمک بخواهیم...:  _ «همه با هم دعای همدردی با امام‌زمان را زمزمه می‌کنیم: اللهم کن لولیک الحجه بن الحسن....» 🔅🔆🔸🔶🔸🔆🔅 زمزمه. البته بعضی‌ها هم هستند که فقط به دعا اکتفا نمی‌کنند و می‌شوند مثل «عمرو بن قرظه انصاری» که «کَانَ لَا يَأْتِي إِلَى الْحُسَيْنِ سَهْمٌ إِلَّا اتَّقَاهُ بِيَدِهِ وَ لَا سَيْفٌ إِلَّا تَلَقَّاهُ بِمُهْجَتِهِ ... هیچ تیر و شمشیری به سوی حسین نمی‌آمد مگر این‌که خودش را جلوی آنها می‌انداخت که ضربه‌ای به حسین وارد نشود... تا از شدت جراحت‌ها به زمین افتاد. شاید باز هم شک داشت که کارش را کرده یا نه... و پرسید: «یا بن رسول الله... أ وفیتُ؟... ای پسر رسول خدا... آیا وفا کردم؟» 🔅🔆🔸🔶🔸🔆🔅  آقا جان! .... ادامه ⏮ @hoseiniyehandisheh @msnote
🔆صفحه سوم و پایانی🔆 ✅ آقا جان! من که عرضه و جربزه‌ی عمرو بن قرظه را ندارم اما شما از خاندان کرم هستید... «اللهم کن لولیک» های ما را به حساب «أ وفیت» بگذارید و ما را اهل بدانید تا معرکه را درست تشخیص بدهیم و جلوی تیرهای بزرگ بایستیم... از آن بلاهایی که نصیب عمرو شد، به ما هم بدهید... ما بی‌آبرویی را دوست نداریم... به خدا برای ما زشت است که هنوز شما «بلاگردان» ما باشید... آخر امامی گفتند، مأمومی گفتند... 🔅🔆🔸🔶🔸🔆🔅 ✳ _ تقدیم به خمینی کبیر و شهدای عاشقش که با غیرت نسبت به حضرت ولی‌عصر، راه هجمه سیاسی و نظامی کفر به دستگاه ایمان را سد کردند و چکمه‌ی کفار حربی را از روی گلوی مومنین برداشتند و این جمله صحیفه نور را که: «حاشا که خلوص عشق موحدین جز به ظهور کامل نفرت از مشرکین و منافقین میسر شود» به زیباترین وجه عملی کردند، 🔅🔆🔸🔶🔸🔆🔅 ✳ تقدیم به خامنه‌ای عزیز که سی سال است نه تنها از پرچم برافراشته‌ی خمینی حفاظت کرده، که با اعلام « » و «»، به دنبال سد کردن ِ راه هجمه‌های پیچیده‌تر است و همچنان منتظر مجموعه‌ای از اراده‌ها و فکرها در بین نخبگان حوزوی و دانشگاهی که بتوانند سنگرهای جدید را طراحی کنند تا از این همه کشته و مجروح و اسیر فرهنگی و اقتصادی نجات پیدا کنیم... 🔅🔆🔸🔶🔸🔆🔅  ✳ تقدیم به شهید ِ یک و بیست دقیقه‌ی همه‌ی شب‌های جمعه که حفاظت امنیتی و نظامی از مومنان در برابر کفر و نفاق را مدیریت کرد و آن را از ایران به خاورمیانه گستراند و تقدیم به «مرحوم استاد» که با عقلانیت بی‌نظیرش نَمی از یم را به ما آموخت و با سوز دلی که از گرفته بود، راه‌های و را  به ما پیشنهاد داد ... 🔅🔆🔸🔶🔸🔆🔅 @hoseiniyehandisheh @msnote