🔷#تاریخ_اسلام
[ نماز جماعت سه نفره]
شخصی به نام عُفیف کِندی میگوید:
در یکی از روزها برای خرید لباس و عطر، وارد مکّه شدم و در مسجد الحرام در کنار عبّاس بن عبدالمطلّب نشستم به تماشای مکّه مشغول بودیم، اندکی نگذشت، موقعی که خورشید به اوج بلندی رسید، ناگهان دیدم مردی آمد و نگاهی به آسمان نمود رو به کعبه ایستاد.
چیزی نگذشت که نوجوانی به وی ملحق گردید و در سمت راست او قرار گرفت.
سپس زنی وارد مسجد شد و در پشت سر آن دو نفر ایستاد و هر سه نفر به عبادت خداوند مشغول شدند.
آن مرد رکوع میکرد، آنها نیز با او رکوع میکردند، بدین ترتیب به نماز خود ادامه میدادند.
من به عبّاس گفتم امر عظیمی میبینم!
عبّاس گفت:آری امریست عظیم، هیچ میدانی که این جوان کیست؟
گفتم: نه!
عبّاس گفت:این برادرزاده من و آن نوجوان نیز برادر زاده دیگر من علی بن ابیطالب است و آن زن #خدیجه، همسر محمّد است
و محمّد مدّعی است که آئین وحی از طرف خداوند برای او نازل شده است و اکنون زیر آسمان کسی از این دین جز سه نفر پیروی نمیکند.
برادر زادهام میگوید:
روزی فرا خواهد رسید که خزانههای کسری و گنجینه های قیصر را فتح و تسخیر مینماید.
عفیف بعدها که ایمان آورد، مدام تأسّف میخورد و میگفت:
ای کاش همان روز اسلام را قبول میکردم و با علی علیه السلام سوّمین نفر مسلمان، من میشدم.
#مسابقه
🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹
ن و القلم؛کانال مسابقات با جایزه نقدی
🆔 @hosseinililab