فاطمیه 20.mp3
2.72M
#علامه_حسن_زاده_آملی
#روضه_حضرت_زهرا سلام الله علیها 2⃣
⏳زمان: ۰۴:۲۳ دقیقه
___
🆔 کانال اختصاصی نشر صوت و متن آثار حضرت علامه حسن زاده آملی👇
@samad1001
http://eitaa.com/joinchat/4000645139Cde96dd3d95
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حاج_اسماعیلی
#دستگاه_شور
مدح زهرا را
همین جمله کفایت می کند
چادرش حتی یهودی را
هدایت می کند
نور زهرا
ابتدائاً خلقِ عالَم کرده است
عاقبت هم نور او
روزی قیامت می کند
گفت پیغمبر ، که زهرا
پارهی جان من است
این روایت بر همه
اِتمام حجت می کند
#شاعرمحمدجواد_شیرازی
آیه نازل شد ، أعوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ : إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرا « سوره احزاب ، آیه 33 » یعنی خدا اراده فرمود ، هر زشتی و ناپاکی رو از اهلبیت پیغمبر «ص» دور کنه ، و اونهارو پاک و مطهر قرار بده ... بعداین آیه ، سئوال پیش آمد برای مردم مدینه ، اهلبیت پیغمبر « ص » که خدا این همه سفارش کرده ، چه کسانی هستند ؟ شاید بعضی ها این آیه را به خودشون نسبت میدادند ، روایات مختلفِ ... اما اون چیزی که مُسلَّمه اینه ، بعد از نزول این آیه ، پیغمبر «ص» هر روز می اومد توو مسجد برای نماز ، جلوی درِ خونه فاطمه می ایستاد ، دست مبارک رو روی سینه میگذاشت ، طوری که همه مردم و همه مسجدی ها ببینند و بشنوند با صدای بلند میفرمود : السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ ، یعنی آی مردم مدینه بدونید ، اهلبیت من که توی آیه ی تطهیر اون همه سفارش شده ، اهل این خونه هستند ، یعنی آی مردم مدینه ببینید ... ببینید منِ پیغمبر ، چطوری با احترام جلوی این در می ایستم و سلام میدم ، ببینید چطوری دست روی سینه میزارمو با احترام خطابشون میکنم ، نکنه یه موقع به درِ این خونه بی احترامی کنید ، ... گفتم در این خونه ... آی ، این خونه ، خونه ای که فرشتگان الهی با اجازه وارد میشن ، بی اذنِ فاطمه کسی وارد نمیشه ، ... اما چند خط روضه ...
آه شب شهادت بی بیِ ، اگه امشب نگیم وگریه نکنیم ، کی بخونیم ؟ کی گریه کنیم ؟ از زبان بچه های بی بی فاطمه :
من ایستاده بودم
دیدم که مادرم را
( میدونی این حرف مالِ کیه ؟ مالِ امام مجتبی ست ، ازش سئوال میکردند ، چی شد داداش ، چرا موهات یک شبه سفید شد ؟ اونجا روضه میخوند : )
من ایستاده بودم
دیدم که مادرم را
قاتل گَهی به کوچه
گاهی بخانه می زد
گردیده بود قُنفذ
هم دست با مُغیره
او با غلاف شمشیر
این تازیانه می زد
#شاعر_استاد_سازگار
چه کسی رو دارم میگم سیدا ؟ مادر سادات ، بندِ کمرِ امیرالمومنین رو گرفته ، همون همسایه هایی که اونجا بودند همه تماشا میکردند ؟ کسی از علی حمایت نمیکرد ؟ به جز یک نفر ... بی بی فاطمه اومد بندِ کمرِ علی رو گرفت ، چهل نفر دارن علی رو میکِشن ، یک نفر به نام فاطمه ، علی رو از پشت سر گرفته ، چهل نفر روی زمین افتادند ... یه وقت دومی ملعون یک اشاره ای کرد ، قُنفذ چرا ایستادی ؟ مُغیره چرا کاری نمیکنی ؟ ... یکی با غلاف شمشیر ، یکی با تازیانه ، اونقدر به دست و بازوی مادر زدند ، بچه ها دارند نگاه میکنند ، امیرالمومنین داره می بینه ، یه وقت دیدند بازوان زهرا ، سُست شد ، بندِ کمرِ علی رو رها کرد ، فاطمه روی زمین افتاد ، خدا برای هیچ بچه ای نیاره ، خدا برای هیچ پسری نیاره ، ببینه مادرش روی زمین افتاده ، هر جا نشستی سه مرتبه صدا بزن : یا زهرا یازهرا یازهرا ...
شام غریبان »
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حاج_اسماعیلی
#دستگاه_شور
#سلمک_قرچه_رضوی
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد
وَعَجِّل فَرَجَهُم
امشب دلم گرفته
از آن گریه می کنم
هم ناله با امام زمان (عج)
گریه می کنم
(چه خبره امشب ؟ )
یا رب رسیده
شام غریبان یاس و من
رنگِ غروبِ فصلِ خزان
گریه می کنم
( اینجا نباش ، دلهامون رو ببریم توو خونه ی امیرالمومنین ، چه خبره امشب ؟ از فردا دیگه خونه ی فاطمه ، مادر نداره ، از فردا یه دختر سه چهارساله ، باید توو خونه مادری کنه ، باید خونه داری کنه ، این مدتی که فاطمه بیمار بود ، هر موقع می اومد توو خونه ، هر چی غم و غصه داشت با دیدن فاطمه فراموش میکرد ، اما از فردا هر کی میآد توو این خونه ، زانوی غم بغل میگیره ...
با اشکِ غسلِ نیمه شب و
گریه یِ کفن
با تُربتی که مانده نهان
گریه می کنم
با رازِ سر گشوده یِ
یک جسمِ پُر گریز
با طفل آستین به دهان
گریه می کنم
امیرالمومنین فرمود : مبادا بلند گریه کنید ، مبادا همسایه ها خبردار بشن ... مقتل میخوندم ، یه همچی شبی ، حتی اون دوتا نامرد ، اومدند درِ خونه ی امیرالمومنین ، گفتند ما شنیدیم کار فاطمه تموم شده ؟ فردا ، حتما ما باید بر فاطمه نماز بخونیم ها ... یاعلی نکنه بدون حضور ماها ، بخواهی برفاطمه نماز بخونی ؟ حالا ببین امیرالمومنین چه غُصه هایی داره امشب ؟
همراهِ کوه صبر
که امرِ سکوت کرد
( فرمود کسی بلند بلند گریه نکنه ، بچه ها ، آستین به دهان بگیرید ... )
همراهِ کوه صبر
که امرِ سکوت کرد
اما گریست مویه کنان
گریه می کنم
#شاعر_سعید_نسیمی
اسماء میگه ، من آب میریختم ، یه مرتبه دیدم صدای ناله علی بلند شد ، سر به دیوار گذاشته داره بلند بلند گریه میکنه ، آقاجان خودتون فرمودید که کسی بلند گریه نکنه ؟ صدا زد اسماء :
#آواز_دشتی
#گوشه_چوپانی
تو زهرا بینی و
من روی نیلی
تو صورت بینی و
من جای سیلی
تازه فهمیدم چرا فاطمه وصیت کرده منو شبانه غسل بدهید ؟ شاید نمیخواسته زخم ها و کبودی ها رو علی ببینه ...
تو می بینی علی را
زار و خسته
نمی بینی تو پهلوی شکسته
الان دستم به بازوی شکسته خورد ، تازه فهمیدم چرافاطمه از من رو میگرفت ؟ تازه فهمیدم دست بانو چرا بالا نمی اومد ؟ کار غسل فاطمه رو هر طوری بود به اتمام رسوند ، بندای کفن رو بست ، بعد صدا زد یتیمای فاطمه بیائید ... سیدا ، خدا نکنه توو این مجلس طفلی باشه ، مادرش از دنیارفته باشه ، صدا زد ، یتیمای فاطمه بیائید ، حسنین اومدند خودشون رو انداختند روی سینه ی مادر ، هر دوتا آنچنان ناله ی جانسوزی میزنند ، امیرالمومنین میگه دیدم بندهای کفن باز شد ، هر دو تا دستای فاطمه از کفن بیرون اومد ، این دوتا آقازاده رو در آغوش گرفت ...
یه مرتبه دیدم از زمین و زمان یه ندایی بلند شد ، یاعلی ، بچه هارو از مادر جدا کن ، آه ، ملائکه طاقت دیدن این صحنه رو ندارند ...
اما ... من یه بچه یتیمِ دیگه رو هم سراغ دارم ، نیمه های شب از خواب بیدار شد ، هی گریه میکرد ، هی ناله میزد ، هر چی عمه التماسش میکرد ، رقیه آرام باش ، گریه نکن ، صدا میزد عمه الان بابام رو توو خواب دیدم ، منو بغل گرفته بود ، خودش گفت الان میام پیشت ...
لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ ، هر جا نشستی ، سه مرتبه ، از سُویدای دلت ، صدا بزن ، یا زهرا یازهرا یازهرا ...
1. مدح زهرا س.mp3
8.73M
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حاج_اسماعیلی
#دستگاه_شور
مدح زهرا را
همین جمله کفایت می کند
چادرش حتی یهودی را
هدایت می کند
1. 28.99.mp3
8.8M
« شام غریبان »
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حاج_اسماعیلی
#دستگاه_شور
#سلمک_قرچه_رضوی
امشب دلم گرفته
از آن گریه می کنم ...
2. گلچین دشتی.mp3
1.11M
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حاج_اسماعیلی
#آواز_دشتی
#گوشه_چوپانی
صدا زد اسماء :
تو زهرا بینی و
من روی نیلی
تو صورت بینی و
من جای سیلی
تازه فهمیدم چرا فاطمه وصیت کرده منو شبانه غسل بدهید ؟ شاید نمیخواسته زخم ها و کبودی ها رو علی ببینه ...
تو می بینی علی را
زار و خسته
نمی بینی تو پهلوی شکسته
#یادآوری : جملات روضه در دستگاه شور است
Narimani-19.mp3
6.86M
📋بیا که سوختم از درد دوریات عمری
#مناجات #امام_زمان
#روضه_حضرت_زهرا
کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قبول کن تو مرا تا که مستجاب شوم
دوباره گریه کنِ مادرت حساب شوم
مرا خرابِ خودت کن، خرابِ غیر نکن
ز محضرت بروم هر کجا، خراب شوم
به هر دری که زدم قبل تو جواب شدم
به هر دری بزنم بعد تو جواب شوم
خودت کشیدیام از چاه معصیت بیرون
نخواستی که زمینگیرِ منجلاب شوم
بیا که سوختم از درد دوریات عمری
بگو چقدر، بگو تا به کی عذاب شوم؟
به برکت نظرت، در عزای فاطمیه...
دوباره نوکر این خانه انتخاب شوم
زمان روضهی سخت بتول، چون اسپند
میان شعله ی آتش پر التهاب شوم
چه عاشقی است که با درد، فاطمه میگفت
فدای غربت و اشکِ ابوتراب شوم
برای اینکه نبندند دست حیدر را
به خون سینهی خود پشت در، خضاب شوم
سریع فضه بپوشان رخ کبودم را
علی خجل بشود، از خجالت آب شوم
شاعر: #محمدجواد_شیرازی✍️
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ