🔹 «قلعه خیبر» کجاست؟
🔸 وادی خیبر جلگه وسيع حاصلخيزى در شمال مدينه است که به هنگام ظهور اسلام، يهودیان در آن سكونت داشته و دژهاى هفتگانه «ناعم»، «قموص»، «كتيبه»، «نسطاة»، «شق»، «وطيح» و «سلالم» را در آن ساخته بودند. ساكنان خیبر با جمعيتی بالغ بر بيست هزار نفر در امور زراعت، تهيه سلاح، دفاع نظامی و مسائل مالی فعالیت میکردند و مردان جنگاور زیادی داشتند.
🔹چرا پیامبر (ص) در صدد تسخیر قعله خیبر برآمد؟
🔸 چون يهوديان خيبر با كمكهای مالى خود، قبايل عرب و سپاه شرک را براى نابودی حكومت نوپای اسلام تشویق کرده و در شعلهور شدن آتش «جنگ احزاب» موثر بودند. ناجوانمردى يهودیان خيبر، پيامبر (ص) را بر آن داشت تا اين كانون خطر را از بین برده و به لجاجت و ماجراجویی آنها پایان دهد.
🔹 جنگ خیبر چگونه آغاز شد؟
🔸 پيامبر (ص) «غيله ليثى» را جانشين خود در مدينه گذاشت، سپس پرچم سفيدى به دست على (ع) داد و فرمان حركت صادر کرد. سپاهیان اسلام با هزار و چهارصد سرباز و دويست سواره نظام برای تسخیر دژهای خیبر حرکت کردند. به زودی درب قلعههاى «ناعم» و «قموص» به روی سپاه اسلام گشوده شد، اما دژهاى «وطيح» و «سلالم» با مقاومت سرسختانه يهود در بيرون از قلعه روبرو گردید و سربازان اسلام نتوانستند آنها را تسخیر کنند. روزی «ابوبكر بن ابی قحافه» مأمور فتح آنها شد و مسلمانان با فرماندهى او به حركت آمدند، ولى پس از مدتى بدون نتيجه بازگشتند. روز ديگری فرماندهى لشكر به «عمر بن خطاب» سپرده شد. او نيز بدون نتيجه از صحنه نبرد بازگشت و با شرح دلاورىهای «مرحب» رئيس قلعه موجب تضعیف روحیه سربازان اسلام شد. پيامبر (ص) که از این وضعیت ناراضی شده بود به افسران ارتش فرمود: «فردا پرچم را به دست كسى مىدهم كه خدا و پيامبر را دوست دارد و خدا و پيامبر نیز او را دوست دارند و خداوند اين دژ را به دست او مىگشايد. او مردى است كه هرگز پشت به دشمن نكرده و از صحنه نبرد فرار نمىكند.» و بنابه نقلی فرمود: «كرّار غير فرّار» يعنى به سوى دشمن حمله كرده و هرگز فرار نمىكند.
🔹 آن شخص چه کسی بود؟
🔸فردای آن روز سرداران اسلام گرد پيامبر (ص) جمع شدند تا بدانند اين افتخار نصیب چه کسی میشود. پيامبر (ص) پرسید: «على (ع) كجاست؟!» گفتند او دچار چشم درد شده و استراحت میکند. پيامبر (ص) فرمود: «او را بياوريد.» عارضه چشم به قدری شدید بود که امام (ع) را بر شتری سوار کرده و در برابر خيمه پيامبر (ص) فرود آوردند. پيامبر (ص) دستى بر ديدگان امام (ع) كشيد و در حق او دعا کرد. دم مسيحايى رسول خدا (ص) ديدگان علی (ع) را شفا بخشید و او را تا پايان عمر از چشم درد مصون نگاه داشت. پيامبر (ص) به على (ع) فرمود: «قبل از جنگ نمايندگانى را به سوى سران دژ اعزام کن و آنها را به آئين اسلام دعوت نما. اگر نپذيرفتند، به آنها بگو خلع سلاح شده و با پرداخت جزيه در زیر سایه حكومت اسلامى آزادانه زندگى كنند و اگر به هيچكدام گردن ننهادند، با آنان بجنگ.» سپس فرمود: «هرگاه خداوند يك فرد را به وسيله تو هدايت كند، بهتر از اين است كه شتران سرخ موى مال تو باشد و آنها را در راه خدا صرف كنى.»
🔹 امام (ع) چکار کرد؟
🔸 علی (ع) زره بر تن كرد، «ذوالفقار» را حمايل نمود و هرولهكنان به سوى دژ شتاب گرفت. در اين لحظه درِ خيبر گشوده شد و دلاوران يهود بيرون آمدند. نخست «حارث» برادر مرحب به میدان آمد، اما لحظهاى نگذشت كه جسد مجروح او با ضربت ذوالفقار بر زمین افتاد و جان سپرد. مرگ برادر مرحب را متأثر کرد. او براى گرفتن انتقام به میدان آمد و به مبارزه پرداخت. ناگهان شمشير امام (ع) بر فرق مرحب نشست و جان او را گرفت. با مرگ مرحب دلاوران يهود پا به فرار گذاشتند و على (ع) به تعقيب آنها پرداخت که ناگهان در این اثنا يكی از قهرمانان يهود با ضربت شمشير سپر على (ع) را از دستش انداخت. در این هنگام علی (ع) متوجه درِ قعله شد و آن را با نیروی الهی از جاى كَند و سپر خود قرار داد و پس از پايان نبرد آن را مانند پلی به روى خندقى كه يهوديان كَنده بودند، افکند و بدین وسیله درب خیبر گشوده شد.
🔹 امام (ع) چگونه درب قلعه را از جای کَند؟
🔸 اين حادثه هرگز با قدرت معمول بشرى امکانپذیر نبود. چنان که امام (ع) فرمود: «من هرگز آن در را با نيروى بشرى از جاى نكَندم، بلكه در پرتو نيروى خداداد و با ايمانى راسخ به روز باز پسين اين كار را انجام دادم.» مردى از امام (ع) پرسيد: «آيا سنگينى آن را احساس کردى؟» فرمود: «به همان اندازه سنگينى كه از سپر خود احساس مىكردم.»
📚 برداشتی از کتاب: فرازهایی از تاریخ اسلام، (كانون خطر يا دژ آهنين خيبر)، تالیف: آیت الله العظمی جعفر سبحانی
#درب_خیبر