ابراز ارادت #استاد_محدثی در تجلیل از مقام حضرت ابوطالب(ع)
💠 ابوطالب، ابومطلوب هم هست
حجت الاسلام والمسلمین جواد محدثی، استاد و نویسنده حوزه علمیه قم، در یادداشتی به بهانه همایش بین المللی حضرت ابوطالب، حامی پیامبر(ص) از این شخصیت عظیم تاریخ اسلام تجلیل کرد.
ابوطالب، ابومطلوب هم هست. فرزند رشیدش علی، هم طالب حق بود هم مطلوب خلق. چون حقِ مجسّم بود، معیار حقجویان و میزان حق پرستان بود؛ ای خدا را محبّ و هم محبوب/ حق طلب را تو طالب و مطلوب.
اگر حسودان و عنودان، در ایمان ابوطالب تشکیک میکنند؛ چون با علی خرده حساب دارند و چون به علی هیچ وصلهای نمیچسبد، برچسبهای ناچسب را به ابوطالب میزنند و عقدۂ پسر را بر سر پدر خالی میکنند، تا از علی انتقام بگیرند.
وگرنه ابوطالب، مؤمن قریش بود و مدافع قرآن، و گوهر ایمانش را در صدف تقیّه حفظ کرد، تا بتواند از حقیقت محمدی دفاع کند و چتر حمایتش را بر سر نبوت محمدی بگستراند.
علی، فرزند چنین پدری است که در اوج غربت پیامبر، سینه سپر کرد و سدی در برابر سیل کفر و شرک شد، تا ایمان از دستبرد کفر مصون بماند و توحید، در تاریکی شب شرک بدرخشد.
ابوطالبِ مؤمن و موحّد، حتی از شعر، شمشیری ساخته بود، برای دفاع از ایمان و توحید. بیجهت نبود که پسر ابیطالب، اسدالله الغالب، دوست داشت اشعار ابوطالب، گردآوری، تدوین، روایت و نشر شود و میگفت: «ابوطالب بر دین خدا بود و در شعرش علم و حکمت فراوان است.»
اکنون، طالبان حق را سزاست که نام و یاد ابوطالب(ع) را که مطلوب خلق و خالق و محبوب عام و خاص بود، زنده و گرامی بدارند و نشان دهند که: ابوطالب، ابومطلوب هم هست...
#جواد_محدثی
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
◾️به بهانهی رحلت #حضرت_ابوطالب
💠 پردهدار پردهنشین
✍ علی اسفندیار
همیشه میگویند: کار را آن کس کرد که تمام کرد. درست. اما چه کسی شروع میکند؟ چه کسی مبتدای حرکتهاست؟ چه کسی در نقطه آغازینِ رویدادها قرار دارد؟ و پرسشهای جدیِ دیگر.
گفتن از «ابوطالب» گفتن از آغاز است، سرودن از سرچشمه است و «خاموشی»، خصلت سرچشمهها! این سکوت را اهالی رود و مردمان پایین دست، سخت میشنوند؛ هیاهوی رود مگر میگذارد؟!
چشمهها حال چشمه را بیشتر میدانند؛ ابوطالب اگر پسر عبدالله را به آغوش و پناه امن خود نمیکشید، جوششی رخ نمیداد، جریانی به صدا در نمیآمد، اسیری به آزادی نمیرسید، دختری زنده نمیماند، زهرایی ظهور نمیکرد، اسداللهی بر طاغوت غالب نمیشد، ما نیز در کعبه و کربلایی وقوف نمییافتیم و عِطر عِترت را عالمگیر نمیدیدیم؛ همه و همه حاصل آن چشمهی خموش و پرجوش است.
سید بطحای ما، بذل نفس را از دوران سقایت حاجیان تمرین میکرد، تا این که چشمه هشتساله را در هنگامهی خشکسالی به آسمان نشان داد، آن گاه ابر را به باران فرا خواند و مردمِ سوت و کور آن زمان را حیات نوشاند! ابرهه کجاست که تسخیر ابرها را ببیند و از دریاشدن زمزم مکه، قالب تهی کند؟!
هنوز وقت پیام بریِ ابوطالب فرا نرسیده است، ابوطالب نخستین حافظ طلوع پیامبر است، ماه بطحا باید پردهنشین باشد تا شبزدهها، پذیرای صبح شوند. همان خشکهای باران خورده، حالا شدهاند دشنهکش مسیر خاتمِ اوصیا! و کفیل باکفایت رسول همچنان خاموش بود، از پشت چشمهای سران بتها باخبر بود و از اسرار مصطفا آگاه؛ بیدلیل نیست که حال چشمه را چشمه میداند!
یقه سفیدهای بیخیال آن زمان، با ریش سفیدی طالبُ المؤمنین مدیریت میشدند تا فتنههای سیاه، راه را بر علنیشدن انقلابِ پیامبر نبندد.
به راستی چه قرابتی بین ما و آن پردهدار پردهنشین برقرار است؟ و چه نسبتی با دودمان محمد(ص) داریم؟ با صلب شامخ «طالبِ حقیقت» است که زمین، از صاحبان زمان، رنگ و رو گرفت و انوارشان چشمگیر شد. با ابوالائمه است که دوازده اقیانوسِ تمامنشدنی، دارایی ما شدند، و اکنون شُکر این شرب مدام را بر کدام آستان سر بساییم؟!
آری! ابوطالب کارهای آغاز اسلام را به خوبی به اتمام رساند؛ ابوطالب با آغازش، پایان اسلام را ضمانت کرد تا وقت دیدارِ «آن یار غایب»، و اگر محبتِ محمد را فرو نمیخورد ما رشحهای از عشق سرشارش نمینوشیدیم.
ای «نَبَعُ الاِمامَه»، ای چشمه آرام نور! چه هنرمندانه و پنهانی عشق را سر میکشیدی و چه هنرمندانه، هنرِ کتمان را به ما آموختی تا عشق عالمگیر شود. اگر پدرت عبدالمطلب میگفت: أنا ربّ الابل و للبیتِ ربُّ، تو نیز خدای کتمان عشق و لامیّههای آشکاری و خدا نیز خدای آخرین پیامبرش!
و آخر سخن این که: در کار گلاب و گل حکم ازلی این بـود/ کین شاهد بازاری وان پردهنشین باشد.
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
ایمان ابوطالب
✍بابک شکورزاده
در روایت جالبی نقل شده که شخصی به امیرمؤمنان علیهالسلام عرض کرد ای امیرالمؤمنین چطور میشود که شما در مکانی هستی که خداوند شما را در آن مکان فرو آورده، در حالی که پدر تو در آتش معذّب است؟
حضرت فرمود: خدا زبانت را ببرد! قسم به خدایی که محمّد را به پیامبری مبعوث کرد، اگر پدرم تمام گناهکاران زمین را شفاعت کند خداوند آن را میپذیرد، مگر میشود که پدرم در آتش معذب باشد و فرزند او قسیم بهشت و جهنّم باشد؟! (امالی طوسی / ص ۳۰۵)
واضح است که مقام شفاعت، آن هم با این وسعت، نه تنها ایمان این مرد الهی را میرساند؛ بلکه جایگاه ویژهای را نیز برای او ترسیم میکند که همان ولی الله بودن است.
امام صادق علیهالسلام در روایتی در پاسخ به ادعای عدهای مبنی بر عذاب ابوطالب فرمودند: به خدا قسم دروغ میگویند اگر ایمان ابوطالب درکفه ترازو قرار داده شود و ایمان این خلق در کفه دیگر، ایمان ابوطالب بر ایمان آنها ترجیح دارد. (بحار ج ۳۵/ ص ۱۱۲)
در روایت دیگری از امام صادق علیهالسلام نقل شده که فرمود: «إِنَّ مَثَلَ أَبِی طَالِبٍ مَثَلُ أَصْحَابِ الْکَهْفِ، أَسَرُّوا الْإِیمَانَ و أَظْهَرُوا الشِّرْکَ، فَآتَاهُمُ اللَّهُ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْن؛ مَثَل ابوطالب مثل اصحاب کهف است که ایمان را مخفی میکردند و شرک را ظاهر میساختند و خدا هم دو اجر به آنها داد.» (کافی / ج ۲ / ص ۴۶۲)
#حضرت_ابوطالب (ع)
#نویسندگان_حوزوی
@howzavian
✔️ پشتیبان فراموششده
✍ علیرضا مکتبدار
🔶به مناسبت ۲۶ رجب، سالروز رحلت ابوطالب علیه السلام
همه ما در گپ و گفتهای خانوادگی و در جمعهای خویشاوندی، گاهی نام برخی افراد را گویا اولین بار است که می شنویم. اگر آن فامیل دور انسانی معمولی باشد، نامش مانند رعدی سبک می آید و میگذرد اما اگر انسانی شاخص و اثرگذار باشد، ردپای یادش برای مدتی طولانی و یا همیشه بر صفحه ذهن و جانمان باقی خواهد ماند.
از ابوطالب کمتر شنیده ایم، کمتر برایمان گفته اند، ما نیز کمتر این نام را برای فرزندانمان بر زبان رانده ایم. اما نام فرزندش؛ علی علیه السلام، نمک زندگی مان شده است. گویا ابوطالب فامیل دوری است که چندان تاثیری در مسیر زندگی خویشاوندان و دوستان خود برجای نگذارده است!
اما خوب است به عنوان یک مسلمان بدانیم، مهمترین پشتیبان پیامبر اکرم (ص) ابوطالب بود. از تلاشها و پایمردیهای حکیمانه او در دفاع از اسلام و پیامبرش بدانیم و برای فرزندانمان بگوییم تا با شنیدن نامش، بیتفاوت از کنارش نگذرند.
#حضرت_ابوطالب(ع)
#پیامبر_اکرم(ص)
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
#تکریم_حامی
✴️ باغبان رسالت و امامت
✍ هادی حمیدی، نویسنده جشنواره ادبی رسانهای حضرت ابوطالب علیه السلام
سلام خداوند تبارک، اهلبیت نبوت، شجره امامت و ملائک مقرّب بر تو ای عبدمناف ای ابوطالب بن عبدالمطلب ...
فهم از درک و روایت جایگاهت و بیان و بنان از گفتن و سرودن شرح حالت، ابتر و الکن است.
در شرافت تو همین بس که خود فرزند سیدالبطحایی، خلف صالحِ ساقی الحجیج و حافر زمزمی. همو که بزرگترین امانت نسل ابراهیم و ثمره عبدالله و آمنه را نزد تو به امانت نهاد.
آن ابر و سایبان رحمتی که در صحرای تفتیده جزیره العرب و رمل های مذاب حجاز،هماره سایه گستر یتیم عبدالله بود، تو بودی. تا از سلامت لقمه ای یقین نداشتی در طهارت و سلامت، به کام مبارکش ننهادی و تا اطمینان به امنیت پیرامونش نداشتی او را به بستر نفرستادی. با جان و مال و آبرو و فرزندانت سپر وجودش بودی از صاحب ذوالفقار تا جعفر طیار - بگو علیِ جان برکف،عشقبازی در حجله مرگ در برابر شمشیر های آخته قریش را در لیله المبیت از که آموخته بود و از کجا مدال "لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار" را دریافت نمود، آری، آری الولدُ سِرّ ابیه...
سرمست بشارت بحیرا بودی و قد کشیدنش را با اشتیاق به تماشا می نشستی، چه زود حضرت طه جوانی برومند و رشید شد و امین خاص و عام. چون پدری مهربان او را مرد خانه ام المومنین خدیجه غرّا و همراز آن طاهره کبری نمودی و حق کفالت را به تمام به جای آوردی.
نقل است که بوجهل مسلکان و بولهب صفتان خواستند تو را مشرک و کافر معرفی کنند، تبّت یداه... و تویی باغبان آن شجره رسالت و امامت، که اصلها ثابت و فرعها فی السماء...
چه دلیلی بر قوت ایمان و تقوای تو بالاتر از این فراز زیارت وارثِ ذبح عظیم،حضرت سیدالشهداء که: "اشهد انک کنت نورا فی الاصلاب الشامخة و الارحام المطهرة لم تنجسک الجاهلیة بانجاسها و لم تلبسک من مدلهمات ثیابها"
ای قبله قبیله و صاحب قصیده لامیه، چون تو سخن کنی و در حمایت رسول اعظم حق و قصیده ای بسرایی مدعیان زبان در کام گیرند و خفاشان کوردل قلم غلاف کنند تا جایی که ابن کثیر اعتراف کند : این قصیده عظیم و بس بلیغی است و جز همان کس که بدو منسوب است، احدی نتواند چنین سراید. این قصیده از معلقات سبع هم پربارتر است و هم در بیان معنا از همه رساتر!
نهج بلاغت را علی مرتضی و کمال فصاحت را خطبه های دشمن شکن زینب کبری و شجاعت و فراست را مسلم بن عقیل بن ابیطالب از پدربزرگی چون تو به ارث برده اند.
و بیش از چهل سال چون سدی سدید و کوهی استوار برای پیامبر خاتم بودی و غریو غیرتت این گونه طنین انداز بود: به خدای محمد سوگند! قریش نمیتواند به تو دست یابد، مگر این که من در خاک خفته باشم... و سوگند که در این پیمان صادق بودی تا اینکه بعد از رحلت جانسوزت، پیک وحی نازل شد و فرمود: یا محمد از مکه بیرون شو که دیگر حامی و پشتیبانی نداری!
در این روز سید الانبیاء و سید الاوصیاء هردو یتیم شدند و با اشک دیدگان یکدیگر را تسلی می دادند و آغوش محمد،جان پناه علی بود در این عام الحزن و مصیبت عظما.
در فداکاری و ایمانت همین بس که ابن ابی الحدید چنین اشعاری به ثبت رسانده است:
"و لولا ابوطالب و ابنه لما مثل الدین شخصا فقاما فذاک بمکة آوی و حامی و هذا بیثرب جس الحماما تکفل عبد مناف بامر و اودی فکان علی تماما"
اگر ابوطالب و فرزندش علی نبود، ستون دین برپا نمی شد ابوطالب در مکه از دین خدا حمایت کرد و به آن پناه داد و علی در مدینه کبوتر دین را به پرواز درآورد.ابوطالب کاری را در دست گرفت و چون درگذشت علی آن را به اتمام رسانید...
و اینک جهان در انتظار میوه ای است از باغستان توحید و امامت که باغبانی با کفایت و صلابت چون تو آن را به بشریت هدیه نمود، حضرت حاضر غائب، مهدی آل محمد عج. امید است اهل علم و فضیلت، با بیان و قلم و رسانه، نگذارند حضرت ابوطالب علیه السلام و دیگر ستارگان آسمان فضیلت در صفحات تاریخ همچنان غریب و مظلوم بمانند.
وَ سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا
درود بر روزی که زاده شد،روزی که از این جهان رخت بر بست و روزی که دوباره برانگیخته خواهد شد.
#نثر_خوانی
#حضرت_ابوطالب
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
20.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#قانون_جنگ👆
🛑اگر شما میخواستید قوانینی برای جنگها بذارید، چه قوانینی میذاشتید ؟
❓از افراد مختلف اینو پرسیدیم و جوابای جالبی گرفتیم.
#جنگ
#سواد_رسانه
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
🌱 دردمندی، جوهر پیغمبری
✍ علیرضا مکتبدار
بشر، گاه چون کودکی نازدانه و گاه همچون نوباوهای چموش، دستِ به مهربانی درازشدهی دلسوزان را پس میزند، جام محبت پیشکششده را میشکند، تیر قهر را در کمان درهمپیچیدهی ابرو نهاده، به سوی مهرورزان بر خویش میافکند، نعره میکشد و لگد میزند به هر آنچه میتواند او را از دنیای صباوت و بلاهت، بر فراز حکمت، خرد، عقلانیت و در یک کلمه، انسانیت، برکشد.
چه بسیار پیامبران که در درازنای تاریخ، دلسوزانه تلاش کردهاند این کودک نازدانه و چموش را در آغوش مهر خویش گرفته و حتی از شیره وجود خویش به او بخورانند، اما تنها گروهی اندک، قدر این آغوش را دانسته و در آن با لالایی ایمان، آرامش یافتهاند.
آخرین پیامبر خدا، همو که «ستوده» نام یافت، این شفقت و دلسوزی را به نهایت خود رسانده بود تا آنجا که کانْ و معدن رحمت؛ پرورگار مهربان، به او اینگونه خطاب میکند:
«شايد، از اينكه ايمان نمىآورند، خود را هلاك سازى».
و نیز میفرماید: «هر آينه پيامبرى از خود شما بر شما مبعوث شد، هر آنچه شما را رنج مىدهد بر او گران مىآيد. سخت به شما دلبسته است و با مؤمنان رئوف و مهربان است.»
اما گویا جوهره پیامبری، دردمندی است. انبیا درد مردم را میفهمیدند و با آنان همدردی میکردند. بدون همدردی امکان نداشت آن روحیه خشن و فرهنگ زَفتِ برآمده از جاهلیت نخستین، رنگ پذیرد و صبغه الهی گیرد.
پیامبر گرامی اسلام (ص) رنجها کشید، کوه سختیها را بر دوش کشید و شرنگ بیمهریها را به جان خرید تا توانست امتی بسازد تاریخساز و تمدنآفرین.
#مبعث
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
💠 ختم رسالت در امتداد ختم نبوت
✍ بابک شکورزاده
درباره خاتمیت نبی اکرم صلی الله علیه و آله شبههای مطرح است که چون رسول و نبی فرق دارند، چنین استدلال میشود که نبی، شریعت مستقلی ندارد و مروّج رسول قبلی است و هر کسی که نبی است الزاما رسول نیست؛ به همین دلیل ختم نبوت به معنای ختم رسالت نمیباشد. این شبهه مغالطه آمیز، مطلبی است که فرقه ضالّه بهاییت به آن متمسّک شده و به این واسطه آیین باطل بهاییت را دین جدید و ناسخ دین اسلام میدانند.
جواب شبهه این است که چون نبی، اعم از رسول است؛ به واسطه نفی نبوت، رسالت هم در ضمن آن نفی میشود. این مطلب را علامه مصطفوی در کتاب ارزشمند "محاکمه و بررسی باب و بهاء" که در نقد بهاییت نوشته است، بیان میکند.
در واقع قضیه بر عکس است و اگر به پیامبر اسلام صلوات الله علیه و آله، خاتم رسولان گفته میشد، این اشکال وارد بود و از خاتم رسولان، ختم نبوت فهمیده نمیشد.
علامه طباطبایی نیز در کتاب شریف تفسیر المیزان در این رابطه میفرماید: 《رسول عبارت از کسی است که حامل رسالتی از جانب خدای متعال به سوی مردم است و نبی کسی است که حامل خبری از غیب باشد و آن غیب عبارت از دین و حقایق آن است و لازمه این حرف این است که وقتی نبوتی بعد از رسول خدا نباشد، رسالتی هم نخواهد بود؛ زیرا رسالت، خودش یکی از اخبار غیبی است. وقتی بنا باشد اخبار غیبی قطع شود و دیگر نبوتی نباشد، طبیعتا رسالتی هم نخواهد بود.》
#خاتمیت
#بعثت
#نویسندگان_حوزوی
@howzavian
🔸عرفان بازی
✍ محسن عبدالله زاده
هرازگاهی با افرادی برخورد می کنیم، خود را اهل سیر و سلوک و عرفان می دانند. برای خودشان مراد و مریدی گرفته، مشغول ذکر، ورد و عزلت می شوند. جالب اینجاست بعضا اهل کشف و شهود هم هستند.
هر بار با مشاهده این افراد، صحنه مشابهی از گذشته به ذهنم می رسد. شاید ربطی به سیر و سلوک و عرفان نداشته باشد ولی از جهت سبک و روش در یک راستا هست.
سال ها پیش وقتی باشگاه می رفتیم؛ ورزشکاران از جهت هدف، به گروه های مختلفی تقسیم می شدند. افرادی که برای قهرمانی، سلامتی، زیبایی، خودنمایی، زورگویی، خدا و .... ورزش می کردند. افرادی که ورزش سالم و بی خطر داشته و گروهی که اهل دارو، دوپینگ و هورمون می شدند. آقای الف سالیان سال به صورت ثابت برای حفظ سلامتی و تناسب اندامش ورزش می کرد. خیلی اهل سختی و ریاضت کشیدن نبود و هرچند استعداد ورود به عرصه قهرمانی را هم داشت اما به همین ورزش منظم و ساده اکتفا می کرد.
آقای ب به صورت جدی و اصولی دنبال قهرمانی بود. از رژیم غذایی گرفته تا نوع و زمان تمرین هایش را با مربی های مجرب، مطمئن و با سواد پیش می برد.
آقای جیم خیلی عجول بود و می خواست ره صد ساله را یک شبه طی کند. خیلی زود با دارو و هورمون توانست بدن جذابی بسازد و حتی در یکی دو مسابقه هم مقام بیاورد.
آقای دال اصلا برای بدنسازی ساخته نشده بود و خودش را گول میزد در سودا و آرزوی هیکل عضلانی و پر حجم به هر دری می زد ولی نمی شد. آقای واو بیشتر برای ژست و فیگورش باشگاه می آمد. عشق ساک دوش انداختن و فیگور گرفتن داشت.
حالا بعد از چند سال وقتی سراغ باشگاه و ورزشکارانش را گرفتم آقای الف همچنان ورزش ساده و مستمر داشت، آقای ب عضو تیم ملی شده و در کنارش مربی گری هم می کرد. آقای جیم دچار نارسایی کلیه و کبد شده بود چنتا از مفاصل و مهره هایش هم آسیب دیده و کلا عصا به دست مشغول دوا درمان بدنش بود. آقای دال از ورزش دلسرد شده بود و بدنسازی را هم کنار گذاشته بود. آقای واو بعد از بدنسازی تقریبا هفت هشت رشته دیگر را هم تجربه کرده و این روزها مشغول پرتاب نیزه در دو میدانی بود.
حکایت برخی رفقایی که دنبال سیر و سلوک بودن هم همینطور هست. آقای زید از همان ابتدا در حد نماز اول وقت و چند رکعت نافله و روزه مستحبی از خودش کار می کشید هر چند می توانست بیشتر تلاش کند اما به همین حد قانع بود. آقای عَمر خیلی مصمم، اصولی و با اراده دنبال سیر و سلوک بود. با مشورت و احتیاط ،از محضر اساتید مجرب و با تقوا بهره می برد و نفسش را تربیت می کرد. و بعدها خودش هم با اجازه اساتیدش از دیگر بندگان خدا دستگیری می کرد.
🔗 متن کامل
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
✔️ جهاد مقدس
✍ عباس بابائی
وارد اندرونی منزل امام شدم؛ قرآن، شمشیر برّان و لباس خشن مجاهدان نظرم را جلب کرد! امام«فضای زندگانی» را با«فضای گفتمانی» زینت داده بودند.ایشان همچون پدران بزرگوارشان بهترین و ضروریترین فضای تربیتی را در«فضای جهاد و میدان» می دیدند.
امام خامنهای در نگاه انسان ۲۵۰سالهشان میفرماید: «امام موسی کاظم (علیهالسلام) همهی زندگی خود را وقف «جهاد مقدس» ساخته بود؛ یعنی: اولاً تبیین اسلام ناب و تفسیر صحیح قرآن؛ ثانیاً، تبیین مسئله امامت و حاکمیت سیاسی؛ ثالثاً، تلاش برای تشکیل آن جامعه.»
خدا بر درجات امام راحل عظیمالشأن و شهدای نازنین ما بیفزاید که با بذل جان و آبرو و مال، «جهاد مقدس» امام کاظم (علیهالسلام) را به سرانجام رساندند؛ همان امامی که فرمود:
«مردی از قم قیام میکند و مردم را به سوی حق فرا میخواند، بر گِرد او قومی همچون پارههای آهن اجتماع میکنند، تندباد حوادث آنان را متزلزل نمیسازد، ازجنگ خسته نمیشوند و نمیترسند، بر خداست که توکل میکنند و عاقبت از آن متقین است.»
#امام_مبارزه
#جهاد_مقدس
#نویسندگان_حوزوی
@howzavian
.
🔸رو به سرای باقی
✍ علی کردانی
چهاندازه فکر کردهایم؟! به هجرت، از سرای گذر به سرای ابد.
خدا ما را آورد و خدا ما را بُرد؛ برای ماندن، تقدیر رفتن است.
چون رود، رو به سرای باقی جاری هستیم.
«تا ساحل قرار تو چون موج بیقرار
با رود رو به سوی تو دارم که جاریام»
#مرگ_اندیشی
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN