✍فهیمه میرزایی ده آبادی
حاجی کم کم داریم همه ی نیروها رو از دست می دیم.
نترس پسر ، دشمن ناامید شده که دست به کشتن زن و بچه های ما زده.
🌎🌎🌎
من می خواهم رسم مهمان نوازی را بردارم تا دیگر مهمانی دست به کشتن صاحبخانه نزند.
🌎🌎🌎
دخترم چرا نمی خوابی؟
بابا جون می خوام خوب نگاهت کنم، می ترسم چشمهایم را ببندم و تو هم مثل مادر گم شوی.
🌎🌎🌎
گرگ هایی که یوسف را تکه تکه کردند انگار توله هایشان به فلسطین رسیده اند.
🌎🌎🌎
مادرم گفت بیمارستان امن است و می توانی با بچه ها بازی کنی. راست می گفت همه با هم در آسمان ابر سواری می کنیم.
🌎🌎🌎
خدایا شیطان در مکه است یا فلسطین؟
اگر در مکه است پس این همه سنگ به سوی کدامین شیطان روانه است!
🌎🌎🌎
صدای گریه ی کودکان از تشنگی و بدن های غرق به خونشان باز رباب را بی قرار کرده است.
🌎🌎🌎
پارچه های سفیدی که جهاز خواهرم بود و مادرم در صندوقچه نگه می داشت ، حالا کفن خونین بزرگ و کوچک شهر شده.
🌎🌎🌎
مادر مگر نباید حنابندان عروس داشته باشد؟
پس چرا بدون عروس همه قرمز پوشیده اند؟
🌎🌎🌎
مادر ، مگر عروس ها برای حنابندان لباس قرمز نمی پوشند! مگر شب حنابندان گریه نمی کنند؟ پس چرا لباس عروس خواهرم سرخ سرخ است و صورتش گریان ؟
🌎🌎🌎
#غزه
#کودک
#صلح
╭─════════════•❖•─╮
🔸 شبكه نویسندگان حوزوی خراسان
(کانون مداد الفضلاء)
╰─•❖•════════════─╯
https://eitaa.com/joinchat/3164274938C4f975d6c1b
عمو زنجیر باف، زنجیر منو بافتی؟
پشت کوه انداختی؟ بابا اومده چیچی آورده؟
کسی جواب نداد...
بابا رفت صلح را بیاورد، ولی هرگز بازنگشت.
#غزه
#کودک
✍فهیمه میرزایی ده ابادی
╭─════════════•❖•─╮
🔸 شبكه نویسندگان حوزوی خراسان
(کانون مداد الفضلاء)
╰─•❖•════════════─╯
https://eitaa.com/joinchat/3164274938C4f975d6c1b
همیشه موقع بازی همه با هم قایم موشک را انتخاب می کردیم اما حالا مدتی است از قایم موشک بیزاریم ، هربار که قایم
می شویم وقتی چشم باز می کنیم یکی از ما دیگر پیدا نمی شود و موشک بازی واقعی شده...
# غزه
#کودک
#بازی_ترسناک
✍فهیمه میرزایی ده ابادی
╭─════════════•❖•─╮
🔸 شبكه نویسندگان حوزوی خراسان
(کانون مداد الفضلاء)
╰─•❖•════════════─╯
https://eitaa.com/joinchat/3164274938C4f975d6c1b