eitaa logo
مدرسه علمیه حضرت خدیجه الکبری(س)پرند
282 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
2.3هزار ویدیو
176 فایل
امام_حسین_علیه_السلام : "ای فرزند آدم! یاد کن مرگ خویش را، وخوابیدن خود را درقبرت، و ایستادن خود در برابر خدا را،درحالیکه اعضایت علیه تو شهادت می دهند." 📚 ارشادالقلوب، ج۱، ص۲۹ @yakhadijekobra96
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ چقدر قامتِ عزتت بلند است بانو! می نویسم |زینب|؛ اندیشه‌ام تا خــدا بالا می‌رود..... ▪️سَلامٌ عَلیٰ قَلبِ زِینَبِ الصَّبور 🏴 وفات ڪبرے سلام الله علیها تسلیت باد. https://eitaa.com/hazratkhadijekobra
📎قول سردارسلیمانی به فرزند شهید سعیدانصاری 🔹آخرین بار که را ملاقات کردیم، مراسم تقدیر از خانواده شهدای مدافع حرم بود اصلاً خبر نداشتیم که قرار است ایشان هم در مراسم شرکت کنند البته همیشه این‌طور بود به دلایل امنیتی حضور ایشان تا لحظه آخر از همه پنهان بود.» 🔸همه می‌دانستند به‌محض اینکه وارد جلسه شود نظم برنامه به هم می‌خورد. همیشه فرزندان خانواده شهدا می‌دویدند کنارش می‌نشستند انگار هرکدام را ملاقات کرده باشند. چنان داشت که بچه‌هایی که تا آن لحظه آرام نشسته بودند دیگر حرف بزرگ‌ترها را گوش نمی‌کردند و سر جایشان نبودند. آن بار هم همین اتفاق افتاد. 🔹بااینکه از انتهای سالن وارد شدند و به‌آرامی دریکی از صندلی‌ها نشستند تا جلسه به هم نخورد؛ اما یکی از بچه‌ها او را دید و با فریاد همان کودک که «حاج قاسم سلام»، تمام سالن غرق سلام‌وصلوات شد. دیگر هیچ شخصی حرف‌های سخنران را نمی‌شنید. اوضاع که این‌طور شد سخنران از سردار درخواست کرد که پشت تریبون تشریف ببرند. بچه‌ها مهلت نمی‌دادند، دوست داشتند که با او حرف بزنند عکس بیاندازند و گپ و گفت داشته باشند. 🔸راستش برای همه خانواده‌ها عادت شده بود که این‌طور با سردار جلسه داشته باشند بدون هیچ تشریفاتی، فقط حرف بزنند و درددل کنند. بیشتر مراسم دیدار با خانواده شهدا را در روزهای جشن برگزارمی کرد تا دل بچه‌های شهدای مدافع حرم شاد شود. همه این را خوب می‌دانستند. اصلاً هر وقت مراسم ولادت بود بچه‌های ما دوست داشتند در کنار باشند. 🔹حالا که ولادت شده بود انگار دل همسران و فرزندان شهید گواهی می‌داد که مراسم دیدار نزدیک است اما، نمی‌دانستیم که قرار است اینجا جمع‌شویم و عزای نبودش را بگیریم و باهم بنشینیم تا کمی دلمان آرام شود. 🔸درهمان آخرین دیدار، پسرم حسین، کنار حاج قاسم نشست و من و دخترم زینب روبه رویش. حسین لباس رزم پوشیده بود درست شبیه به لباس پدرش. از حسین پرسید پسر کدام شهید هستی؟ حسین جواب داد شهید «». حاج قاسم کمی در صورت حسین مکث کرد و گفت: «چقدر شبیه به پدرت سعید هستی!» پیشانی حسین را بوسید و گفت: «پدرت خیلی و بود.» بازهم پیشانی حسین را بوسید. 🔹زینب از حاج قاسم پرسید: «پیکر پدرم کی برمی گرده؟» چشمان حاج قاسم را نم اشک پر کرد و درحالی‌که سعی می‌کرد اشک‌هایش را کنترل کند روبه زینب گفت: «به شما قول می دم هر طور شده پدرتان را برگردانم.» و چنان تحت تأثیر جمله او قرار گرفتند که زینب بار دیگر پرسید: «سردار شما مطمئن هستید؟ خیالمون راحت باشه؟» که حالا نفس عمیقی می‌کشید زد روی شانه حسین و گفت: «به خواهرت بگو که مطمئن باشه به‌زودی نشانی از پدرتان به شما می رسه.» از آخرین درخواست بچه‌هایم هنوز ۳ ماه نگذشته بود که در اسفندماه سال گذشته استخوان جمجمه همسرم «» به خاک وطن بازگشت و زینب و حسینم آرام گرفتند. ✍: همسربزرگوارشهید 🌷 🌷شـادی روح شهدا
1_217869949.mp3
1.49M
🏴زینب زینب زینب کنز حیا زینب... 🎙با نوای مرحوم سلیم موذن زاده @hazratkhadijekobra
🌸 خداوند نامت را زینب نهاد، زینتِ پدر، مگر نه اینکه امام، پدر امت است؟ و مگر نه اینکه شما بهترین نمونه‌اید در معرفت و اطاعتِ امام؟ 💢 شاید خدا می‌خواست به ما بفهماند که اگر می‌خواهی زینتِ امامت باشی، اینگونه باش، زینب باش. 🌼 ولادت بر امام زمان و تمام شیعیان مبارک باد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️شعرخوانی احمد بابایی که اشک آقا را در آورد ما نمک خورده عشقیم به زینب سوگند پاسبانان دمشقیم به زینب سوگند🖤 @howzeh_elmieh_parand