✍ #دلنــــــوشتــــــــــه🔻
✍ دلم می لرزد خدا....
فقط چند سحر دیگر تا سوت پایان باقی مانده است...
❄️دلم می لرزد خدا....
از شیطانی که پشت دروازه های رمضان، کمین کرده است...
از دنیای شلوغی، که منتظر است، چنان مشغولم کند، که تو را در هیاهوی روزهايش، گم کنم..
از نفس خبیثی، که آرامش امروزش را، حاصل عبادت هایش می داند...نه حاصل عنایت هايت!!!
❄️خدا..... دلم، تو را برای همیشه می خواهد...
آغوش گرم و بی همتای تو را... که آرامشش را حتی در آغوش مادرم نیز، تجربه نکرده ام...
من....از دنیای بدون تو... می ترسم...
از شبهای سیاهی که نور یاد تو، دلم را روشن نمی کند...
از روزهای سپيدي.. که بدون هم نفسی با تو...تاریک ترین لحظه های عمر من هستند...
❄️قلبم... بهانه های لحظه وداع را آغاز کرده است..
و دستانم... لرزش ثانیه های وداع را، پیش کشیده اند...
❄️چه کنم...؟
بی سحرهای روشن...؟
بی زمزمه های ابوحمزه...؟
بی اشکهای افتتاح.... ؟
من بی تو...از پر کاهی سبک ترم...که به اشاره ای، اسیر دست شیطان
می شود...
❄️
بمان....همین جا....در لابلاي تارو پود سجاده ای که به نگاهت خو گرفته است...
❄️بمان.....
من....بی تو.... فقیرترين انسان عالم،،،،،خدا❣
https://eitaa.com/hazratkhadijekobra
#دلنوشته
با رؤیای لحظه آمدنت، خیابان های انتظار را قدم می زنم. چشم های خسته ام، درد سالیان دراز سکوتت را و سالیان سرد نیامدنت را در این کوچه های مه آلود می گرید.
هفته ها می روند و می آیند و من در ثانیه ثانیه جمعه ها تحلیل می روم.
جمعه ها می روند و می آیند و انتظار، ققنوسی است که آتش خاکسترش را خاموشی نیست.
آه، ای دلیل بزرگ منتظران زمین، ای مسافر آمدنی، ای موعود! بگو چند روز دیگر خورشید باید غروب کند؟
چند بار دیگر باید بر شانه های کوه، برف بنشیند؟ چند جمعه دیگر باید خاکستر شود تا تو بیایی و خورشید طلوع کند، تو بیایی و بهار شود، تو بیایی و دانه های انتظارمان به بار بنشیند.
دلم گرفته است.
آسمان، حرف های نگفتنی اش را می بارد و من خیس این همه انتظار، بغض می کنم و چکه چکه فرو می ریزم.
تو باید بیایی.
می آیی؛ سوار بر اسبان تیزپا.
بر شانه هایت شانه به سرها می خوانند.
می آیی؛ گندمزار، خیره بر چشمانت قد می کشد.
دختران شالیزار، شکوه بهارت را عاشق می شوند. عشق، عشق، عشق؛ این تنها واژه ای است که جمعه های مه آلود انتظارت را تحمل پذیر می کند.
ای عابر بزرگ! شانه های زخمی زمین، گام های مهربانت را می خواند و تو نیستی.
پنجه های خون آلودِ خورشید، شکوه لبخندهایت را می نوازد و تو نیستی.
گلوی مجروح رود، ترانه های آمدنت را می سراید و... نه! تو جایی پشت دیوارهمین زمین ایستاده ای و نمی آیی؛ شاید از این همه دیوار، دلت گرفته است و پای آمدن نداری!
آخر تو همزاد پنجره ای، همنفس دریچه های باز، همشانه باران، هم آغوش آسمان.
تو تنفس دیگر باره زمینی.
تو می آیی تا بدانیم که عدالت واژه نیست؛ یک باید است که حتماً اتفاق می افتد.
تا بدانیم که مهربانی، تاریخ مصرف ندارد. عشق، تاریخ مصرف ندارد.
تو می آیی تا تاریخ مصرف ظلم را باطل کنی. تا عشق را، مهربانی را، عدل را بین مردمان خاک آلود پایین شهر و مردمان شیک بالا شهر، مساوی قسمت کنی.
من ایمان دارم که آن روز، این شهر منتظر، شکوه آمدنت را با سر خواهد دوید
https://eitaa.com/hazratkhadijekobra
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
#دلنوشته
مولا جان،
بارها آمدی و نبودم
در تقلای این زندگی
نیازمند تو و بی تو بودم
بارها آمدی و نیامدم
بر دلم بارها نشستی و
بی تو بودن را گریستم
می دانم آمده ای .... بسیار نزدیک .... پشت پلک هایی که توان باز شدن به روی زیبایت را ندارد..... پشت درِ دلی که هنوز برای میزبای تو پاک نشده ... می دانم آمـده ای ... دعا کن من هم بیایم ... به پیــــشواز تـــــو
مولایم !
دلم هر لحظه برای ورود تو لحظه شماری می کند و حنجره ام تو را فریاد می زند، تو که تجلی عشقی.
قنوتم را طولانی می کنم تا تو نیمه شبی برای آن دعا کنی. کوچه های غریب بی کسی را آب و جارو می کنم تا تو صبحی زود از آن کوچه عبور کنی.
هر روز چراغ دلم را با «جامعه الکبیره» روشن می کنم و سفره افطارم را با «آل یاسین»و «عهد» تزیین می کنم، برای ظهور تو هر روز پای درد «کمیل» می نشینم.
نمی دانم آخرین ایستگاه «توسل» چه هیجانی دارد که مرا با خود تا آن سوی فاصله ها می برد و صبح آدینه چه صفایی دارد، که صبح آسمانش پراز «ندبه» است.
مولایم …!
بی تو دفتر دلمان پر است از مشق های انتظار و من با دلم می خواهم آن روز که می آیی زیباترین مدال ایثار را تقدیم نگاه تو کنم.
«جمعه ها بی توفقط این دل من می گرید * ازفراق توهمه کوی ومکان میگرید»
🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊
https://eitaa.com/hazratkhadijekobra
#دلنوشته
✨ســـــلام مــــولاےخوبمـ ...
✨این روزها که همچون باد میگذرد
✨هر لحظـہ اش نبودنت را
به رخ دلــــ♥ـــمـ میکشد...
✨دلــ♥ــمـ بین نبــودن و بـودنت ســــرگردان است ...
✨نیستے و نمے بینمت، هستے و حست میکنم...
✨هر سہ شنبـہ در توسل هاےدلتنگے ...
✨هر جمعـہ در ندبـہ هاے فراق ...
✨هر روز ؛ هر لحظــہ سخت است مولا ...
✨سخت است این که تو باشے همین اطراف
✨و من محروم باشم از تو ...
از دیدنت ... از شنیدن صدایت و ...
✨خستــہ ام...
خستـہ از غرق شدن در روزمرگـــے ها...
✨و ترس از غفلت از شما...
خستـہ از شهرے خاکسترے ؛
✨ آقـــــاے من ...
گاهے حس وصلہ اے ناجـــــور را دارم...😔
✨مےترسم از "جــــور" شدن با این دیار ...
این دیارِ بے تو ...
✨مولاے نازنینم ... مهربانم!
دلـــــــ♥ـــــمـ گرفتــہ از اینجا
دلــــــ♥ــــمـ فقط تـــو را میخواهد ...
فقط تو را ...
اللهم عجل الولیک الفرج
https://eitaa.com/hazratkhadijekobra
جانم فدای امام زمانم:
#دلنوشته
" يــا صاحـــب الـــزمــــان "
آقاي مـن !
مــولاي مـن !
از قـديــم گفته انـد :
" خلايـــق هــرچه لـــايــق " بي راه نگـــفـته انــد .
اقرار مـــي ڪنيم هنوز ليـــاقت حضور در محـــضر شما را پيدا نڪرده ايــــم
ڪه اگرغيـــر از اين بـــود
هم اينـــک در زمان ظهـور و در حـــضور شما به سرمي برديـــم .
" از ماســت ڪه برماســــت "
آري، ما مـــستحق بلــــاي غيبـــتيـم ؛
سزاوار چنــيـن سرنوشــتي هستـــيم ؛
تــو را نخواســته ايم ؛ به بي امامـــي " عــادت " ڪـرده ايم ؛
هنــوز باورمان نــشــده
" تا نيايي گره از ڪـار بشر وا نــشــود "
🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊
https://eitaa.com/hazratkhadijekobral
#دلنوشته ❤️
می ترسم از خودم😞
•زمانی که عکس شهدا رو به دیوار اتاقم چسبوندم،
ولی به دیوار دلم نه!☹️
میترسم از خودم😔
•زمانی که اتیکت خادم الشهدا و...رو به سینه ام میچسبونم،
اما خادم پدر و مادر خودم نیستم!😕
میترسم از خودم😔
•زمانی که اسمم توی لیست تمام اردو های جهادی هست،
ولی توی خونه خودمون هیچ کاری انجام نمیدم!😕
میترسم از خودم😔
•زمانی که برای مادرای شهدا اشک میریزم،
اما حرمت مادر خودم رو حفظ نمیکنم!😕
میترسم از خودم😔
•زمانی که فقط رفتن شهدا رو میبینم،
ولی شهیدانه زیستنشون رو نه!🙁
میترسم از خودم😔.......
#شهدا_همیشه_نگاهـی
https://eitaa.com/hazratkhadijekobra
🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨
#دلنوشته
↘️↘️
💠حاج حسین یکتا روایت میکرد 💠
تنها تو خــــاکریز سر پست بود
رفتم پست رو تـــحویل بــگیرم دیدم تیر خورده
تو پیشونیش افتاده کف سنگر !
از غصه از فکرش بیرون نمیرفتم تنها شهید شد
کسی نبود سرشو تو بغل بگیره
شب خوابش رو دیدم
گفتم: خیلی ناراحت شدم تنها بودی شهید شدی
گفت: بهت بگم تیر که خوردم قبل از اینکھ بیوفتم
افتادم تو دامن #امام_حسین ...
منم با خود غرق در فکر بودم
که ما کجا و اینها کجا ؟!
فـــــکر میکنیم میدانیم و میفهمیم اما ...
از #امام_حسین فقط اسم شنیده ایم
از شهادت فقط دَم زدیم
چرا ؟!
چون مرد میدان نبودیم
چون لذت گناه را بر نگاه #پسرفاطمه ع
ترجیح میدهیم !
چون از دین فقط ظاهر فهمیده ایم
فقط ظاهر ...
چون فقط یادگرفته ایم اشک چشمان
#لالــــه_فـــــاطمه ع را دربیاوریم ...!
دلم تنگ شده برای خـودَم ، برای خــودِ گذشتھ ام
گذشتھ ای که شبانه روزش با نوکری او میگذشت
گذشتھ اے که دَم نمیزدم ، عمل میکردم
و زندگیے ام را فدایش کرده بودم .
اما چھ کردم ؟!
با خودم ، با امامم ، با زندگے ام ...
همھ را زیر کوه بزرگی از معصیت خاک کردم
و چسبیدم به دنیا !
دیگر نمیدانم چـھ کنم
خسته شده ام از حالم
اما روے بازگشت ندارم انقدر بد بودھ ام
شهدا مرا نگاھ کنید
بازهم همان بی معرفت گناهکار آمده است
همانی کی هے توبه کرد و هے توبه شکست
همان که کربلا را دید و عاشورا را فهمید
اما خودش انتخاب کرد مقابل امام زمانش بایستد!
شــهدا دستم را بگیرید ؛ مرا ببرید ...!
نـگذارید در این دنیا ذره ذره آب شوم
یکباردیگرهم قول میدهم ؛ کمکم کنید.
https://eitaa.com/hazratkhadijekobra
| #دلنوشته♥️ |
فضای مجازے را دوست ندارم !
-آمده بودیم بجنگیم
پاتک خوردیم!
-آمده بودیم مفید باشیم
دچارِ سرگردانی شدیم
-آمده بودیم خوبی ها را جار بزنیم
اسیرِ بدی هایش شدیم
-آمده بودیم برای مهدے(عج) یارگیری کنیم!
واردِ ارتش شیطان شدیم!
-آمده بودیم ندانسته ها را یاد بگیریم !
داریم فراموش می کنیم همان دانسته ها را!
-آمده بودیم ، که بگوییم : آری ،ما هم هستیم!
درگیرِ دیده شدن شدیم و نیت ها ،یادمان رفت.
-آمده بودیم و آمده بودیم،
خوب آمدیم ... بـد نرویم!
#اغثنی_یامولای_یاصاحبالزمان🌱
#تک_تک_اعمالم_رانذرظهورت_میکنم.
@howzeh_elmieh_parand
#دلنوشته
🌸سحر سوم....
✍سلام... ستاره غریب زمین
دو سحر از رمضان گذشت..
و سومین سیاهی هم، آسمان رمضان را فراگرفت...
اما... هنوز خبری از ظهور تو در دل زنگار گرفته من نیست!
آموخته ام؛که سفره دار رمضان تویی...
و کسی در این ضیافت، محبوب تر است، که تو، سهم بیشتری از قلبش را، تسخیر کرده باشی.
❄️هر چه در لابلاي تپش های دلم، جستجو می کنم...؛ خبری از شیدایی نمی یابم.
👈من همان فرزند گریزپای توام، که به درد نداشتنت عادت کرده است، و همه سهمش از انتظار، فقط و فقط هیاهویی توخالی است!
که اگر؛
درد تو به استخوانش زده بود؛
سحری از رمضان را، تنها به امید یافتنت، سجاده نشینی می کرد.
وای یوسف تنهاي من،
این ماه رمضان حاجتی عظیم، قلب مرا احاطه کرده است:
💓تــــــو...
درد نداشتن تــــو...
و دویدن مدام برای یافتنت،
همه آرزويي است که در لابلاي مناجات سحر، بدنبالش می گردم.
❄️برای قلب بیمار من، چاره ای بينديش.
قلب بیمارم، جای خالی، برای حضور مداوم تو ندارد.
به امید علاج آمده ام.
مرا دست خالی،از گوشه سفره ات، رد مکن !
به امید اجابت آمده ام؛
یا مُجیبُ... یا مجیب ... یا مجیب
#ماه_رمضان
#ماه_مبارک_رمضان
┅═ 🌿🌸🌿 ═┅
#دلنوشته
🌸سحر هشتم.....
✍هفت سفره از ضیافتت، جمع شد...
و تو همچنان،به سفره داری ات، مشغولی.
❄️خسته نشدی...؟ خدا
از بس آغوش گشودی و... من، رمیدم!
از بس، بوسه بارانم کردی و... من ساده از کنار بوسه های بی نظیرت رد شدم!
از بس، سفره گستردی و... من به هنر رنگ رنگِ تو، دل ندادم؟😭
💥خودم... از خودم خسته ام، خدا!
از قلبی، که توان دریا شدن ندارد،
از بالهایی، که جانِ بال زدن ندارد،
از سجده هايي، که به درآغوش کشیدنت، ختم نمی شود،
👈هشت سحر است که؛
زمین را برایم خلوت کرده ای
تا مــن، دست در دست تو...
گوشه ای از آسمان را بگیرم و پرواز کنم.
امـــــا،
سنگینی روح کوچکــم، چنان زمین گیرم کــرده، که حتی هوس پرواز هم، به سرم نمی افتد!🕊
چه کنم، محبـــوبم؟
بی تــو همه آسمان هم، در یک شیشه دربسته، حــبس می شود؛
چه رسد به روح تنــگ من، که عمريست در چهارچوب بدنم، حبس شده است!
💠امشب برای دریا شدنم، قنوت می گــیرم،
برای رها شدنم از زنجیرهایی، که پای دل مرا ســـخت بسته اند.
✨تــو؛ تنها گشاینده گره های کور زمینی.
من جز تــو، هیچ گره گشایی را نمي شناسم.
✨یک سوال؛ خدا ؛
امشب گره های کوری را که همه عمر، به پای قلبم زده ام، باز می کنی؟
#ماه_مبارک_رمضان
🖤سلام بر حسین(علیه السلام)🖤
🌹سلام میکنیم بر #محرم اش که از کودکی تا اکنون یادش ما را رهــــا نمیکند.
🌹سلام می کنیم بر حسین(علیه السلام) از دل تاریکی های شب های عاشورای کودکیمان تاکنون که عشقش اسیرمان کرده است.
🌹سلام می کنیم بر حال و هوای #محرم که با همه فرق می کند.
🌹سلام بر دل های شوریده از عشق حسین(علیه السلام).
🌹سلام بر سینه های سوخته از عشق حسین(ع).
🌹سلام بر لبِ تشنه ی حسین(علیه السلام)، که تشنه ی آب نبود، تشنه ی لبیک بود.
🌹سلام بر عزاداران حسین(علیه السلام) که راه او، هم عزادار می خواهد و هم پیرو.
و ما عزای حسین(علیه السلام) را برای لبیک به ندای «هل من ناصر ینصُرُنی» ابا عبدالله است که برپا می کنیم.
🌹جوشش خون حسین(علیه السلام) در نینوا شیعیانت را به خروش می آورد. مرگ سرخ تو آینده ی سیاه بشریّت را، عاشقانت را، شیعیانت را سفید کرد.
🌹تو زاده ی عشقی، و خوب هم هنر خوب زیستن را و خوب مردن را به عاشقانت آموختی.
🌹رستگاری دو عالم را در عشق به تو یافتیم و این عشق ما را از تن دادن به هر ذلتی دور می دارد.
🌹#محرم فرصتی است از عشق او سیراب شویم، رذالت ها را کناری بگذاریم، چند صباحی آدمیت را تجربه کنیم که تو خواهان آن بودی.
و تو هر سال که #محرم می شود، زنده می شوی تا همان فریاد را سر دهی که آیا کسی هست مرا یاری کند؟
و آنگاه که ظهر #عاشورا می رسد نظاره می کنی که لبیک گویان کم شده اند یا زیاد؟! و باز شهید می شوی تا دلِ خون تو، دل های جا مانده از قافله را بسوزاند...
🌹شیعه ی حسین(علیه السلام) بودن را اگر می خواهیم، باید آن گونه زندگی کردن و این گونه مرگ را برگزینیم. به این آگاهی که رسیدیم همه ی روزها #عاشورا ست و همه ی زمین ها کربلاست.
🌹حسینی زیستن، حسینی به دیدار معبود و معشوق شتافتن، راهش همین است.
رسم دنیاست.
همیشه حق عاشق این بوده است.
این عاشق کشی تا قیام منتقم پا برجاست.
حسین همیشه تاریخ را سیراب کرد.
این سیراب شدن از برای همه نیست بلکه:
"عشق" می خواهد و لــبـیــک...
#دلنوشته
#محرم
#سلام_بر_محرم