eitaa logo
مدرسه علمیه حضرت خدیجه الکبری(س)پرند
295 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
176 فایل
امام_حسین_علیه_السلام : "ای فرزند آدم! یاد کن مرگ خویش را، وخوابیدن خود را درقبرت، و ایستادن خود در برابر خدا را،درحالیکه اعضایت علیه تو شهادت می دهند." 📚 ارشادالقلوب، ج۱، ص۲۹ @yakhadijekobra96
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 # دلنوشته ❣پدرمهربانم 🍃این قرص ها دیگر آرامم نمی کند 🌹دلم قرص ماه می خواهد ، 🍃چیزی شبیه روی شما 🍃دلم سخت تنگ روی ماهتان شده ! 🍃جان ناقابلم بلاگردان شما آقا جانم 😓 🌤به امید صبح ظهور که همه منتظران ، دور مولای غریبمون جمع بشیم و عرض ادب کنیم ، اولین سلام صبحگاهی رو به محضر آقا بقیة الله الاعظم هدیه می کنیم 🙏 💚 السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اَباصالحَ المَهدی یا خَلیفةَالرَّحمنُ و یا شَریکَ الْقُرآن 📖✨ اَیُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مولای الامان الامان 🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊 https://eitaa.com/hazratkhadijekobra
✋ســلام آقای جهان اگرسلام به شمانبود⁉️ ☀️آفتاب هرروزصبح به چه امیـــدی سردرآسمان میکشید⁉ ✋باسلام به امام ‌زمانمان 🌤روزمان راپربرکت کنیم السلام علیک یااباصالحَ المهدی(عج)https://eitaa.com/hazratkha
1_10787645.mp3
1.22M
» 🎤 محسن فرهمند 📝عهد بستم همه ی نوکری و اشکم را 💥نذر تعجیل فرج،هدیه به ارباب کنم قرائت دعای فرج به نیت تعجیل در (عج )هر روز صبح https://eitaa.com/hazratkhadijekobra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با رؤیای لحظه آمدنت، خیابان های انتظار را قدم می زنم. چشم های خسته ام، درد سالیان دراز سکوتت را و سالیان سرد نیامدنت را در این کوچه های مه آلود می گرید. هفته ها می روند و می آیند و من در ثانیه ثانیه جمعه ها تحلیل می روم. جمعه ها می روند و می آیند و انتظار، ققنوسی است که آتش خاکسترش را خاموشی نیست. آه، ای دلیل بزرگ منتظران زمین، ای مسافر آمدنی، ای موعود! بگو چند روز دیگر خورشید باید غروب کند؟ چند بار دیگر باید بر شانه های کوه، برف بنشیند؟ چند جمعه دیگر باید خاکستر شود تا تو بیایی و خورشید طلوع کند، تو بیایی و بهار شود، تو بیایی و دانه های انتظارمان به بار بنشیند. دلم گرفته است. آسمان، حرف های نگفتنی اش را می بارد و من خیس این همه انتظار، بغض می کنم و چکه چکه فرو می ریزم. تو باید بیایی. می آیی؛ سوار بر اسبان تیزپا. بر شانه هایت شانه به سرها می خوانند. می آیی؛ گندمزار، خیره بر چشمانت قد می کشد. دختران شالیزار، شکوه بهارت را عاشق می شوند. عشق، عشق، عشق؛ این تنها واژه ای است که جمعه های مه آلود انتظارت را تحمل پذیر می کند. ای عابر بزرگ! شانه های زخمی زمین، گام های مهربانت را می خواند و تو نیستی. پنجه های خون آلودِ خورشید، شکوه لبخندهایت را می نوازد و تو نیستی. گلوی مجروح رود، ترانه های آمدنت را می سراید و... نه! تو جایی پشت دیوارهمین زمین ایستاده ای و نمی آیی؛ شاید از این همه دیوار، دلت گرفته است و پای آمدن نداری! آخر تو همزاد پنجره ای، همنفس دریچه های باز، همشانه باران، هم آغوش آسمان. تو تنفس دیگر باره زمینی. تو می آیی تا بدانیم که عدالت واژه نیست؛ یک باید است که حتماً اتفاق می افتد. تا بدانیم که مهربانی، تاریخ مصرف ندارد. عشق، تاریخ مصرف ندارد. تو می آیی تا تاریخ مصرف ظلم را باطل کنی. تا عشق را، مهربانی را، عدل را بین مردمان خاک آلود پایین شهر و مردمان شیک بالا شهر، مساوی قسمت کنی. من ایمان دارم که آن روز، این شهر منتظر، شکوه آمدنت را با سر خواهد دوید https://eitaa.com/hazratkhadijekobra