انا لله و انا الیه راجعون
دوروز پیش ؛ در چهارمین روز از ماه خدا، روح ملکوتی سرکار حاجیه خانم نیره احتشام رضوی همسر شهید حجت الاسلام و المسلمین حاج سید مجتبی نواب صفوی قدسظاهر سرهما به ملکوت اعلی پیوست. به همین مناسبت شما رو دعوت به شنیدن خاطره ای از ایشان میکنم:👇👇
بعداز افطار مختصر؛ به آقا گفتم دیگر هیچ چیزی برای سحر و افطار نداریم. حتی نان خشک.
️فقط لبخندی زد.
این مطلب را چند بار تا وقت استراحت شبانه آقا تکرار کردم.
وقت سحر هم آقا برخاست آبی نوشید و گفتم دیدید سحری چیزی نبود؛ افطار هم چیزی نداریم.
باز آقا لبخندی زد.
بعد نماز صبح گفتم.
بعد از نماز ظهر هم گفتم.
تا غروب مرتب سر و صدا کردم که هیچی نداریمااااا.
اذان مغرب را گفتند.
آقا نماز مغرب را خواند و بعد فرمودند: امشب سفره افطار نداریم؟
گفتم پس از دیشب تا حالا چه عرض میکنم؛ نداریم . نیست.
آقا لبخند تلخی زد و فرمود یعنی آب هم در لولههای آشپزخانه نیست؟
خندیدم و گفتم : صد البته که هست.
رفتم و با عصبانیت سفرهای انداختم و بشقاب و قاشق آوردم.
پارچ آب را هم گذاشتم جلوی آقا.
هنوز لیوان پر نکرده بود.
صدای در آمد.
طبقه پایین پسر عموی آقا که مراقب ایشان بود رفت سمت در .
آمد گفت: حدود ده نفری از قم هستند.
آقا فرمود تعارف کن بیایند بالا.
همه آمدند.
سلام و تحیت و نشستند.
آقا فرمود : خانم چیزی بیاورید آقایان روزه خود را باز کنند.
من هم گفتم بله آب در لولهها به اندازه کافی هست.
رفتم و آوردم.
آقا لبخند تلخی زد و به مهمانان تعارف کرد تا روزه خود را باز کنند.
در همین هنگام باز صدای در آمد.
به آقا یوسف همان پسر عموی آقا گفتم: برو در را باز کن این دفعه حتما از مشهدند. الحمدلله آب در لوله ها هست. فراوان.
مرحوم نواب چیزی نگفت.
یوسف رفت در را باز کند.
وقتی برگشت دیدم با چند قابلمه پر از غذا آمد.
گفتم اینا چیه؟
گفت: همسایه بغلی بود؛ ظاهرا امشب افطاری داشته و به علتی مهمانی آنان بهم خورده.
گفت بگویم هر چی فکر کردند این همه غذای پخته را چه کنند؛
خانمش گفته چه کسی بهتر از اولاد زهرای مرضیه سلام الله علیها.
گفته بدهند خدمت آقا سید که ظاهرا مهمان هم زیاد دارد.
آقا یک نگاه به من کرد.
خندید و رفت.
من شرمنده و شرمسار؛ غذاها را کشیدم و به مهمانان دادم.
کارشان که تمام شد، رفتند.
آقا به من فرمود،
دو نکته:
اول این که یک شب سحر و افطار بنا به حکمتی تاخیر شد چقدر سر و صدا کردی؟
دوم وقتی هم نعمت رسید چقدر سکوت کردی؛ از آن سر و صدا خبری نیست؟
بعد فرمود : مشکل خیلیها همینه.
نه سکوتشون از سر انصافه، نه سر و صداشون.
وقتِ نداشتن، جیغ می زنند.
وقتِ داشتن، بخل و غفلت :
خاطره ای بود از همسر محترم روحانی مجاهد و انقلابی، شهید حجت الاسلام و المسلمین
#سید مجتبی نواب صفوی نوّرالله مرقدهما
اللهم صل علی محمد و آل محمد و احشره واحشرها واحشرنا مع الشهداء و الصدیقین و الأئمة المعصومین
بعضی بودند که مثلاً در کِنِفت شدن یک روحانی شریک شدند. در خوار شدن او و خفیف شدن او سهیم شدند.
این اثر سوء میگذارد روی انسان.
به ایمانتان لطمه وارد می شود.
اینهایی که #عاقبتشان سوء شد، از اول اینجور نبودند. افتادند در مقابله با روحانیت و اینطور شدند.
گروهکها ابتدا اینجور نبودند. با آخوندها در افتادند. تقابل کردند. هی عقب رفتند. هی عقب رفتند. هی وضعشان خرابتر شد.روز اول، دعوا سر یک نکتۀ [کوچک] بود. بعد اینها سر از چه جاهایی که در آوردند!
این شیطان است که به آدم می گوید: این کار را که می کنی، ثواب دارد.
آن هایی که نسبت به روحانیت #گستاخ بودند و #عمامۀ آنها را بر میداشتند، بعدها عاقبت مطلوبی پیدا نکردند.بعضیها را می شناسیم.
شما شنیده اید #دزدهایی بودند که وقتی در قافله ای روحانی بوده، احتراماً یا از مال آن قافله چشم میپوشیدند یا از آن فرد و مال او صرفنظر میکردند یا اگر در قافلهای سیدی بوده، به خاطر آن #سید، آن قافله را عفو می کردند یا مال آن یکی را بر نمیداشتند. همین موجب می شد که پایههای ایمانشان بماند و خیلیشان در آخر عمر #تائب می شدند.
روحانی نه به خاطر خودش، بلکه به خاطر #پیغمبر_اکرم (ص) و به خاطر آن موقعیتی که دارد، حرمت دارد.
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
مدیریت حوزه علمیه استان البرز
@HowzehAlborz
🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩
👈 از کربلا تا ضاحیه ...
🔸اگر شادی یزید دوام داشت، شادی رژیم کودک کش هم دوام خواهد داشت
🔹ما مردم لبنان را تنها نخواهیم گذاشت
#انتقام
#سید #شهید #مقاومت
┄┅═✧ مرکز رسانه و فضای مجازی ✧═┅┄
❁حوزه علمیه استان البرز❁
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
مدیریت حوزه علمیه استان البرز
@HowzehAlborz
🏴