#داستان_روایی
📌تلنگُر ...
🔹روزی #امام_کاظم علیه السلام از در خانه #بشر_حافی در #بغداد می گذشت که صدای ساز و آواز و رقص را از آن خانه شنید.
ناگاه کنیزی از آن خانه بیرون آمد .
در دستش خاکروبه بود ، آن را کنار در خانه ریخت .
🔸امام فرمود : ای کنیز ! صاحب این خانه آزاد است یا #بنده ؟!
گفت : آزاد است.
🔹فرمود : راست گفتی ! اگر بنده بود از مولای خود ( خدای متعال ) می ترسید .
« صدقت ؛ لو كان عبدا خاف من مولاه! ... »
🔸کنیز وقتی برگشت بشر حافی بر سر سفره ی #شراب بود .
پرسید : چرا دیر آمدی ؟
کنیز جریان ملاقات را با امام نقل کرد.
🔹بشر حافی همان لحظه با پای برهنه بیرون دوید و خدمت آن حضرت رسید و عذر خواست و اظهار شرمندگی نمود و از کار خود #توبه کرد.
🗂منبع : منهاج الکرامة فی معرفة الإمامة ، ص ۵۹
#موسیقی
#پشیمانی
#بندگی
🌐 alghadirhowzeh.com
🆔️ @howzehalghadir